دچار شوک شدم وقتی در دقایق پایانی کار کتابفروشی عبداللهی
در خیابان ملاصدرا در شیراز، لولیتا را روی میز کتابفروشی دیدم.در آن دقایق، تنها
مشتری من بودم.مانند بیشتر اوقات، مغازه های طلافروشی، ذرت فروشی(از نوع های کوالیتی آن یعنی مکزیکی)، عتیقه فروشی، عطر
و ادکلن فروشی در همان خیابان لبریز از خریداران و پرسه زنان شب عید بودند؛ و
کتابفروشی ها، نیز خلوت.ماهها پیش از این، سایت دوشنبه خبر از ترجمه لولیتا داده
بود اما دردسر دور زدن فیلترینگ از حوصلۀ آدم بی حوصله ای چون من بیرون بود.پنداشت
ذهنی ام در مورد لولیتا، منحصر به فیلمش بود و بدیهی است که کارگردان در فیلمی دو –
سه ساعته از پرداختن و به تصویر کشیدن تمام اتفاقات رمان عاجز است.میل به خواندن
لولیتا، کتابی که نزدیک به هفتاد سال از انتشار نخستین آن می گذرد، با هر علتی که
داشت، رهایم نمی کرد. نکتۀ مهم این است که کتاب با ترجمۀ یک پزشک ایرانی ( اکرم
پدرام نیا) ترجمه شده و چون در ایران امکان چاپ و انتشارش نبود، ناشری در
افغانستان دست به کار می شود.یادداشت مترجم نشان می دهد که ترجمه لولیتا در
اردیبهشت 93 به پایان رسیده؛ و ورودش به بازار کتاب ایران،با تأخیر به نظر می رسد.
پیش از این، کتاب «شاه» اثر عباس میلانی هم در امریکا چاپ و در ایران منتشر شد.این
رویداد را نمی شود دست کم گرفت، که پیامهای مهمی با خود دارد. لولیتا، مایه ای از یک اثر پرونوگراف دارد. این مشخصه را
خودِ ناباکوف هم انکار نکرده همین ویژگی هم در زمان انتشار اولش، باعث نقدهایی بر
آن شده است.راوی، گرچه بیمار جنسی نمی نماید، اما با توجه به عناصر فرهنگی شوروی
یا کشورهای غربی، می توان نوعی دیسپوتیسم جنسی را در شخصیتش نشان داد.گویی، برخی
از منتقدانش، راوی را دارای آنارشیسم جنسی دانسته اند، اما، فکر می کنم با تعریفی
که باربارا تاکمن در کتاب «برج فرازان» از آنارشیم دارد، متصف کردن راوی به این
صفت، تحمیلی است.راوی، که دلبستۀ دختری نوجوان – در واقع دختر خوانده اش – شده،عنان
عقل از کف می دهد یا بهتر بگویم، اندام دختر، عنان و اختیار از او می ستاند و در
کشمکشی درونی بین عقل و احساس ( به عمد از مفهوم عشق استفاده نمی کنم)، تسلیم
احساس و میل جنسی اش می شود اما خود خوب می داند که هیچ نسبتی بین عاشق و معشوق در
عالم واقع نیست و از همین دانستگی است که دلهرۀ رهاکردنش از سوی لولیتا، بر تمام
زندگی اش سیطره دارد و کابوس رفتن لولیتا، مزۀ عشق بازی هایش را تلخ و ناگوار می
کند.این دلهره، امانش را بریده، و به حس حسادتی بیمارگونه در او دامن می زند تا
جایی که به اشتباه، حسادت و توجه بیش از حدش به روابط لولیتا با دیگران،انگیزۀ
فرار دختر را افزایش می دهد.( به یاد بیاورید سعدی را : دختر جوان را تیری در پهلو
به که پیری). شرم افشای این رابطه با لولیتا در جامعه، سوای پیامدهای
قانونی اش، فشار دیگری است که راوی یا پدرخوانده را از آرامشی که مستلزم یک رابطۀ
عاشقانه است، محروم کرده است.ناباکوف البته،راوی را در برابر هیأت منصفه یعنی خوانندگان رمان قرار
داده تا ضمن روایت رمان،درخواست تبرئۀ خود را هم عرضه کند. این عنصر، در نوع خود
به واقع نمایی رمان کمک می رساند. باری، تحلیل جامعه شناختی لولیتا، به مجال فراخی نیاز دارد
که اینجا نیست. این یادداشت، تنها از سر ذوق زدگی انتشار لو لی تا در نوروز 94 نوشته
شده.همین.
آخرین پست هامرگ در سالهای دیگر کُشی..........شنبه پانزدهم آذرماه سال 1399
علم و مذهب..........چهارشنبه دوازدهم آذرماه سال 1399
انتظار زندگی در سودای بهشت..........دوشنبه سوم آذرماه سال 1399
دکتر فیرحی و یک پرسش..........دوشنبه بیست و ششم آبانماه سال 1399
زندگی، میعاد در لجن..........یکشنبه هجدهم آبانماه سال 1399
زندگی را تخیل و سپس تکرار کنید..........شنبه هفدهم آبانماه سال 1399
سیاستمدارانی چون شاعر در فیلم مادر آرنوفسکی..........شنبه سوم آبانماه سال 1399
رابطۀ ننگین..........شنبه بیست و ششم مهرماه سال 1399
عزادار خویشتنیم نه شجریان..........جمعه هجدهم مهرماه سال 1399
کشیش و پزشک در زمانۀ بیماری..........دوشنبه چهاردهم مهرماه سال 1399
لذت مشترک دیکتاتور و عاشق..........یکشنبه سیزدهم مهرماه سال 1399
خشخش ِ خندههای اشکآمیز برگهای پاییزی..........پنجشنبه دهم مهرماه سال 1399
شهر از عاقل تهی خواهد شدن به مناسبت روز مولانا..........سه شنبه هشتم مهرماه سال 1399
دروغزن قضای مسلمانان را نشاید ..........سه شنبه بیست و پنجم شهریورماه سال 1399
سوغاتی..........سه شنبه هجدهم شهریورماه سال 1399
تحفه ای چون مرگ..........دوشنبه دهم شهریورماه سال 1399
داستانک..........یکشنبه دوم شهریورماه سال 1399
با یادی از مورّخ مشروطیت..........شنبه هجدهم مردادماه سال 1399
سارتر و نویسنده..........یکشنبه دوازدهم مردادماه سال 1399
کاش از تاریخ بیاموزیم..........یکشنبه بیست و نهم تیرماه سال 1399
خشونتی که بر ما می رود..........پنجشنبه بیست و دوم خردادماه سال 1399
سقف تزویر بر ستون ضدتبعیضی..........سه شنبه بیستم خردادماه سال 1399
تأملی در قتل رومینا اشرفی..........شنبه دهم خردادماه سال 1399
ما در کدامین جهان زندگی میکنیم؟..........دوشنبه بیست و پنجم فروردینماه سال 1399
دموکراسی آیینی..........شنبه سوم اسفندماه سال 1398
تعریضی بر واکنش آیتالله سبحانی به سخنان دکتر حسن محدثی..........جمعه بیست و پنجم بهمنماه سال 1398
دیکتاتوری، استالین و هنرمند غیرحکومتی..........جمعه بیست و هفتم دیماه سال 1398
مشترک میان دیکتاتورها..........دوشنبه بیست و هفتم آبانماه سال 1398
«چگونه است که استثمارشدگان به ادامۀ استثمار راضی میشوند؟»...........یکشنبه دوازدهم آبانماه سال 1398
جامعهشناس تحملناپذیر است!..........شنبه بیست و هفتم مهرماه سال 1398
همه پستها