کمی آرام کمی راحت اما بی حوصله و رخوتناک از
رختخواب بیرون می خزی. آخرین سیگار طعم گسی به کامت نشانده.حوصله مسواک کردن و
شانه به مو زدن و اصلاح نداری.مستقیم: قوری برقی، چای لمتون و بعد اولین سیگار در
روزی که معلوم نیست پایان زندگی ات نباشد. در هم ریختگی میز مطالعه، ظرفهای شسته ناشده
دیشب، زیر سیگاری که از فیلتر سیگار پر شده و گل نرگسی که رو تلویزیون پژمرده شده، همه احساس دوگانه ای بهت می دهد که
روز، روز خوبی لست یا از اون روزهای مادر قح... یاد حرفهای دوست پارسالی می افتی که از بس خونه،
تر و تمیز و منظم بود می گفت: حتم دارم زنی به این خونه میاد یا گاهگاهی سر می زنه
و تو با لبخند ملیحی نشون می دادی که بدم هم نمیاد ولی واقعا تمیز کردن خونه کار
خودمه و کتاب شبیرو دولت آبادی را بهش نشان می دادی... به خودت می آیی.دیشب ساعت چند خوابیدم؟؛ چهار-
چهار و نیم بود.چندتا قرص خوردم تا گیج گیج شدم؟.شیشه قرص را که وامی بینی، نگاهت
به موبایل می افتد با این عادت که مثل هرشب گذاشتیش روی پرواز. : یک پیام نخوانده ساعت 02:35 : سلام.... بیداری؟. و گوشی که روی سایلنت بوده و کاش نبود یا لااقل
روی پرواز بود.نداستن بعضی چیزها، بالاخره باعث میشه فراموششش کنی اما وای از حضور
گاه و بی گاهه چیزی یا کسی در درونت بی که دسترسی بهش داشته باشی. فرصتی که از دست دادی و می دانی تا این حال به
او دست بدهد که دل به گفتگو بدهد،چقدر زمان باید بگذرد و چقدر دیگر باید فرسوده
شوی.این عقربه لعنتی چه لنگ می زنه...
آخرین پست هامرگ در سالهای دیگر کُشی..........شنبه پانزدهم آذرماه سال 1399
علم و مذهب..........چهارشنبه دوازدهم آذرماه سال 1399
انتظار زندگی در سودای بهشت..........دوشنبه سوم آذرماه سال 1399
دکتر فیرحی و یک پرسش..........دوشنبه بیست و ششم آبانماه سال 1399
زندگی، میعاد در لجن..........یکشنبه هجدهم آبانماه سال 1399
زندگی را تخیل و سپس تکرار کنید..........شنبه هفدهم آبانماه سال 1399
سیاستمدارانی چون شاعر در فیلم مادر آرنوفسکی..........شنبه سوم آبانماه سال 1399
رابطۀ ننگین..........شنبه بیست و ششم مهرماه سال 1399
عزادار خویشتنیم نه شجریان..........جمعه هجدهم مهرماه سال 1399
کشیش و پزشک در زمانۀ بیماری..........دوشنبه چهاردهم مهرماه سال 1399
لذت مشترک دیکتاتور و عاشق..........یکشنبه سیزدهم مهرماه سال 1399
خشخش ِ خندههای اشکآمیز برگهای پاییزی..........پنجشنبه دهم مهرماه سال 1399
شهر از عاقل تهی خواهد شدن به مناسبت روز مولانا..........سه شنبه هشتم مهرماه سال 1399
دروغزن قضای مسلمانان را نشاید ..........سه شنبه بیست و پنجم شهریورماه سال 1399
سوغاتی..........سه شنبه هجدهم شهریورماه سال 1399
تحفه ای چون مرگ..........دوشنبه دهم شهریورماه سال 1399
داستانک..........یکشنبه دوم شهریورماه سال 1399
با یادی از مورّخ مشروطیت..........شنبه هجدهم مردادماه سال 1399
سارتر و نویسنده..........یکشنبه دوازدهم مردادماه سال 1399
کاش از تاریخ بیاموزیم..........یکشنبه بیست و نهم تیرماه سال 1399
خشونتی که بر ما می رود..........پنجشنبه بیست و دوم خردادماه سال 1399
سقف تزویر بر ستون ضدتبعیضی..........سه شنبه بیستم خردادماه سال 1399
تأملی در قتل رومینا اشرفی..........شنبه دهم خردادماه سال 1399
ما در کدامین جهان زندگی میکنیم؟..........دوشنبه بیست و پنجم فروردینماه سال 1399
دموکراسی آیینی..........شنبه سوم اسفندماه سال 1398
تعریضی بر واکنش آیتالله سبحانی به سخنان دکتر حسن محدثی..........جمعه بیست و پنجم بهمنماه سال 1398
دیکتاتوری، استالین و هنرمند غیرحکومتی..........جمعه بیست و هفتم دیماه سال 1398
مشترک میان دیکتاتورها..........دوشنبه بیست و هفتم آبانماه سال 1398
«چگونه است که استثمارشدگان به ادامۀ استثمار راضی میشوند؟»...........یکشنبه دوازدهم آبانماه سال 1398
جامعهشناس تحملناپذیر است!..........شنبه بیست و هفتم مهرماه سال 1398
همه پستها
ﺳﺎﻝ ﻫﺎﺳﺖ
ﭘﺸﺖ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺑﻢ
ﭘﺸﺖ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻏﺬﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﻡ
ﭘﺸﺖ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ
ﺳﺎﻝ ﻫﺎﺳﺖ ﮐﺴﯽ ﺩﺭ ﻣﻦ ﻣﺮﺍ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ
ﭘﯿﺎﺯ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﺍﻡ ﻣﯽ ﻣﺎﻟﺪ
ﻭ ﺍﺑﺮﻫﺎﯼ ﺗﯿﺮﻩ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﮔﻠﻮﯾﻢ ﻣﯽ ﭼﺴﺒﺎﻧﺪ
ﻣﻦ، ﺑﻪ ﻗﯿﻤﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﻋﻤﺮﯼ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﻡ
ﭘﻨﻬﺎﻧﯽ ﺧﻨﺪﯾﺪﻩ ﺍﻡ
ﭘﻨﻬﺎﻧﯽ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﻡ
ﻭ ﭘﻨﻬﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﭘﻨﺎﻩ ﺑﺮﺩﻩ ﺍﻡ
ﻣﻦ ﺍﺯ ﻣﻨﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﻣﺪﺍﻡ ﻏﺼﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ
ﺳﺨﺖ ﺑﯿﺰﺍﺭ ﺍﺳﺖ.
ﺳﺎﻝ ﻫﺎﺳﺖ
ﭘﺸﺖ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺑﻢ
ﭘﺸﺖ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻏﺬﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﻡ
ﭘﺸﺖ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ
ﺳﺎﻝ ﻫﺎﺳﺖ ﮐﺴﯽ ﺩﺭ ﻣﻦ ﻣﺮﺍ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ
ﭘﯿﺎﺯ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﺍﻡ ﻣﯽ ﻣﺎﻟﺪ
ﻭ ﺍﺑﺮﻫﺎﯼ ﺗﯿﺮﻩ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﮔﻠﻮﯾﻢ ﻣﯽ ﭼﺴﺒﺎﻧﺪ
ﻣﻦ، ﺑﻪ ﻗﯿﻤﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﻋﻤﺮﯼ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﻡ
ﭘﻨﻬﺎﻧﯽ ﺧﻨﺪﯾﺪﻩ ﺍﻡ
ﭘﻨﻬﺎﻧﯽ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﻡ
ﻭ ﭘﻨﻬﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﭘﻨﺎﻩ ﺑﺮﺩﻩ ﺍﻡ
ﻣﻦ ﺍﺯ ﻣﻨﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﻣﺪﺍﻡ ﻏﺼﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ
ﺳﺨﺖ ﺑﯿﺰﺍﺭ ﺍﺳﺖ.