جمعه بیست و پنجم تیرماه سال 1395  10:29 بعد از ظهر

در غزلیات شمس تبریزیِ مولانا غزلی هست با این مطلع:

تدبیر کند بنده و تقدیر نداند

تدبیر به تقدیر خداوند نماند

در این غزل، بیت دیگری هست که از زاویۀ روان شناسی امروزین قابل توجه جدی است. اگر تمامی دیگر بیت های غزل را نادیده بگیریم، همین دو بیت پیام غزل را به خواننده می رساند.بیت بالا از همان بیت هایی است که کسروی را به مخالفت با شاعران قدیم و جدید ایرانی برانگیخت. کسروی به طور نمادین حتی دست به کتاب سوزانی هم زد. مهم ترین دلیلی که علیه شاعرانی چون سعدی و حافظ و مولوی و خیام مطرح می کرد این بود که پیام مشترک مندرج در اشعار این شاعران، اشاعه و تبلیغ و مهم شمردن تنبلی و بیکاره گی و  علافی و  بی اعتنایی به کار ساختن دنیاست. وقتی فیتز جرالد ترجمه رباعیات خیام را منتشر کرد کسروی می پرسید  که غربیان وقتی اشعار خیام را می خوانند، چه دستگیرشان می شود غیر از تشویق به کناره گیری از جهان؟. به تعبیر کسروی، آدم بیکاری ترّهاتی بافته و دیگران را به می خواری و بیکاری دعوت کرده است.حالا، غربیانی که اهل جهد و جد و کوشش هستند، برای شان قابل فهم نیست که چون آغاز و انجام جهان قبلا رقم خورده و کوشش ما هم در تغییر نتیجۀ از پیش تعیین شده، تغییری به دست نمی دهد، پس زندگی را رها کنیم و خوش باشیم.کسروی در مورد خیام همین جبرباوری اش را بر نمی تافت کما اینکه سعدی را به چوب شاهدبازی آشکارش می نواخت. باری، مولوی را هم در زمرۀ کسانی می دانست که یاوه گفته اند و دچار توهماتی بوده اند که تأثیری بر زندگی فردی و جمعی ایرانیان نداشته؛ سهل است که ترویج روحیه جبرباوری و پاپس کشیدن از زندگی با تفکر صوفی گری را از اشکالات وارده بر این شاعران می دانست.به باور کسروی، در آثار هیچکدام از این شاعران، بهره ای از «آمیغ» ( حقیقت) وجود ندارد.

اما از داوری نه چندان بیراه کسروی که بگذریم، غزل مورد اشاره من غیر از پیرنگ جبرگرایی، نکته های درخور توجه دیگری هم دارد. به این بیت توجه کنید:

زندانی مرگ اند همه خلق یقین دان

محبوس تو را از تگ زندان نرهاند.

اینکه می گویم از زاویۀ روان شناسی می توان از آن بهره گرفت، در همین نیم بیت دومی نهفته است. این نکته را می توان ابزار تحلیل جامعوی یا سیاسی یا فرهنگی و به خصوص ایدئولوزیکی قرار داد.

در میان اصحاب اندیشه، بوده اند کسانی ( بسیار کسان هم) که مدعی بوده و هستند که راههای آزادی انسان را شناخته اند و می شناسند و به عنوان روشنفکر یا منورالفکرهای قدیمی، پیام آزادی را به ما مخابره کرده اند. در تاریخ معاصر از سیدجمال افغانی، آیت الله نایینی، تقی زاده، آیت الله طالقانی، بازرگان، مطهری،شایگان، شریعتی، سروش و... روشنفکران غیردینی یا سکولاری چون آرامش دوستدار، جواد طباطبایی، همه مدعی اند که راه های برون رفت کشور و به طریق اولی انسان ایرانی معاصر از پوستۀ سنت و ورودش به سپهر آزادی و توسعه یافتگی را شناخته اند و مخاطبان را به انتخاب آن راهها دعوت کرده و می کنند. وجه مشترک همۀ این اندیشوران، ایدئولوژی زدگی است در حالی که به صراحت یا به طور ضمنی برآنند که هم خود اسیر ایدئولوژی خاصی نیستند و هم اینکه تجویزهای دیگرانی به جز خودشان، چون بر بنیان ایدئولوژی قرار داشته یا دارد، ما را از مسیر اصلی دور افکنده است.

معنای واقعی سخن مولوی در همین است که کسانی که خود محبوس اند، نمی توانند بشارت آزادی بدهند و دیگران را از تگ زندان برهانند. آن کس که سودای آزادی دیگران را دارد، به طور منطقی خود باید آزاد باشد. شنیدن سخن آزادی از زبان انسان اسیر و دربند، مهمل و یاوه است و ایدئولوژی، خود از مهم ترین زندان های روزگار ماست. آیا انسان پای بند ایدئولوژی یا مبدع و مبلغ آن، می تواند اسیران دیگر را آزاد کند؟. بی شک ممکن نیست و به تعبیر مولوی: محبوس تو را از تگ زندان نرهاند.


  • آخرین ویرایش:جمعه بیست و پنجم تیرماه سال 1395
نظرات()   
   
نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.
آخرین پست ها

مرگ در سال‌های دیگر کُشی..........شنبه پانزدهم آذرماه سال 1399

علم و مذهب..........چهارشنبه دوازدهم آذرماه سال 1399

انتظار زندگی در سودای بهشت..........دوشنبه سوم آذرماه سال 1399

دکتر فیرحی و یک پرسش..........دوشنبه بیست و ششم آبانماه سال 1399

زندگی، میعاد در لجن..........یکشنبه هجدهم آبانماه سال 1399

زندگی را تخیل و سپس تکرار کنید..........شنبه هفدهم آبانماه سال 1399

سیاستمدارانی چون شاعر در فیلم مادر آرنوفسکی..........شنبه سوم آبانماه سال 1399

رابطۀ ننگین..........شنبه بیست و ششم مهرماه سال 1399

عزادار خویشتنیم نه شجریان..........جمعه هجدهم مهرماه سال 1399

کشیش و پزشک در زمانۀ بیماری..........دوشنبه چهاردهم مهرماه سال 1399

لذت مشترک دیکتاتور و عاشق..........یکشنبه سیزدهم مهرماه سال 1399

خش‌خش ِ خنده‌های اشک‌آمیز برگ‌های پاییزی..........پنجشنبه دهم مهرماه سال 1399

شهر از عاقل تهی خواهد شدن به مناسبت روز مولانا..........سه شنبه هشتم مهرماه سال 1399

دروغ‌زن قضای مسلمانان را نشاید ..........سه شنبه بیست و پنجم شهریورماه سال 1399

سوغاتی..........سه شنبه هجدهم شهریورماه سال 1399

تحفه ای چون مرگ..........دوشنبه دهم شهریورماه سال 1399

داستانک..........یکشنبه دوم شهریورماه سال 1399

با یادی از مورّخ مشروطیت..........شنبه هجدهم مردادماه سال 1399

سارتر و نویسنده..........یکشنبه دوازدهم مردادماه سال 1399

کاش از تاریخ بیاموزیم..........یکشنبه بیست و نهم تیرماه سال 1399

خشونتی که بر ما می رود..........پنجشنبه بیست و دوم خردادماه سال 1399

سقف تزویر بر ستون ضدتبعیضی..........سه شنبه بیستم خردادماه سال 1399

تأملی در قتل رومینا اشرفی..........شنبه دهم خردادماه سال 1399

ما در کدامین جهان زندگی می‌کنیم؟..........دوشنبه بیست و پنجم فروردینماه سال 1399

دموکراسی آیینی..........شنبه سوم اسفندماه سال 1398

تعریضی بر واکنش آیت‌الله سبحانی به سخنان دکتر حسن محدثی..........جمعه بیست و پنجم بهمنماه سال 1398

دیکتاتوری، استالین و هنرمند غیرحکومتی..........جمعه بیست و هفتم دیماه سال 1398

مشترک میان دیکتاتورها..........دوشنبه بیست و هفتم آبانماه سال 1398

«چگونه است که استثمارشدگان به ادامۀ استثمار راضی می‌شوند؟».‏..........یکشنبه دوازدهم آبانماه سال 1398

جامعه‌شناس تحمل‌ناپذیر است!‏..........شنبه بیست و هفتم مهرماه سال 1398

همه پستها

شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات