چند بار برایتان اتفاق افتاده که حرفی بزنید و بعد متوجه شده باشید که فرد یا افراد مقابل به درستی متوجه منظور شما نشده اند و مخالف میلتان عمل کرده اند؟

 

تا کنون برایتان اتفاق افتاده که در یک کنفرانس و یا انجمن سخنرانی کرده باشید، اما پس از اتمام مراسم آرزو کنید که ای کاش ارائه بهتری از خود به نمایش گذاشته بودید و مفهوم را به شیوه بهتری بیان می نمودید؟

 

در این مقاله قصد نداریم به شما آموزش دهیم که چگونه می توانید در حین یک مکالمه خونسردی خودتان را حفظ کرده و عصبانی نشوید، البته این مسئله به نوبه خود یک امر مهم در ارتباط با دیگران محسوب می شود! اما می خواهیم در این مقاله به شما آموزش دهیم که در حین صحبت کردن چگونه می توانید تاثیر بیشتری بر روی اطرافیان خود بگذارید و آنها را بهتر متوجه منظور خود کنید.

 

چقدر احتمال دارد که پیش از صحبت کردن چند لحظه صبر کرده و فکر کنید؟ بیشتر ما در لحظه ای که شروع به صحبت کردن می کنیم فقط به چیزی که میخواهیم به آن برسیم فکر می کنیم و بعد هم دهانمان را باز می کنیم و حرف می زنیم. اگر احساس میکنید که جزء این افراد هستید، باید بدانید که در گروه اکثریت قرار دارید؛ اما در عین حال باید توجه داشته باشید که اگر حتی برای چند لحظه به سایر عوامل دخیل در مکالمات روزمره خود دقت کنید، به تاثیر گذاری بیشتری در افراد مقابل خواهید رسید.

 

امری که می تواند به شما کمک کند تا تاثیر خود را بهبود بخشیده و ناکامی را تا میزان زیادی کاهش دهید، این است که بدانید: "مصداق ارتباط، پاسخی است که از طرف مقابل دریافت می کنید."

 

ارقام متداول نشان دهنده این امر هستند که وقتی ارتباط رودررویی با طرف مقابل داریم، تنها 70% از کل پیام ما با لغات و زبان کلامی به شخص مقابل منتقل می شوند و ما بقی تاثیر از روی حرکات بدن و تن صدای شما انتقال می یابند. هر چند لغات به نوبه خود سهم کوچکی را به خود اختصاص داده اند، و باید با سایر المان ها همخوانی داشته باشند تا بتوانند معنای واقعی را به طرف مقابل انتقال دهند، اما به هر حال یکی از موارد ضروری در ارتباطات به شمار می روند.

 

واقعاً عجیب است؛ چرا که ما آموزش های کافی برای نحوه صحیح برقراری ارتباط را نمی بینیم و اصلاً متوجه نیستیم که تنها صحبت کردن مهم نیست و گوش دادن نیز یکی از فاکتورهای ضروری در مکالمات محسوب می شود. در دنیای بزرگسالان اکثر راههای برقراری ارتباط به ارتباط لفظی ختم می شود. کمی به گذشته و دوران تحصیل خود فکر کنید، ببینید که چقدر وقت صرف یادگیری خواندن و نوشتن کرده اید؟ هر چند در حال حاضر میزان باسوادی در کل جهان پیشرفت چشمگیری داشته، اما باید توجه داشت که در طول این دوران هیچ گونه آموزش خاصی در مورد نحوه برقراری ارتباط صحیح، به دانش آموزان داده نمی شود.

 

زمانیکه ارتباط رودرویی را با دیگران داریم برای اینکه بتوانیم بالاترین تاثیر را برر وی آنها بگذاریم -چه مخاطب ما یک فرد باشد چه اشخاص زیادی باشند- بهتر است کمی صبر کنیم و به چند مسئله جزئی دقت کنیم. اولین چیزی که باید پیش از هر چیز به آن توجه کنید این است که ببینید مخاطبتان چه کسی است.

 

زمانیکه ما پیام های ارتباطی را "دریافت" می کنیم، این ارتباط از "فیلتر"های مختلفی می گذرد تا به ما برسد. این فیلتر ها می توانند شامل موارد زیر باشند:

 

حالت روحی فردی ما و احساساتی که داریم

نظر ما نسبت به فرستنده پیام

ارتباطات قبلی با فرد مورد نظر

اینکه پیام چه اثری می تواند برای ما در بر داشته باشد

میزان درک فردی ما از لغاتی که می توانند مورد استفاده قرار بگیرند

نحوه تجزیه تحلیل لغات توسط ما

"برنامه" باطنی ما

 

به عنوان یک فرستنده پیام، تا کنون چقدر وقت گذاشتیم تا به این موارد فکر کنیم؟ چند لحظه به خودتان وقت بدهید، در مورد مخاطبین خود فکر کنید، اگر بتوانید با مخاطبین خود ارتباط برقرار کنید، آنها خوشان به شما کمک می کنند تا بتوانید منظور تان را واضح تر برایشان تشریح کنید. همه افراد برای بیان یک مطلب شیوه های متفاوتی را انتخاب می کنند و همه سعی بر این دارند تا میزان تاثیرگذاری خود را افزایش دهند. شاید شما در مورد ضرب المثل قدیمی "خودتان را جای آنها بگذارید" چیزهایی شنیده باشید. افرادی که در برقراری ارتباط با دیگران موفق هستند، این کار را انجام می دهند حال چه به صورت آگاهانه چه به طور ناخودآگاه. اگر شما مواضع فرد مقابل را در نظر گرفته و دنیا را از چشم های او مشاهده کنید، دید بازتری پیدا کرده و راحت تر می توانید پیام خود را به او انتقال دهید. این امر شما را قادر می سازد تا راههای متعددی برای بیان مطلبی که در ذهن دارید پیدا کنید.

 

همچنان که زندگی می گذرد و ما به عرصه های جدید آن قدم می گذاریم، نوعی تکنیک فردی برای برقراری ارتباط با دیگران بر می گزینیم. کلید طلایی تاثیر گذاری بیشتر این است که انعطاف پذیری خود را افزاش دهید تا قادر شوید پیام خود را آنچنان که مناسب حال مخاطب است به او انتقال دهید.

 

چند لحظه وقت بگذارید و بر روی حق انتخاب هایی که دارید تمرکز کنید. به عنوان مثال فرض کنید که می خواهید یک اقامتگاه تفریحی را تشریح کنید.

 

آسمان آبی دریای آرام و دلپذیر که اشعه های نور خورشید بر روی آن طنین انداخته اند. شن های سفید ساحل، رستوران کوچک ساحلی که مردم در حالیکه افتاب سوخته شده اند، اطراف آن نشسته اند و همچنان که با هم صحبت می کنند، لبخند بر روی لبانشان نقش بسته. منظره جزیره از کلبه ها و ساختمان های سفیدی تشکیل شده و از بالای تپه برگ های سبز زیتون قابل مشاهده است.

 

شاید شما بتوانید گرمای خورشید و شن های ساحل را احساس کنید. زمانیکه پایتان را بر روی شن های ساحل می گذارید، آب به شما خوش آمد می گوید، وقتی هم که از آب بیرون می آیید و به سمت رستوران می روید، اندیشه صرف یک لیوان نوشیدنی خنک به شما آرامش می دهد. بوی انواع کباب هایی که در فضای باز درست میشود، شما را گرسنه کرده و دلتان می خواهد چیزی بخورید.

 

یا، سکوت ساحل که با رفت و آمد گاه و بی گاه جت اسکی در هم می شکند! زمانیکه به سمت رستوران می روید، صدای صحبت کردن افراد مختلف با لهجه های متفاوت را می شنوید. همچنان که به موزیک گوش می دهید، می توانید به صحبت کردن با دیگران نیز فکر کنید و برای شام برنامه ریزی کنید. پرنده ها صبح ها و بعد از ظهرها آواز می خوانند.

 

همه این موارد در حال توصیف همان محل و همان تعطیلات هستند. کدام یک از آنها برای شما جذاب تر است؟

 

یکی از فاکتورهای اساسی در برقراری ارتباط، نحوه ارائه "لغات" مختلف و چیدن آنها در کنار یکدیگر است.

 

نمی توانیم بگوییم که کدام یک از موارد بالا به طور قطع "بهتر" از سایرین است. حقیقت اینجاست که در مقوله برقراری ارتباط، افراد مختلف را می توان در این گروه ها دسته بندی کرد: "بصری" ، "احساسی" و "شنیداری." به هر حال همه افراد توانایی استفاده از هر سه مورد را دارند، اما همیشه یکی از موارد بر سایرین برتری دارد و از یکی از موارد دیگر به عنوان عامل پشتیبان استفاده می شود. بنابراین زمانیکه اتفاقات مختلف را مرور می کنیم، از یکی از مواردی که برایمان طبیعی تر است استفاده میکنیم. کسی که معمولاً از کانال ارتباط بصری خود استفاده می کند، ما برای به تصویر کشیدن یک مکان رویایی برای سپری کردن تعطیلات، باید از زبانی استفاده کنیم که اشکال و صحنه ها را درذهن او به تصویر بکشد و آنها را قادر کند که محل مورد نظر را در ذهن خود مجسم کنند. به هر حال با هر کسی که می خواهید صحبت کنید باید با زبان خودش با او حرف بزنید. شما فکر می کنید که خودتان به کدام یک از این گروهها تعلق دارید؟

 

زمانیکه ما قصد صحبت کردن با دیگران را داریم - چه با تیم کاری خود در محل کار چه یک دوست - باید به این امر توجه داشته باشیم که کلیه افراد از فروشنده گرفته تا خریدار، شیوه خاصی برای تجزیه تحلیل اطلاعات دارند. شما زمانیکه می خواهید با آنها به درستی ارتباط برقرار کنید، باید حتماً به شیوه خودشان سر صحبت را باز کنید. به هین دلیل هم هست که در آغاز این گفتار اشاره داشتیم که باید میزان انعطاف پذیری خود را افزایش دهید.

 

زمانیکه می گوییم "قبل از حرف زدن فکر کنید" شما را به انجام چند ترفند مفید ترغیب می کنیم. در اولین مرحله به مخاطب یا مخاطبین خود فکر کنید. در مورد آنها چه میدانید؟ واکنش آنها نسبت به حرف های شما چیست؟ چقدر از حرف های شما را می توانند درک کنند؟  زمانیکه برای بررسی یک چنین مطالبی وقت بگذارید، می توایند منظور خود را به درستی به دیگران منتقل کنید.

 

مرحله بعدی این است که در مورد مخاطب خود فکر کرده و ببیند به کدام یک از گروهای بصری، احساسی و شنیداری بستگی دارند. البته انجام این کار زمانیکه طرف مقابل شما تنها یک نفر باشد، ساده تر است . زمانیکه در مقابل گروهی از افراد قرار می گیرید، باید طوری حرف بزنید که با گفته های خود هر سه گروه را تحت پوشش قرار دهید، البته اکثر افرا بصری و شنیداری هستند.

 

برای اینکه میزان آگاهی خود را از دیگران افزایش دهید، می توایند به دنبال چند "شاخص" اصلی باشید. شاید پاسخ کلی را به شما ندهند، اما می توانند شما را در مسیر مناسب هدایت کنند.

 

افراد "بصری" معمولاً در حرف های خود از لغات تصویری استفاده می کنند. دایره لغات آنها از رنگ ها، تصاویر و صحنه ها تشکیل شده است. آنها با حرف های خود مناظر و صحنه ها را نقاشی می کنند. آنها همچنین خیلی تندتر صحبت می کنند، سرزنده تر هستند، و حرکات بیانگر بدنی شان بیشتر است و از دستان خود برای تقویت تصاویر استفاده می کنند. حرکات دست آنها از بالای سینه به سمت خارج بیشتر است.

 

افراد احساسی از حرف های احساسی استفاده می کنند. آنها در این مورد که چه احساسی دارند، صحبت می کنند؛ نیاز دارند که چیزی را در دست بگیرند، احساس آنها در مورد چیزهای ملموس بیشتر است مثلاً یک شیء چقدر نرم یا زبر است، و به طور کلی بیشتر در مورد احساست خود نسبت به چیزهای مختلف صحبت می کنند. آنها کمی آرامتر صحبت می کنند، برای فکر کردن چند لحظه صبر می کنند و به احساسات خود بیش از هر چیز اهمیت می دهند. آنها حرکات بیانگر بدنی زیادی از خود بروز نمی دهند و حرکات دست هایشان بیشتر به سمت داخل است. ممکن است خودشان را با دست هایشان بگیرند و یا چیزی را در دستشان بگیرند.

 

شنیداری ها از صحبت کردن در مورد مسائل مختلف لذت می برند! آنها معمولاً سؤال های زیادی می پرسند و میخواهند در مورد موضوعات مختلف با هم بحث کنند. آنها  خیلی ریز بین هستند و درکشان کمی مشکل است. آنها گوش هایشان در همه حال تیز است، حرکات بیانگر بدنی شان ریتمیک بوده و بیشتر به دهان، سر و گوش ها توجه دارند.

 

شاید تا کنون به این نتیجه رسیده باشید که پیش از صحبت کردن باید موارد بسیار زیادی را در نظر بگیرید، اما اگر دقت کنید متوجه خواهید شد که مدت زمان زیادی را در زندگی خود صرف صحبت کردن می کنید و این کار ارزشش را دارد که مهارت های گفتاری خود را ارتقا بخشید. اگر توانایی انجام یک چنین کاری را نداشته باشید، آنوقت مجبور می شوید که همیشه دیگران را محکوم به درک نکردن منظور خود کنید. به هر حال همیشه تقصیر با طرف قمبال نیست. به عنوان فرستنده یک پیام باید مطمئن باشیم که آنرا به درستی به گیرنده انتقا داده ایم. نه تنها باید سطح آنها را در نظر بگیریم و واکنش احتمالی شان را پیش بینی کنیم، بلکه باید به قول معروف طول موجمان را نیز با آنها هماهنگ کنیم. باید همیشه به یادمان باشد ممکن است با فردی که برای او پیغام می فرستیم تنظیم نشده باشیم. با فکر کردن در مورد اولویت های خود می توانیم بفهمیم که کدام شیوه پردازش را محاسبه نکرده ایم. از اینجا به بعد می توانیم بر روی افزایش قابلیت انعطاف پذیری برای استفاده از زبان مناسب برای پوشش ذهنی دیگران استفاده کنیم.

 

توجه – "مصداق ارتباط، پاسخی است که از طرف مقابل دریافت می کنید"

روانشناسی - روش های موفقیت - پیش از صحبت کردن فکر کنید

منبع: نرم افزار سالنامه سلامت(نسخه چهار)
www.Beheshtiyan.mihanblog.com

.: Weblog Themes By SlideTheme :.

شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات