تایلور، از مردم شناسان بنام،در
تحلیل تاریخی – مردم شناختی دین، از مفهوم Survival یا
«بقایا» استفاده می کند تا نشان دهد که در دنیای مدرن، در رقایت میان دین و یافته
های عقل خودبنیاد، آنچه اصالت یافته و می یابد، عقل است.گرچه تایلور مفهوم بالا را
در همین رقابت و نتایج مترتب بر آن به کار می گیرد، اما، به نظرم این مفهوم قابلیت
تعمیم دارد، به مثابه ابزار تحلیل. بقایا، عادات جمعی هستند که در
طول تاریخ از فرط تکرار صورت طبیعی به خود گرفته اند و چنان در اذهان و زندگی
روزمره مردم رسوخ می کنند که کسی منشاء یا کارکرد آنها را به پرسش نمی گیرد.عادت،
یک عنصر فرهنگی محسوب می شود، و از آنجا که فرهنگ به طور تدریجی به نسل تازه وارد
منتقل می شود،طبیعی بودنش،استفاده از آن را مجاز می دارد. در فرهنگ امروز
ما، که آمیخته ای از فرهنگ ملی – باستانی، دینی و غربی است، عناصر فرهنگی ای مانند
چارشنبه سوری و نو کردن محیط زندگی و نیز تجدید در روابط با دیگران همان بقایای
تایلور به شمار می آیند.به خصوص مورخان و کم و بیش هم مردم شناسان، تحلیل هایی در
پیدایش چارشنبه سوری و نوروز، جای گزاری زمانی نوروز و جای دادنش در اوج اعتدال
زمینی – زمانی، و مبتکران این عناصر فرهنگی ارائه داده اند.مخالفت افرادی در نظام
سیاسی کنونی با این عناصر نیز لجاجت کسانی از مردم را درپی داشته تا بر انجام هیجانی
تر این مراسم بیفزایند. چارشنبه سوری
عادت است.برپایی مراسم نوروز مانند خرید کردن و منزل تکاندن و شستن کینه ها از
دلها هم عادت است.علاقه مندان به انجام این مراسم، گویی بنا بر عادت بودنشان،
پذیرفته اند که با تغییرات آب و هوایی، می
توان نوعی «پرسینافیکاسیون» به زندگی
تحمیل کرد.گاه، پرسشی هم به ذهن معتاد به این رویکرد خطور نمی کند که این همه
بساط، برساخنه اذهان آدمیان بسیاری در فرایند متمدن شدن است و می شود از سلطه این
عادت به در آمد و با دید دیگری به نوروز و بهار نگریست.(این عادات گاه با خرافاتی
مانند نامگذاری سال جدید به نام حیوانات هم آمیخته می شود؛ باز هم بقایایی که نشان
می دهد بنا بر تحلیل کنت، جامعه ما، هنوز ار زمان کودکی اش پا فراتر ننهاده است). در مجموع، همۀ
این تکاپوها در این روزها، از یادها برده است که فرهنگ و عناصر آن مجعول آدمیانند؛
قراردادی است بین آنها، و می شود محمول و موضوع قرارداد را تغییر داد،جابجایش کرد
و حتی پشت پا به آن زد بدون این که نظم زندگی کنونی دچار اختلال شود.این درست همان
ابتکار پدیدارشناسان است که گفته اند مردم در زندگی روزمره، چنان تسلیم برساخت های
خود می شوند که گویی واقعاٌ ساختی ارگان مانند، خود را به آنها تحمیل می کند و از
یاد می برند که این ساختها،ساختۀ خود آنهاست. من در محسناتی
که به ریش «عمو نوروز» بسته شده شک دارم،با این نشانه که می توان عمونوروز را بر
پای خودش ایستاند؛ الان بر سر ایستانده شده است. نوروز و بهار و
چارشنبه سوری و سیزده به در و ...، شادی آور نیستند. روان آدمها را هم پاک و منزه
نمی کنند.غصه ها را با خود نمی برند.( راستی به کجا می برند؟). کینه ها را از دل
نمی شویند. آدمها را متحول نمی کنند.صورت طبیعت اگر تغییر می کند، تغییر سیرت در
انسانها، امری ذهنی و تحمیلی به «خود» است. اینها را گفتم
تا نتیجه بگیرم که شادی آور بودن این ایام، جعلی تاریخی – فرهنگی – انسانی است و
آنانی که این روزها خیلی خوشحالند که سال نو را می بینند،چرا به پشت سر نمی نگرند
تا در از دست رفتن یک سال از عمر خود، سوگواری کنند؟.نمی شود بیهودگی و بی معنایی
سال گذشته را نشان داد، در عزای آن گریست و به هم دیگر تسلیت گفت؟. می شود اما، به
شرطی که از بختک یا کابوس عادات خود را برهانیم و شهامت نگاه به عناصر فرهنگی از
زاویه دیگری را داشته باشیم و نهراسیم که بگویند: «فلانی بیمار است». این بیماری،
به زان صحت و سلامت.
آخرین پست هامرگ در سالهای دیگر کُشی..........شنبه پانزدهم آذرماه سال 1399
علم و مذهب..........چهارشنبه دوازدهم آذرماه سال 1399
انتظار زندگی در سودای بهشت..........دوشنبه سوم آذرماه سال 1399
دکتر فیرحی و یک پرسش..........دوشنبه بیست و ششم آبانماه سال 1399
زندگی، میعاد در لجن..........یکشنبه هجدهم آبانماه سال 1399
زندگی را تخیل و سپس تکرار کنید..........شنبه هفدهم آبانماه سال 1399
سیاستمدارانی چون شاعر در فیلم مادر آرنوفسکی..........شنبه سوم آبانماه سال 1399
رابطۀ ننگین..........شنبه بیست و ششم مهرماه سال 1399
عزادار خویشتنیم نه شجریان..........جمعه هجدهم مهرماه سال 1399
کشیش و پزشک در زمانۀ بیماری..........دوشنبه چهاردهم مهرماه سال 1399
لذت مشترک دیکتاتور و عاشق..........یکشنبه سیزدهم مهرماه سال 1399
خشخش ِ خندههای اشکآمیز برگهای پاییزی..........پنجشنبه دهم مهرماه سال 1399
شهر از عاقل تهی خواهد شدن به مناسبت روز مولانا..........سه شنبه هشتم مهرماه سال 1399
دروغزن قضای مسلمانان را نشاید ..........سه شنبه بیست و پنجم شهریورماه سال 1399
سوغاتی..........سه شنبه هجدهم شهریورماه سال 1399
تحفه ای چون مرگ..........دوشنبه دهم شهریورماه سال 1399
داستانک..........یکشنبه دوم شهریورماه سال 1399
با یادی از مورّخ مشروطیت..........شنبه هجدهم مردادماه سال 1399
سارتر و نویسنده..........یکشنبه دوازدهم مردادماه سال 1399
کاش از تاریخ بیاموزیم..........یکشنبه بیست و نهم تیرماه سال 1399
خشونتی که بر ما می رود..........پنجشنبه بیست و دوم خردادماه سال 1399
سقف تزویر بر ستون ضدتبعیضی..........سه شنبه بیستم خردادماه سال 1399
تأملی در قتل رومینا اشرفی..........شنبه دهم خردادماه سال 1399
ما در کدامین جهان زندگی میکنیم؟..........دوشنبه بیست و پنجم فروردینماه سال 1399
دموکراسی آیینی..........شنبه سوم اسفندماه سال 1398
تعریضی بر واکنش آیتالله سبحانی به سخنان دکتر حسن محدثی..........جمعه بیست و پنجم بهمنماه سال 1398
دیکتاتوری، استالین و هنرمند غیرحکومتی..........جمعه بیست و هفتم دیماه سال 1398
مشترک میان دیکتاتورها..........دوشنبه بیست و هفتم آبانماه سال 1398
«چگونه است که استثمارشدگان به ادامۀ استثمار راضی میشوند؟»...........یکشنبه دوازدهم آبانماه سال 1398
جامعهشناس تحملناپذیر است!..........شنبه بیست و هفتم مهرماه سال 1398
همه پستها