فرهاد کشوری در «صدای سروش» کوشیده حادثه ای سیاسی ،
اعتقادی، استثماری را روایت کند. این حادثه، در میان بختیاری ها هنوز هم نقل می
شود اما این که در واقعِ امر، اتفاقی است که در تاریخ معاصر افتاده یا خیر را من
نمی دانم. از یکی دو تن از دوستان بخت یار! که پرسیدم، در یافتن سندی تاریخی برای
آن اظهار بی اطلاعی کردند. انگلیسی ها برای تداوم حاکمیتشان بر صنعنت نفت به
خصوص در مسجد سلیمان، از شیوه جاسوسی، اشاعه خرافات و بهره گیری از اعتقادات مذهبی
در بخشی از اطراف مسجد سلیمان استفاده می کنند تا بتوانند از نیروی مردمِ غافل از سیاست و پول
و نفت و استعمار، بهره بگیرند و شر «آن مردک سمج» را بکَنند.جیکاک، که پیشتر در
میان بختیاری ها زندگی کرده و با فرهنگ و به خصوص لهجه آنها آشناست، برای اشاعه
خرافه و رهزنی عقول عوام انتخاب می شود. در ابتدای کار بسیار موفق است اما در
پایان، گویا عقل بلفضولی رازش را برملا می کند و به بنگله برمی گردد. صدای سروش، در تلاش است تا هم خرافات مندرج در فرهنگ
در غیاب آگاهی را نشان دهد، هم نیروی استعمار و هم نیروی نادانی را. همه آدمهایی
که جیکاک را می بینند، جیکاکی که بخاطر عصای لرزاننده و کلاه نسوز اینک تبدیل به
«آقا» شده است، بدون طرح هیچ پرسشی از خود یا دیگران، مطیع و منقاد او می شوند.
سهراب، که در اثر تلقینات آقا، به مالیخولیا گرفتار آمده، در پاسخ به پرسشگری یار
علی، او را با گرز و با تشویق کدخدا و دیگران می کُشد. وعده های دنیایی فارغ از کار و زحمت، دنیایی پر از
نعمت و خوشی، اهالی را به انفعال می برد تا جایی که دست از کشاورزی هم می کشند و
دزدها را هم می بخشند. تنها کورسوی امیدی اگر هست، در میان کارگران کمپانی نفت است
که راز آقا را عیان کنند و عاقبت نیز یکی از کارگران همین کمپانی، دست او را رو می
کند و جیکاک از ترس، با هر ترفندی خود را از خشم مردم می رهاند. ساختار صدای سروش در مقایسه با – مثلا – سرود مردگان،
بسیار ضعیف است و به نظرم اصلا قابل مقایسه نیست.دیالوگ های میان شخصیت ها هم
آنچنان ضعیف و سردستی است که گویی اثر دانش آموز دوره راهنمایی را مرور می کنی. تاریخ پایان کتاب،
نشان می دهد کشوری در سال 81 کتاب را تحریر اما با تأخیری بیش از یک دهه راهی
بازارش کرده. پایان داستان هم، چنان با عجله سرراست شده که آدم
حیران می شود آیا این همان نویسنده سرود مردگان است؟. به نظرم کشوری اگر از چاپ و
انتشار صدای سروش در می گذشت، نمره ای چنین ضعیف در کارنامه اش ثبت نمی کرد.
آخرین پست هامرگ در سالهای دیگر کُشی..........شنبه پانزدهم آذرماه سال 1399
علم و مذهب..........چهارشنبه دوازدهم آذرماه سال 1399
انتظار زندگی در سودای بهشت..........دوشنبه سوم آذرماه سال 1399
دکتر فیرحی و یک پرسش..........دوشنبه بیست و ششم آبانماه سال 1399
زندگی، میعاد در لجن..........یکشنبه هجدهم آبانماه سال 1399
زندگی را تخیل و سپس تکرار کنید..........شنبه هفدهم آبانماه سال 1399
سیاستمدارانی چون شاعر در فیلم مادر آرنوفسکی..........شنبه سوم آبانماه سال 1399
رابطۀ ننگین..........شنبه بیست و ششم مهرماه سال 1399
عزادار خویشتنیم نه شجریان..........جمعه هجدهم مهرماه سال 1399
کشیش و پزشک در زمانۀ بیماری..........دوشنبه چهاردهم مهرماه سال 1399
لذت مشترک دیکتاتور و عاشق..........یکشنبه سیزدهم مهرماه سال 1399
خشخش ِ خندههای اشکآمیز برگهای پاییزی..........پنجشنبه دهم مهرماه سال 1399
شهر از عاقل تهی خواهد شدن به مناسبت روز مولانا..........سه شنبه هشتم مهرماه سال 1399
دروغزن قضای مسلمانان را نشاید ..........سه شنبه بیست و پنجم شهریورماه سال 1399
سوغاتی..........سه شنبه هجدهم شهریورماه سال 1399
تحفه ای چون مرگ..........دوشنبه دهم شهریورماه سال 1399
داستانک..........یکشنبه دوم شهریورماه سال 1399
با یادی از مورّخ مشروطیت..........شنبه هجدهم مردادماه سال 1399
سارتر و نویسنده..........یکشنبه دوازدهم مردادماه سال 1399
کاش از تاریخ بیاموزیم..........یکشنبه بیست و نهم تیرماه سال 1399
خشونتی که بر ما می رود..........پنجشنبه بیست و دوم خردادماه سال 1399
سقف تزویر بر ستون ضدتبعیضی..........سه شنبه بیستم خردادماه سال 1399
تأملی در قتل رومینا اشرفی..........شنبه دهم خردادماه سال 1399
ما در کدامین جهان زندگی میکنیم؟..........دوشنبه بیست و پنجم فروردینماه سال 1399
دموکراسی آیینی..........شنبه سوم اسفندماه سال 1398
تعریضی بر واکنش آیتالله سبحانی به سخنان دکتر حسن محدثی..........جمعه بیست و پنجم بهمنماه سال 1398
دیکتاتوری، استالین و هنرمند غیرحکومتی..........جمعه بیست و هفتم دیماه سال 1398
مشترک میان دیکتاتورها..........دوشنبه بیست و هفتم آبانماه سال 1398
«چگونه است که استثمارشدگان به ادامۀ استثمار راضی میشوند؟»...........یکشنبه دوازدهم آبانماه سال 1398
جامعهشناس تحملناپذیر است!..........شنبه بیست و هفتم مهرماه سال 1398
همه پستها
نفت ملی سی چنمه!!
به نظر کتاب جالبی میباشد و ارزش مطالعه کردن را دارد
در مورد بختیاری ها هم قبلا مطالعاتی داشتم که به موضوعاتی نظیر این کتاب هم پرداخته بودندو و خواندن این کتاب خالی از لطف نخواهد بود.
مثل همیشه از شما سپاسگذارم بابت معرفی کتابهای جالب و تازه.
اگر می خواهید از کشوری بخوانید، این کتاب ارزش خواندن ندارد، سرود مردگان را ترجیح می دهم