ماجرای نقد نادر فتوره چی از بهاره رهنما با پاسخهای خانم رهنما، همسر ایشان و
برادر همسرشان روبرو شده؛ و به علاوه که خانم رهنما به دستگاه قضایی هم شکایت برده
است. برادر همسر رهنما،فتوره چی را به گمان خودش نواخته است.او را به یاد کودکی
هایش انداخته، و تهدیدش کرده که می تواند از مادر ناقد هم بنویسد و البته ترحمش
صرفا به خاطر حفظ حریم خصوصی اشخاص بوده، وگرنه ناگفته ها را می گفته. گویی اصل
یقینی اش را بر هتاکی فتوره چی گذاشته و، ثابت کرده که کلوخ انداز را پاداش سنگ
است. همسر رهنما، به طور خلاصه با احتیاط تر گام برداشته و امیدش به طرح شکایت و
مجازات فتوره چی است. خانم رهنما، در پاسخش، نقد فتوره چی را به اسیدپاشی اینترنتی تشبیه کرده و
معتقد است که فتوره چی، دسته راه انداخته تا ادای روشنفکران را در بیاورد و
فعالیتهای وی را منتسب به جریان چپ و داس و چکش و استالین و... کرده است. دفاع جانانه خانوادگی اطرافیان از خانم رهنما، نشان از تاریخ و بلکه جغرافیایی
فکری ایشان دارد. این گونه کنشهای احساسی و ارزشی، درست زندگی در قرنها پیش را
نشان می دهد که خبری از اصل مهم و مدرن «فردگرایی» نبود، و هر شخص، معادل قبیله و طایفه
و ایل و کلان محسوب می شد و بنا بر همین عضویت انتسابی اش در فلان تیره و قبیله،
موضعش اگر حق بود یا نه، و اتهام و تهمتی اگر بر او وارد بود یا نه، زن و مرد،
کوچک و بزرگ، رئیس و مرئوس و خلاصه همه باید به دفاعی از شخص بر می خواستند که هم
هتاک و هم قبیله اش، بدانند که کجا می زیند و طرفشان کیست. سخن کوتاه، قبیله، یعنی
یک نفر. پیداست که در چنین اجتماعی - و نه
جامعه ای – هر سخنی که خاطر اهالی قبیله را برنجاند، می تواند تهمت و اتهام و
افترا دانسته شود. من، نقد فتوره چی را نه تنها به خانم رهنما که به بسیاری از بازیگران حوزه
سینما و تلویزیون وارد می دانم از این جهت که نه ایشان که هر آن کس که کالایی برای
عرضه به جامعه دارد، می تواند موضوع نقد
قرار گیرد و باید هم نقد شود.کالای خانم رهنما، گویی هنر ایشان است.مخاطبان
تلویزیون و منتقدان هنری، حق دارند هنر ایشان را نقد کنند، صرفا به این دلیل که
ایشان، روبروی دوربین فعالیت دارد.فعالیتی که در سپهر عمومی در منظر و مرئی دیگران
قرار می گیرد، بپسندد یا خیر، داوری دیگران را درخواست می کند.فکر نمی کنم خانم
رهنورد تا اینجا، با ناقدان خود که یکی از
آنان آقای فتوره چی ست، مشکلی داشته باشد. مشکل بر اشاره آقای فتوره چی به کرم و
پودر و... بوده است. زیرکی از کوچه ای می گذشت. پرده ی پشت یکی از پنجره های کوچه ، طرح زیبایی
نداشت.عابر زیرک، از همان پنجره صاحبخانه را صدا زد و گفت این طرح را نمی پسندم،
پرده را عوض کن!! ؛ صاحبخانه پاسخ داد که خانه، خانه من است و چاردیواری، اختیاری
است لطفا مزاح نشوید چرا که ارتباطی به شما نمی یابد. عابر پاسخش داد که اتفاقا به
عابران ارتباط وثیق دارد، چون پرده به پشت پنجره آویخته ای که چشم رهگذران آنسو را
نبیند و چطور ارتباطی ندارد؟؟!!. و العاقل یکفیه الاشاره. باری، نقد خانم رهنما، می تواند معطوف به نحوه و سلوک بازی ایشان باشد. اما
خانم «هنرمند» و مدافعان خانوادگی شان، مگر
نمی دانند که بازی بازیگر در کالبد تن به منصه ظهور می رسد و در همین کالبد جلوی
دوربین قرار می گیرد یا بر سن ظاهر می شود؟؛ و مگر نمی دانند بخشی از کار بازیگر،
در چهره و اجزا چهره و شیوه راه رفتن و نشستن و غذا خوردن و خوابیدن و خندیدن و
گریستن و نحوه آرایش و مارک لباس و برندهای مواد آرایشی و در کل میمیک او نمودار
می شود و بیننده یا تماشاگر، و به خصوص ناقد، حق داوری در این موارد را دارد؟. البته بخشی از داوری بازیگر هم به فعالیتهای جنبی هنری اش اختصاص می یابد.
خانم رهنما نیک می داند که فعالیتهایی که ایشان و بازیگرانی در سطح ایشان دارند،
تقلیدی ناشیانه از هنرمندان بزرگ غربی است. استثنائاتی هستند در تاریخ سینما و
تئاتر که استعداد نویسندگی در حوزه تئاتر یا روزنامه نگاری را داشتند و موفقیتی هم
به دست آوردند اما «زین حسن تا آن حسن صد گز رسن»!. صد البته، فعالیتهای سیاسی
ایشان هم می تواند مورد نقد قرار گیرد، چنانکه نوشته ها و ترجمه های آقای فتوره چی
هم. خانم رهنما اگر از سر انصاف بنگرد، بایستی سپاسگزار آقای فتوره چی هم می بود؛
چه، چون آیینه ای،جایگاه واقعی هنری ایشان را تعیین کردند و البته اندکی هم به
شهرت ایشان افزودند. سخنی هم با آقای فتوره چی. پاسخهای فامیلی خانم رهنما، روشن مان کردند که
بازیگران محبوب و مشهور در سینما و سیما و تئاتر ایران امروز، در کدامین سطح فکری
ایستاده اند و بودجه های کلان و ممهور سیما، هزینه بازی چگونه بازیگرانی می شود.
هم قدان و هم سطحان خانم رهنما در سپهر هنری ایران کم نیستند.آنجا که نخبگان و
برجستگان فکری، راه برای عرضه کالای فکری و هنری خود نیابند، کسانی از سطوح پایین
و نه حتی میانه، با اغتنام فرصت راهی به بالا می جویند و این تکرار تاریخ ماست:
بنگر به بخردان که فرو بسته راهشان... روشنفکران و نویسندگان و مترجمان ما هم، تاریخی دستکم یکصدساله دارند در دریافت پاسخهای این چنینی از
همان ملتی که به دنبال آزادی اش بودند. دلتنگ نیز نمی باید بود از شرایطی که
کارگردان و هنرمند، توان نوشتن به زبان مادری را ندارند و فضای عمومی را با
میهمانیهای خانوادگی یا دوستانه یکی پنداشته اند. دوست عزیز، ما در ایران، نه
میانمایه داریم و نه وضعیت میانمایگی.
آخرین پست هامرگ در سالهای دیگر کُشی..........شنبه پانزدهم آذرماه سال 1399
علم و مذهب..........چهارشنبه دوازدهم آذرماه سال 1399
انتظار زندگی در سودای بهشت..........دوشنبه سوم آذرماه سال 1399
دکتر فیرحی و یک پرسش..........دوشنبه بیست و ششم آبانماه سال 1399
زندگی، میعاد در لجن..........یکشنبه هجدهم آبانماه سال 1399
زندگی را تخیل و سپس تکرار کنید..........شنبه هفدهم آبانماه سال 1399
سیاستمدارانی چون شاعر در فیلم مادر آرنوفسکی..........شنبه سوم آبانماه سال 1399
رابطۀ ننگین..........شنبه بیست و ششم مهرماه سال 1399
عزادار خویشتنیم نه شجریان..........جمعه هجدهم مهرماه سال 1399
کشیش و پزشک در زمانۀ بیماری..........دوشنبه چهاردهم مهرماه سال 1399
لذت مشترک دیکتاتور و عاشق..........یکشنبه سیزدهم مهرماه سال 1399
خشخش ِ خندههای اشکآمیز برگهای پاییزی..........پنجشنبه دهم مهرماه سال 1399
شهر از عاقل تهی خواهد شدن به مناسبت روز مولانا..........سه شنبه هشتم مهرماه سال 1399
دروغزن قضای مسلمانان را نشاید ..........سه شنبه بیست و پنجم شهریورماه سال 1399
سوغاتی..........سه شنبه هجدهم شهریورماه سال 1399
تحفه ای چون مرگ..........دوشنبه دهم شهریورماه سال 1399
داستانک..........یکشنبه دوم شهریورماه سال 1399
با یادی از مورّخ مشروطیت..........شنبه هجدهم مردادماه سال 1399
سارتر و نویسنده..........یکشنبه دوازدهم مردادماه سال 1399
کاش از تاریخ بیاموزیم..........یکشنبه بیست و نهم تیرماه سال 1399
خشونتی که بر ما می رود..........پنجشنبه بیست و دوم خردادماه سال 1399
سقف تزویر بر ستون ضدتبعیضی..........سه شنبه بیستم خردادماه سال 1399
تأملی در قتل رومینا اشرفی..........شنبه دهم خردادماه سال 1399
ما در کدامین جهان زندگی میکنیم؟..........دوشنبه بیست و پنجم فروردینماه سال 1399
دموکراسی آیینی..........شنبه سوم اسفندماه سال 1398
تعریضی بر واکنش آیتالله سبحانی به سخنان دکتر حسن محدثی..........جمعه بیست و پنجم بهمنماه سال 1398
دیکتاتوری، استالین و هنرمند غیرحکومتی..........جمعه بیست و هفتم دیماه سال 1398
مشترک میان دیکتاتورها..........دوشنبه بیست و هفتم آبانماه سال 1398
«چگونه است که استثمارشدگان به ادامۀ استثمار راضی میشوند؟»...........یکشنبه دوازدهم آبانماه سال 1398
جامعهشناس تحملناپذیر است!..........شنبه بیست و هفتم مهرماه سال 1398
همه پستها
ا