یک. جلال الدین بلخی را در میان عرفای اسلامی می توان شخصیتی متفاوت با دیگر عارفان و شاعران شرقی - اسلامی نامید.در نوشتاری بدون نام نویسنده که احتمالن حدود سال1357 نوشته و منتسب به احسان طبری شده، مولانا را هگل شرق نامیده.مولوی شخصیتی است جمع اضداد. افلاکی در مناقب العارفین روایت می کند که روزی مولانا در حلقۀ دوست داران و مریدانش نشسته بود. فرزندش، بها ولد، با اظهار شادمانی گفت روزگار مسرت بخشی است از این زاویه که مخالفان و قدرت داران، چون سده های پیشین، عارفان و مردان حق را آزار نمی دهند و مانند حلاج بر دار نمی کنند.مولانا در پاسخ نکته نغزی گفته که برای شناخت شخصیتش وافی به مقصود است. گفت: ما با آنها ( شیوخ و عارفان پیشین) متفاوتیم؛ چون مقام آنان مقام عاشقی بود و مقام ما مقام معشوقی است؛ از این جهت است که مورد ایذاء و آزار قرار نگرفتیم.احساسش این بود که به تعبیر عارفان، حضرت دوست بر او عاشق شده و نه او بر حضرت دوست. در سرودن شعر هم به تکرار- به خصوص – در دیوان غرل های شمس تبریزی گفته که شعر گفتن در اختیار من نیست. گویی کسی در درونم نشسته و حکم به سرودن می کند. ای که میان جان من تلقین شعرم می کنی/ گر تن زنم خامش کنم ترسم که فرمان بشکنم. این تعلق شدید به شاعری در حالی است که به گفتۀ مرحوم زرین کوب و به نقل از «فیه ما فیه»، جلال الدین پیش از ملاقات با شمس تبریزی، شعر سرودن را چنان مذموم و چندش آور می دانسته که تشبیه اش کرده به دست در شکنبه گوسفند کردن. در غزل دیگری می گوید که شعرم خوراک فرشتگان است و اگر نسرایم، فرشتگان از گرسنگی می میرند. سخنم خور فرشته است من اگر سخن نگویم / ملک گرسنه گوید که بگو خمش چرایی و باز: گشای آن لب خندان که آن گوارش ماست / که تعبیه است دو صد گلشکر در آن احسان کوتاه سخن اینکه گویی مولوی مهار سخن را در دست نداشته، بلکه سخن بر او حکم می رانده است. دو. در میان نامداران ادبیات داستانی غرب، به نظر برخی از مفسرین آثارش، کافکا هم از چنین خصلتی بهره مند بوده است. اخیرن، سیاوش جمادی کتابی روانه بازار کرده به نام : « سیری در جهان کافکا». جمادی با شواهد بسیاری که در آثار کافکا بازجُسته ( به خصوص با دقت در نامه های کافکا به میلنا و نامۀ مشهوری که به پدرش نوشته)، نشان می دهد که نوشتن، در دست و به اختیار کافکا نبوده است. ادبیات بر او حکم می کرده و به تعبیر دقیق تر، سوژه و ابژه جابجا شده اند.این خصیصه را نمی توان مثلن به پروست یا ویرجینیا وولف یا تولستوی نسبت داد. همۀ این نویسندگان، امیران کلام بودند. کلام و کلمه در دست شان و تحت اختیارشان بوده و از این همه، تنها کافکا را می توان استثنا گرفت که از این بخت برخوردار بوده که « هر چه آن خسرو کند شیرین کند». این اشتراک کاراکتر شخصیت ادبیاتی بین مولانای 700 سال پیش و کافکای امروزی، نشان می دهد ( با قبول همۀ تفاوتهای تاریخی و فکری و فرهنگی و دردمندی و...) که این بزرگان تبار و نیایی مشترک دارند و « بی مزاج آب و گل نسل «هم»اند». مطالعۀ کتاب جمادی را به دانشجویان علاقه مندِ به کافکا توصیه می کنم.
آخرین پست هامرگ در سالهای دیگر کُشی..........شنبه پانزدهم آذرماه سال 1399
علم و مذهب..........چهارشنبه دوازدهم آذرماه سال 1399
انتظار زندگی در سودای بهشت..........دوشنبه سوم آذرماه سال 1399
دکتر فیرحی و یک پرسش..........دوشنبه بیست و ششم آبانماه سال 1399
زندگی، میعاد در لجن..........یکشنبه هجدهم آبانماه سال 1399
زندگی را تخیل و سپس تکرار کنید..........شنبه هفدهم آبانماه سال 1399
سیاستمدارانی چون شاعر در فیلم مادر آرنوفسکی..........شنبه سوم آبانماه سال 1399
رابطۀ ننگین..........شنبه بیست و ششم مهرماه سال 1399
عزادار خویشتنیم نه شجریان..........جمعه هجدهم مهرماه سال 1399
کشیش و پزشک در زمانۀ بیماری..........دوشنبه چهاردهم مهرماه سال 1399
لذت مشترک دیکتاتور و عاشق..........یکشنبه سیزدهم مهرماه سال 1399
خشخش ِ خندههای اشکآمیز برگهای پاییزی..........پنجشنبه دهم مهرماه سال 1399
شهر از عاقل تهی خواهد شدن به مناسبت روز مولانا..........سه شنبه هشتم مهرماه سال 1399
دروغزن قضای مسلمانان را نشاید ..........سه شنبه بیست و پنجم شهریورماه سال 1399
سوغاتی..........سه شنبه هجدهم شهریورماه سال 1399
تحفه ای چون مرگ..........دوشنبه دهم شهریورماه سال 1399
داستانک..........یکشنبه دوم شهریورماه سال 1399
با یادی از مورّخ مشروطیت..........شنبه هجدهم مردادماه سال 1399
سارتر و نویسنده..........یکشنبه دوازدهم مردادماه سال 1399
کاش از تاریخ بیاموزیم..........یکشنبه بیست و نهم تیرماه سال 1399
خشونتی که بر ما می رود..........پنجشنبه بیست و دوم خردادماه سال 1399
سقف تزویر بر ستون ضدتبعیضی..........سه شنبه بیستم خردادماه سال 1399
تأملی در قتل رومینا اشرفی..........شنبه دهم خردادماه سال 1399
ما در کدامین جهان زندگی میکنیم؟..........دوشنبه بیست و پنجم فروردینماه سال 1399
دموکراسی آیینی..........شنبه سوم اسفندماه سال 1398
تعریضی بر واکنش آیتالله سبحانی به سخنان دکتر حسن محدثی..........جمعه بیست و پنجم بهمنماه سال 1398
دیکتاتوری، استالین و هنرمند غیرحکومتی..........جمعه بیست و هفتم دیماه سال 1398
مشترک میان دیکتاتورها..........دوشنبه بیست و هفتم آبانماه سال 1398
«چگونه است که استثمارشدگان به ادامۀ استثمار راضی میشوند؟»...........یکشنبه دوازدهم آبانماه سال 1398
جامعهشناس تحملناپذیر است!..........شنبه بیست و هفتم مهرماه سال 1398
همه پستها
منتظر مطالب بعدی هستم
سپاس برای همه چی
بگذار ما آدم بده داستان باشیم!
كاش بیشتر در مورد شباهت هگل و مولانا توضیح می دادید.
فردی چون طبری مطمینم حرف به گزافه نگفته است
سپاس
اگر انگیزه ای بود، حتمن...
با سپاس