مقدمه
مهم نیست که چقدر سالم باشید، و مهم نیست که چه زندگی فوق العاده ای را میگذرانید، هر چه که باشد به مرگ ختم خواهد شد. این یک محکومیت یا عقیده ای بیمارگونه نیست، این حقیقت زندگی است. مرگ چیزی نیست که در زندگی امروز سبگ شمرده شود. میلیون ها دلار هرساله خرج کندتر کردن روند بالا رفتن سن، و اتفاق غیر قابل اجتناب مرگ می شود. افراد بسیاری تصریح می کنند که بزرگترین ترس آنها از روزی است که دیگر نتوانند به حیات خود ادامه دهند. ترس واقعی، نه از غوغایی است که در پایان این زندگی برپا می شود، بلکه از این است که چه اتفاقی بعد از آن خواهد افتاد. آیا تا آخر زمان در پوچی خواهیم افتاد، یا چیز دیگری هست، چیز دیگری در آن سمت تونل باریک در انتظار ماست؟! برای اکثر افراد، پاسخ این سوال به معنویت و مذهب بستگی دارد. تحقیقات بارها و بارها ثابت کرده است که اعتقاد به قدرتی برتر در بهبودی و شفا پیدا کردن از بیماری ها، رضایت و آرامش بیشتر از زندگی، و همچنین قبول سفر آخرت، بسیار موثر است.
تفاوت در جهت گیری های مذهبی بر دیدگاه ما در مورد مرگ تاثیرگذار است
جان مالتبی و لیزا دِی، تحقیق خود را بر اساس یافته های قبلی که مذهب یک فرد بر دیدگاه او در مورد مرگ تاثیرگذار است، قرار دادند. مالتبی و دِی که یک قدم فراتر رفتند، تلاش کردند تا انگیزه های درونی و بیرونی مذهب را از یکدیگر جدا کنند. این تحقیق با ارجاء به مقیاس وسواس مرگ، که توسط عبدالخالق در 1998 معرفی شد، طراحی شد. این مقیاس برای اندازه گیری سه متغیر طراحی شده است: اضطراب ناشی از مرگ، افسردگی ناشی از مرگ، و اندوه ناشی از مرگ. گرچه اضطراب، افسردگی و اندوه ناشی از مرگ معمولاً توسط افراد سالخورده تجربه می شود، موضوع تحقیق 156 دانشجو، که اکثراً مسیحی بوده اند، می باشد.
نتایج مهمی یافت شد که نشان می داد هر چه مذهب فرد ذاتی و درونی باشد، وسواس او نسبت به مرگ کمتر خواهد بود. نتایج معکوسی برای جهت گیری بیرونی-اجتماعی و بیرونی-فردی به دست آمد و ارتباطی مثبت بین هرکدام از این جهت گیری ها و مرگ یافت شد. مالتبی و دِی سرانجام توانستند اینطور نتیجه گیری کنند که وسواس مرگ با جهت گیری مذهبی به طرز شگرفی در ارتباط است.
آیا یک مذهب خاص، تفاوت ایجاد می کند؟
تحقیقی که در دانشگاه سنگاپور توسط زو جیانبین و کالیانی کیم مهتا انجام گرفت، تفاوت های بین مذهب بودا و مسحیت و نقش هر کدام از این مذاهب در مراحل گذر عمر را بررسی می کند. طرح تحقیق به صورت مصاحباتی با 40 شهروند سنگاپوری، که نیمی مسیحی و نیمی دیگر بودایی بودند، می باشد. فرضیه ی جیانبین و مِتها بر این اساس است که آنچه باعث رضایت بیشتر در زندگی پس از مرگ می شود، فعالیت ها و فواید یک مذهب سازمان یافته است که باعث اضطراب کمتر، سلامت بیشتر، و نگرانی کمتری در رابطه با مرگ می شود. فعالیت های ثانویِ یک مذهب سازمان یافته شامل نماز یا ذکر دعا و گردهم آیی های اجتماعی در کلیساها و مساجد می باشد.
نتایج به دست آمده از مصاحبات، به اضافه ی موقعیت الهی دو دین مسیحیت و بوداییسم، نشان داد که پیروان هرکدام از دین ها اعتقاد محکمی به شفا و معالجات مذهبی دارند. مسیحیان اظهار داشتند که شفای آنها بیشتر به خاطر اعتماد آنها به قدرت خداوند است. بودایی ها به تکیه بر وجود بودای درمانگر که با خواندن نامش طلبیده می شود اشاره داشتند. جیانبین و مِتها اظهار می دارند که آرامش خاطر ناشی از ایمان قوی این افراد است که توانایی آنها را در شفا یافتن افزایش داده است و به عنوان یک پدیده ی پلاسیبو عمل کرده است. رویکرد مشابهی باتوجه به تنهایی مشکل آفرین افراد سالخورده انجام گرفته است. تعداد کثیری از مصاحبه شوندگان اعلام داشتند که مذهب قسمت اعظمی از تنهایی آنها را گرفته است. این مسئله نه به خاطر وجود واقعی یک رابطه با موجودی برتر، بلکه به خاطر هویت اجتماعی است که فرد با پیوستن به مذهب پیدا میکند. به عبارت دیگر، فعالیت های مذهبی، جامعه ساز است که میزان تنهایی این افراد سالخورده را کاهش داده است، نه وجود خودِ بودا یا خداوند یکتا.
نتیجه ی به دست آمده از این تحقیق این بود که بودایی ها و مسحیان هر دو به یک اندازه از مرگ نترس بودند. در واقع، حتی یکی از افراد نیز به ترس از مرگ اعتراف نکرده است. توضیحی که در اینجا مطرح می شود این است که هم مسیحیت و هم بوداییسم با وعده ی زندگی پس از مرگ که امید، استواری و بقا هدیه می آورد، خط بطلان بر فرضیه ی پوچی انسان پس از مرگ کشیده اند.
سازندگی یکی از عملکردهای مذهب و معنویت
ترس از مرگ از متغیرهای بسیاری ایجاد می شود. یکی از این متغیرها، نگرانی از عدم ایجاد یک تغییر است، نگرانی از ترک دنیا بدون انجام کاری در جهت منفعت نسل های آینده می باشد. در سال 2003، میشل دیلون، پول وینک، و کریستن فِی، تحلیل های جدیدی بر روی اطلاعات قدیمی از طریق تحقیقی طولانی از 183 امریکایی زاده ی دهه بیست انجام دادند. مرکز توجه این تحقیق درک بیشتر رابطه ی بین مذهبیت، معنویت و زایایی بوده است. اولین کار تعریف مذهب و معنویت بوده که به این طریق درک تفاوت بین این دو برای بررسی اطلاعات، مفید خواهد بود. مقیاس "مذهبی" تمایل به پذیرش قدرت و باقی ماندن در عرف است. افرادی که در مقیاس مذهبی امتیاز بالایی کسب کردند، با خدای خود از طریق نماز و عبادات جمعی ارتباط برقرار می کنند. از طرف دیگر، مقیاس "معنوی" بر اساس تمایل به دوری از سنت و قدرت های خارجی برحسب تعالیم عقیدتی می باشد.
تحلیل تفصیلی این اطلاعات رابطه هایی بین متغیرهای بیشماری را نشان داده است که شامل، مذهبیت، معنویت، طبقه ی اجتماعی، جنسیت، و گروه می باشد. از بین نتایج به دست آمده، برخی نتیجه گیری های اصلی انجام گرفت. اول اینکه هم مذهبیت و هم معنویت با زایایی در ارتباط هستند. دوم اینکه، مذهب با زیرمقیاسهای متفاوتی از سازندگی (بشردوستی، بخشندگی، صلاحت اجتماعی) در ارتباط است تا معنویت (بهره وری، تاثیر بر دیگران، تلاش های خلاق). این نتایج نشان می دهد که هم مذهب و هم معنویت بر میزانی که فرد به نسل های آینده و ایجاد زندگی بهتر برای آنها، و ترس کمتر از مرگ توجه می کنند، تاثیرگذار است.
نتیجه گیری
سه تحقیقی که در این مقاله مورد بحث قرار گرفت، هر کدام بر جنبه ای متفاوت از چگونگی تاثیر ایمان و اعتقادات فرد بر دیدگاه فرد در رابطه با روند بالا رفتن سن و سرانجام مرگ تاثیرگذار است. به نظر غیر قابل بحث است که ایمان، مذهب، معنویت، هر چه شما نامش را بگذارید، در دیدگاه فرد در مورد این دنیا و دنیای پس از آن بسیار موثر است. هیچ کس نمی داند که پس از اینکه زندگی فرد تمام می شود و می میرد، چه اتفاقی می افتد، چون ما هنوز زنده ایم و هیچ راهی هم برای ارتباط برقرار کردن با دنیای مردگن کشف نشده است. به نظر می رسد که مذهب راهی برای برخورد با این عدم قطعیت فراهم آورده است، چیزی که از طریق آن بتوانیم به سوالات بی پایان خود پاسخ دهیم. امیدواریم اطلاعاتی که در این مقاله عنوان شد، توانسته باشد اهمیت ایمان به قدرتی برتر در زندگی روزمره ی انسانها را نشان داده باشد .
عمومی - مد و مسائل زندگی - تاثیر مذهب بر دیدگاه کهولت و مرگ
منبع:سالنامه سلامت (نسخه 4)
WWW.Beheshtiyan.mihanblog.com