جمعه بیستم تیرماه سال 1393  01:56 بعد از ظهر

حال خونین دلان که گوید باز

وز فلک خون خُم که جوید باز

شرمش از چشم می پرستان باد

نرگس مست اگر بروید باز

تفحص و مطالعه در آثار بازمانده از جنایات هولناك استالین به خصوص در میان سالهای 1947-1937 كه به تصفیه بزرگ مشهور شده از چند جهت برای پسینیان مفید است. تبدیل كردن آموزه ها و نظرات بشری به امور مقدس و غیر قابل چند و چون (مانند ایدئولوژی ماركسیسم- لینیسم) اولین پیامدی كه دارد، بر ساختن مخالفانی شیطان صفت است كه هر لحظه در فكر و عمل خیانت به صاحبان ایدئولوژی و مفاهیم مقدس شده دیگری چون ملت، قوم، حزب و... هستند؛ اینكه چرا حتی نزدیكان به مسئولین نظام سوسیالیستی استالین، متهم به خیانت و مفهوم جدیدی تحت عنوان "تروتستکیسم" می‌شدند، از حوصله این نوشتار خارج است؛ لیكن راز آن در همین "قداست سازی" روزافزون نهفته است كه برتری جماعتی از برسازندگان و پیوندگان به یك ایدئولوژی را به جماعتی برگزیده در تاریخ بشریت تبدیل می كند كه دیگران درصدد بدنام و ناكام كردن آنهاست، هرچند همیشه اوقات، حتی تصادفی طبیعی در جایی (مثلاً خارج شدن قطار از ریل های فرسوده) در شوروی تحت سلطه استالین، معنای دیگری می یافت: اینكه، ایدئولوژی ماركسیسم- لنینیسم چنان مورد عنایت تاریخ است كه جمادات و نباتات هم به برملاشدن توطئه های دشمنانش مدد می‌رسانند. بر همین اساس، هر روزه روز، میرغضبان استالین، خبر از كشف توطئه ای و بازداشت تعدادی خائن می دادند. كسانی كه امروز خائن شمرده می شدند؛ تا همین دیروز از رفقای گرمابه و گلستان "برادر بزرگ" بودند و مدارج پلكانی حزب را با تأییدات مسئولین كمیته مركزی حزب پیموده بودند. حوادث بسیار غافلگیر كننده بودند؛ طی مدت كوتاهی، مسئولین حزب دستگیر شدند؛ بر تعداد دستگیر شده ها هر روز افزوده می‌شد. فرقی نمی كرد كه متهم در چه سمتی باشد و با چه پیشینه‌ای؛ توهم توطئه فراگیرتر از آن بود كه به ملیتهای ژاپنی، چینی و آلمانی هم رحم شود. امپریالیسم، آدم و عالم را بر علیه نظام ماوراء الطبیعی استالین برشوریده بود. چاره هم مقاومت بود و تلاش برای كشف توطئه ها و توطئه گران جدید.

در این میان، خلق اتحاد جماهیر شوروی و سوسیالیستی متحیر بودند كه چه پیش آمده است؟. این همه خائن، این همه دشمن، آن هم در كنارشان، در محل كارشان، حتی در خانواده هایشان؟!.

بدین ترتیب بود كه میلیونها انسان، یا ناپدید شدند، یا در زندانها تیرباران شدند یا روانه زندانهای مخوف با اعمال شاقه شدند.

كتاب گینز بورگ، تنها یك روایت است از میلیونها روایتی كه مجال نیافتند برای گفته شدن؛ آنچه در آن سرزمین یخ بندان و طی آن سالها بر این انسانها گذشته، هیهات كه به تخیل درآید.

به گمانم تواناترین نویسندگان و خیال پردازان، اگرهم توانا باشند به تحریر این گونه حوادث، باری شرمسارند از بیان غیر انسانی ترین و وحشیانه ترین اقدامات قومی حاكم علیه ملتی محكوم.

بورگ روایت می كند كه كسی از زندانیان را در كولیما (در سرمای همیشه چند درجه زیر صفر) دستگیر كردند با قابلمه شامش. و شام چیزی نبود جز بخشی از بدن یك زندانی دیگر كه با تبر كشته شده بود تا غذای چند روز باشد. بقایای جسد، مثله شده در زیر برف نشانه گذاری شده بودند تا در روزهای آینده، مواد آبگوشت داغ بشوند.

بورگ، خودش استاد دانشگاه بود. به اندك زمانی متهم شد به خیانت. چرا؟؛ چون همكار كسی بود كه او هم به همین استدلال خائن نامیده شده بود و دستگیر. پس از زندانی شدن بورگ، شوهرش نیز متهم و دستگیر می شود. مگرمی شود شوهری از اعمال خائنانه همسرش بی اطلاع باشد؟!!.

خلاصه: زندگی این خانواده مانند میلیونها خانواده دیگر متلاشی می شود. بورگ، سه سال را در سلولهای انفرادی می گذارند. شهامت و شجاعت بی نظیر این زن، مانع از آن می شود كه زیر ورقه‌های اعتراف را امضا كند. آن چه بر بورگ گذشته، لرزه بر اندام هر آزاد اندیشی می اندازد: حد و مرز جنایت تا كجاست؟.

من در این جا، یك فصل از این كتاب را آورده ام. محتوای این فصل، در واقع یكی از موضوعات مطرح در علم روانشناسی اجتماعی است: اعتراف به خیانت.

اعتراف به خیانت نه از جانب متهم در بیدادگاهای استالین. بلكه ...

 بگذارید از این زوایه قضیه را طرح كنم: فرض كنید كسی از دوستان و آشنایان صمیمی شما، به هر دلیلی در محكمه ای حاضر شود و علیه شما شهادت بدهد، و بنابر آن شهادت، شما محكوم شناخته شوید و سپس مستوجب عقوبت مادی یا غیر مادی.

مدتی بعد، دوست سابق شما كه شاهد محكمه بوده، به اشتباه خود پی ببرد و به زبان شفاف یا با اشاره و ایهام، از آن شهادت دروغ اظهار ندامت كند. واكنش شما در اینگونه موارد چیست؟

بورگ در كتاب 3 جلدی اش (سفر در گردباد و زیر آسمان كولیما)، روایت كرده كه كسانی از زندانیان، به وعده های بازجویان و زندان بانان اعتماد می كردند و علیه دوستان و همكاران زندانی و غیر زندانی خود شهادت دروغ- حتی در حضور فرد- می دادند. این شیوه باعث گرفتار شدن هزاران تن از شهروندان بی گناه شوروی به دست نیروهای استالین می شد. بر اساس گزارش بورگ، در این میان بودند كسانی كه از این كرده پشیمان می‌شدند؛ اما فراوان هم بودند كسانی كه فرصت پشیمانی را هم نمی‌یافتند.

اوگینا سمیونوونا گینزبورگ--«زیر آسمان کولیما»---ترجمه قاسم صنعوی---نشر شباویز-

نیاز به اظهار ندامت و اعتراف آیا به راستی یکی از عوامل پابرجای روح انسانی است؟. این موضوعی بود که من و آنتون* در پچ پچهای بی پایان شبهای تاسکان** خیلی درباره اش حرف زده بودیم. دنیایی که ما را احاطه می کرد، به نظر می رسید می خواست از حافظه ی ما حتی خاطره­ی عبارت «انسان تنها با نان زندگی نمی کند» را هم بزداید. خدای بزرگان، نیم مردگان و حتی مردگان نان بود، تنها نان، الهه ی "نان قالبی" و نه چیز دیگر. حتماً این نوع گفت و گوها را بر اثر بی حسی، عادت کهنه­ی روشنفکران دنبال می کردیم. بدون شک ما هم از نظر روحی مرده بودیم و من یک سلسله ادله و براهین در برابر آنتون ارائه می کردم تا به او ثابت کنم که به جامعه ای وحشی بازگشته ایم. قطعاً وحشیهای جدید به افراد فعال و منفعل یعنی جلادها و قربانیها تقسیم می شدند ولی این تقسیم بندی متضمن آن نبود که قربانیها به نوعی از نظر معنوی دارای برتری باشند روح آنها نیز همانند جلادان بر اثر بردگی به فساد و تباهی کشیده شده بود.

این افکار باعث هراس آنتون می شد، با هیجان آنها را رد می کرد و وقتی که او موفق می شد ادله و براهین مرا به شدت رد کند، احساس سعادت می کردیم زیرا وقتی که کلماتی چنین بی رحمانه را که اغلب در خود من ایجاد نفرت و کراهت می کردند، می خواستم به کله­ی او فرو کنم تنها یک هدف داشتم او را وادار کنم تا بیشتر و بیشتر حرف بزند که مرا در مورد عکس آن چه می گفتم متقاعد سازد، به نحوی که روح من بازتابی از هماهنگی حیرت آوری شود که او سراپا از آن اشباع شده بود.

باری، آن جا، در بیلچه، من به واقعیتهایی برخوردم که نظریه های آنتون را مورد تأیید قرار می داد. خودم شاهد فریاد بلند "ندامت بزرگ من!" بودم که از اعماق روحهایی که به اشغال وحشیگری درآمده بودند، برمی خاست و به کسانی که این فریاد را سر داده بودند، این حق را اعطا می کرد که انسان خوانده شوند. ادامه دارد

1369

 

 


  • آخرین ویرایش:جمعه بیستم تیرماه سال 1393
نظرات()   
   
نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.
آخرین پست ها

مرگ در سال‌های دیگر کُشی..........شنبه پانزدهم آذرماه سال 1399

علم و مذهب..........چهارشنبه دوازدهم آذرماه سال 1399

انتظار زندگی در سودای بهشت..........دوشنبه سوم آذرماه سال 1399

دکتر فیرحی و یک پرسش..........دوشنبه بیست و ششم آبانماه سال 1399

زندگی، میعاد در لجن..........یکشنبه هجدهم آبانماه سال 1399

زندگی را تخیل و سپس تکرار کنید..........شنبه هفدهم آبانماه سال 1399

سیاستمدارانی چون شاعر در فیلم مادر آرنوفسکی..........شنبه سوم آبانماه سال 1399

رابطۀ ننگین..........شنبه بیست و ششم مهرماه سال 1399

عزادار خویشتنیم نه شجریان..........جمعه هجدهم مهرماه سال 1399

کشیش و پزشک در زمانۀ بیماری..........دوشنبه چهاردهم مهرماه سال 1399

لذت مشترک دیکتاتور و عاشق..........یکشنبه سیزدهم مهرماه سال 1399

خش‌خش ِ خنده‌های اشک‌آمیز برگ‌های پاییزی..........پنجشنبه دهم مهرماه سال 1399

شهر از عاقل تهی خواهد شدن به مناسبت روز مولانا..........سه شنبه هشتم مهرماه سال 1399

دروغ‌زن قضای مسلمانان را نشاید ..........سه شنبه بیست و پنجم شهریورماه سال 1399

سوغاتی..........سه شنبه هجدهم شهریورماه سال 1399

تحفه ای چون مرگ..........دوشنبه دهم شهریورماه سال 1399

داستانک..........یکشنبه دوم شهریورماه سال 1399

با یادی از مورّخ مشروطیت..........شنبه هجدهم مردادماه سال 1399

سارتر و نویسنده..........یکشنبه دوازدهم مردادماه سال 1399

کاش از تاریخ بیاموزیم..........یکشنبه بیست و نهم تیرماه سال 1399

خشونتی که بر ما می رود..........پنجشنبه بیست و دوم خردادماه سال 1399

سقف تزویر بر ستون ضدتبعیضی..........سه شنبه بیستم خردادماه سال 1399

تأملی در قتل رومینا اشرفی..........شنبه دهم خردادماه سال 1399

ما در کدامین جهان زندگی می‌کنیم؟..........دوشنبه بیست و پنجم فروردینماه سال 1399

دموکراسی آیینی..........شنبه سوم اسفندماه سال 1398

تعریضی بر واکنش آیت‌الله سبحانی به سخنان دکتر حسن محدثی..........جمعه بیست و پنجم بهمنماه سال 1398

دیکتاتوری، استالین و هنرمند غیرحکومتی..........جمعه بیست و هفتم دیماه سال 1398

مشترک میان دیکتاتورها..........دوشنبه بیست و هفتم آبانماه سال 1398

«چگونه است که استثمارشدگان به ادامۀ استثمار راضی می‌شوند؟».‏..........یکشنبه دوازدهم آبانماه سال 1398

جامعه‌شناس تحمل‌ناپذیر است!‏..........شنبه بیست و هفتم مهرماه سال 1398

همه پستها

شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات