ماندلشتایم شاعر نسبتن جوان روسی بود که از بد حادثه
در زمان حاکمیت استالین زندگی می کرد. شاعر، دو بار به دام پلیس مخفی روسیه افتاد.
بار دوم که به اردوگاههای کار اجباری اعزامش کردند، چون جثه ی نحیفی داشت به علت
گرسنگی و سرما جانش را از دست داد. بازداشت اولش چندان طولانی نبود اما بازجویی
های ِ در شرایط غیر انسانی و وحشتناک در مرکز پلیس مسکو یعنی لوبیانکا، چنان تأثیر
عمیق و مخربی بر جسم و روان شاعر نهاده بود که مدتها گرفتار توهمات شنیداری شد و
یک بار از پنجره ی اتاقش در بیمارستان خود را سرنگون کرد هرچند نجات یافت. استالین دستور داده بود که ماندلشتایم را نکشند. می
دانست با کشتن وی، یک بار زجر می کشد و بعد از آن، شکنجه گران او نمی توانند خشونت
را بارها بر او اِعمال کنند. زنده اش گذاشتند و زندگی اش را به جهنمی هرروزه تبدیل
کردند. اما کینه ی استالین از ماندلشتایم چرا و چگونه به
وجود آمد؟. ماندلشتایم شعری در مذمت استالین سرود که هیچگاه بر
کاغذ نوشته نشد. شاعر در جمع دوستانش، یک بار شعر را خواند و همین کافی بود تا کسی
از میان این دوستان یک رنگ!! او را لو بدهد. تروتسکی این جاسوسان را «همسفران»
نامیده بود. در زمان ماندلشتایم و دیگر دوستانش مانند پاسترناک و آخماتووا، تعداد
زیادی از شاعران و هنرمندان و نویسندگان به اجبار یا به اختیار برای نیروهای
اطلاعاتی و امنیتی استالین خبرچینی می کردند و جایزه ها می گرفتند. روایت است که
مردم چنان ترسیده بودند که از ترس شنود تلفن های شان، حتی در زمانی که مکالمه
نداشتند، گوشی ها را با پتو می پوشانیدند مبادا که از طرف پلیس شنود شوند. باری،
بار اولی که ماندلشتایم بازداشت می شود، بازجوی او، شعرش در مورد استالین را از بر
می خواند. فکر کنید جاسوسی که به او گزارش داده، چنان دقت و ذکاوتی داشته که با یک
بار شنیدن این شعر از زبان ماندلشتایم، آن را حفظ کرده و به گوش بازجو و رفیق استالین رسانیده.
ماندلشتایم در بدترین شرایط غیرانسانی زندگی کرد و سپس در اردوگاههای کار اجباری
به جرم سرودن شعری که هیچ جا نوشته نشد جانش را از دست داد. و اینک ان شعر:/ ما زندگی می کنیم بی آن که خاک را زیر پای خود احساس
کنیم/ آنچه می گوییم ده گام دورتر شنیده نمی شود/ و زمانی که می خواهیم دهان های مان را نیمه باز کنیم/ آن ایلیاتی کوه نشین کرملین بازمان می دارد/ انگشتان ستبر چونان کرم های لزج/ فرامین لازم الاجرا به وزن چهل پوند/ با کت چر می اش چون گوساله های براق/ گرداگردش جماعتی رئیس گردن باریک/ جان نثاری شان ملعبه ی دستش/ زوزه می کشند، میو میو می کنند و ناله/ او یکه و تنها سیخونک می زند و بس/ با انگشتش با عربده هایش.
آخرین پست هامرگ در سالهای دیگر کُشی..........شنبه پانزدهم آذرماه سال 1399
علم و مذهب..........چهارشنبه دوازدهم آذرماه سال 1399
انتظار زندگی در سودای بهشت..........دوشنبه سوم آذرماه سال 1399
دکتر فیرحی و یک پرسش..........دوشنبه بیست و ششم آبانماه سال 1399
زندگی، میعاد در لجن..........یکشنبه هجدهم آبانماه سال 1399
زندگی را تخیل و سپس تکرار کنید..........شنبه هفدهم آبانماه سال 1399
سیاستمدارانی چون شاعر در فیلم مادر آرنوفسکی..........شنبه سوم آبانماه سال 1399
رابطۀ ننگین..........شنبه بیست و ششم مهرماه سال 1399
عزادار خویشتنیم نه شجریان..........جمعه هجدهم مهرماه سال 1399
کشیش و پزشک در زمانۀ بیماری..........دوشنبه چهاردهم مهرماه سال 1399
لذت مشترک دیکتاتور و عاشق..........یکشنبه سیزدهم مهرماه سال 1399
خشخش ِ خندههای اشکآمیز برگهای پاییزی..........پنجشنبه دهم مهرماه سال 1399
شهر از عاقل تهی خواهد شدن به مناسبت روز مولانا..........سه شنبه هشتم مهرماه سال 1399
دروغزن قضای مسلمانان را نشاید ..........سه شنبه بیست و پنجم شهریورماه سال 1399
سوغاتی..........سه شنبه هجدهم شهریورماه سال 1399
تحفه ای چون مرگ..........دوشنبه دهم شهریورماه سال 1399
داستانک..........یکشنبه دوم شهریورماه سال 1399
با یادی از مورّخ مشروطیت..........شنبه هجدهم مردادماه سال 1399
سارتر و نویسنده..........یکشنبه دوازدهم مردادماه سال 1399
کاش از تاریخ بیاموزیم..........یکشنبه بیست و نهم تیرماه سال 1399
خشونتی که بر ما می رود..........پنجشنبه بیست و دوم خردادماه سال 1399
سقف تزویر بر ستون ضدتبعیضی..........سه شنبه بیستم خردادماه سال 1399
تأملی در قتل رومینا اشرفی..........شنبه دهم خردادماه سال 1399
ما در کدامین جهان زندگی میکنیم؟..........دوشنبه بیست و پنجم فروردینماه سال 1399
دموکراسی آیینی..........شنبه سوم اسفندماه سال 1398
تعریضی بر واکنش آیتالله سبحانی به سخنان دکتر حسن محدثی..........جمعه بیست و پنجم بهمنماه سال 1398
دیکتاتوری، استالین و هنرمند غیرحکومتی..........جمعه بیست و هفتم دیماه سال 1398
مشترک میان دیکتاتورها..........دوشنبه بیست و هفتم آبانماه سال 1398
«چگونه است که استثمارشدگان به ادامۀ استثمار راضی میشوند؟»...........یکشنبه دوازدهم آبانماه سال 1398
جامعهشناس تحملناپذیر است!..........شنبه بیست و هفتم مهرماه سال 1398
همه پستها