هر طرفی و قصهای ورچه که پوشم آستین پرده ی راز کی شود دامن چاک چاک را امیرخسرو دهلوی چراغانی اول شب در کنار دیگر نشانه ها، نشان از مدرن شدن شهر می داد. پیش از در افکندن صدای اذان در یک غروب بسیار گرم، درهای رستوران ها، کافی شاپ ها و اغذیه فروشی های سنتی و فست فودها به روی مشتریان گشوده می شد.این که بسیاری از مشتریان، بدون ملاحظۀ دیگران – چه روزه داران و چه مأموران مخفی – آب یا نوشابه می نوشیدند، سیگاری روشن می کردند یا جوانان و نوجوانان عاشق، دلبردگی های شان را آسوده خاطر با خنده های بلند و گاهی هم با بوسیدن های خفیف یا دست در کمر گرفتن های صمیمی عیان می کردند، حکایتی بود از گرایش به دین داری در شهری که مدرنیته ( دست کم در ظاهر) به تاخت، بازمانده های سنت اش را منهدم می کرد؛ شهری شهره به دارا بودن رتبۀ سومین مذهبی در کشور. بعد از اذان بود که زندگی چهرۀ واقعی خود را به رهگذران نشان می داد. ترافیک شهری شلوغ تر و پر ترددتر، پیاده روها از ازدحام عابران تنگ تر،صداهای فروشندگان کنار خیابان رساتر؛ و گویی زندگی ای از سر گرفته می شد پس از زلزله ای یا طاعونی یا «کوری» ای از جنس کوری ساراماگو. این جنب و جوش تا دو سه ساعتی پس از نیمه شب ادامه داشت. ساعت 23، شنبه، 12 تیر ماه 1395، شیراز، فلکه گاز. غذاخوری و فست فود «مک دونالد» بعد از چند ساعت ارائۀ سرویس هنوز هم شلوغیِ دور از انتظاری داشت.سالن که جای نشستن نداشت پس بخشی از پیاده رو را میز و صندلی چیده بودند؛ با این وجود مشتریان بسیاری با فیش های غذا منتظر خالی شدن جا بودند. همین صحنه علائم بسیاری از بی توفیقی ایدئولوژی تبلیغ شده در چند دهه اخیر را نشان می دهد: از دایر شدن غیررسمی شعبۀ مک دونالد به عنوان یکی از پیشگامان جهانی سازی امریکایی، سطح دینداری نسل های پس از انقلاب اسلامی، فرهنگ رعایت حقوق شهروندی توسط مغازه داران تا میزان موفقیت مبارزه با فرهنگ امریکایی و مقابله با اشاعۀ آن. یکی از میزهای پیاده رو خالی که شد، پیش از همه مردی به حدود 65 ساله خودش را روی یکی از صندلی ها جا داد.پاکت پلاستیکی دسته داری در دست داشت. بر خلاف معمول، گارسون ها توجهی به روفتن غذای اضافی نشان ندادند. مرد، گرسنه تر از آن بود که به شرمِ مقتضیِ عمر رفته اش فکر کند یا متوجه چشم هایِ مترصدِ اطرافش باشد. با ولعی وصف نشدنی، ته ماندۀ غذا را با چنان سرعتی بلعید که کمتر از پنج دقیقه از شر گرسنگی رهید و آرام گرفت. سپس، باقی ماندۀ نوشابه را سر کشید و تتمۀ غذا را در پاکت همراهش ریخت.غریزۀ بقا چنان مرد را در خود پیچیده بود که مانند همۀ ما در چنین موقعیت هایی، وجود اجتماع را نفی می کرد یا نادیده می انگاشت.البته، این صحنه، تنها یک از میلیون هایی است که سال ها چنان تکرار شده که خصوصیت غیر طبیعی بودنش زایل شده و به درجه ای از پذیرش اجتماعی رسیده که اکثر مردم فکر می کنند اصلا جزئی جدانشدنی و ملزوم از زندگی اجتماعی است. مرد، از صدقۀ فعالیت غذاخوری مک دونالد و مشتریانی که اصرار داشتند خود را بخشی از طبقۀ متوسط شهرنشین معرفی کنند، با شکم سیر و با آرامش راهش را از میان جمعیتِ منتظر گشود و رفت. من روزنامه شرق را ورق می زدم. تیتر و سوتیترهای آن شماره نوشته این ها بودند: - کدهای کشفِ رمز نشدۀ مرتضوی - استعفای انتحاری مدیران بانکی - واکنش عارف به فیش های حقوقی - اگر پول آقایی کند باید فاتحۀ توسعه را خواند - برخورد با افراد فاسد... چیزی چون رشتۀ تسبیح، فروپاشی شخصیت انسانی مردِ مسن را با این عنوان ها به هم متصل می کند.شاید مفهوم اشرف مخلوقات، شاید حقوق انسانی و شهروندی؛ شاید آزمودن های سیاست های آزموده شده و زیان آور و شاید زوال یک ایدئولوژی همه جانبه خواه.
آخرین پست هامرگ در سالهای دیگر کُشی..........شنبه پانزدهم آذرماه سال 1399
علم و مذهب..........چهارشنبه دوازدهم آذرماه سال 1399
انتظار زندگی در سودای بهشت..........دوشنبه سوم آذرماه سال 1399
دکتر فیرحی و یک پرسش..........دوشنبه بیست و ششم آبانماه سال 1399
زندگی، میعاد در لجن..........یکشنبه هجدهم آبانماه سال 1399
زندگی را تخیل و سپس تکرار کنید..........شنبه هفدهم آبانماه سال 1399
سیاستمدارانی چون شاعر در فیلم مادر آرنوفسکی..........شنبه سوم آبانماه سال 1399
رابطۀ ننگین..........شنبه بیست و ششم مهرماه سال 1399
عزادار خویشتنیم نه شجریان..........جمعه هجدهم مهرماه سال 1399
کشیش و پزشک در زمانۀ بیماری..........دوشنبه چهاردهم مهرماه سال 1399
لذت مشترک دیکتاتور و عاشق..........یکشنبه سیزدهم مهرماه سال 1399
خشخش ِ خندههای اشکآمیز برگهای پاییزی..........پنجشنبه دهم مهرماه سال 1399
شهر از عاقل تهی خواهد شدن به مناسبت روز مولانا..........سه شنبه هشتم مهرماه سال 1399
دروغزن قضای مسلمانان را نشاید ..........سه شنبه بیست و پنجم شهریورماه سال 1399
سوغاتی..........سه شنبه هجدهم شهریورماه سال 1399
تحفه ای چون مرگ..........دوشنبه دهم شهریورماه سال 1399
داستانک..........یکشنبه دوم شهریورماه سال 1399
با یادی از مورّخ مشروطیت..........شنبه هجدهم مردادماه سال 1399
سارتر و نویسنده..........یکشنبه دوازدهم مردادماه سال 1399
کاش از تاریخ بیاموزیم..........یکشنبه بیست و نهم تیرماه سال 1399
خشونتی که بر ما می رود..........پنجشنبه بیست و دوم خردادماه سال 1399
سقف تزویر بر ستون ضدتبعیضی..........سه شنبه بیستم خردادماه سال 1399
تأملی در قتل رومینا اشرفی..........شنبه دهم خردادماه سال 1399
ما در کدامین جهان زندگی میکنیم؟..........دوشنبه بیست و پنجم فروردینماه سال 1399
دموکراسی آیینی..........شنبه سوم اسفندماه سال 1398
تعریضی بر واکنش آیتالله سبحانی به سخنان دکتر حسن محدثی..........جمعه بیست و پنجم بهمنماه سال 1398
دیکتاتوری، استالین و هنرمند غیرحکومتی..........جمعه بیست و هفتم دیماه سال 1398
مشترک میان دیکتاتورها..........دوشنبه بیست و هفتم آبانماه سال 1398
«چگونه است که استثمارشدگان به ادامۀ استثمار راضی میشوند؟»...........یکشنبه دوازدهم آبانماه سال 1398
جامعهشناس تحملناپذیر است!..........شنبه بیست و هفتم مهرماه سال 1398
همه پستها