دوشنبه بیستم مردادماه سال 1393  09:08 قبل از ظهر

نادر شهریوری صدقی

ترانه شبانه «کوچه‌ها باریکن، دکونا بسته‌س» از شاملو یک ترانه گلایه است، گو اینکه شاعر می‌گوید: «به خوب امید و از بد گله ندارد» اما این ظاهر قضیه است که برعکس، بی‌گلایگی شاعر نشان از گلایه‌ای عمیق دارد درواقع گلایه شاعر از ناهماهنگی میان نوعی از مردن با نوع دیگری از زندگی کردن است، گویی رابطه‌ای میان چگونه زندگی و  چگونه مردن از نظر شاعر وجود دارد که اگر این رابطه بر هم بخورد، فضایی تیره‌وتار شهر را فرا می‌گیرد که شاعر مصادیق آن را در خانه‌ها و کوچه‌های شهر به‌نمایش می‌گذارد: «کوچه‌ها باریکن/ دکونا بسته‌س/ خونه‌‌ها تاریکن/ طاقا شیکسته‌س/ از صدا افتاده تار و کمونچه/ مرده می‌برن کوچه به کوچه»1
در شهر غرق در تاریکی، شادی رخت بر بسته و مرگ جولان می‌دهد، با این حال شاعر می‌گوید که این خود مرگ نیست که این همه یأس به وجود آورده، چونکه اصلا مرگی رخ نداده دلیلش هم اینکه مرد‌ه‌ها شباهتی به مرده ندارند «مرده‌ها به مرده نمی‌رن
با این حال مرگی اتفاق افتاده است، مرگی متفاوت از مرگ‌های مرسوم اتفاق افتاده است که اگرچه بیولوژیک نیست اما از آن نیز وخیم‌تر  است: «شاعر از مرده‌هایی سخن می‌گوید که  به مرده نمی‌مانند، زیرا انرژی جسمانی در آنها به اتمام نرسیده است ولی گویی که مرده‌اند.»2
نیچه از انسان‌هایی می‌گوید که پس از مرگ به‌دنیا می‌آیند و در جایی دیگر می‌گوید «آدمی بایستی در همان حال که زنده است چندین‌بار بمیرد.» در اینجا مرگ تحت‌الشعاع زندگی قرار می‌گیرد، یعنی بسته به این که آدمی چگونه زندگی کند مرگ‌هایش نیز اتفاق می‌افتد، در عین حال نیچه از «مرگی خودخواسته» سخن می‌گوید او این مرگ را کمال‌بخش نام می‌دهد که همانا فاتحانه به مرگ خویش‌مردن در حلقه‌ای از امیدواران و نویدبخشان است، این مرگ در برابر مرگی قرار می‌گیرد که سستی اراده در میرنده باعث ‌شود که از تب وهن دق کند: «آن کو به یکی آری می‌میرد/ نه به زخم صد خنجر/ و مرگش در نمی‌رسد/ مگر آنکه از تب وهن دق کند.»3
شاملو هم از مرگ‌ها سخن می‌گوید؛ مرگ‌هایی که کیفیتا با هم تفاوت دارند. یکی مرگ خاموش و بی‌تفاوت زندگان که اگرچه زنده‌اند اما به مرده شباهت بیشتری دارند: «من مرگ را زیسته‌ام/ با آوازی غمناک/غمناک/ و به عمری سخت دراز و فرساینده/ آه بگذاریدم/ بگذاریدم» و دیگر آن مرگ‌هایی که وقت حکمروایی‌شان تنها پس از مرگ فرامی‌‌رسد،‌ مرگ‌هایی زاینده که همچون چشمه‌ها جاری می‌شوند «چشمه‌ها/ از تابوت می‌جوشند/ و سوگواران ژولیده آبروی جهانند.»4
از طرفی، از نظر شاعر، چنین مرگ‌هایی پرحاصل و پایان‌ناپذیرند زیرا تکثیر می‌شوند «و انبان‌های تاریک یک‌یک آسمان/ از ستاره‌های بزرگ قربانی/ پر شد/ یک ستاره جنبید/ صد ستاره/ ستاره‌های صدهزار خورشید/ از افق مرگ پرحاصل در آسمان درخشید/ مرگ متکبر.»5
مقصود شاعر از مرگ متکبر، آن خودخواهی خجسته‌ای است که بر تفاوت خویش با دیگران آگاه است تا به‌آن حد که مرگ خویش را انتخاب می‌کند. شاملو به یرونیفسکی شاعر می‌گوید بهتر آن است که آدمی مرگش را برگزیند و به انتظار تقدیر نماند: «... نه/ سنجیده‌تر آن که خود برگزینی و/ شماطه را خود به قرار آری/ مرگ مقدر/ آن لحظه منجمد نیست/ که بدان باور داری/ خائف و لرزان/ بارها از این پیش/ این سخن را/ با تو/ در میان نهادم.»6
مرگ خودخواسته، نه آن لحظه انجماد که لحظه انبساط‌یافتگی است. شاملو اساسا شاعر انبساط و انتشار است، شعر از نظرش فوران است  فورانی که می‌توان آن را به سرود یا شیپور، تشبیه کرد، سرودی که در معابر انتشار می‌یابد و فضا را تسخیر می‌کند. اما این سرود‌ آنگاه می‌تواند اثربخش باشد که همچون مرگی متفاوت، سرودی دیگرگونه باشد: «در گذرگاه نسیم سرودی دیگرگونه آغاز کردم/ در گذرگاه باران سرودی دیگرگونه آغاز کردم. در گذرگاه سایه سرودی دیگرگونه آغاز کردم.»7
مساله انتشار که در تبدیل شعر به سرود نمود می‌یابد به‌تدریج اصلی‌ترین مضامین زندگی یعنی عشق و مرگ را نیز در برمی‌گیرند. در شعرهای شاملو عشق و مرگ به کرات تکرار شده و این‌دو کنار هم قرار می‌گیرند اما همین دو مضمون مهم- مرگ و عشق- آنگاه اهمیت می‌یابند که به سرود تبدیل شوند تا انتشار یابند: «من عشق را سرودی کردم / پر طبل‌تر ز مرگ... پر طبل‌تر از حیات/ من مرگ را سرودی کردم.»8
گله‌مندی شاعر در پایان ترانه شبانه «کوچه‌ها باریکن، دکو نابسته‌س» آن هنگام است که زندگان در خود می‌مانند و انتشار نمی‌یابند و چون انتشار نمی‌یابند به مرده‌ها شباهت می‌یابند. شاملو این «در خود بودن» را شبیه به مردن تلقی می‌کند اما با این حال شاملو زندگی و مرگ را صرفا به مضامین اگزیستاسیالیستی* فرو نمی‌کاهد بلکه آنها را مضامینی کاملا ملموس می‌بیند تا به آن حد ملموس که می‌توان مرگ را در گذرگاه‌های شهر، خیابان‌ها، دکان‌های بسته و... مشاهده کرد.
پانوشت‌:
*
اگرچه به‌نظر می‌رسد مضامین اگزیستانسیالیستی در بعضی شعرهای شاملو به‌خصوص در شعرهای آخرش وجود دارد.
1-
ترانه شبانه
2- «
امیرزاده کاشی‌ها»، پروین سلاجقه 328
3-
میلاد آنکه عاشقانه مرد، شاملو
4- «
ترانه‌های کوچک»، شاملو
5
و6- مجموعه آثار، ص 101، 604
7،8-
من مرگ را... در شعر «لحظه‌ها و همیشه‌ها»، شاملو


 

لینک خبر :  http://sharghdaily.ir/?News_Id=40864

Bottom of Form

 


  • آخرین ویرایش:دوشنبه بیستم مردادماه سال 1393
نظرات()   
   
نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.
آخرین پست ها

مرگ در سال‌های دیگر کُشی..........شنبه پانزدهم آذرماه سال 1399

علم و مذهب..........چهارشنبه دوازدهم آذرماه سال 1399

انتظار زندگی در سودای بهشت..........دوشنبه سوم آذرماه سال 1399

دکتر فیرحی و یک پرسش..........دوشنبه بیست و ششم آبانماه سال 1399

زندگی، میعاد در لجن..........یکشنبه هجدهم آبانماه سال 1399

زندگی را تخیل و سپس تکرار کنید..........شنبه هفدهم آبانماه سال 1399

سیاستمدارانی چون شاعر در فیلم مادر آرنوفسکی..........شنبه سوم آبانماه سال 1399

رابطۀ ننگین..........شنبه بیست و ششم مهرماه سال 1399

عزادار خویشتنیم نه شجریان..........جمعه هجدهم مهرماه سال 1399

کشیش و پزشک در زمانۀ بیماری..........دوشنبه چهاردهم مهرماه سال 1399

لذت مشترک دیکتاتور و عاشق..........یکشنبه سیزدهم مهرماه سال 1399

خش‌خش ِ خنده‌های اشک‌آمیز برگ‌های پاییزی..........پنجشنبه دهم مهرماه سال 1399

شهر از عاقل تهی خواهد شدن به مناسبت روز مولانا..........سه شنبه هشتم مهرماه سال 1399

دروغ‌زن قضای مسلمانان را نشاید ..........سه شنبه بیست و پنجم شهریورماه سال 1399

سوغاتی..........سه شنبه هجدهم شهریورماه سال 1399

تحفه ای چون مرگ..........دوشنبه دهم شهریورماه سال 1399

داستانک..........یکشنبه دوم شهریورماه سال 1399

با یادی از مورّخ مشروطیت..........شنبه هجدهم مردادماه سال 1399

سارتر و نویسنده..........یکشنبه دوازدهم مردادماه سال 1399

کاش از تاریخ بیاموزیم..........یکشنبه بیست و نهم تیرماه سال 1399

خشونتی که بر ما می رود..........پنجشنبه بیست و دوم خردادماه سال 1399

سقف تزویر بر ستون ضدتبعیضی..........سه شنبه بیستم خردادماه سال 1399

تأملی در قتل رومینا اشرفی..........شنبه دهم خردادماه سال 1399

ما در کدامین جهان زندگی می‌کنیم؟..........دوشنبه بیست و پنجم فروردینماه سال 1399

دموکراسی آیینی..........شنبه سوم اسفندماه سال 1398

تعریضی بر واکنش آیت‌الله سبحانی به سخنان دکتر حسن محدثی..........جمعه بیست و پنجم بهمنماه سال 1398

دیکتاتوری، استالین و هنرمند غیرحکومتی..........جمعه بیست و هفتم دیماه سال 1398

مشترک میان دیکتاتورها..........دوشنبه بیست و هفتم آبانماه سال 1398

«چگونه است که استثمارشدگان به ادامۀ استثمار راضی می‌شوند؟».‏..........یکشنبه دوازدهم آبانماه سال 1398

جامعه‌شناس تحمل‌ناپذیر است!‏..........شنبه بیست و هفتم مهرماه سال 1398

همه پستها

شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات