هوا: اندکی زمستانی! ز پسِ بارانی شبانه و بهارانی؛ دل باز؛ سو سوی سرمایی
نوازشگر؛ پاره های ابر، گویی کودکانِ کوچه هایِ خیالِ شبزدگان که در راحت گم شدنِ
خویش اند بی واهمه از ملامتِ مادرِ هراس زده؛ شادِ شاد از آزاد شدن؛ از یله شدن در
آغوش آسمان؛ چه، ماندن در دریا را خوش نمی داشتند؛ فرار از خود؛ فرار از بودن؛
گریزان از ماندن. سودا، سودای رفتن بود در هواشان؛ و چرا طربناک نباشند، کنون
که در منتهایِ آمالِ خویشن اند؛ همین گونه است که می افشانند از سرِ زلفکانِ سپیدِ
خویش، روح را به زمین؛ و چه خوشایند است، طراوت فاصله از گیسوان ابر تا کویر خسته
ی چشمِ منتظر و به راه مانده ی زمین؛ دل
دلدادگی؟! آری؟!. و من: تا
حدی – نه زیاد که در
شمار عمر در آید – ناهشیارم و پس شاد. پاره پاره های احساسم، امروز، در طلب کسی است که
نمی دانم کیست. می جویم ، می رویم، می بویم، می مویم، او را، با او ، او را ، با
او، از او، با او... خوانده بودم یک بار که مولانا می گفت : عشق یعنی
همین. همین که تو نیست شده ای؛ و شده ام. بی تکبر و
تفرعن؛ - و همه «او» می شوی؛ شده ام؛
روانی به سویش آخر و هستم؛ شرط هم بر سرِ سر نهاده اند عاشقان. وقتی او هست، دگر کسی را نیست یارای هستن و بودن؛
چون سایه. دیده ای حکماً؟ سایه را که می گریزد از صاحبش؛ و من سایه شده ام؛ ار نباشد؛ بی شک من نیز نیستم. نشانی؟ همین که
اثری نیست دگر از من؛ همه او شده ام. پروانه ای مقابل چشمانم می رقصد. آشفته ای می
نماید در جستن سکوت. شاید خیالی است از پروانه، خیالی چنان روان و آسوده که خودش
باشد. دیری نیست این حس دلواپسی را می شمارم تا شاید
پروانه نشانه ای است از خبری در دوردست یا نه؛ همین حواشی؛ همین نزدیکی؛ گاه،
اندوه پیچک تنم می شود، و هراس، میله های
روحم. پرهایش زرد است با خالکوبه های مشکی. خستگی ندیدم در پروازش؛ - چقدر این گلواژه « پرواز» مرا می برد به نمی
دانم کجایی که پنج بهار عمر مرا به آتش شتابان سپرد و سوختنم را به سرمستی و غرور
با انگشت اشاره به دیگران نمایاند تا فردا
روز، جای دو- رویی بیشتری در زمان تدارک دیده باشد که یعنی: من نبودم که اشاره
کردم؛ شاهد من، انگشتم. و دگر اگر پر پروازم هم باشد، تنفر دارم از آن که
نمی دانم چیزی از چیزی یا کسی از چیزی متنفر باشد یا نه و کاش یارایم بود تا از
خود بزدایم این گونه نفرت داشتن از همه کس و همه چیز را ؛ که چه ها و چه ها رفت بر
من در هوایش و چه می دانم؛ چه می دانم.... زرد گونه است گونه های پروانه در برابرم؛ گونه
هایش، گلگونه آتش است، زرد زرد... شاید من می دانم و نمی دانم که.... که شاید با لهیب آتش نامردمان، اینگونه شمایل
یافته است؟. پروانه ها- خوب می دانم – بی پروایند و شاپرک هاشان بی پرواتر. به سوختن و خاکستر شدنِ خویش، آب معنای بودن را
از دل شریر آتش برون می کشند؛ عاشقاند و زمانه را نمی پسندند که در کنجی تنها، و
فقط بر شعله های نیم بسملِ شمعی پر بسایند؛ بیشتر زان دیگران، آتشی پر هیمه و
هیمنه می طلبند که جانِ جانشان در طلب اندر طرب است. از بوی نای سوختگی...از دلسوختگی جان... از
یخبندان رگ و خون...از حرمت تنهایی... از ملامت مادر... از عمر بر باد داده ی
من...از شعله زار جانم... از همه آمده ها و نآمده ها خواستم بگویم- و از
پروانه؛ از غم فردا؛ و ناآرامی پروانه اگر بگذارند... بهمن 1386
آخرین پست هامرگ در سالهای دیگر کُشی..........شنبه پانزدهم آذرماه سال 1399
علم و مذهب..........چهارشنبه دوازدهم آذرماه سال 1399
انتظار زندگی در سودای بهشت..........دوشنبه سوم آذرماه سال 1399
دکتر فیرحی و یک پرسش..........دوشنبه بیست و ششم آبانماه سال 1399
زندگی، میعاد در لجن..........یکشنبه هجدهم آبانماه سال 1399
زندگی را تخیل و سپس تکرار کنید..........شنبه هفدهم آبانماه سال 1399
سیاستمدارانی چون شاعر در فیلم مادر آرنوفسکی..........شنبه سوم آبانماه سال 1399
رابطۀ ننگین..........شنبه بیست و ششم مهرماه سال 1399
عزادار خویشتنیم نه شجریان..........جمعه هجدهم مهرماه سال 1399
کشیش و پزشک در زمانۀ بیماری..........دوشنبه چهاردهم مهرماه سال 1399
لذت مشترک دیکتاتور و عاشق..........یکشنبه سیزدهم مهرماه سال 1399
خشخش ِ خندههای اشکآمیز برگهای پاییزی..........پنجشنبه دهم مهرماه سال 1399
شهر از عاقل تهی خواهد شدن به مناسبت روز مولانا..........سه شنبه هشتم مهرماه سال 1399
دروغزن قضای مسلمانان را نشاید ..........سه شنبه بیست و پنجم شهریورماه سال 1399
سوغاتی..........سه شنبه هجدهم شهریورماه سال 1399
تحفه ای چون مرگ..........دوشنبه دهم شهریورماه سال 1399
داستانک..........یکشنبه دوم شهریورماه سال 1399
با یادی از مورّخ مشروطیت..........شنبه هجدهم مردادماه سال 1399
سارتر و نویسنده..........یکشنبه دوازدهم مردادماه سال 1399
کاش از تاریخ بیاموزیم..........یکشنبه بیست و نهم تیرماه سال 1399
خشونتی که بر ما می رود..........پنجشنبه بیست و دوم خردادماه سال 1399
سقف تزویر بر ستون ضدتبعیضی..........سه شنبه بیستم خردادماه سال 1399
تأملی در قتل رومینا اشرفی..........شنبه دهم خردادماه سال 1399
ما در کدامین جهان زندگی میکنیم؟..........دوشنبه بیست و پنجم فروردینماه سال 1399
دموکراسی آیینی..........شنبه سوم اسفندماه سال 1398
تعریضی بر واکنش آیتالله سبحانی به سخنان دکتر حسن محدثی..........جمعه بیست و پنجم بهمنماه سال 1398
دیکتاتوری، استالین و هنرمند غیرحکومتی..........جمعه بیست و هفتم دیماه سال 1398
مشترک میان دیکتاتورها..........دوشنبه بیست و هفتم آبانماه سال 1398
«چگونه است که استثمارشدگان به ادامۀ استثمار راضی میشوند؟»...........یکشنبه دوازدهم آبانماه سال 1398
جامعهشناس تحملناپذیر است!..........شنبه بیست و هفتم مهرماه سال 1398
همه پستها
بسیار زیبا