سیمن از جمله صاحب نظرانی
است که با رویکرد روانشناسی اجتماعی کوشیده تا مفهوم بیگانگی را در قالبی منسجم و
منظم تعریف عملیاتی نماید. سیمن بیگانگی را
معلول علت واحدی نمیداند، او در اشاره به رواج و توسعه این مفهوم در جامعه معاصر،
این نكته را متذكر میشود كه ساختار دیوانسالاری جدید شرایطی را به وجود آورده است
كه در آن انسانها قادر به فراگیری نحوه چگونگی كنترل عواقب و نتایج اعمال و
رفتارهای خود نیستند، او با توضیح و تفسیر انواع بیگانگی به مفاهیمی كلیدی و اساسی
در بیگانگی اشاره دارد. به نظر سیمن «نحوه كنترل و مدیریت جامعه بر سیستم پاداش
اجتماعی به گونهای است که فرد ارتباطی بین رفتار خود و پاداش مأخوذه از جامعه نمیتواند
بر قرار كند، در چنین وضعیتی استكه احساس بیگانگی بر فرد مستولی میگردد و او را
به واكنشی منفعلانه و ناسازگارانه در قبال جامعه سوق میدهد» (سیمن، 1957: ص 783-791). سیمن پنج زمینه ی
اصلی که مفهوم بیگانگی در آنها کاربرد دارد را مورد بررسی قرار داده است. این پنج
زمینه عبارتند از: احساس بی قدرتی، احساس بیمعنایی، احساس بیهنجاری، احساس
انزوای اجتماعی و احساس غریبگی با خود (با بیگانگی ازخود) (حاجی میمندی، 1388:ص
149 – 147؛ زکی، 1388:ص 30؛ حسنی، 1389:ص 141 – 140؛ مصطفوی راد و دیگران، 1389:ص
48). 1. احساس بی قدرتی:
به نظر سیمن، شاید ایده ی بیگانگی به مثابه بی قدرتی یا ناتوانی، تحت تأثیر سنت
مارکسیستی رایج ترین کاربرد را در متون موجود داشته باشد. به زعم او، این شکل یا
این جنبه از بیگانگی را می توان چنین درک کرد که «انتظار یا احتمال شخص نمی تواند
تعیین کننده ی دستاوردها یا نیروهای کمکی باشد که در حاصل رفتار خود جستجو می کند»
(کوزر و روزنبرگ، 1387:ص 409؛ زکی، 1388:ص 30). بنابراین می توان گفت احساس بی قدرتی
عبارت است از احتمال یا انتظار فرد نسبت به بی تأثیری عمل خویش و یا تصور اینکه
رفتار او قادر به تحقق نتایج مورد انتظار نخواهد بود و او را به هدفی که در نظر
دارد سوق نخواهد داد (حاجی زاده میمندی، 1388:ص 148). 2. احساس بی معنایی:
دومین کاربرد عمده ی مفهوم بیگانگی را میتوان تحت عنوان بی معنایی تعریف کرد
(زکی، 1388:ص 30؛ مصطفوی راد و دیگران، 1389: 48؛ حسنی، 1389:ص 141 – 140). این
جنبه یا شکل از بیگانگی بر پایه ی شعور شخص در فهم رویدادهایی است که او در آن
رویدادها شرکت دارد. ممکن است در کاربرد مفهوم بی معنایی، حد بالایی از بیگانگی
مدنظر باشد و آن هنگامی است که شخص نمی داند به چه چیز باید اعتقاد داشته باشد –
یعنی زمانی که حداقل معیارهای فردی، برای تصمیم گیری مشخص فراهم نیست (کوزر و
روزنبرگ، 1387:ص 411). 3. احساس بی هنجاری:
سومین مفهوم از بیگانگی، اقتباسی است از تفسیر دورکیم درباره ی آنومی و شرایط بی هنجاری.
در کاربرد سنتی، بی هنجاری دلالت بر وضعیتی دارد که در آن هنجارهای اجتماعی که
رفتار فرد را انتظام می بخشند، از هم گسیخته یا تأثیر خود را به عنوان قاعده رفتار
از دست داده است. این مفهوم شکل سوم از خودبیگانگی را نشان می دهد، یعنی ایده ی
مهمی که می تواند در چهارچوب انتظارات قرار گیرد. به پیروی از رابرت مرتون، وضعیت
بیهنجار از نظر فرد ممکن است چنین تعریف شود که در آن وضعیت، انتظار زیادی می رود
که از نظر اجتماعی برای رسیدن به هدفهای معین، نیاز به رفتارهای تأیید نشده وجود
دارد (کوزر و روزنبرگ، 1387:ص 413 – 412). 4. احساس انزوای
ارزشی: چهارمین مفهوم از بیگانگی را سیمن تحت عنوان احساس انزوا مورد بررسی قرار
داده است. این مفهوم بیشتر در توصیف نقش روشنفکر به کار گرفته شده که منظور از آن،
جدا شدن روشنفکران از معیارهای فرهنگ عامه است و اشاره به روشنفکری دارد که با
جامعه و فرهنگ خود بیگانه شده است. البته منظور از کاربرد انزوا، فقدان سازگاری
اجتماعی، پرهیز از صمیمیت، اطمینان و جدیت در برخوردهای اجتماعی از سوی فرد نیست.
این جنبه نیز با توجه به بحث انتظارات یا ارزشها قابل بررسی است. شاید بتوان بر
حسب ارزشهای پاداشی، تعریفی کارآمد از این جنبه از بیگانگی به دست داد؛ بیگانگان
با احساس انزوا، کسانی مانند روشنفکران هستند که برای اهداف یا باورهایی که در
جامعه نوعاً بسیار معتبر است، ارزش پاداشی کمی قائل اند (کوزر و روزنبرگ، 1387:ص
415 – 414). در مجموع می توان گفت، از دید سیمن، احساس انزوای اجتماعی به عنوان
یکی از معانی و ابعاد بیگانگی، واقعیتی ذهنی است که در آن فرد عدم تعلق و وابستگی
با ارزشهای مرسوم جامعه را در خود احساس می کند (محسنی تبریزی، 1381:ص 146؛ به
نقل از حاجی زاده میمندی، 1388:ص 149). 5. احساس غریبگی
یا بیگانگی با خود: آخرین تعبیری که سیمن به عنوان یکی از کاربردهای رایج مفهوم
بیگانگی و جنبهای مهم از آن یاد کرده، مفهوم احساس بیگانگی با خود است. به زعم
سیمن گرچه این کاربرد با چهار معنای دیگر تداخلی ندارد، اما به سختی میتوان مشخص
کرد که بیگانگی از چه چیز مورد نظر است. عبارت «بیگانگی با خود» بیش از هر چیز
استعاره ی ساده ای است که لازم نیست منطبق با معنای «بیگانگی از فرهنگ عامه» باشد.
آنچه به روشنی در اینجا می تواند موردنظر باشد، پاره ای شرایط آرمان اجتماعی
انسان است که فرد از آنها بیگانه می شود. در این صورت، از خودبیگانه بودن، یعنی
در پایین تر از حد آرمانی قرار داشتن که اگر جامعه شرایط متفاوتی می داشت شخص به
آن می رسید (حاجی زاده میمندی، 1388: 150؛ زکی، 1388: 30؛ مصطفوی راد و دیگران،
1389:ص 48؛ حسنی، 1389:ص 141 – 140؛ رجاییپور و دیگران، 1390؛ ادیبی سده و مؤذنی،
1383:ص 38) یکی از شیوه های
بیان این معنا از نظر سیمن، توجه ازخودبیگانگی به مثابه میزان وابستگی رفتاری معین
به پاداشهای قابل پیش بینی در آینده است، یعنی پاداشهایی که در بیرون از خود
فعالیت وجود دارد. بدین ترتیب کارگری که فقط برای حقوق کار میکند، یا خانم خانهداری
که فقط برای از خود باز کردن آشپزی میکند نمونه های بیگانگی از خویشتن هستند. از
این منظر آنچه بیگانگی از خویش به حساب میآید، اشاره به فردی دارد که ناتوان از
فعالیت خود- پاداشی است (کوزر و روزنبرگ، 1378:ص 417 – 416).
آخرین پست هامرگ در سالهای دیگر کُشی..........شنبه پانزدهم آذرماه سال 1399
علم و مذهب..........چهارشنبه دوازدهم آذرماه سال 1399
انتظار زندگی در سودای بهشت..........دوشنبه سوم آذرماه سال 1399
دکتر فیرحی و یک پرسش..........دوشنبه بیست و ششم آبانماه سال 1399
زندگی، میعاد در لجن..........یکشنبه هجدهم آبانماه سال 1399
زندگی را تخیل و سپس تکرار کنید..........شنبه هفدهم آبانماه سال 1399
سیاستمدارانی چون شاعر در فیلم مادر آرنوفسکی..........شنبه سوم آبانماه سال 1399
رابطۀ ننگین..........شنبه بیست و ششم مهرماه سال 1399
عزادار خویشتنیم نه شجریان..........جمعه هجدهم مهرماه سال 1399
کشیش و پزشک در زمانۀ بیماری..........دوشنبه چهاردهم مهرماه سال 1399
لذت مشترک دیکتاتور و عاشق..........یکشنبه سیزدهم مهرماه سال 1399
خشخش ِ خندههای اشکآمیز برگهای پاییزی..........پنجشنبه دهم مهرماه سال 1399
شهر از عاقل تهی خواهد شدن به مناسبت روز مولانا..........سه شنبه هشتم مهرماه سال 1399
دروغزن قضای مسلمانان را نشاید ..........سه شنبه بیست و پنجم شهریورماه سال 1399
سوغاتی..........سه شنبه هجدهم شهریورماه سال 1399
تحفه ای چون مرگ..........دوشنبه دهم شهریورماه سال 1399
داستانک..........یکشنبه دوم شهریورماه سال 1399
با یادی از مورّخ مشروطیت..........شنبه هجدهم مردادماه سال 1399
سارتر و نویسنده..........یکشنبه دوازدهم مردادماه سال 1399
کاش از تاریخ بیاموزیم..........یکشنبه بیست و نهم تیرماه سال 1399
خشونتی که بر ما می رود..........پنجشنبه بیست و دوم خردادماه سال 1399
سقف تزویر بر ستون ضدتبعیضی..........سه شنبه بیستم خردادماه سال 1399
تأملی در قتل رومینا اشرفی..........شنبه دهم خردادماه سال 1399
ما در کدامین جهان زندگی میکنیم؟..........دوشنبه بیست و پنجم فروردینماه سال 1399
دموکراسی آیینی..........شنبه سوم اسفندماه سال 1398
تعریضی بر واکنش آیتالله سبحانی به سخنان دکتر حسن محدثی..........جمعه بیست و پنجم بهمنماه سال 1398
دیکتاتوری، استالین و هنرمند غیرحکومتی..........جمعه بیست و هفتم دیماه سال 1398
مشترک میان دیکتاتورها..........دوشنبه بیست و هفتم آبانماه سال 1398
«چگونه است که استثمارشدگان به ادامۀ استثمار راضی میشوند؟»...........یکشنبه دوازدهم آبانماه سال 1398
جامعهشناس تحملناپذیر است!..........شنبه بیست و هفتم مهرماه سال 1398
همه پستها