نوشتار کوتاه قبلی دو واکنش در پی داشت که خوانندگان محترم در
بخش نظرات عنوان کردند. 1-
«آقای
...، اندیشه ی دینی انچنان که بر مرکزیت خدمت به خدا، بعنوان هدف آفرینش می گردد،
به دنبال کرامت انسانی نیست. پس اگر پای انسان در لجن است و قامت او خمیده جای
تعجب نیست. 2-
«در
اینکه نگرش های دین محور در مدیریت جوامع مدرن کاستی هایی اساسی دارد با شما
موافقم.دین در وجه اجتماعی اش با وجود 'امکان' داشتن کارکردهای مثبت، اغلب پوششی
است بر دیوان تشنه قدرت برای درآمدن به هیات پری. ■■■■■■■■■■■■■ هر دو کارکرد می توانند
مفید یا مضر باشند. متولیان امور دینی و هواداران تجمیع دین با سیاست البته هیچگه
نه خود به کارکردهای مضر دین – یا با تسامح بگویم پتانسیل داشتن کارکرد مضر –
پرداخته اند و نه به دیگران چنین اجازه ای داده اند. سرنوشت کسانی مانند احمد
کسروی که پا به این وادی گذاشتند، پیش روی همگان است.اینکه دین با وجود داشتن
کارکردهای مثبت مستعد تزویر و ریاکاری است، را می پذیرم با این توضیح که هر دو روی
سکه یعنی دین و شخص دین دار ظرفیت این امر را در خود دارند.قصد تطویل کلام ندارم
اما دین هم مانند هر پدیده اجتماعی دیگر، چنان تدوین شده که خودش فضای ریاکاری و
سرپوش نهادن بر بسیاری جنایات را به دست شخص دیندار می دهد.مثلا وقتی که برخی
ادیان در مورد برده داری یا نکوهش آن قوانینی دارند، به طریق اولی می رساند که در
ابتدا اصل بر پذیرش آن بوده است. بسیاری امر شر در زندگی ما و زندگی پیشینیان هست
و بوده که ادیان حتی اشاره ای به آن نمی کنند؛ چون موضوع محوری این ادیان محسوب
نمی شود که عطف توجهی به آن داشته باشند. اما اینکه پای لنگان ماهوی دین را چگونه از منظر جامعه شناسی
بررسی کنیم؛ نیاز به فضای تحلیلی دارد که دست کم برای من مهیا نیست و العاقل یکفیه
الاشاره. بررسی دین با این نگرش، در وهله ی اول زدون قداست از آن را می طلبد که
بعد از آن مانند دیگر پدیده های اجتماعی بتوان در موردش گفت و شنید. اینک، نمی
توان. به تعبیر مولوی نیزه بازی است اندر میدان تنگی که نیزه باز را به تنگنا می
افکند. خواننده دیگری نوشته که هدف دین، تأمین کرامت انسانی نیست و من
می گویم که این مهم یکی از اهداف مهم دین اسلام است. اختلاف بر سر مفهوم را کنار
بنهید. به جای کرامت بگذارید سعادت، خوشبختی، به بهشت رفتن و ... همین کرّمنا بنی آدم ... را به علاوه دیگر آیات و روایت و در
کل سنت اسلامی در نظر بیاورید. اصلن، رسالت رسول بر این اصل مبتنی بود که انسان
جاهل و گمراه و نابینا و شقی را دانا و بینا و سعید کند و نیز به صراط مستقیم
هدایتش بگرداند.حملات سالهای اولیه رهبران اسلام با همین هدف بود که دیگران در
وادی ظلمات گمراه شده اند و اینک دین جدید ابتدا با دعوت و سپس با شمشیر این هدف
را برآورده کند و به کرامت برساند. خواننده محترم نتیجه هم گرفته که چون هدف دین کرامت انسان نیست
پس فروغلطیدن انسان در لجن و خمیده شدن قامتش اتفاق افتاده است. از آن مقدمه این نتیجه به دست نمی آید. به علاوه، نه در روزگار
ما، که در تاریخ، فراوان مردم و ملتهایی هستند و بوده اند که مبنای مدیریت جامعه و
کشورشان دین و قوانین متسخرج از آن نبوده و هم قامتی راست و افراشته داشتند و هم
پای شان در لجن فرو نرفته است. می دانم که ذهن تان به سمت آزمون و پس آزمون تاریخی
می رود که موردی را پیدا کنید که دینی در میان جامعه نبوده، سپس با ورود دین،
تغییرات پیش و پس از آن را مقایسه کنید. همین جاست که می گویم لازم است محقق قبای
تدین از ذهن و ضمیر خویش به در آورد و دین را مانند ورود تکنولوژی به یک جامعه، پس
و پیش آزمونی تطبیق دهد. اگر به تعبیر پدیدار شناسان توانستید با ذهن خالی و به
دور از آموخته ای دینی و مذهبی به چنین جایگاه رفیعی دست بیازید، نتایج بسیار
شایانی عایدتان می شود. نکات دیگر در پیام – یعنی انتخابات و سیاست و ..- را به فرصتی دیگر بسپاریم.
اما انچه مردم بینوای ما را به پای صندوق های رای کشاند، نه
باورمندی به شعارهای سیاسی بود،بلکه تنها نمایشی از همبستگی بود. برای قشر وسیعی
از جامعه ی ایران محرز و مشخص است که آنان که نام مسئولین نظام و جامعه بر خود یدک
می کشند، توان و لیاقتی برای مدیریت ندارند، دوام مدیریت انان متکی ست به همین
آسیب هایی که دلسوزان جامعه در پی رفع آن است. اگر رایی در این جامعه در ازای پول
مبادله می شود، گویای ان است که فقر را نهادینه کرده اند.همه چیز فروشی است.
روزگاری وجدان می خریدند...اکنون وجدانی نمانده.
امید چندانی به اصلاحات در راس هرم نبوده و نیست. اما انان که
سودای اصلاح دارند نیز تا کنون نه راهکاری ارائه کرده اند نه تدبیری اندیشه اند».
اگر مبحث جامعه شناختی خلاصه و مستدلی راجع به پای لنگان
'ماهوی' دین در مدیریت اجتماعی اراءه بفرمایید سپاسگزار خواهم بود.».
آخرین پست هامرگ در سالهای دیگر کُشی..........شنبه پانزدهم آذرماه سال 1399
علم و مذهب..........چهارشنبه دوازدهم آذرماه سال 1399
انتظار زندگی در سودای بهشت..........دوشنبه سوم آذرماه سال 1399
دکتر فیرحی و یک پرسش..........دوشنبه بیست و ششم آبانماه سال 1399
زندگی، میعاد در لجن..........یکشنبه هجدهم آبانماه سال 1399
زندگی را تخیل و سپس تکرار کنید..........شنبه هفدهم آبانماه سال 1399
سیاستمدارانی چون شاعر در فیلم مادر آرنوفسکی..........شنبه سوم آبانماه سال 1399
رابطۀ ننگین..........شنبه بیست و ششم مهرماه سال 1399
عزادار خویشتنیم نه شجریان..........جمعه هجدهم مهرماه سال 1399
کشیش و پزشک در زمانۀ بیماری..........دوشنبه چهاردهم مهرماه سال 1399
لذت مشترک دیکتاتور و عاشق..........یکشنبه سیزدهم مهرماه سال 1399
خشخش ِ خندههای اشکآمیز برگهای پاییزی..........پنجشنبه دهم مهرماه سال 1399
شهر از عاقل تهی خواهد شدن به مناسبت روز مولانا..........سه شنبه هشتم مهرماه سال 1399
دروغزن قضای مسلمانان را نشاید ..........سه شنبه بیست و پنجم شهریورماه سال 1399
سوغاتی..........سه شنبه هجدهم شهریورماه سال 1399
تحفه ای چون مرگ..........دوشنبه دهم شهریورماه سال 1399
داستانک..........یکشنبه دوم شهریورماه سال 1399
با یادی از مورّخ مشروطیت..........شنبه هجدهم مردادماه سال 1399
سارتر و نویسنده..........یکشنبه دوازدهم مردادماه سال 1399
کاش از تاریخ بیاموزیم..........یکشنبه بیست و نهم تیرماه سال 1399
خشونتی که بر ما می رود..........پنجشنبه بیست و دوم خردادماه سال 1399
سقف تزویر بر ستون ضدتبعیضی..........سه شنبه بیستم خردادماه سال 1399
تأملی در قتل رومینا اشرفی..........شنبه دهم خردادماه سال 1399
ما در کدامین جهان زندگی میکنیم؟..........دوشنبه بیست و پنجم فروردینماه سال 1399
دموکراسی آیینی..........شنبه سوم اسفندماه سال 1398
تعریضی بر واکنش آیتالله سبحانی به سخنان دکتر حسن محدثی..........جمعه بیست و پنجم بهمنماه سال 1398
دیکتاتوری، استالین و هنرمند غیرحکومتی..........جمعه بیست و هفتم دیماه سال 1398
مشترک میان دیکتاتورها..........دوشنبه بیست و هفتم آبانماه سال 1398
«چگونه است که استثمارشدگان به ادامۀ استثمار راضی میشوند؟»...........یکشنبه دوازدهم آبانماه سال 1398
جامعهشناس تحملناپذیر است!..........شنبه بیست و هفتم مهرماه سال 1398
همه پستها
این ایه مشهورتر و ارجاع بدان بسیار زیاد است.
در تفسیر ایه و مطابق با سایر ایه ها اینطور گفته میشود که خداوند به عبادت انسانها نیازی ندارد، و این تنها برای ان است که خداوند به انسانها روزی می دهد و صاحب قدرت می دهد. این برنامه برای ازمایش انسان است. یعنی بنوعی اثبات بندگی انسان. انسانی که موفق ازین ازمون بدر می اید به بهشت می رسد. اما بهشت چگونه مکانی ست. بهشت مکانی ست که در ان انسان بین خواسته و تامین خواسته اش فاصله ای نمی بیند. یعنی رفاه کامل. اما تنها رفاه بهشت در قران توصیف نشده...!!!
اما ساخت همین بهشت در زمین نکوهش شده است.(اشاره به بهشت شداد).
در روزی زمین از روی ظلم بناهای وسیعی احداث شده است اما انچه در بهشت شداد مایه ی مجازات شداد شد، غرور و مقابله ی او با خداوند است.