عباس امانت و
فریدون وهمن در سال 2016 پژوهشی را پیرامون اسناد دوره قاجار در باره
بابیان و بهاییان منتشر کرده اند.این پژوهش در پژوهشهایی تاریخ معاصر،کم مانند است
از وجه رعایت روش پژوهشی ، فراغت از
ارزشگذاری، تحلیل جانب دارانه یا پراکندن بغض و کینه و نفرت در میان روایت تاریخی.در
این کتاب،روایت روشنی از نحوه مواجهه حکومت ایران ( شاه و صدراعظم و سفیر و
سرکنسول و ...) با دگراندیشی ارائه شده.هم مراجع و مذهبیون و هم حکومت ایلیاتی،
قرار نداشتند سخنی از مدعی بشنوند.مدعی در هر مقامی با هر ادعایی.چون دیدند که
جنبش باب به طور روزافزونی در حال گسترش است، چاره را در قتل عام و حبس و زنجیر
جستند؛ باز چون دیدند این همه خشونت سد مقابل نمی شود، دست به تبعید رهبران مذهبی
باب و هواداران آنها زدند.بخشی از این کتاب، نامه هایی است که بین تهران و بغداد
یا تهران و استانبول در رفت و آمد بوده.در مورد تعیین تکلیف این جماعت. یعنی اخراج
عده ای دگراندیش هنوز حکومت را راضی نمی کرده؛ رضایت حکومت در قتل عام آنهاست.اما
بغداد به اشاره دولت عثمانی، متذکر می شود که اخراج شدگان، هم قانون را رعایت می
کنند و هم اینکه پناهنده شده اند و بنابراین رعایت حقوق انسانی و دینی آنها الزامی
است و به خواسته حکومت تهران تن در نمی دهد.
یک نکته جالب اینکه کنسول ایران در بغداد برای
حل مسأله دگراندیشان مذهبی، پیشنهاد ترور می دهد؛ تروردر خاک عراق عرب. اینکه
جمعیتی 200 نفره به طور پنهانی وارد خاک عراق شوند و کار بابیان را یکسره کنند. در میان اعضا ساختار حکومت ایلیاتی، نشانه ای
دیده نشده که بنای مقابله با این دگراندیشان مذهبی را بر محاجه و استدلال و مناظره
و جلسه و ... بگذارند. سخن یکسره از حذف بوده و قتل عام و کشتار و هدم و هلاکت. در یک سند از این اسناد با عنوان «نامه
عمادالدوله حاکم کرمانشاه به ناصرالدین شاه»،یعنی سند رسمی و سیاسی و دیپلماتیک،
عمادالدوله پس از اظهار چاکری و جان نثاری خود، در متنی دو صفحه ای چهار بار از
لفظ «حرام زاده» در مورد بهاییان و رهبر
مذهبی آنها استفاده کرده است. از نحوه حکومت کردن شاه شهید که بگذریم،این
فرهنگ سیاسی حاکمیتی هنوز هم منسوخ نشده. برای من عجیب است که کسانی فرهنگ ناشناس،
سخن از انقلاب در فرهنگ می رانند در حالی که در قرن 21 ، خود هنوز با ادبیات سیاسی
محمدشاه و شاه شهید در میدان سیاست اظهار لحیه! می کنند.با همه ابداعات و اختراعات
و کشفیات در تکنولوژی ارتباطات، هنوز هم بر این نظرم که در فرهنگ اصلا نمی توان
انقلاب کرد.
آخرین پست هامرگ در سالهای دیگر کُشی..........شنبه پانزدهم آذرماه سال 1399
علم و مذهب..........چهارشنبه دوازدهم آذرماه سال 1399
انتظار زندگی در سودای بهشت..........دوشنبه سوم آذرماه سال 1399
دکتر فیرحی و یک پرسش..........دوشنبه بیست و ششم آبانماه سال 1399
زندگی، میعاد در لجن..........یکشنبه هجدهم آبانماه سال 1399
زندگی را تخیل و سپس تکرار کنید..........شنبه هفدهم آبانماه سال 1399
سیاستمدارانی چون شاعر در فیلم مادر آرنوفسکی..........شنبه سوم آبانماه سال 1399
رابطۀ ننگین..........شنبه بیست و ششم مهرماه سال 1399
عزادار خویشتنیم نه شجریان..........جمعه هجدهم مهرماه سال 1399
کشیش و پزشک در زمانۀ بیماری..........دوشنبه چهاردهم مهرماه سال 1399
لذت مشترک دیکتاتور و عاشق..........یکشنبه سیزدهم مهرماه سال 1399
خشخش ِ خندههای اشکآمیز برگهای پاییزی..........پنجشنبه دهم مهرماه سال 1399
شهر از عاقل تهی خواهد شدن به مناسبت روز مولانا..........سه شنبه هشتم مهرماه سال 1399
دروغزن قضای مسلمانان را نشاید ..........سه شنبه بیست و پنجم شهریورماه سال 1399
سوغاتی..........سه شنبه هجدهم شهریورماه سال 1399
تحفه ای چون مرگ..........دوشنبه دهم شهریورماه سال 1399
داستانک..........یکشنبه دوم شهریورماه سال 1399
با یادی از مورّخ مشروطیت..........شنبه هجدهم مردادماه سال 1399
سارتر و نویسنده..........یکشنبه دوازدهم مردادماه سال 1399
کاش از تاریخ بیاموزیم..........یکشنبه بیست و نهم تیرماه سال 1399
خشونتی که بر ما می رود..........پنجشنبه بیست و دوم خردادماه سال 1399
سقف تزویر بر ستون ضدتبعیضی..........سه شنبه بیستم خردادماه سال 1399
تأملی در قتل رومینا اشرفی..........شنبه دهم خردادماه سال 1399
ما در کدامین جهان زندگی میکنیم؟..........دوشنبه بیست و پنجم فروردینماه سال 1399
دموکراسی آیینی..........شنبه سوم اسفندماه سال 1398
تعریضی بر واکنش آیتالله سبحانی به سخنان دکتر حسن محدثی..........جمعه بیست و پنجم بهمنماه سال 1398
دیکتاتوری، استالین و هنرمند غیرحکومتی..........جمعه بیست و هفتم دیماه سال 1398
مشترک میان دیکتاتورها..........دوشنبه بیست و هفتم آبانماه سال 1398
«چگونه است که استثمارشدگان به ادامۀ استثمار راضی میشوند؟»...........یکشنبه دوازدهم آبانماه سال 1398
جامعهشناس تحملناپذیر است!..........شنبه بیست و هفتم مهرماه سال 1398
همه پستها
مانا باشید
بن مایه ی نوشته هایتان،فارغ از جنس ،نژادو مذهب، چه تلخ و چه شیرین، خواندنی است و با مطالعه ی مستمر، ادب قلم را در حرمت حقیقت نویسی،مراعات می کنید.
خوشا به جانتان که خلاف وضع امروزی غالب نویسندگان، در بند زر روزمندان نیستیدو زبان مردمان خموش در بند دژخیمان مطلق نگرید.
سایه تان سبز