ترجمه از خ. ع آقای اسمیت را دوستان و شاگردانش در محیط کار به گونه آدم مرموزی می شناختند. 40 سالگی را تازه پشت
سر گذاشته بود.قامتی متوسط و چهره
ای گندمگون داشت.از داشتن فرزند طفره می رفت. به خاطر همین هم بود که زنش را در
لندن تنها می گذاشت با این بهانه که دانش
آموزان فقیر روستاها بیشتر مستحق داشتن آموزگار فرهیخته هستند.پشت سرش حرفهایی بود
که ابتر است. راست و دروغش را هم کسی نمی دانست. اما آقای اس – لقبی که اهالی
ماردیس به نشانه تحقیر به او داده بودند-
در بیرون از خانه چنان باد تکبری به غبغب می انداخت که کسی را یارای شک کردن در
این قضیه نبود.بیماری ناشناخته ای که سالها پیش در لندن شایع شد، سر و صورت آقای
اس. را هم بی نصیب نگذاشت.از آن تاریخ ببعد، بینی اش متورم و بزرگ شد و کچلی اش هم
تقریبن کامل.این حالت، چهره او را شبیه کاریکاتور نشان می داد. آقای اس. هنگام سخن گفتن، زل می زد به یک نقطه طوری که نگاهش را از چشم مخاطب
بدزدد و با حرکات دست و اداهای صورت القا
می کرد که بیشتر از دیگران می داند.نه اینکه در هر کاری سرآمدی اش را به رخ بکشد؛
خیر، اما غیرمستقیم بیشتر آدمهای اطرافش را سنتی خطاب می کرد.سنتی در قاموس آقای
اس. معناهای زیادی داشت به اندازه - شاید – یک لغت نامه. چیزی که اسم آقای اس. را زبانزد مردم ماردیس و شاگردانش کرده بود، مخالفتش با
احساس و عاطفه بود. با وجودی که آقای اس. تجربه ها از عشق و عاشقی داشت و پروایی هم نداشت که باز هم تنوعی
به این تجربه ها بدهد، اما مرتب، از بی
معنایی عشق و تقلب و بی رحمی عشق بازان سخن سرایی می کرد. اگر فکر می کنید همه هنر آقای اس. این بود در اشتباهید.قهرمان داستان ما، روزی
نبود که با حرفهای عجیب و غریبش، ماردیسیها را شوکه نکند.از آنجایی که شاگردان،
آقای اس. را آدم نازا، مرموز، خطرناک و بدتر از همه بی اعتقاد به روح القدس می
دانستند، حرفهایی او را با ژست طعنه و تحقیر ورد زبانها می کردند. اما مشکل آقای اس. نه همین بود و نه یکی – دو تا بود. از روزی که آقای اس. در مدرسه جو گیر شد و باز از آن حرفهای مرموزانه زد دو سالی
می گذرد. یکی از دانش آموزان پرسیده بود که آیا انسانهای بزرگ و دانا هم اشتباه می
کنند؟؛ و آقای اس.در جواب گفته بود که بله
اشتباه می کنند و ادامه داده که : «تصمیم
های درست و اشتباهات آدمهای کوچک، چون
تأثیری در اوضاع جهان ندارند، اصلن مهم نیستند. حتی اگر این آدمها، حقیقت را هم
بگویند چیز مهمی نیست. اما اگر آدمهای بزرگ اشتباه بکنند، خیلی مهم است چون اثراتش
بر زندگی دیگران زیاد است.آقای اس. نتیجه گرفته بود که اشتباهات بزرگان، بهتر از
حقیقت هایی است که انسانهای کوچک نزد خود دارند.». همین جمله اخیر کافی بود تا کاسه صبر اهالی مادریس لبریز شود. از بخت بد آقای اس. ،
دهکده مادریس نه کلانتر داشت و نه قاضی و داروغه. همسر آقای اس. ، سالهاست که عملن پرستار او شده است. همکارانش در مادریس، هنوز
تلاش می کنند آدمهای کوچک را بزرگ جلوه دهند.یکی از مخالفان آقای اس. هم درصدد است
تاریخ انسانهای کوچک را بنویسد.
آخرین پست هامرگ در سالهای دیگر کُشی..........شنبه پانزدهم آذرماه سال 1399
علم و مذهب..........چهارشنبه دوازدهم آذرماه سال 1399
انتظار زندگی در سودای بهشت..........دوشنبه سوم آذرماه سال 1399
دکتر فیرحی و یک پرسش..........دوشنبه بیست و ششم آبانماه سال 1399
زندگی، میعاد در لجن..........یکشنبه هجدهم آبانماه سال 1399
زندگی را تخیل و سپس تکرار کنید..........شنبه هفدهم آبانماه سال 1399
سیاستمدارانی چون شاعر در فیلم مادر آرنوفسکی..........شنبه سوم آبانماه سال 1399
رابطۀ ننگین..........شنبه بیست و ششم مهرماه سال 1399
عزادار خویشتنیم نه شجریان..........جمعه هجدهم مهرماه سال 1399
کشیش و پزشک در زمانۀ بیماری..........دوشنبه چهاردهم مهرماه سال 1399
لذت مشترک دیکتاتور و عاشق..........یکشنبه سیزدهم مهرماه سال 1399
خشخش ِ خندههای اشکآمیز برگهای پاییزی..........پنجشنبه دهم مهرماه سال 1399
شهر از عاقل تهی خواهد شدن به مناسبت روز مولانا..........سه شنبه هشتم مهرماه سال 1399
دروغزن قضای مسلمانان را نشاید ..........سه شنبه بیست و پنجم شهریورماه سال 1399
سوغاتی..........سه شنبه هجدهم شهریورماه سال 1399
تحفه ای چون مرگ..........دوشنبه دهم شهریورماه سال 1399
داستانک..........یکشنبه دوم شهریورماه سال 1399
با یادی از مورّخ مشروطیت..........شنبه هجدهم مردادماه سال 1399
سارتر و نویسنده..........یکشنبه دوازدهم مردادماه سال 1399
کاش از تاریخ بیاموزیم..........یکشنبه بیست و نهم تیرماه سال 1399
خشونتی که بر ما می رود..........پنجشنبه بیست و دوم خردادماه سال 1399
سقف تزویر بر ستون ضدتبعیضی..........سه شنبه بیستم خردادماه سال 1399
تأملی در قتل رومینا اشرفی..........شنبه دهم خردادماه سال 1399
ما در کدامین جهان زندگی میکنیم؟..........دوشنبه بیست و پنجم فروردینماه سال 1399
دموکراسی آیینی..........شنبه سوم اسفندماه سال 1398
تعریضی بر واکنش آیتالله سبحانی به سخنان دکتر حسن محدثی..........جمعه بیست و پنجم بهمنماه سال 1398
دیکتاتوری، استالین و هنرمند غیرحکومتی..........جمعه بیست و هفتم دیماه سال 1398
مشترک میان دیکتاتورها..........دوشنبه بیست و هفتم آبانماه سال 1398
«چگونه است که استثمارشدگان به ادامۀ استثمار راضی میشوند؟»...........یکشنبه دوازدهم آبانماه سال 1398
جامعهشناس تحملناپذیر است!..........شنبه بیست و هفتم مهرماه سال 1398
همه پستها
امثال آقای اسمیت رو میشه زیاد دوروبرمون دید
ولی متاسفانه این چنین افرادی هم باعث آزار خودشون و هم آزار دیگران میشن..
چون هیچ وقت نمیتونن منظورشونو درست برسونن...
کاش پیامتان را با دستور زبان پارسی بنویسید نه با گویش فارسی.
بهرحال ممنون.