ریچارد فلکس با
تأکید بر تضاد بارز میان ارزشهای تبلیغ شده از سوی والدین و ارزشهای مورد تأکید
مدرسه به عنوان ارزشهای حاکم در جامعه، حالات و صور مختلف بیگانگی را در جوانان
توضیح می دهد. به نظر فلکس، در
یک وضعیت- که وی آن را بیگانگی سیاسی می نامد- ارزشهای تبلیغ شده از سوی والدین
بر ارزشهای حاکم در جامعه، که مدرسه و نهادهای آموزشی رسمی تبلیغ می کنند، رجحان
می یابد و خانواده بیش از مدرسه، نفوذ و اقتدار آمرانه خود را بر فرد اعمال می کند.از
این نظر، بیگانگی سیاسی نوجوانان و جوانان معلول ستیزهای اودیپی (اودیپال) آنان با
والدین اقتدارگرا نیست، بلکه نتیجه مستقیم گسست و ستیز میان ارزشهای تحمیل شده از
سوی والدین و آن چیزهایی است که نهادهایی چون مدرسه به عنوان ارزشهای حاکم در
جامعه تبلیغ می کنند. به نظر فلکس، بسیاری از بیگانه های سیاسی فرزندان والدین
لیبرال و رادیکالی هستند که در زندگی شخصی خود بر ارزشهایی چون نوع دوستی،
روشنفکری، اصالت احساس، اخلاق گرایی و نظایر آن تأکید دارند. از این رو، آنان
منعکس کننده و حاملان ارزشهای والدین خود بوده اند و در عمل، به ستیز با جامعه
کشانده شده و رو در روی آن قرار گرفته اند (محسنی تبریزی، 1381:ص 149 – 148). به این ترتیب،
فلکس بیگانگی جوانان و نوجوانان را در جامعه در یک حالت نه محصول طرد و نفی کامل
ارزشیابی والدین توسط آنان، بلکه معلول تربیت و اجتماعی شدن موفق آنها در محیط
خانواده می داند. در این معنی، آنهایی که در تظاهرات، اعتراضات و در هر شیوه و
رفتار بیگانه گونه شرکت می کنند کسانی نیستند که در سلک کجروان و آئین منحرفان در
آمده اند، بلکه افرادی به شمار می آیند که با یک سنت فرهنگی رشد یابند و پویا
تربیت و اجتماعی شده اند. حالت دیگر بیگانگی
که فلکس آن را بحران هویت و خودشناسی می داند محصول ناهمسویی میان ارزشهای
خانواده و مدرسه، ناتوانی آنها در انتقال ارزشها و آموزش اجتماعی، ایجاد شرایط
آنومیک و کمک به ظهور شخصیت سردرگم، خود باخته و بیگانه از خویش است.از این
منظر، بحران هویت محصول مستقیم دو شرایط و حالت اجتماعی است:
الف-ناتوانی جامعه (نهادهای اجتماعی نظیر خانواده، مدرسه) در انتقال فرهنگ
و تربیت اجتماعی ب-ناتوانی نهادهای
اجتماعی در جذب و جلب نوجوانان از یکسو و غلبه و سیطره آنها بر یکدیگر در وضعیت
کشاکش و ستیز (محسنی تبریزی، 1380:ص 160-159). دیوید رایزمن (1962) در اثر معروف خود، «انبوه تنها»، خاطر نشان می کند که
نظام تربیتی و آموزشی، به ویژه نظام خانواده و مدرسه در جامعه جدید نه به عنوان
آژانسهای اجتماعی کننده بلکه به مثابه نیروهای بیگانه ساز عمل می کنند. به زعم
رایزمن، امروزه نهادهای اجتماعی جوانان و کودکان را به گونه ای تعلیم و آموزش
می دهند و در طریقی اجتماعی می کنند که پیش از آنکه جوان خودمدار و خود اتکا بار
آید، دیگر محور و وابسته تربیت می شود. از این منظر، به جوان گفته می شود که برای
رفتاری مقتضی به دیگران بنگرد و در احراز نقشهای مقرر در ساختارهای پیچیده
اجتماعی، معیارهای گروه و ضوابط بیرونی را مدنظر داشته باشد. در چنین وضعیتی او
(نوجوان) ارتباط بنیادی با خویشتن خویش را از دست می دهد و نوعی بیگانگی با خویش
را تجربه می کند. رایزمن نیز چون فروم معتقد است که در نظام تربیتی و آموزشی جامعه
جدید، کودک فرصت خودشناسی نمی یابد. او چیزی درباره خود بی واسطه نمی آموزد. او
خود نیست که گواهی بر مال و نام و قابلیتها و استعدادها و تواناییهای خود دهد.
آنچه از کار و و تلاش انجام می دهد هیچگاه به خاطر خود، ارزیابی و ارزشیابی
نمی گردد بلکه همه به خاطر میزان تأثیری است که بر دیگران می گذارد (محسنی تبریزی،
1380:ص 161). وی الگوهای اجتماعیکنندهی جامعه را مسئول
ازخودبیگانگی فرد میداند. در نظر وی الگوهای اجتماعیکنندهی جامعهی
مدرن به گونهای ست که فرد را بیش از آنکه متوجه خود کند تحت ارشادات دیگران
در میآورد. یعنی به فرد همواره توصیه می شود که برای رفتار و کرداری معقول و
مطلوب به دیگران بنگرد، در چنین شرایطی است که فرد ارتباط بنیادی را با خویشتن گم
کرده و دچار نوعی «بحران هویت» می گردد. رایزمن عقیده دارد که «در جوامع مدرن،
افراد پیرو دیگران» هستند. زیرا رفتار هرکس، همیشه تحت نفوذ افراد دیگر است و هر فرد میکوشد از رفتار دیگران اطلاع حاصل کرده، خود نیز این
رفتار را دنبال کند. بدین سبب در چنین جوامعی وسایل
ارتباط جمعی که منعکسکنندهی رفتار دیگران است، به کالاهایی مصرفی تبدیل میشوند.
بدین طریق محتوای سیاسی و فرهنگی این وسایل نیز شکل مصرفی پیدا میکند و ماهیت
رهبریکننده و آموزندهی خود را از دست میدهد.
در این شرایط انسان به موجودی تبدیل می شود که
از هر گونه فعالیت در راه تحول سیاسی جامعه روگردان شده و به امیال شخصی و
مصرفی رو میکند (بیدگلی، 1379:ص 106 – 104). زندگی افراد پیرو دیگران در جامعهی مصرف، رفتهرفته به جایی میرسد که همه دچار ازخودبیگانگی
میشوند. از هستی حقیقی تهی شده، شخصیت و ماهیت انسانی خود را از دست میدهند.
بدین ترتیب، افراد به جای آنکه به گذشته و آیندهی خود با دیدهی بصیرت بنگرند و
با روشهای صحیح عقلی راه تعالی را برگزینند، فقط به پول، غذا، بازی و بیهودگی میاندیشند. در تبدیل میلیونها انسان به یک تودهی «بیشخصیت و جاهل» که تحت تأثیر سودجوییها و خودخواهیها قرار گرفته خلاقیت علمی و فرهنگی
را از دست داده، مقام سازندهی انسانی را در تحولات سیاسی رها کرده و به
سازشکاری پرداخته است، نقش منفی وسایل ارتباط جمعی را نمیتوان
انکار کرد. باید دانست که وسایل ارتباطی، خود به وجود آورندهی «انبوه
خلق تنها» هستند. زیرا طرز کار وسایل ارتباط جمعی سبب می شود که گروههای
طبیعی انسانی مانند خانواده، و گروههای متشکل انسانی، مانند گروههای مذهبی، سیاسی و
فرهنگی متلاشی شوند و هر فرد جدا از دیگران در تنهایی زندگی میکند و میتواند به
پیامهای ارتباطی نیز جدا از دیگران دسترسی داشته باشد. طبیعی است که بدین ترتیب،
تعداد فراوانی از اعضای تنهای این انبوه خلق در معرض تبلیغات فریبندهی وسایل پرقدرت
ارتباط جمعی، نیروی تفکر و پایداری را از دست میدهند و به قیدوبندهای تبلیغاتی
گرفتار میشوند که این نیز باعث ازخودبیگانگی انسان و بیگانگی انسان از دیگران و
جامعه می شود (بیدگلی، 1379:ص 106 – 104).آگاهی به «ازخودبیگانگی» برای انسانها که از
طریق زندگی مادی و ظاهری خود جامعهی صنعتی پیوستگی یافتهاند و ارضای خود را در بر آوردن
نیازهای موجود در این جامعه میدانند کار دشواری است.
آخرین پست هامرگ در سالهای دیگر کُشی..........شنبه پانزدهم آذرماه سال 1399
علم و مذهب..........چهارشنبه دوازدهم آذرماه سال 1399
انتظار زندگی در سودای بهشت..........دوشنبه سوم آذرماه سال 1399
دکتر فیرحی و یک پرسش..........دوشنبه بیست و ششم آبانماه سال 1399
زندگی، میعاد در لجن..........یکشنبه هجدهم آبانماه سال 1399
زندگی را تخیل و سپس تکرار کنید..........شنبه هفدهم آبانماه سال 1399
سیاستمدارانی چون شاعر در فیلم مادر آرنوفسکی..........شنبه سوم آبانماه سال 1399
رابطۀ ننگین..........شنبه بیست و ششم مهرماه سال 1399
عزادار خویشتنیم نه شجریان..........جمعه هجدهم مهرماه سال 1399
کشیش و پزشک در زمانۀ بیماری..........دوشنبه چهاردهم مهرماه سال 1399
لذت مشترک دیکتاتور و عاشق..........یکشنبه سیزدهم مهرماه سال 1399
خشخش ِ خندههای اشکآمیز برگهای پاییزی..........پنجشنبه دهم مهرماه سال 1399
شهر از عاقل تهی خواهد شدن به مناسبت روز مولانا..........سه شنبه هشتم مهرماه سال 1399
دروغزن قضای مسلمانان را نشاید ..........سه شنبه بیست و پنجم شهریورماه سال 1399
سوغاتی..........سه شنبه هجدهم شهریورماه سال 1399
تحفه ای چون مرگ..........دوشنبه دهم شهریورماه سال 1399
داستانک..........یکشنبه دوم شهریورماه سال 1399
با یادی از مورّخ مشروطیت..........شنبه هجدهم مردادماه سال 1399
سارتر و نویسنده..........یکشنبه دوازدهم مردادماه سال 1399
کاش از تاریخ بیاموزیم..........یکشنبه بیست و نهم تیرماه سال 1399
خشونتی که بر ما می رود..........پنجشنبه بیست و دوم خردادماه سال 1399
سقف تزویر بر ستون ضدتبعیضی..........سه شنبه بیستم خردادماه سال 1399
تأملی در قتل رومینا اشرفی..........شنبه دهم خردادماه سال 1399
ما در کدامین جهان زندگی میکنیم؟..........دوشنبه بیست و پنجم فروردینماه سال 1399
دموکراسی آیینی..........شنبه سوم اسفندماه سال 1398
تعریضی بر واکنش آیتالله سبحانی به سخنان دکتر حسن محدثی..........جمعه بیست و پنجم بهمنماه سال 1398
دیکتاتوری، استالین و هنرمند غیرحکومتی..........جمعه بیست و هفتم دیماه سال 1398
مشترک میان دیکتاتورها..........دوشنبه بیست و هفتم آبانماه سال 1398
«چگونه است که استثمارشدگان به ادامۀ استثمار راضی میشوند؟»...........یکشنبه دوازدهم آبانماه سال 1398
جامعهشناس تحملناپذیر است!..........شنبه بیست و هفتم مهرماه سال 1398
همه پستها