درصدی از آدمهای این روزگار ما، شبیه هیچکس نیستند.اکثر آدمها وجوه تشابه
بسیاری به هم دارند اگر نداشتند که زندگی در کنار هم ممکن نمی بود. آن درصد که بسیار
کم ، اگر شباهتی داشته باشند، به آدمهای مرده دارند آن هم نه همه ی مرده ها بلکه
درصد کمی از مرده ها. این بی شبیه ها، خود خودشان هستند در
خلوت باشند یا در جلوت. نمی توانند خودشان نباشند. توان باری به هر جهت زندگی کردن
را ندارند. در مقابل قدرتمندان همانند که
در مواجهه با بی قدرتان. اصلن گویی با قدرت نسبتی ندارند. یک رو، یک تو و یک لایه
دارند. از ریاکاری و تزویر بهره ای ندارند و در یک عبارت غریب اند. فرقی هم نمی
کند در کدامین شهر یا روستا یا کشور می زیند.به تعبیر پیر بلخ بی مزاج آب و گل هم
نسل اند. از بس زلال اند، از بس آیینه رو هستند به دم ناکسی مات می شوند. تاب زشت
رویی و دروغرنی نمی یارند. از پس چشم دو رویان و قدرت طلبان که بنگری شان، هیچ اند
چون توفیقی در تحصیل دونی و زبونی ندارند.نمی شود کسی را شبیه شان یافت الا در
وادی خاموشان و از همین رو غریب اند. ظریفی از همین ها می گفت دلخوش هیچ شب و روزی از زندگی ام نیستم الا اینکه
رضایت داده ام به این افتخار که مثلا حسنک وزیر را برادرم می دانم یا امیرکبیر یا
لوترکینگ یا ماندلا را هم نفس خود دارم. دنیا با این وسعت، برای این جماعت سوراخ ته سوزنی است؛ بل که تنگ تر. دنیایی
تاریک و دون و دون پرور و سفله پرور. دنیا برایشان تنگ است چون مشتری ندارند.
اینجا که ماییم، آدم ها قدر ندارند، قیمت دارند. بالادستان نرخ می دهند. خیلی ها
می فروشند. خیلی ها فروختند اما این دسته ی کوچک نمی فروشند. اینان قیمتی نیستند.
اگر نیست هم باشند ننگ قیمت بر خود نمی نهند. راحتی روانی که دیگران دارند بی آنکه
بدانند از زخم هایی است که روح اینان را در انزوا می خورند و همین ایثارشان بس است
برای بزرگی شان که رنجی می برند برای نفس انسان بودن که دیگران از آن بی خبرند.
اینان خمس و زکات زندگی اکثریت در بند و اسیر بالادستان و قیمتی ها هستند. گیرم که
زندگی کوتاهی دارند اما به بلندای شرافت انسانی زیسته اند. دلگیرند که گوهر آدمیت
چرا به قرص نانی عوض می شود و همین درد برای مردن شان کافی است. نمی فروشند خود را
اما مرگ را به جان می خرند. اصلن اینان برای زندگی با مرگ خلق شده اند نه زندگی با
زندگی.دلخوش گرمای مرگ اند. کسی از این جماعت را نشان خواری و مذلت و دم تکانی
چاپلوسانه در برابر ارباب بی مروت قدرت بر سینه و بر گردن نیست. راست قامت اند و
آویزان هیچ رذلی برای امتیازات پیدا و پنهان نمی شوند که هم تبارانشان در تاریخ
این درس را به نیکویی به آنان آموخته اند. به گمانم در زندگی تنها یک جا و یک راه
اگر برای تقلید باشد، تقلید از این جماعت کم تعداد است چه آنگاه که در زندگی بر
حقارت می شورند و چه آنگاه که دل به دریای موج خیز مرگ می زنند.
آخرین پست هامرگ در سالهای دیگر کُشی..........شنبه پانزدهم آذرماه سال 1399
علم و مذهب..........چهارشنبه دوازدهم آذرماه سال 1399
انتظار زندگی در سودای بهشت..........دوشنبه سوم آذرماه سال 1399
دکتر فیرحی و یک پرسش..........دوشنبه بیست و ششم آبانماه سال 1399
زندگی، میعاد در لجن..........یکشنبه هجدهم آبانماه سال 1399
زندگی را تخیل و سپس تکرار کنید..........شنبه هفدهم آبانماه سال 1399
سیاستمدارانی چون شاعر در فیلم مادر آرنوفسکی..........شنبه سوم آبانماه سال 1399
رابطۀ ننگین..........شنبه بیست و ششم مهرماه سال 1399
عزادار خویشتنیم نه شجریان..........جمعه هجدهم مهرماه سال 1399
کشیش و پزشک در زمانۀ بیماری..........دوشنبه چهاردهم مهرماه سال 1399
لذت مشترک دیکتاتور و عاشق..........یکشنبه سیزدهم مهرماه سال 1399
خشخش ِ خندههای اشکآمیز برگهای پاییزی..........پنجشنبه دهم مهرماه سال 1399
شهر از عاقل تهی خواهد شدن به مناسبت روز مولانا..........سه شنبه هشتم مهرماه سال 1399
دروغزن قضای مسلمانان را نشاید ..........سه شنبه بیست و پنجم شهریورماه سال 1399
سوغاتی..........سه شنبه هجدهم شهریورماه سال 1399
تحفه ای چون مرگ..........دوشنبه دهم شهریورماه سال 1399
داستانک..........یکشنبه دوم شهریورماه سال 1399
با یادی از مورّخ مشروطیت..........شنبه هجدهم مردادماه سال 1399
سارتر و نویسنده..........یکشنبه دوازدهم مردادماه سال 1399
کاش از تاریخ بیاموزیم..........یکشنبه بیست و نهم تیرماه سال 1399
خشونتی که بر ما می رود..........پنجشنبه بیست و دوم خردادماه سال 1399
سقف تزویر بر ستون ضدتبعیضی..........سه شنبه بیستم خردادماه سال 1399
تأملی در قتل رومینا اشرفی..........شنبه دهم خردادماه سال 1399
ما در کدامین جهان زندگی میکنیم؟..........دوشنبه بیست و پنجم فروردینماه سال 1399
دموکراسی آیینی..........شنبه سوم اسفندماه سال 1398
تعریضی بر واکنش آیتالله سبحانی به سخنان دکتر حسن محدثی..........جمعه بیست و پنجم بهمنماه سال 1398
دیکتاتوری، استالین و هنرمند غیرحکومتی..........جمعه بیست و هفتم دیماه سال 1398
مشترک میان دیکتاتورها..........دوشنبه بیست و هفتم آبانماه سال 1398
«چگونه است که استثمارشدگان به ادامۀ استثمار راضی میشوند؟»...........یکشنبه دوازدهم آبانماه سال 1398
جامعهشناس تحملناپذیر است!..........شنبه بیست و هفتم مهرماه سال 1398
همه پستها
خانوم هدا، من متوجه خودخواهی و رضای دادار و ... نیستم. این رضایت مندی ایشان هم از آن داستانهاست که ساخته شده. زندگی طبیعی ادمیزاد نیازی به رضایت ایشان دارد یا ندارد... نمی دانم...
شاید مصرع اول بیت این باشد : هر که در این ...