پنجشنبه سوم بهمنماه سال 1392  03:52 بعد از ظهر

نقل است که زنده یاد محمد قاضی در زمان حکومت محمدرضا پهلوی برای انجام عمل جراحی حنجره به انگلستان رفته بود. پزشک جراح، گفته بود اگر این عمل انجام بشود بیمار، قدرت بیانش – حرف زدن- را از دست می دهد.قاضی پس از چند بار توضیح پزشک، اصرار بر انجام عمل جراحی دارد.پزشک جراح، گمان می برد که بیمارش به علت ناشنوایی متوجه منظورش نشده و باز توضیح می دهد. در نهایت، قاضی می گوید باکی نیست.در آن جا که من زندگی می کنم، بهترآن است که لال باشیم.

******

 

روانشناسان گفتند در زندگی شهری، آستانه تحمل انسانهایی – که مثلا ما باشیم -  به پایین ترین سطح می رسد.پیشنهاد دادند که در این مواقع به محیط باز و خلوتی بروید و فریاد بزنید.اینقدر که تخلیه بشوید.آیا می دانستند که در قرن 21، محیطی این قدر خلوت پیدا نمی شود؟.

ادیبان گفتند بنویسید. هیج کرداری چون نوشتن، ما را تخلیه نمی کند.ولی نگفتند آنان که نوشتن نمی توانند را چه می شود. بازهم نگفتند آنجایی که نه می شود فریاد زد و نه می شود نوشت، چه باید کرد.

روانکاوان گفتند روی تخت ما دراز بکشید و با گفتن همه پیدا و پنهان زندگی خود، از راه free asossiation راه خروج عقده های واپس زده را باز کنید تا به ضمیر ناخودآگاه تان منتقل نشوند که در این صورت، ناخودآگاه زمام زندگی تان را به دست می گیرد و در بی خبری خودتان، زندگی تان را هدایت می کنند.

خواستم فریاد بزنم، دیدم نه بیابانی در دسترسم هست و در این زندگی شلوغ، نه گوش شنوایی. نوشتم که فقط تخلیه بشوم. کسی اگر خواند که خواند، نخواند که نخواند. به درک که نخواند؛ به اسفل سافلین؛ صدسال سیاه که نخواند...(می بینید که صادق هدایت در کنه ذهن ما لانه کرده؟).

امروز – سوم بهمن 1392- با ادب و احترام به اتاق یکی از مسئولین دانشگاه رفتم تا تقاضایی رسیدگی در خصوص امر آموزشی را به اطلاع مبارکش برسانم.پس از احوالپرسی مختصری، رو در رو نشستیم.لب باز کردم که آقای دکتر اطلاع دارید که...

تلفن همراه آقای دکتر زنگ زد.طبیعتا آن سوی خط، هم آقای مهندس بود.گمان من بر آن بود که آقای دکتر، به حرمت مخاطب حاضر، به مهندس می گوید که مثلا چند دقیقه دیگر تماس حاصل بفرماید!!...

گمان باطلی بود. مکالمه دکتر و مهندس به درازا کشید. آنقدر که ترجیح دادم که مزاحم آقایان نشوم. به سادگی تمام، از اتاق بیرون آمدم و راه خود در پیش گرفتم.

آقای دکتر، می دانم که تخصصش هرچه هست – که مورد احترام است- در حوزه جامعه شناسی  روانشناسی و مدیریت و تاریخ و... نیست و در تمام تحصیلات دانشگاهی اش، نیم واحد هم از دروسی اینچنینی نگذرانده است.می دانم که با دخالت سیاسیون به این منصب رسیده است؛ می دانم اگر می ماندم و اعتراض می کردم، پاسخش این بود که در دانشگاههای نامبر وان کشور درس خوانده، ریاضیات و شیمی و فیزیک و مکانیک و ... را تا به انتها در نوردیده و می دانم که این پاسخ تکراری را مکرر در مکرر می گفت. هم از این رو بود که خشمم را فرو خوردم و بیرون آمدم و چون مولانا زمزمه کردم:

می شنیدم فحش و خر می راندم

رب یسر زیر لب می خواندم

هر زمان می گفتم از درد درون

اهد قومی انهم لا یعلمون.

تأسفم از این است که آقای دکتر، از مسئولین دانشگاهی است که افتخارش داشتن بیست هزار دانشجوست.

هنوز هم می دانم که هزاران سال است این در بر این پاشنه می چرخد، و می دانم – باز به تعبیر مولانا – که:

............................

عاقلان سرها کشیده در گلیم.

 


  • آخرین ویرایش:جمعه چهارم بهمنماه سال 1392
نظرات()   
   
نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.
آخرین پست ها

مرگ در سال‌های دیگر کُشی..........شنبه پانزدهم آذرماه سال 1399

علم و مذهب..........چهارشنبه دوازدهم آذرماه سال 1399

انتظار زندگی در سودای بهشت..........دوشنبه سوم آذرماه سال 1399

دکتر فیرحی و یک پرسش..........دوشنبه بیست و ششم آبانماه سال 1399

زندگی، میعاد در لجن..........یکشنبه هجدهم آبانماه سال 1399

زندگی را تخیل و سپس تکرار کنید..........شنبه هفدهم آبانماه سال 1399

سیاستمدارانی چون شاعر در فیلم مادر آرنوفسکی..........شنبه سوم آبانماه سال 1399

رابطۀ ننگین..........شنبه بیست و ششم مهرماه سال 1399

عزادار خویشتنیم نه شجریان..........جمعه هجدهم مهرماه سال 1399

کشیش و پزشک در زمانۀ بیماری..........دوشنبه چهاردهم مهرماه سال 1399

لذت مشترک دیکتاتور و عاشق..........یکشنبه سیزدهم مهرماه سال 1399

خش‌خش ِ خنده‌های اشک‌آمیز برگ‌های پاییزی..........پنجشنبه دهم مهرماه سال 1399

شهر از عاقل تهی خواهد شدن به مناسبت روز مولانا..........سه شنبه هشتم مهرماه سال 1399

دروغ‌زن قضای مسلمانان را نشاید ..........سه شنبه بیست و پنجم شهریورماه سال 1399

سوغاتی..........سه شنبه هجدهم شهریورماه سال 1399

تحفه ای چون مرگ..........دوشنبه دهم شهریورماه سال 1399

داستانک..........یکشنبه دوم شهریورماه سال 1399

با یادی از مورّخ مشروطیت..........شنبه هجدهم مردادماه سال 1399

سارتر و نویسنده..........یکشنبه دوازدهم مردادماه سال 1399

کاش از تاریخ بیاموزیم..........یکشنبه بیست و نهم تیرماه سال 1399

خشونتی که بر ما می رود..........پنجشنبه بیست و دوم خردادماه سال 1399

سقف تزویر بر ستون ضدتبعیضی..........سه شنبه بیستم خردادماه سال 1399

تأملی در قتل رومینا اشرفی..........شنبه دهم خردادماه سال 1399

ما در کدامین جهان زندگی می‌کنیم؟..........دوشنبه بیست و پنجم فروردینماه سال 1399

دموکراسی آیینی..........شنبه سوم اسفندماه سال 1398

تعریضی بر واکنش آیت‌الله سبحانی به سخنان دکتر حسن محدثی..........جمعه بیست و پنجم بهمنماه سال 1398

دیکتاتوری، استالین و هنرمند غیرحکومتی..........جمعه بیست و هفتم دیماه سال 1398

مشترک میان دیکتاتورها..........دوشنبه بیست و هفتم آبانماه سال 1398

«چگونه است که استثمارشدگان به ادامۀ استثمار راضی می‌شوند؟».‏..........یکشنبه دوازدهم آبانماه سال 1398

جامعه‌شناس تحمل‌ناپذیر است!‏..........شنبه بیست و هفتم مهرماه سال 1398

همه پستها

شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات