«در
حاشیه» مهران مدیری مانند سریالهای پیشین اش وارد «متن» گفتگوهای مخالفان و
موافقان شده است.اعتراضات به تولیدات سیمای جمهوری اسلامی هم تابعی است از روند
چند دهه ی اخیر مدیریت امور خرد و کلان کشور.به ندرت می توان مثال آورد از روز و
هفته و ماهی که ایران ما در صدر اخبار روز جهان نباشد. در صدر بودن کشورها هم دو
علت عمده دارد.یا ناشی است از اختراعات و اکتشافات در وجوه گوناگون علمی و توسعه
ای و اقتصادی و فرهنگی و...؛ یا معلول ویرانی ها و افت کردن ها و پس رفتهای
گوناگون.می توان صدرنشینی برخی کشورها مانند ایران و افغانستان و عراق و... را با
غیبت برخی دیگر از کشورها مانند سوئیس،سوئد،نروژ و...مقایسه کرد تا مشخص شود ما در
کجای جهان ایستاده ایم. این بار پزشکان اعتراض کرده اند.چهره حرفه ای خود را در آیینه ی طنز مدیری و
سیمای جمهوری اسلامی دیده اند.من به کوتاهی چند نکته را در این خصوص عنوان می کنم. اول.پزشکی یک دانش است.دانش و معرفت،یکی از منابع قدرت محسوب می شود.به دست
آوردن دانش پزشکی چون در دسترس همگان نیست،بنا بر این، فی نفسه دارای اقتدار
است.قدرت پزشکی و پزشکان هرروزه روز بر بیمارانی که فاقد حداقلی از این قدرت هم هستند، اِعمال می شود.پزشکان از ما می خواهند که قدر دانشان باشیم چون در بهبود و
تداوم زندگی ما مؤثرند.قدرت بدون رقیب شان،آنها را تبدیل به «پدر» کرده است؛ پدر
در معنای فرویدی.بیمار به مثابه کودک از (پزشک) پدر می ترسد چون هر لحظه ممکن است
اخته اش کند.این همان نکته ای است که فوکو و فروید پیرامونش بسیار گفته اند.نکته
مهم این است که پزشک حتی اگر اشتباه کند و جان بیمار را به هدر بدهد،اثبات اشتباهش
نیاز به شناخت و دانشی دارد که در انحصار خودشان است و همین انحصارگرایی بدون رقیب
است که رابطه پزشک – بیمار را به رابطه خدایگان – بنده تبدیل کرده است. دوم.هر قدرت بدون نظارت و بدون پاسخگویی، به استبداد می رسد.پزشکان ما، چون می
دانند که این ما – یعنی بیماران – هستیم که به آنها احتیاج داریم و نه (ظاهراً ) بر
عکس، تبدیل به پدر مستبدی شده اند که تیغ اخته کردن را مقابل چشمان «کودک» نهاده
اند.خوی استبدادی ،تبدیل به عنصر ذهنی( یا به تعبیر اسملسر: ویروس ذهنی) آنها شده
و کم ترین اعتراضی را به روش خود سرکوب می کنند.حتماً خوانندگان متوجه رفتار
پزشکان در مطب یا بیمارستان شده اند که چگونه ارباب وار به برده ی خود امر و نهی
می کنند. سوم.در اعتراض به سریال «درحاشیه»، پزشکان نگران کاهش درآمدشان نیستند چون می
دانندکه این «کودک» با همه وحشت و رعبی که از «پدر» دارد، باز ناچار است که به او
پناه ببرد.اما نگران پرستیژ شغلی خود هستند.آنچه را بیماران می دیدند و زبان بیانش
را نداشتند، اینک طنز می گوید.گویی یک بار پزشکان، «سوژه»( فوکویی) جراح دیگری شده
اند.اینجاست که آن پدر، بر خلاف آن چه که اصلاً تصور نمی کرد، خود را کودکی می
بیند که آلت نرینگی اش(تعبیر فرویدی) را تهدید به قطع کردن می کنند و وحشت اختگی، تبدیل
به کابوس اش شده است. چهارم. در میان پزشکان ایرانی، درصد بسیار کمی هستند که «در حاشیه» را با زبان
مدرنیته تحلیل کنند.امیدوارم متوجه بشوند که علم پزشکی که در تاریخ خود همیشه
اوقات سوژه ی مقتدر و بدون رقیب بوده، اینک به مبارزه خوانده می شود.اگر از منظر بوردیو
به مسأله نگاه کنیم،قدرت در تمامی حوزه ها و شاخه های خود، دچار «انکسار» شده است
یعنی مرحله ای پس از شکستن و در دسترس همگان قرار گرفتن.کاش «پدر» متوجه بشود که مدرنیسم
اقتدار پزشکی را به چالش کشیده است.پزشک، نیاز دارد که روح مدرن علم پزشکی را در
شخصیت اش نهادینه کند.استبداد سنت در برابر انکسار مدرنیت محکوم به شکست است. پنجم. در تحلیل های علوم انسانی، بنا بر اکثریت است.بنابراین،اگر حکم ارزشی هم
صادر شود، برای اعتبار تحلیل و بنا بر احتیاط، اقلیت را هم مد نظر دارد.گو این که
درصد کمی از پزشکان ما،درصد کمتری از اوصاف اقتدارگرایی را دارند.
آخرین پست هامرگ در سالهای دیگر کُشی..........شنبه پانزدهم آذرماه سال 1399
علم و مذهب..........چهارشنبه دوازدهم آذرماه سال 1399
انتظار زندگی در سودای بهشت..........دوشنبه سوم آذرماه سال 1399
دکتر فیرحی و یک پرسش..........دوشنبه بیست و ششم آبانماه سال 1399
زندگی، میعاد در لجن..........یکشنبه هجدهم آبانماه سال 1399
زندگی را تخیل و سپس تکرار کنید..........شنبه هفدهم آبانماه سال 1399
سیاستمدارانی چون شاعر در فیلم مادر آرنوفسکی..........شنبه سوم آبانماه سال 1399
رابطۀ ننگین..........شنبه بیست و ششم مهرماه سال 1399
عزادار خویشتنیم نه شجریان..........جمعه هجدهم مهرماه سال 1399
کشیش و پزشک در زمانۀ بیماری..........دوشنبه چهاردهم مهرماه سال 1399
لذت مشترک دیکتاتور و عاشق..........یکشنبه سیزدهم مهرماه سال 1399
خشخش ِ خندههای اشکآمیز برگهای پاییزی..........پنجشنبه دهم مهرماه سال 1399
شهر از عاقل تهی خواهد شدن به مناسبت روز مولانا..........سه شنبه هشتم مهرماه سال 1399
دروغزن قضای مسلمانان را نشاید ..........سه شنبه بیست و پنجم شهریورماه سال 1399
سوغاتی..........سه شنبه هجدهم شهریورماه سال 1399
تحفه ای چون مرگ..........دوشنبه دهم شهریورماه سال 1399
داستانک..........یکشنبه دوم شهریورماه سال 1399
با یادی از مورّخ مشروطیت..........شنبه هجدهم مردادماه سال 1399
سارتر و نویسنده..........یکشنبه دوازدهم مردادماه سال 1399
کاش از تاریخ بیاموزیم..........یکشنبه بیست و نهم تیرماه سال 1399
خشونتی که بر ما می رود..........پنجشنبه بیست و دوم خردادماه سال 1399
سقف تزویر بر ستون ضدتبعیضی..........سه شنبه بیستم خردادماه سال 1399
تأملی در قتل رومینا اشرفی..........شنبه دهم خردادماه سال 1399
ما در کدامین جهان زندگی میکنیم؟..........دوشنبه بیست و پنجم فروردینماه سال 1399
دموکراسی آیینی..........شنبه سوم اسفندماه سال 1398
تعریضی بر واکنش آیتالله سبحانی به سخنان دکتر حسن محدثی..........جمعه بیست و پنجم بهمنماه سال 1398
دیکتاتوری، استالین و هنرمند غیرحکومتی..........جمعه بیست و هفتم دیماه سال 1398
مشترک میان دیکتاتورها..........دوشنبه بیست و هفتم آبانماه سال 1398
«چگونه است که استثمارشدگان به ادامۀ استثمار راضی میشوند؟»...........یکشنبه دوازدهم آبانماه سال 1398
جامعهشناس تحملناپذیر است!..........شنبه بیست و هفتم مهرماه سال 1398
همه پستها
با توجه به مطالبی که نوشتید،
بسیار هوشمندانه به این سریال نگاه کرده اید.
امیدوارم روزی برسد که اینقدر با دیدضعیف ونقادانه
به این برنامه های طنز نگاه نشود.
یک جورایی همه نازک نارنجی شده اند،
بد نیست،کمی روحیه طنز خود را بالا ببریم..
مردم بیچاره،چه گناهی کرده اند؟
بگذارید برای لحظاتی هم که شده در این زندگی بخندند..
با سپاس فراوان ازشما