1.«... من دیو یا هیولای اخلاق نیستم.بلکه حتی سرشت من متضاد آن
گونه ی انسانی است که تا کنون چون گونه ای پر فضیلت آن را ستوده اند. سربسته بگویم،
به نظرم دقیقا همین دگرگونی مایه ی افتخار من است... واژگونی بت ها( یعنی
همان «آرمان ها» از دیدگاه من) کار و پیشه ی من است».
این
یکی از آرزوهای نیچه است در کتاب «این است انسان»؛ که به وضوح از قدیس بودن فرار
می کند. به
گمانم یکی از محسنات دنیایی که به آن پرتاب شده ایم، نابودی قدیسان، غروب بت ها و
بلکه واژگونی بت هاست.نیچه، پیش بین دقیقی بود که چنین دنیایی را ترسیم کرده.این
واژگونی بت ها، اصلا یکی از نتایج فلسفه و یکی از کارکردهای فیلسوف است.فیلسوف، بر
خلاف پیامبران، بت ها را واژگون نمی کند که بتی دیگر جای گزینش کند.واژگون می کند
تا ردی از آن ها باقی نماند. 2.
29 خرداد، سال روز درگذشت علی شریعتی بود.شریعتی جامعه شناس بود و هم نبود.نبود،
چرا که در واقع،تحصیلاتش برخلاف آنچه در سال های پس از مرگش تبلیغ شد، در حوزه ی
جامعه شناسی نبود. اما جامعه شناس بود چون پیام مارکس را دریافته بود ولو اینکه بر
نقیض آن بگوید و بنویسد.سخن مارکس (یکی اش هم) این بود که نقد نظام سرمایه داری را
باید از اقتصاد آن شروع کرد.شریعتی الگو را از مارکس گرفت. در جامعه ی مذهبی، باید
از نقد مذهب شروع کرد.اما شریعتی، سرنا را از سر نواخت و علی رغم نقاط قوت کم
مانندی که داشت، کاری درخور در نقد مذهب و مذهبیون انجام نداد. انتظار سخن
فیلسوفانه از شریعتی که نداریم.از جمله تناقض های او این هم هست که هم فیلسوفان را
پفیوزان تاریخ می خواند و هم به پسرش وصیت می کرد که فلسفه بخواند.اما انتظار نقد
از شریعتی داشتیم.فرصتی تاریخی بود تا شریعتی به گفته ی نیچه، بت ها را واژگون کند
و با کاریزمایی که داشت، بتخانه را هم بروبد. اما، نه شکست، نه جارو زد، بلکه
بتهایی بر فراز بت هایی پیشین ساخت و نشانید.آغاز فعالیت «روشنفکری دینی» شریعتی،
مطلع بازسازی بت ها هم بود.
آخرین پست هامرگ در سالهای دیگر کُشی..........شنبه پانزدهم آذرماه سال 1399
علم و مذهب..........چهارشنبه دوازدهم آذرماه سال 1399
انتظار زندگی در سودای بهشت..........دوشنبه سوم آذرماه سال 1399
دکتر فیرحی و یک پرسش..........دوشنبه بیست و ششم آبانماه سال 1399
زندگی، میعاد در لجن..........یکشنبه هجدهم آبانماه سال 1399
زندگی را تخیل و سپس تکرار کنید..........شنبه هفدهم آبانماه سال 1399
سیاستمدارانی چون شاعر در فیلم مادر آرنوفسکی..........شنبه سوم آبانماه سال 1399
رابطۀ ننگین..........شنبه بیست و ششم مهرماه سال 1399
عزادار خویشتنیم نه شجریان..........جمعه هجدهم مهرماه سال 1399
کشیش و پزشک در زمانۀ بیماری..........دوشنبه چهاردهم مهرماه سال 1399
لذت مشترک دیکتاتور و عاشق..........یکشنبه سیزدهم مهرماه سال 1399
خشخش ِ خندههای اشکآمیز برگهای پاییزی..........پنجشنبه دهم مهرماه سال 1399
شهر از عاقل تهی خواهد شدن به مناسبت روز مولانا..........سه شنبه هشتم مهرماه سال 1399
دروغزن قضای مسلمانان را نشاید ..........سه شنبه بیست و پنجم شهریورماه سال 1399
سوغاتی..........سه شنبه هجدهم شهریورماه سال 1399
تحفه ای چون مرگ..........دوشنبه دهم شهریورماه سال 1399
داستانک..........یکشنبه دوم شهریورماه سال 1399
با یادی از مورّخ مشروطیت..........شنبه هجدهم مردادماه سال 1399
سارتر و نویسنده..........یکشنبه دوازدهم مردادماه سال 1399
کاش از تاریخ بیاموزیم..........یکشنبه بیست و نهم تیرماه سال 1399
خشونتی که بر ما می رود..........پنجشنبه بیست و دوم خردادماه سال 1399
سقف تزویر بر ستون ضدتبعیضی..........سه شنبه بیستم خردادماه سال 1399
تأملی در قتل رومینا اشرفی..........شنبه دهم خردادماه سال 1399
ما در کدامین جهان زندگی میکنیم؟..........دوشنبه بیست و پنجم فروردینماه سال 1399
دموکراسی آیینی..........شنبه سوم اسفندماه سال 1398
تعریضی بر واکنش آیتالله سبحانی به سخنان دکتر حسن محدثی..........جمعه بیست و پنجم بهمنماه سال 1398
دیکتاتوری، استالین و هنرمند غیرحکومتی..........جمعه بیست و هفتم دیماه سال 1398
مشترک میان دیکتاتورها..........دوشنبه بیست و هفتم آبانماه سال 1398
«چگونه است که استثمارشدگان به ادامۀ استثمار راضی میشوند؟»...........یکشنبه دوازدهم آبانماه سال 1398
جامعهشناس تحملناپذیر است!..........شنبه بیست و هفتم مهرماه سال 1398
همه پستها
همان بود كه مردم را را تحمیق كرد.
همان بود كه میخ ایدئولوژیدینی را در سرزمینمان تا تا كوفت.
و البته خودش و همسرش و فرزندش از پرتوش نانها خوردند. حرامشان باد.
مثل همیشه پرمحتوی وبادقت
مثل همیشه پرمحتوی وبادقت