پژوهشگران
و تئوریسن های یادشده، در واقع به دنبال برچیدن حاشیه نشینی هستند.به خصوص،
مسئولین سیاسی در کشور ما، در پی آن هستند که چهره ی شهرها را تمیز و موجه نشان
بدهند چرا که آنها را «زیبنده» نظام سیاسی نمی دانند. این گونه تحلیل ها، شکست خوردند.کما
اینکه پس از 40 سال که از اتقلاب می گذرد نه تنها این معضل حل نشده بلکه بر شدت و
وسعت آن هم افزوده شده .شهرنشینی
به وجود آمده است. خواه مانند کسانی، تجدد رضاشاهی یا محمدرضاشاهی ، یا سیطره ی
نظام جهانی سرمایه داری؛ یا مانند برخی از مارکسیست های وطنی، امپریالیسم جهانی را
را علت وجودی آن بدانیم. مهم این است که این پدیده اینک پیش روی ماست و با مای
مرکز نشین، یک کلیت واحدی به نام ملت را معرفی می کند. تفاوتی هم ندارد که این
«انسان» حاشیه نشین، نزدیک پایتخت باشد یا دور از آن.انسان
حاشیه ای ایرانی، «حاشیه نشین شده» است. می خواهم بگویم روال یا منطق طبیعی
شهرنشینی یا صنعتی شدن بر مداری نیست که برخی از تحلیل گران ایرانی تا اینک گفته
اند. شهرنشینی و صنعتی شدن و مدرنیسم، در ذات خود چنین پدیده هایی را بر نمی
تابند. مهم این است که ما در ایران امروز با انسانی مواجه هستیم که حاشیه ای اش کرده
اند قبل از اینکه در حاشیه شهر یا حلبی آبادها به دنبال سرپناه و مسکن و غذا و جای
خواب باشد. در
پشت این پدیده، منافع کسانی تأمین می شود و این افراد، صاحبان قدرت هستند. منظورم
البته تنها قدرتمندان سیاسی نیستند ( که آنها هم در این زمره اند). در میدان های
متفاوت قدرت ( به تعبیر بوردیو)، کسانی به خصوص پس از انقلاب سال 1357، منافع
بادآورده ای به دست آوردند ( و در حوزه های مختلفی صاحب قدرت و امتیاز شدند) که
استمرار این منافع در هرجای کشور، باعث تمرکز قدرت و سرمایه در دست اقلیتی شده به هزینه
کرد اکثریتی دیگر. ما تنها ظاهر حاشیه شهرها را می بینیم و در پی بررسی آنها هستیم
اما از این نکته غافل نشویم که انسان حاشیه ای در درون شهرها (در همه مناطق شهری؛ چه
در حلبی آبادها و زاغه ها و چه در مناطق مرفه نشین) هم فراوان هستند.گمان نکنید
کسانی که در خانه های گران قیمت در مراکز استان ها زندگی می کنند و خود را طبقه ی
اشرافی یا طبقه ی بالای جامعه می دانند و سالی چندبار به مسافرت خارجی می روند و
در خانه های شان کلفت و نوکر(خدمتکار!!) دارند و ماشین های چندمیلیاردتومانی سوار
می شوند و خود را در طبقه ی «تن آسا» می دانند و می بینند، حاشیه ای نیستند. روح
انسان حاشیه ای شده در آدم انسان ِ ایرانی نشین ِزمان ما نهادینه شده
است.این فرد ایرانی نشین ، ابتدا از نظر روان شناختی حاشیه ای می شود و سپس تبعات
آن را در حیات زیستی اش می پذیرد. اگر
دنبال علت العلل فرد ایرانی حاشیه ای شده هستید، آن را در ایدئولوژی تقسیم
انسان ها در سلسله مراتب ببینید. همین جاست که می گویم تجدد در ذات خود این گونه
شنیع نبود. از ابتدای عهد روشنگری به این سو، اومانیسم و برابری و ارججیت دادن به
انسان بما هو انسان دوشادوش تمدن و تجدد غربی پیش آمده است.نماد این برابری انسان
ها را در انقلاب کبیر فرانسه ببینید که تبدیل به ایدئولوژی مسلط انقلابیون شده
بود.مشکل اساسی وقتی پیش آمد که صاحبان قدرت،تجمیع قدرت و نگه داشت آن را در همین
تقسیم بندی انسان ها یافتند و حفظ منافع خود را در چنین اوضاعی دیدند. این
نکته ی خیلی ابتدایی را همگان می دانند که در حاشیه نشینی، فقر و بی سوادی و
روسپیگری و سرقت و بیکاری و خیانت زوجین و اعتیاد و ده ها مشکل اجتماعی دیگر وجود
دارد و چنین افرادی در «چرخه ی فقر»، این میراث را به نسل های بعدی هم منتقل می
کند.اما تا چنین فردی را حاشیه ای نکرده
باشند، مافیای مواد مخدر و روسپیگری و سودهای بانکی سرسام آور و باندهای تبه کاری،پیمان
کاری های ساخت مسکن و... نیر فعال و سودآورنخواهند بود. این
که می بینید و می بینیم که در کشور ما، برخی در پی برچیدن بساط حاشیه نشینی هستند
را من به هیچ وجه جدی نمی بینم.نکته در اینجاست که هیچ اقدام جدی در این مسیر
برداشته نمی شود. چرا؟. چون متصدیان چنین برنامه هایی از یک طرف، میل درونی به محو
حاشیه نشینی ندارند ( که اگر داشتند، قبل از همه باید دست به اصلاح ایدیواوژی خود
می زدند)؛ از طرف دیگر در پی آنند تا مدیریت خود را موفق نشان دهند و یکی از نشانه
های این موفقیت را در «تمیز» بودن شهرها می دانند. این گروه می خواهند مدیریت
سیاسی یا شهری یا محو نظام طبقاتی را از ویترین مدیریت خود حذف کنند اگرنه، مگر
انسان حاشیه نشین فقط در حاشیه شهرها ساکن هستند؟. مسأله این است که اکثریت جمعیت
ایران امروز چه در شهرها و چه در روستاها، حاشیه نشین شده هستند و این مسأله تنها
در حواشی شهرها نیست.امروز، وضعیت تبعیض چنان در جامعه عمیق شده که نه تنها
زندگان، که مردگان ما هم تبدیل به مرکزنشینان و حاشیه نشینان شده اند( قیمت قبرها
در اماکن مذهبی را با قیمت قبرستان های عمومی مقایسه کنید تا ببینید چه گونه
مردگان مرکزنشین و مردگان حاشیه ای داریم). وضعیت بیماران بستری شده در بیمارستان های
دولتی/خصوصی ؛ مدارس دولتی / خصوصی؛ زنان / مردان ؛ اکثریت شیعه / اقلیت های مذهبی؛
و در کل ، خودی ها / غیرخودی ها را که در
نظر بیاورید، به ریشه ی این معضل در همه جای وطن می رسید..
آخرین پست هامرگ در سالهای دیگر کُشی..........شنبه پانزدهم آذرماه سال 1399
علم و مذهب..........چهارشنبه دوازدهم آذرماه سال 1399
انتظار زندگی در سودای بهشت..........دوشنبه سوم آذرماه سال 1399
دکتر فیرحی و یک پرسش..........دوشنبه بیست و ششم آبانماه سال 1399
زندگی، میعاد در لجن..........یکشنبه هجدهم آبانماه سال 1399
زندگی را تخیل و سپس تکرار کنید..........شنبه هفدهم آبانماه سال 1399
سیاستمدارانی چون شاعر در فیلم مادر آرنوفسکی..........شنبه سوم آبانماه سال 1399
رابطۀ ننگین..........شنبه بیست و ششم مهرماه سال 1399
عزادار خویشتنیم نه شجریان..........جمعه هجدهم مهرماه سال 1399
کشیش و پزشک در زمانۀ بیماری..........دوشنبه چهاردهم مهرماه سال 1399
لذت مشترک دیکتاتور و عاشق..........یکشنبه سیزدهم مهرماه سال 1399
خشخش ِ خندههای اشکآمیز برگهای پاییزی..........پنجشنبه دهم مهرماه سال 1399
شهر از عاقل تهی خواهد شدن به مناسبت روز مولانا..........سه شنبه هشتم مهرماه سال 1399
دروغزن قضای مسلمانان را نشاید ..........سه شنبه بیست و پنجم شهریورماه سال 1399
سوغاتی..........سه شنبه هجدهم شهریورماه سال 1399
تحفه ای چون مرگ..........دوشنبه دهم شهریورماه سال 1399
داستانک..........یکشنبه دوم شهریورماه سال 1399
با یادی از مورّخ مشروطیت..........شنبه هجدهم مردادماه سال 1399
سارتر و نویسنده..........یکشنبه دوازدهم مردادماه سال 1399
کاش از تاریخ بیاموزیم..........یکشنبه بیست و نهم تیرماه سال 1399
خشونتی که بر ما می رود..........پنجشنبه بیست و دوم خردادماه سال 1399
سقف تزویر بر ستون ضدتبعیضی..........سه شنبه بیستم خردادماه سال 1399
تأملی در قتل رومینا اشرفی..........شنبه دهم خردادماه سال 1399
ما در کدامین جهان زندگی میکنیم؟..........دوشنبه بیست و پنجم فروردینماه سال 1399
دموکراسی آیینی..........شنبه سوم اسفندماه سال 1398
تعریضی بر واکنش آیتالله سبحانی به سخنان دکتر حسن محدثی..........جمعه بیست و پنجم بهمنماه سال 1398
دیکتاتوری، استالین و هنرمند غیرحکومتی..........جمعه بیست و هفتم دیماه سال 1398
مشترک میان دیکتاتورها..........دوشنبه بیست و هفتم آبانماه سال 1398
«چگونه است که استثمارشدگان به ادامۀ استثمار راضی میشوند؟»...........یکشنبه دوازدهم آبانماه سال 1398
جامعهشناس تحملناپذیر است!..........شنبه بیست و هفتم مهرماه سال 1398
همه پستها
باوجودی که خودشما بهترمیدانید آنچنان سررشته ای از علم جامعه شناسی ندارم.
ولی این توصیف شما از جامعه کنونی ماو مشکلات ذکر شده برای هرفردی که به جامعه خود علاقمند میباشد؛ قابل تفکرو تامل میباشد.
پایدار باشیدو سربلند.