من دل سپردۀ بنیامین هستم. اصلن زندگی این مرد، یک
تاریخ است. آدمی در اوج جوشش فکری با مرگی از سر ناچاری در میان سالی.. زندگی اش با
جنگ دوم مقارن می شود. از همسرش جدا می شود. زمانه چنان می گردد تا همسر سابقش
بنیامین مفلوک را در پناه خود بگیرد و او را چندماه به آپارتمان خود ببرد با این
امید که والتر فقط بنویسید. این زن، از بی نظیران تاریخ است که عاری و خالی از
کینه بوده. بنیامین در به دری فراوان دید. در نهایت هم در کوه های پیرنه فرانسه
برای اینکه به چنگ آدمکشان فاشیسم نیفتد، با مرفین خود را کشت. به جز جذابیتی که زندگی او دارد، تفکرش هم منحصر به
فرد است. این که می گویم دل به والتر سپرده ام، دلیل دارد. والتر در همان اطراف
ما، چیزهایی را می بیند که ما نمی بینیم. این نوع نگاه کردن به جهان است که بزرگی
اش را نشان می دهد. چیزی که در میان اهالی ایرانی نمی شود دید. خیام و اندکی حلاج را که استثنا کنیم، نمی
شود گفت نگاه های متفکران و ادیبان و شاعران ایران با هم تفاوت دارند. همه زیر
خیمه دین، مکرر در مکرر گفته اند از انوری و عسجدی و عنصری تا سعدی و حافظ و مولوی
و ملاصدرا و ملا محسن فیض کاشانی تا این معاصران ما. بزرگی و ستایش بنیامین و امثال او در نوع نگاه
متفاوتی است که به جهان آدم ها دارند و خواننده را در این ذوق مستی شریک می کنند.
این روزها کتابی با عنوان « دهلیزهای
رستگاری» (با ترجمه صابر دشت آرا، نشر چشمه، که خودِ بنیامین از این دهلیزها بهره ای نبرد) به بازار عرضه شده است. من
صلاحیت چندوچون در مورد ترجمه را ندارم اما نمی شود کتاب را در آستین گرفت و به
بزرگی والتر اعتراف نکرد. بخوانید از بخشی از کتاب با عنوان : رنگین کمان: گفت و
گویی در باب خیال. «مارگارت: آنچه من در خواب دیدم، دقیقا چیزی شبیه
همین بود؛ هیچ چیز نبودم مگر بینایی. تمامی حواس دیگر را از یاد برده بودم، همه ی
آنها ناپدید شده بودند. و آن خودِ نقدا
موجودِ من هم جز هیچ نبود؛ دیگر آن فاهمه ای نبودم که به یاری تصاویرِ منتقل شده
از رهگذر حواس، به استنتاج اشیا و امور می نشیند. آنجا نه یک بیننده، که نفس
بینایی بودم و بس. و آنچه می دیدم، گئورگ، اشیا نبود، تنها رنگ بود و رنگ. و در
چنین منظره ای، خود من هم به رنگ در آمده بودم». ص 124.
آخرین پست هامرگ در سالهای دیگر کُشی..........شنبه پانزدهم آذرماه سال 1399
علم و مذهب..........چهارشنبه دوازدهم آذرماه سال 1399
انتظار زندگی در سودای بهشت..........دوشنبه سوم آذرماه سال 1399
دکتر فیرحی و یک پرسش..........دوشنبه بیست و ششم آبانماه سال 1399
زندگی، میعاد در لجن..........یکشنبه هجدهم آبانماه سال 1399
زندگی را تخیل و سپس تکرار کنید..........شنبه هفدهم آبانماه سال 1399
سیاستمدارانی چون شاعر در فیلم مادر آرنوفسکی..........شنبه سوم آبانماه سال 1399
رابطۀ ننگین..........شنبه بیست و ششم مهرماه سال 1399
عزادار خویشتنیم نه شجریان..........جمعه هجدهم مهرماه سال 1399
کشیش و پزشک در زمانۀ بیماری..........دوشنبه چهاردهم مهرماه سال 1399
لذت مشترک دیکتاتور و عاشق..........یکشنبه سیزدهم مهرماه سال 1399
خشخش ِ خندههای اشکآمیز برگهای پاییزی..........پنجشنبه دهم مهرماه سال 1399
شهر از عاقل تهی خواهد شدن به مناسبت روز مولانا..........سه شنبه هشتم مهرماه سال 1399
دروغزن قضای مسلمانان را نشاید ..........سه شنبه بیست و پنجم شهریورماه سال 1399
سوغاتی..........سه شنبه هجدهم شهریورماه سال 1399
تحفه ای چون مرگ..........دوشنبه دهم شهریورماه سال 1399
داستانک..........یکشنبه دوم شهریورماه سال 1399
با یادی از مورّخ مشروطیت..........شنبه هجدهم مردادماه سال 1399
سارتر و نویسنده..........یکشنبه دوازدهم مردادماه سال 1399
کاش از تاریخ بیاموزیم..........یکشنبه بیست و نهم تیرماه سال 1399
خشونتی که بر ما می رود..........پنجشنبه بیست و دوم خردادماه سال 1399
سقف تزویر بر ستون ضدتبعیضی..........سه شنبه بیستم خردادماه سال 1399
تأملی در قتل رومینا اشرفی..........شنبه دهم خردادماه سال 1399
ما در کدامین جهان زندگی میکنیم؟..........دوشنبه بیست و پنجم فروردینماه سال 1399
دموکراسی آیینی..........شنبه سوم اسفندماه سال 1398
تعریضی بر واکنش آیتالله سبحانی به سخنان دکتر حسن محدثی..........جمعه بیست و پنجم بهمنماه سال 1398
دیکتاتوری، استالین و هنرمند غیرحکومتی..........جمعه بیست و هفتم دیماه سال 1398
مشترک میان دیکتاتورها..........دوشنبه بیست و هفتم آبانماه سال 1398
«چگونه است که استثمارشدگان به ادامۀ استثمار راضی میشوند؟»...........یکشنبه دوازدهم آبانماه سال 1398
جامعهشناس تحملناپذیر است!..........شنبه بیست و هفتم مهرماه سال 1398
همه پستها