بنا بود «تجربه ای در آینده» در چند قسمت پیش بینی نشده ادامه داشته باشد.
آزمونی بود برای نوشتن؛ اگر کسی هم نمی خواندش، تنها گریزگاهی بود از بار خفّت بار
و محنت زا و سنگین زندگی.همانی که میلان کوندرا «بار سنگین» می نامدش و پناه جستن
به حرم رمان را درمان این درد. نوشتنی بود فقط برای نوشتن. در این مواقع، گویی
نویسنده، عابری است رسیده از راهی از میان کویر، بدون هیچ توشه ای، با سر و رویی
غبارین و تنی خسته و نزار، که در ناامیدی تمام، جویباری به فریادش می رسد و لبهای
خشک و ترک خورده اش را طراوت و تازگی می بخشد. نوشتن، به خصوص در زمانه ی عسرت ،
احساس همان عابر را به دست می دهد که گلویی از آبی زلال، تر کرده و سپس پاهایش را
به خنکای آب سپرده و جانی دوباره یافته است.دنیا گو نباشد، آرامشی که با روانی آب
به رگهایش می دود، زیبایی بودن را توجیه می کند. خوانندگان «تجربه ای در آینده»، به طور حضوری یا به واسطه کامنت، برداشتهایی (
اگر بگویم تفسیر هم بی راهه نگفته ام) از همین یک قسمت داشتند که دور از انتظار
بود.درست است که در این میان، نویسنده نیست می شود و هرچه هست نوشته است یعنی که
در حوزه ی ادبیات و به خصوص داستان و رمان، نویسنده نداریم و تمامی پی آمدهای یک
متن به خود متن و خواننده برمی گردد، اما نمی شود و نمی توان زهر خلط انگیزه و انگیخته
را به جان نویسنده یا مؤلف ریخت زیر نام و
عنوان برداشت آزاد!. راوی که به هیچ وجه نویسنده نبود،«ماجرا»یی ( در معنای حافظانه آن) را روایت
می کرد بدون ارتباط به زندگی خصوصی و شخصی اش.آن متن، گرچه بی شک متأثر از واقعیات
زندگی روزمره در جهان اجتماعی بود، اما ارتباطی به زندگی خصوصی و شخصی نویسنده
نداشت. این توضیح می رساند که تداومی درکار نمی تواند بود، چرا که روایت عشقی ممنوع (
هر چند پایانش را خواننده نمی توانست گمانه بزند) و سرازیر کردن برداشتهایی گاه
سخیف و عنیف، بازی آتشگونه ای است با زندگی و در پوستین من افتادن، اگر بتوان نام
زندگی بر آن نهاد. بیم آن دارم که روباه هم به جای خر در برداشتهای کسانی بسیار
نزدیک و همه جا با من! داغ و درفشکاری شوند.همین.
آخرین پست هامرگ در سالهای دیگر کُشی..........شنبه پانزدهم آذرماه سال 1399
علم و مذهب..........چهارشنبه دوازدهم آذرماه سال 1399
انتظار زندگی در سودای بهشت..........دوشنبه سوم آذرماه سال 1399
دکتر فیرحی و یک پرسش..........دوشنبه بیست و ششم آبانماه سال 1399
زندگی، میعاد در لجن..........یکشنبه هجدهم آبانماه سال 1399
زندگی را تخیل و سپس تکرار کنید..........شنبه هفدهم آبانماه سال 1399
سیاستمدارانی چون شاعر در فیلم مادر آرنوفسکی..........شنبه سوم آبانماه سال 1399
رابطۀ ننگین..........شنبه بیست و ششم مهرماه سال 1399
عزادار خویشتنیم نه شجریان..........جمعه هجدهم مهرماه سال 1399
کشیش و پزشک در زمانۀ بیماری..........دوشنبه چهاردهم مهرماه سال 1399
لذت مشترک دیکتاتور و عاشق..........یکشنبه سیزدهم مهرماه سال 1399
خشخش ِ خندههای اشکآمیز برگهای پاییزی..........پنجشنبه دهم مهرماه سال 1399
شهر از عاقل تهی خواهد شدن به مناسبت روز مولانا..........سه شنبه هشتم مهرماه سال 1399
دروغزن قضای مسلمانان را نشاید ..........سه شنبه بیست و پنجم شهریورماه سال 1399
سوغاتی..........سه شنبه هجدهم شهریورماه سال 1399
تحفه ای چون مرگ..........دوشنبه دهم شهریورماه سال 1399
داستانک..........یکشنبه دوم شهریورماه سال 1399
با یادی از مورّخ مشروطیت..........شنبه هجدهم مردادماه سال 1399
سارتر و نویسنده..........یکشنبه دوازدهم مردادماه سال 1399
کاش از تاریخ بیاموزیم..........یکشنبه بیست و نهم تیرماه سال 1399
خشونتی که بر ما می رود..........پنجشنبه بیست و دوم خردادماه سال 1399
سقف تزویر بر ستون ضدتبعیضی..........سه شنبه بیستم خردادماه سال 1399
تأملی در قتل رومینا اشرفی..........شنبه دهم خردادماه سال 1399
ما در کدامین جهان زندگی میکنیم؟..........دوشنبه بیست و پنجم فروردینماه سال 1399
دموکراسی آیینی..........شنبه سوم اسفندماه سال 1398
تعریضی بر واکنش آیتالله سبحانی به سخنان دکتر حسن محدثی..........جمعه بیست و پنجم بهمنماه سال 1398
دیکتاتوری، استالین و هنرمند غیرحکومتی..........جمعه بیست و هفتم دیماه سال 1398
مشترک میان دیکتاتورها..........دوشنبه بیست و هفتم آبانماه سال 1398
«چگونه است که استثمارشدگان به ادامۀ استثمار راضی میشوند؟»...........یکشنبه دوازدهم آبانماه سال 1398
جامعهشناس تحملناپذیر است!..........شنبه بیست و هفتم مهرماه سال 1398
همه پستها