فدوی ملطی داگلاس[۱] / مترجمان: سپیده برزو
و صدیقه بختیاری شهرزاد، زنی که تاروپود قصههای هزارو
یکشب را میتند، شهبانوی راویان غرب و شرق، از روزگاران دور نماد داستانگویی
بوده است. چیرگی او بر کلمات و توانایی ادراکشده و آگاهانهی او در لگامزدن بر
سخن، رشک نویسندگان مرد را از ادگار آلن پو تا جان بارت برانگیخته
است.[۱] ریموند جین در رمان دلپذیر و بسیار زیرکانهی خود به نام خواننده،
( اکنون نیز در یک فیلم) میل جنسی و ادبی،
اغواگری زنانه و داستانسرایی را در هم میآمیزد. قهرمان جذاب او، همچون یک
شهرزاد امروزی و مدرن، متون را برای جمعی از شنوندگانی روایت میکند(
در حقیقت با صدای بلند میخواند) که
بیدرنگ ادبیات و سکسوالیته را در هم میآمیزند. آنچه بیش از هر چیز قهرمان زن
فرانسوی قرن بیستم را از سلف عرب – پارسی خود متمایز میکند، بیبهرگی او از قدرت کنترل و تسلط
است. میل گرداگرد زن میچرخد، حال آنکه او به سختی قادر به مهار آن است.[۲] در
مقابل، آنچه در شهرزاد به وضوح به چشم میآید، استادی او در چنین مهارکردنی است.
اوست که عنان رابطهی میان میل جنسی و متن را، دست کم تا جایی، در دست دارد. شهرزادی را که در ادامه مورد واکاوی قرار خواهیم داد، یک موجود
جنسی نیز هست که کلام ( و مردان ) را از رهگذر بدن خود به کار میگیرد. همین بدن
است که، وقتی
خشونت مردانه با سکسوالیتهی [جنسیت]
او تلاقی میکند، به وی رخصت سخنوری میدهد، سکسوالیتهای که به واسطهی بدن و
کلماتاش شکل میگیرد. شهرزاد در عین حال روایت را برای هدایت دوبارهی میل جنسی و
همچنین سکسوالیته به کار میبرد. داستان قالب[۳] [داستان در داستان] هزار
و یک شب – یعنی در اصطلاح معمول، مقدمه و مؤخرهی
اثر –
بیشک
یکی از قویترین روایتها در ادبیات جهان است. داستانهای تودرتوی هزارویکشب
جذابیت خود را تنها از آمیزش سادهی رابطهی جنسی و خشونت به دست نمیآورد، بلکه
این جذبه از رابطهی منحصربهفردی سرچشمه میگیرد که میان میلِ جنسی و میلِ روایی
ایجاد میشود. منتقدان بسیاری در بابِ الف لیله و لیله قلم فرسودهاند
(شاید ” هزار و یک” اغراق نباشد) و در بسیاری از نقدها به داستان قالب اشارت رفته
است. اغلب تفاسیر به دو مکتب تقسیم میشوند: مکتب تعویق اندازی[۴] از یکسو و مکتب التیامبخشی از سوی دیگر. از منظر شهرزاد،
داستان قالب، همچون دیگر کنشهای تعویقاندازی یا نجاتبخشیِ روایت در کالبد خود
هزار و یک شب به تکنیکِ ” تعویق اندازی” بدل میشود. به نقل از میا گرهارت، «شهرزاد با نقل یک داستان در پی داستانی دیگر زمان میخرد تا
اینکه سرانجام پیروز میشود». همچنین برونو بتلهایم یادآور میشود که «رهایی از
مرگ از رهگذر نقل قصههای جن و پری بن مایهای است که آغازگر زنجیرهی رویدادها
است».[۵] اما
بتلهایم
نمایندهی، به واقع شاید بهترین نمایندهی، مکتب التیامبخشی است. برای نقدی
روانکاوانه، دو قهرمان اصلی وجود دارد؛ شهریار و شهرزاد. شهرزاد اگو است درحالیکه
همتای مرد او زیر سلطهی نهاد است و تمام متن به مثابهی «انسجام شخصیت شاه عمل میکند».[۶] یکپارچگی
شخصیت، در حال حاضر در قالب واژگان یونگی بیان میشود، محور بحث جروم کلینتون نیز
میباشد.[۷] براهین
و استدلالهای تفسیریِ تعویقاندازی و التیامبخشی آشکارا در ارتباط با یکدیگر
قرار میگیرند. توجه به میل نوع متفاوتی از رویکرد به داستان قالب است که در
برخی نقدهای اخیر فرانسوی تجسم مییابد. آندره میکل میل را در پیوند با شهرزاد پیش میکشد.[۸]
اما پیوند دادن شهرزاد به میل بیشک در اثر جمال الدین بن شیخ[۹] بیش از هر چیز آشکار است. از دیدگاه او شهرزاد قصهگویِ چیرهدست
تمام وجود میل[۱۰] را بازنمایی میکند .[۱۱]
شاید این ادگار وبر باشد که در اثر خود به نام
سرّ هزار و یک شب، بیشترین رویکرد روانکاوانه را به کار میگیرد: سخن ممنوع
شهرزاد[۱۲] ( که علی رغم عنوان تا حدی سینمایی و جلد وسوسه آمیز آن به
خواندنش میارزد) جایگاه میل را در این متن کلاسیک ادبیات جهان مورد واکاوی قرار
میدهد.[۱۳] با
این وجود، اینجا
مجدداً بسیاری از استراتژیهای متنی مورد غفلت واقع شدند. همان گونه که خود شهرزاد
نیز،که در واقع به خودِ تجسمِ سخن بدل میشود، فرودست تلقی میگردد ( عنوان یک فصل کتاب ”
شهرزاد یا سخن”[۱۴] ا
آخرین پست هامرگ در سالهای دیگر کُشی..........شنبه پانزدهم آذرماه سال 1399
علم و مذهب..........چهارشنبه دوازدهم آذرماه سال 1399
انتظار زندگی در سودای بهشت..........دوشنبه سوم آذرماه سال 1399
دکتر فیرحی و یک پرسش..........دوشنبه بیست و ششم آبانماه سال 1399
زندگی، میعاد در لجن..........یکشنبه هجدهم آبانماه سال 1399
زندگی را تخیل و سپس تکرار کنید..........شنبه هفدهم آبانماه سال 1399
سیاستمدارانی چون شاعر در فیلم مادر آرنوفسکی..........شنبه سوم آبانماه سال 1399
رابطۀ ننگین..........شنبه بیست و ششم مهرماه سال 1399
عزادار خویشتنیم نه شجریان..........جمعه هجدهم مهرماه سال 1399
کشیش و پزشک در زمانۀ بیماری..........دوشنبه چهاردهم مهرماه سال 1399
لذت مشترک دیکتاتور و عاشق..........یکشنبه سیزدهم مهرماه سال 1399
خشخش ِ خندههای اشکآمیز برگهای پاییزی..........پنجشنبه دهم مهرماه سال 1399
شهر از عاقل تهی خواهد شدن به مناسبت روز مولانا..........سه شنبه هشتم مهرماه سال 1399
دروغزن قضای مسلمانان را نشاید ..........سه شنبه بیست و پنجم شهریورماه سال 1399
سوغاتی..........سه شنبه هجدهم شهریورماه سال 1399
تحفه ای چون مرگ..........دوشنبه دهم شهریورماه سال 1399
داستانک..........یکشنبه دوم شهریورماه سال 1399
با یادی از مورّخ مشروطیت..........شنبه هجدهم مردادماه سال 1399
سارتر و نویسنده..........یکشنبه دوازدهم مردادماه سال 1399
کاش از تاریخ بیاموزیم..........یکشنبه بیست و نهم تیرماه سال 1399
خشونتی که بر ما می رود..........پنجشنبه بیست و دوم خردادماه سال 1399
سقف تزویر بر ستون ضدتبعیضی..........سه شنبه بیستم خردادماه سال 1399
تأملی در قتل رومینا اشرفی..........شنبه دهم خردادماه سال 1399
ما در کدامین جهان زندگی میکنیم؟..........دوشنبه بیست و پنجم فروردینماه سال 1399
دموکراسی آیینی..........شنبه سوم اسفندماه سال 1398
تعریضی بر واکنش آیتالله سبحانی به سخنان دکتر حسن محدثی..........جمعه بیست و پنجم بهمنماه سال 1398
دیکتاتوری، استالین و هنرمند غیرحکومتی..........جمعه بیست و هفتم دیماه سال 1398
مشترک میان دیکتاتورها..........دوشنبه بیست و هفتم آبانماه سال 1398
«چگونه است که استثمارشدگان به ادامۀ استثمار راضی میشوند؟»...........یکشنبه دوازدهم آبانماه سال 1398
جامعهشناس تحملناپذیر است!..........شنبه بیست و هفتم مهرماه سال 1398
همه پستها
سپاس برای همه چی
شهریار افسانه ی هزار و یکشب موجودیتی ناتوان در اداره و مدیریت کشور است.او اسیر و گرفتار اندیشه ی بیمارگونه ی خویش است؛همین ضعف اوست که از او شنوده ای منفعل امی سازد که در دام سخن شهرزاد گرفتار می شود. شهرزاد پارسی قرار است مداواگر او باشد. وگرنه از نظرگاه حفظ امنیت جانی در زمانی که جان در خطر است عقل هر انسانی پیش دستی در قتل را توصیه می کند. در قصه های هزار و یکشب چندان ماجراهای درباری شهریار پرداخته نمی شود. علت مسکوت ماندن این بخش از داستان در روایت، مساله ی مهمی ست که ادبیات مشرق زمینی همواره در مورد ان سکوت داشته است.
اما خارج از روایتهای داستانی، در واقعیت های تاریخی این پدیده ی پیشدستی در قتل فراوان به چشم می خورد.