بسم الله الرحمن الرحیم
(( الحمدلله رب العالمین وصلى الله على محمد و آله الطاهرین سیما بقیة الله فى الارضین واللعن على اعدائهم اجمعین )) .
كتاب حاضر، كلیاتى از قرآن مجید را بررسى نموده و فشرده اى از این ودیعه آسمانى را در اختیار شما قرار مى دهد؛ از قبیل : واژه قرآن به چه معناست ؟ و قرآن چند آیه دارد؟ و با حذف مكررات و مشتقات ، مجموعا از چند كلمه تشكیل یافته ؟ سوره هاى مكى و مدنى آن كدامند؟ و چه هنگام قرآن كریم ، به ترتیب فعلى ، صورت پذیرفته ، چند بار، بر پیامبر اكرم - صلى الله علیه و آله - نازل شده است ؟ و...
سپس حدود هفتاد موضوع از موضوعات قرآن مجید، مطرح و تحقیق شده است كه هر یك ، مطلب مستقلى مى باشد. و در آشنا كردن انسان به این پیام ربوبى ، سهم بسزایى دارد.
اینجانب با آنكه درباره قرآن مجید، (قاموس قرآن ) را در هفت جلد، تاءلیف نموده ام - كه دایرة المعارفى براى قرآن كریم است - و نیز تفسیر (احسن الحدیث ) را در دوازده جلد نوشته ام - كه یكدوره تفسیر كامل مى باشد. - باز احساس كردم كه هر چه درباره این كتاب آسمانى تحریر نمایم ، ارزش آن را دارد. و عده اى را - ولو به طور مختصر - با قرآن كریم آشنا مى سازد. آرى چه ، كارى بهتر از پرداختن به قرآن مجید است ؛ مگر نه این است كه رسول خدا - صلى الله علیه و آله - فرموده : (( خیركم من تعلم القرآن و علمه )) (1)؛ یعنى بهترین شما كسى است كه قرآن را یاد بگیرد و به دیگران نیز یاد بدهد.
بدین جهت ، این كتاب را به رشته تحریر درآوردم . از خداوند متعال خواستارم كه آن را به احسن قبول فرماید. و مورد استفاده همگان قرار دهد. و آنچه از عمرم را درباره آن صرف كرده ام ، ذخیره آخرتم گرداند.
نگارش این كتاب ، در پنجم ذیحجه 1413 هجرى ، مطابق با ششم خرداد ماه 1372 شمسى ، آغاز گردیده و در دهم شعبان 1414، مطابق با دوم بهمن ماه 1372 با تمام رسیده است ؛ یعنى در نگارش آن ، هفت ماه و 26 روز وقت صرف شده است . (( و ما توفیقى بالله علیه توكلت و الیه انیب )) .
سید على اكبر قرشى ارومیه 2 / 11 / 72
واژه قرآن
واژه (قرآن ) در لغت عرب ، به معناى (قرائت و خواندن ) است . گویند: (( قرء قرء و قرائة و قرانا الكتاب اى : نطق بالمكتوب فیه ...)) ، این معنا در خود آیات قرآن كریم نیز به كار رفته است ، در سوره قیامت ، چنین آمده است :
(( لا تحرك به لسانك لتعجل به ان علینا جمعه و قرانه فاذا قراناه فاتبع قرانه )) (2).
یعنى : (زبانت را به خواندن قرآن حركت مده تا در خواندن آن عجله كنى ، كه خواندن و جمع آن بر عهده ماست . و چون ما آن را خواندیم ، از خواندن آن پیروى كن (و همانطور بخوان كه ما خوانده ایم ).
پس در این دو مورد، واژه (قرآن ) مصدر و به معناى (خواندن ) آمده است . و اینكه خداوند متعال این كلمه را براى كتاب خود نام نهاده است ، شاید بدین جهت باشد كه (قرآن ) به معناى (كتاب خواندن ) است . همیشه بر سر زبانها باشد. و دائم آن را بخوانند. و معانى آن را در دل داشته باشند. در این صورت ، قرآن كه مصدر است به معناى مفعول ؛ یعنى (مقرو) است .
برخى نیز گفته اند كه معناى لغوى (قرآن ) به معناى (جمع كردن ) است ؛ چون در (( قراء قرانا الشى ء یعنى : اى جمعه وضم بعضه الى بعض )) . پس در این صورت باید مصدر به معناى فاعل باشد. و قرآن ؛ یعنى : (جمع كننده حقایق و سخنان الهى ) ولى معناى اول مقبولتر است . و خود قرآن مجید نیز آن را تاءیید مى كند. مرحوم علامه طباطبائى نیز در تفسیر المیزان آن را پذیرفته است . اما مرحوم طبرسى ، در ذیل آیه شریفه (( شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن )(3)، قول دوم را پذیرفته است اما در مقدمه در (فن رابع ) هر دو قول را - بدون ترجیح یكى بر دیگرى - نقل كرده است . ولى از اینكه قول دوم را با لفظ (قیل ) آورده ، ظهورش در تاءیید قول اول مى باشد.
سوره هاى قرآن كریم
قرآن مجید، داراى 114 سوره مى باشد كه همه آنها با (بسم الله الرحمن الرحیم ) آغاز مى شود. بجز سوره توبه كه سوره نهم از قرآن كریم است . و (بسم الله الرحمن الرحیم ) ندارد و اما آنچه در سوره نمل در آیه سى ام آمده است ، آن جزء نامه حضرت سلیمان - علیه السلام - است كه به ملكه (سباء) نوشته است .
در اینكه چرا در سوره توبه (بسم الله الرحمن الرحیم ) نیامده است ، دو روایت وجود دارد. یكى از آن دو از امیرالمؤ منین - صلوات الله علیه - است كه فرموده : علت نیامدن (بسم الله الرحمن الرحیم ) آن است كه : (بسم الله الرحمن الرحیم ) براى (امان و رحمت ) است . ولى سوره برائت ، براى برداشته شدن امان با شمشیر، نزول شده است .
در مجمع البیان چنین آمده است :
(( عن على علیه السلام لم ینزل بسم الله الرحمن الرحیم على راءس سورة برائة لاءن بسم الله للاءمان و الرحمة و نزلت برائة لرفع الامان بالسیف . ))
و زمخشرى در كتاب كشاف ، آن روایت را از ابن عیینه نقل كرده است .
روایت دوم از امام صادق - علیه السلام - نقل شده كه فرموده است : انفال و برائت ، یك سوره هستند (الانفال و البرائة واحد) ناگفته نماند كه هر دو حدیث به لفظ (روى ) است . باقى اقوال ، احوال به طور احتمال و استحسان مى باشد. اما ظاهرا علت اصلى همان تعبد باشد كه رسول خدا - صلى الله علیه و آله - آن را در اول سوره برائت ، نفرموده است .
( بسم الله الرحمن الرحیم ) به عقیده شیعه اثنى عشرى ، یك آیه مستقل و جزء هر سوره است كه نمى شود یكى را به جاى دیگرى خواند. در این باره در این كتاب ، یك بحث مستقل آمده است .
و از اهل بیت عصمت و طهارت - صلوات الله علیهم - نقل شده است كه آنها سوره : (والضحى ) و: (الم نشرح ) و نیز سوره (لایلاف ) و (فیل ) را یك سوره حساب كرده اند كه در نماز نمى شود به یكى اكتفا كرد بلكه باید هر دو با (بسم الله الرحمن الرحیم ) خوانده شوند.
تعداد واژه هاى قرآن كریم
قرآن مجید، با حذف مكررات و مشتقات ، حدود 1860 كلمه مى باشد. تمام واژه ها و آیات نورانى قرآن كریم ، از تكرار و مشتقات همین تعداد كلمات ، تشكیل و به وجود آمده است . در تعداد آیات قرآن مجید، اختلاف مى باشد. تعداد صحیح و قابل اطمینان در این باره آن است كه عدد آیات قرآن كریم ، 6236 آیه مى باشد. در مجمع البیان در تفسیر (هل اتى ) از امیرالمؤ منین - علیه السلام - از رسول خدا - صلى الله علیه و آله - نقل شده است كه حضرت فرمود: (سوره هاى قرآن كریم 114 سوره ، و آیات آن ، 6236 آیه است .).
سیوطى در الاتقان ، در این رابطه شش قول را نقل كرده است :
قول اول : (6000) آیه .
قول دوم : (6204) آیه .
قول سوم : (6214) آیه .
قول چهارم : (6219) آیه .
قول پنجم : (6225) آیه .
قول ششم : (6236) آیه (4).
ولى قول اخیر از همه قویتر و مطابق روایت و نیز مطابق قرائت عاصم ابن ابى النجود است . ناگفته نماند كه : اختلاف شماره هاى آیات ، از قاریان قرآن نشاءت گرفته است . براى قرآن كریم ، زیانى در برندارد. بلكه اختلاف در تعیین مرزها و حدهاى آیات است ؛ مثلا بقره از نظر قاریان كوفه (286) آیه ، از نظر قاریان بصره (287) آیه ، از نظر علماى حجاز (285) آیه ، و قاریان شام تعداد آیات سوره بقره را در (284) آیه دانسته اند. ولى سوره بقره همان است بى كم و كاست .
آیات و سور مكى و مدنى
مدت نبوت رسول خدا - صلى الله علیه و آله - جمعا 23 سال به طول انجامیده از این مدت ، سیزده سال را در مكه و ده سال را در مدینه اقامت داشته اند. آیات و سورى كه در مكه معظمه و در عرض آن سیزده سال نازل شده اند، آیات و سور (مكى ) نام دارند؛ و آیات و سورى كه در مدینه طیبه و در عرض آن ده سال نازل شده اند (مدنى ) نام دارند.
بنابر مشهور، از مجموع 114 سوره قرآن كریم ، 86 سوره در مكه ، و 28 سوره در مدینه منوره نازل شده است . سوره هاى مكى نوعا در زمینه اصول عقیدتى از قبیل : توحید، معاد، نبوت ، نظامهاى متقن جهان ، مبارزه طرفداران حق با طرفداران باطل و شكست جباران و طاغوتها و امثال آن است .
و اما سوره هاى مدنى اغلب درباره احكام و حكومت و روابط عمومى و نظام زندگى است . و جنبه رو بنایى دارند. در روایات و نقلها در ترتیب نزول سوره ها اختلاف هست . و شاید اثبات ترتیب صحیح آنها مشكل باشد. اما بنا به نقلى - كه بعدا خواهیم گفت - ترتیب نزول سوره هاى مكى چنین است :
1 - علق 2 - قلم 3 - مزمل
4 - مدثر 5 - فاتحة الكتاب 6 - مسد
7 - تكویر 8 - اعلى 9 - لیل
10 - فجر 11 - والضحى 12 - انشراح
13 - والعصر 14 - عادیات 15 - كوثر
16 - تكاثر 17 - ماعون 18 - كافرون
19 - فیل 20 - فلق 21 - ناس
22 - توحید 23 - والنجم 24 - عبس
25 - قدر 26 - والشمس 27 - بروج
28 - والتین 29 - قریش 30 - قارعه
31 - القیامة 32 - همزه 33 - مرسلات
34 - قد 35 - بلد 36 - طارق
37 - قمر 38 -ص 39 - اعراف
40 - جن 41 - یس 42 - فرقان
43 - فاطر 44 - مریم 45- طه
46 - واقعه 47 - شعرا48- نمل
49 - قصص 50 - اسرا 51 - یونس
52 - هود 53 -یوسف 54 - حجر
55 - انعام 56 - صافات 57 - لقمان
58 - سباء 59 - زمر 60 - غافر
61 - فصلت 62 - شورى 63-زخرف
64 - دخان 65 - جاثیه 66 -احقاف
67 - ذاریات 68 - غاشیه 69 - كهف
70 - نحل 71 - نوح 72 - ابراهیم
73 - انبیا 74 - مؤ منون 75 - سجده
76 - طور 77 - ملك 78 - حاقه
79 - معارج 80 - نباء 81 - نازعات
82 - انفطار 83 - انشقاق 84 - روم
85 - عنكبوت 86 - مطففین
این ترتیب ، عینا همان ترتیبى است كه مرحوم (ابوعبدالله زنجانى ) در كتاب (تاریخ قرآن ) از مقدمه شهرستانى ؛ موسوم به (مفاتیح الاسرار) از مصحف امام صادق - علیه السلام - نقل كرده است . و نیز همان ترتیبى است كه مرحوم طبرسى در تفسیر سوره (هل اتى ) آورده است . با این تفاوت كه در آن (سوره حمد) اصلا ذكر نشده است . ولى سوره حمد در اسناد دیگر - چنانكه نقل گردید - سوره پنجم مى باشد. و نیز در تفسیر المیزان ، ج 13، ص 249 از (اتقان سیوطى ) و در تاریخ یعقوبى ، ج 2، ص 19 با اندك تفاوت ، نقل شده است .
و اما سوره هایى كه در مدینه منوره نازل شده اند بنا به نقل قرآن (مصطفى نظیف ) با ترتیب نزول بدین قرارند:
1 - بقره 2 - انفال 3 - آل عمران 4 - احزاب 5 - ممتحنه 6 - نساء
7 - زلزال 8 - حدید 9- محمد (ص )
10 - رعد 11 - رحمن 12 - انسان
13 - طلاق 14 - بینه 15 - حشر
16 - نور 17 18 - منافقون
19 - مجادله 20 - حجرات 21 - تحریم
22 - تغابن 23 - صف 24 - جمعه
25 - فتح 26 - مائده 27 - توبه
28 - نصر
این ترتیب ، در تاریخ قرآن ، 102. و مجمع البیان در تفسیر سوره (هل اتى ) با اندكى تفاوت نقل شده است . در تاریخ قرآن ، سوره (نصر) در ردیف شانزدهم و (تحریم ) در ردیف 22، و در تفسیر مجمع البیان ، سوره نصر، در ردیف شانزدهم و سوره (توبه ) در آخر آمده است .
در مكى و مدنى بودن دوازده سوره از سوره هاى قرآن ، اختلاف پدید آمده است و هر كس نظر ویژه اى داده است . و آنها بنا به نقل تفسیر المیزان (5)، بدین قرار مى باشد: سوره هاى رعد، رحمن ، جن ، صف ، تغابن ، مطففین ، قدر، بینه ، زلزال ، توحید، فلق ، و ناس .
2- سوره قیامت ، آیه 16 - 18
3- سوره بقره ، آیه 185
4- قرآن در اسلام / طباطبائى ، ص 128.
5- تفسیر المیزان ، ج 13، ص 250
مؤ لف : حجة الاسلام و المسلمین حاج سید على اكبر قرشى
طبقه بندی: قرآن، اطلاعات عمومی،
برچسب ها: واژه قرآن، سوره هاى قرآن كریم، تعداد واژه هاى قرآن كریم، آیات و سور مكى و مدنى،
به نام خدا
نام امامان معصوم(ع) و فرزندانشان
حضرت محمد(ص):
از حضرت خدیجه(س): طاهر،قاسم،فاطمه،امّ
کلثوم،رقیّه،زینب
امام علی(ع): 27 فرزند
از حضرت فاطمه(س): امام حسن(ع)،امام حسین(ع)،زینب
کبری(س)،زینب صغری(س)
از امّ حبیب: عمر،رقیّه کبری
از امّ البنین: عبّاس،جعفر،عثمان،عبدالله اکبر
از لیلی:محمّد اصغر،عبدالله
از اسماء: یحیی
از امّ سعید: امّ الحسین،رمله
از ابن آشوب: نفیسه،زینب صغری،رقیّه ی صغری
بقیه اولاد: امّ هانی و امّ الکرام و جمانه مکناة
به امّ جعفر و امامه و امّ سلمه و میمونه و خدیجه و فاطمه (رحمة الله علیهنّ)
امام حسن(ع): اختلافات
شدید در میان علمای فن است با این حال شیخ اجل در ارشاد فرموده: 15 فرزند
از امّ بشیر: زین بن الحَسَن،امّ الحَسَن،امّ
الحُسین
از خوله: حَسَن بن حَسَن(حَسَن مثّنی)
از امّ ولد: عمر بن الحَسَن و دو برادر اعیانی او،
قاسم و عبدالله، عبدالرّحمان
امّ اسحاق: حسین اثرم،طلحه،فاطمه
بقیه 4 دخترند: امّ عبدالله،فاطمه،امّ سلمه،رقیّه
که هر کدام را مادری است.
امام حسین(ع):
به قولى چهار پسر و دو دختر و به قولى شش پسر و سه دختر
و به و قول صحیح تر شش پس و چهار دختر:
1- على اكبر علیه السلام كه در كربلا با آن حضرت شهید
شد از حضرت لیلا علیهاالسلام بنت عروة داشت .
2- على اوسط ملقب به امام زین العابدین علیه السلام
كه از شاه زنان بود و به قولى مادرش ام ولد بود.
3- على اصغر علیه السلام كه در شیر خوارگى در كربلا
تیر بر حلقش آمد شهید شد مادرش رباب است .
4- محمد، احوالش معلوم نیست .
5- جعفر جعفر كه مادرش قضاعیه و در حیات آن حضرت وفات
كرد.
6- عبدالله كه آن هم در كربلا شهید شد.
7- سكینه ، مادرش رباب بنت امرو القیس .
8- فاطمه مادرش ام اسحاق بوده است .
9- زینب مادرش معلوم نیست و یك دختر دیگر معلوم نیست.(1)
امام سجاد(ع): 15 فرزند
از امّ عبدالله: مکّنی به ابوجعفر
از امّ ولده: عبدالله،حسن،حسین
از امّ ولد (دیگر): زید،عمر
از امّ ولد (دیگر): حسین اصغر،عبدالرّحمان،سلیمان
از امّ ولد:علی و خدیجه
محمّد اصغر مادرش امّ ولد بود.فاطمه و امّ کلثوم مادرشان امّ ولد بود.
امام محمّد باقر(ع): 7
فرزند
از جناب امّ فَروَه:عبدالله
از امّ حکیم: ابراهیم،عبیدالله
از امّ ولد: علی،زینب،امّ سلمه
امام صادق(ع): 10 تن
از فاطمه: اسماعیل،عبدالله،امّ فروه
از امّ ولد:موسی(ع)،اسحاق،محمد
عبّاس،علی،اسماء و فاطمه که هر یک از امّ ولدی بوده
اند.
امام موسی بن جعفر(ع): در
عدد اولاد این امام بزرگوار اختلاف است.
شیخ مفید(ره) فرموده 37 فرزند که 18 تن پسر و 19 تن
دختر می باشند که اسامی بدین شرح است:
حضرت علی بن موسی
الرضا(ع)،ابراهیم،عبّاس،قاسم،اسماعیل،جعفر،هارون،حسن،احمد،محمّد،حمزه،عبدالله،
اسحاق،عُبیدالله،زید،حسین،فضل،سلیمان،فاطمه
کبری،فاطمه صغری،رقیّه،حکیمه،امّ ابیها،رقیّه ی صغری،کلثوم،امّ
جعفر،لبانه،زینب،خدیجه،علّیه،آمنه،حسنه،بُریهه،عایشه،امّ سلمه،میمونه و امّ کلثوم.
امام رضا(ع): 2 پسر
محمد،موسی
امام جواد(ع):
چهار پسر: ابوالحسن امام نقی(ع)،ابواحمد موسی مبرقع،ابواحمد
حسین،ابوموسی عمران
چهار دختر: فاطمه،خدیجه،امّ کلثوم،حکیمه.
عقب آن حضرت،منحصر است از دو پسر: امام علّی نقی(ع)
و ابو احمد موسی.
امام نقی(ع): 5 فرزند
ابومحمّد الحسن الامام(ع)،حسین،محمّد، جفر،علیّه
امام حسن عسگری(ع):
امام مهدی(عج)
*****************
1_جنات الخلود، ص
23.
منابع: کتاب منتهی الآمال مرحوم شیخ عباس
قمی(انتشارات فراروی)
پایگاه اینترنتی
پایگاه اینترنتی
بهشتــــــــیان
طبقه بندی: امامان و پیامبران، اطلاعات عمومی،
برچسب ها: نام امامان معصوم(ع) و فرزندانشان، فرزندان امامان،
به نام خدا
میلاد حضرت محمد(ص) و امام صادق(ع) بر
همة مسلمانان جهان مبارک باد
تولد و کودکی
پیامبر(ص)
بیش از هزار و چهار صد سال پیش در روز
17 ربیع الاول (برابر 25 آوریل 570 میلادی) کودکی در شهر مکه چشم به جهان گشود.
پدرش عبد الله در بازگشت از شام در شهر یثرب (مدینه) چشم از جهان فروبست و به
دیدار کودکش (محمد) نایل نشد. زن عبد الله، مادر محمد آمنه دختر وهب بن عبد مناف
بود. برابر رسم خانوادههای بزرگ مکه آمنه پسر عزیزش، محمد را به دایهای به نام
حلیمه سپرد تا در بیابان گسترده و پاک و دور از آلودگیهای شهر پرورش یابد. حلیمه
زن پاک سرشت مهربان به این کودک نازنین که قدمش در آن قبیله مایه خیر و برکت و
افزونی شده بود، دلبستگی زیادی پیدا کرده بود و لحظهای از پرستاری او غفلت نمیکرد.
کسی نمیدانست این کودک یتیم که دایههای دیگر از گرفتنش پرهیز داشتند، روزی و
روزگاری پیامبر رحمت خواهد شد و نام بلندش تا پایان روزگار با عظمت و بزرگی بر
زبان میلیونها نفر مسلمان جهان و بر مأذنه ها با صدای بلند برده خواهد شد، و مایه
افتخار جهان و جهانیان خواهد بود. حلیمه بر اثر علاقه و اصرار مادرش، آمنه، محمد
را که به سن پنج سالگی رسیده بود به مکه باز گردانید. دو سال بعد که آمنه برای
دیدار پدر و مادر و آرامگاه شوهرش عبد الله به مدینه رفت، فرزند دلبندش را نیز
همراه برد. پس از یک ماه، آمنه با کودکش به مکه برگشت، اما دربین راه، در محلی
بنام ابواء جان به جان آفرین تسلیم کرد، و محمد در سن شش سالگی از پدر و مادر هر
دو یتیم شد و رنج یتیمی در روح و جان لطیفش دو چندان اثر کرد. سپس زنی به نام
امایمن این کودک یتیم، این نوگل پژمرده باغ زندگی را همراه خود به مکه برد. این
خواست خدا بود که این کودک در آغاز زندگی از پدر و مادر جدا شود، تا رنجهای تلخ و
جانکاه زندگی را در سرآغاز زندگانی بچشد و در بوته آزمایش قرار گیرد، تا در آینده،
رنجهای انسانیت را به واقع لمس کند و حال محرومان را نیک دریابد. از آن زمان در
دامان پدر بزرگش عبد المطلب پرورش یافت. عبد المطلب نسبت به نوه والاتبار و بزرگ
منش خود که آثار بزرگی در پیشانی تابناکش ظاهر بود، مهربانی عمیقی نشان میداد. دو
سال بعد بر اثر درگذشت عبد المطلب، محمد از سرپرستی پدر بزرگ نیز محروم شد. نگرانی
عبد المطلب در واپسین دم زندگی بخاطر فرزند زاده عزیزش محمد بود. به ناچار محمد در
سن هشت سالگی به خانه عموی خویش (ابو طالب) رفت و تحت سرپرستی عمش قرار گرفت.
ابوطالب پدر علی بود. ابو طالب تا آخرین لحظههای عمرش، یعنی تا چهل و چند سال با
نهایت لطف و مهربانی، از برادرزاده عزیزش پرستاری و حمایت کرد. حتی در سخت ترین و
ناگوارترین پیشامدها که همه اشراف قریش و گردنکشان سیه دل، برای نابودی محمد دست
در دست یکدیگر نهاده بودند، جان خود را برای حمایت برادر زادهاش سپر بلا کرد و از
هیچ چیز نهراسید و ملامت ملامتگران را ناشنیده گرفت.
بهــــــــــــشتیان
منبع: کتابخانه پیامبر اعظم، مدینة العلم
WWW.Beheshtiyan.mihanblog.com
طبقه بندی: اعیاد و مناسبت های مذهبی، امامان و پیامبران، اطلاعات عمومی،
برچسب ها: تولد و کودکی پیامبر(ص)، تولد پیامبر(ص)، کودکی پیامبر(ص)، زندگینامه پیامبر(ص)،
مهربانی حسی توام با توانگری و رضایت به زندگی ما می بخشد، و امتیاز دیگر آن ارتقای سلامتی و طول عمر ما است. پاول پیرسال، دکتر روانشناس که در هاوایی زندگی می کند، در کتاب خود با نام نسخه لذت می نویسد:
"تحقیقات جدید نشان مییدهد که یکی از لذت بخش ترین اعمال انسانی، سلامت ترین کاری است که می توانید در حق خود و دیگران انجام دهید. حس مهربانی عاری از نفس پرستی، فواید بسیار عالی بر سلامتی خواهد داشت."
دکتر لاری دوسِی در کتاب خود بانام معنا در پزشکی به ما میگوید، "نوعدوستی مثل دارویی جادویی عمل می کند؛ هم تاثیراتی مثبت بر فردی که کمک را انجام می دهد خواهد داشت، و هم بر فردی که کمک را دریافت می کند. حتی می تواند واکنش های سالمی نیز در فردی که دور ایستاده و این کمک را نظاره می کند، ایجاد می کند."
تحقیقات بسیار زیادی انجام گرفته است که تاثیرات مثبت مهربانی را بر سلامتی به اثبات می رساند (هم از نظر فیزیولوژیکی و هم روحی). تحقیقات دیگری نیز در دست انجام است و چندین و چند کتاب نیز در مورد تاثیرات مثبت مهربانی بر سلامتی به چاپ رسیده است. تحقیقاتی که از سال 1988 تاکنون انجام گرفته در کتاب نیروی شفابخش نیکوکاری نوشته آلِن لوک گردآوری شده است. لوک هر زمان که کار نیکی انجام می داد یا به دیگران کمک می کرد، حس لذت و سلامتی عمیقی در خود حس می کرد. در ابتدا این احساسی بود که به تنهایی تجربه می کرد اما کم کم از دیگران نیز در مورد تاثیرات مثبت کمک کردن به دیگران چیزهایی می شنید. این مسئله باعث شد وی بیشتر در مورد این پدیده نهانی که به نظر می رسید تاثیراتی جادویی در خود داشته باشد به تحقیق و بررسی بپردازد.
فوایدی که در این کتاب برای کمک کردن ذکر شده است، عبارتند از:
داشتن دیدگاهی خوش بینانه تر و خوشنودتر
ارتقاء حس سلامتی
ایجاد حس نشاط و رضایت
افزایش سطح انرژی بدن
ایجاد حس سلامتی
کاهش حس تنهایی، افسردگی و ناتوانی
تقویت حس ارتباط با دیگران
تقویت حس آرامش و آسایش
افزایش طول عمر
کنترل بهتر وزن بدن
بهبود بیخوابی
تقویت سیستم ایمنی بدن
کاهش درد
افزایش گرمای بدن
سلامت سیستم قلبی-عروقی بدن (کاهش فشار خون بالا، تقویت گردش خون، کاهش بیماری های کرونری قلب)
کاهش اسید معده اضافی
کاهش نیاز به اکسیژن
بهبود ورم مفاصل و آسم
ریکاوری و بهبودی سریعتر از اعمال جراحی
کاهش فعالیت سرطان در بدن
شایان ذکر است که این تاثیرات، بارها و بارها به اثبات رسیده است. پیرسال وقتی تاثیرات مثبت مهربانی را با عنوان تاثیرات ایمنی بخش و شفابخش می نامید، اغراق نمی کرده است.
یکی از شرکت کننده های تحقیقات لوک اینطور می گوید: "چند ماه پیش آنقدر استرس داشتم که به زور می توانستم شبانه روز چهار ساعت بخوابم و انواع و اقسام دردها هم به سراغم آمده بود. داروهای ضد افسردگی و ضداضطراب را امتحام کردم، اما هیچ بهبودی حاصل نشد. بعدها فهمیدم که این عشق است که واقعاً شفابخش است. وقتی کارهای مثبتی برای دیگران انجام می دادم، واکنش مستقیمی در وضعیت جسمی من به وجود می آمد. الان دیگر خیلی راحت شب ها می خوابم و آرامشی نیز در کل بدنم به وجود آمده که با وضعیت سابقم قابل مقایسه نیست. بیشتر دردهایم هم از بین رفته است."
افرادیکه از تاثیرات مثبت مهربانی آگاهند، از آن بعنوان وسیله ای برای حفظ و کنترل سلامتی خود استفاده می کنند. مهربانی برای کنترل فشارخون بالا، از بین بردن سردرد، کاهش درد کمر، و بهبودی تقریبی ورم مفاصل استفاده می شود، و خیلی از افراد هم از آن برای از بین بردن افسردگی و مشکلات روحی-روانی خود استفاده میکنند. اما کمک کردن به دیگران چطور می تواند چنین تاثیرات مثبتی داشته باشد؟ یکی از دلایل آن می تواند این باشد که کمک کردن به دیگران تا قسمتی ذهن ما را از مشکلاتمان فارغ می کند (استرس را کاهش می دهد) و باعث می شود به افراد دیگر هم فکر کنیم.
دکتر هربرت بنسون، متخصص قلب شناسی در دانشگاه هاروارد که بیش از 30 سال در تحقیقات علمی شرکت داشته است، به ما می گوید که وقتی ما به دیگران کمک میکنیم باعث می شود خودمان را فراموش کنیم. دلیل دیگر این است که وقتی مهربانی می کنیم، بدنمان با ایجاد یک حس خوب که اعتماد به نفس و سلامت ما را ارتقاء می دهد، به ما پاداش می دهد. این واکنش وقتی بدن مواد شیمیایی به نام اندورفین می سازد، تحریک می شود. این اندورفین ها موادی طبیعی شبه مورفین هستند که حس آرامش در ما ایجاد می کند. علاوه بر ایجاد این حس خوب، به کاهش شدت پیامهای درد که به مغز فرستاده می شود نیز تاثیر دارند.
برای سود بردن از تاثیرات مثبت مهربانی بر سلامتی، لازم نیست حتماً کارهای بزرگ انجام دهیم. درواقع، ثابت شده است که کارهای خیلی کوچک، ساده و معمولی نیز می تواند سلامت جسمی شما را ارتقاء بخشد. همچنین نشان داده شده که همین کارهای کوچک و پیش پا افتاده می تواند با تاثیرات منفی اتفاقات و رویدادهای استرس زا مقابله کند، حال هرچقدر که این تاثیرات عظیم باشد. پس باانجام کمک هایی هرچند کوچک می توانیم سلامتی جسمیمان را تضمین کنیم.
دکتر پاول پیرسال درمورد فقدان لذت و شادی در زندگی هشدار می دهد. علت فقدان شادی و نشاط در زندگی چیست؟ طبق گفته های پیرسال، ناتوانی در کنترل سرنوشتمان و حس آسیب پذیری که به وجود می آورد، و همچنین ناتوانی در تشخیص اینکه ناراحتی های جسمی و اجتماعی با هم در ارتباط است، دلیل آن است. پاسخ چیست؟ این است که با خودمان، دنیا و مردم اطرافمان آشتی کنیم.
وقتی انتخاب می کنید که فرد مهربانتری باشید، نه تنها سلامت خودتان را ارتقاء میدهید، بلکه سلامت افرادیکه با آنها ارتباط برقرار می کنید را نیز تقویت می کنید. مهربانی شما تاثیرات چند جانبه ای دارد. این مهربانی حتی می تواند بر افرادیکه شاهد آن هستند نیز تاثیر گذاشته و در آنها نیز احساسی خوب ایجاد کند. وقتی انتخاب می کنید که فرد مهربانتری باشید، تغییرات مثبتی در اجتماع و دنیای اطراف خود ایجاد خواهید کرد.
همانطور که قبلاً هم ذکر کردیم، عمل کمک کردن یاد خدمت رسانی به دیگران، نشان دادن مهربانی، نوعدوستی و از این قبیل، این توانایی را دارد که تاثیراتی نیرومند بر سلامت ما بگذارد. البته باید مراقب باشید که به خاطر عمل نیکتان انتظار پاداش نداشته باشید، در اینصورت فوایدی که این عمل خیر بر شما خواهد داشت از بین میرود. اگر برای کارتان انتظار چیزی نداشته باشید، دیگر دچار ناامیدی نخواهید شد. برای مثال، اگر در رانندگی به اتومبیل کناریم حق تقدم بدهم، و انتظار داشته باشم که او این عمل مهربانانه من را متوجه شود، اگر فرد مقابل از کارم قدردانی نکند، ممکن است همین کار نیک در من ایجاد عصبانیت و خشم کند. اما اگر توقع دریافت واکنشی مثبت نداشته باشم، و درعوض آن را دریافت کنم، آنوقت است که کارم تاثیری مثبت بر سلامتیم خواهد گذاشت.
مهربانی خصیصه ای است که نه تنها بر خودم بلکه بر اجتماع اطرافم هم تاثیری مثبت خواهد داشت. آلن لوک می گوید، "علم جدید که تاثیرات مثبت کمک به دیگران را بر سلامتی به اثبات می رساند، این قدرت را دارد که نه تنها بر سلامتی خود افراد، بلکه بر سلامتی کل جامعه تاثیرگذار باشد."
عمومی - مد و مسائل زندگی - تاثیر مهربانی بروی سلامتی
منبع:سالنامه سلامت (نسخه 4)
WWW.Beheshtiyan.mihanblog.com
طبقه بندی: مسائل زندگی، مقالات اجتماعی،فرهنگی، یهداشت روحی و روانی، روانشناسی، اجتماعی، آموزش، اطلاعات عمومی، مقاله،
برچسب ها: تاثیر مهربانی بروی سلامتی، مهربانی، سلامتی،
چه نوع افرادی توجه تان را جلب می کنند و به شما انگیزه می دهند؟ معمولاً افرادی که شور و شوق زیادی برای کاری که انجام می دهند داشته باشند چنین احساسی در شما ایجاد خواهند کرد. این افراد آتشفشانی از هیجان هستند و در هر مکانی که باشند آن را هم به هیجان وا می دارند. شما هیچوقت دوست ندارید که از آنها جدا شوید و آرزو دارید که کاش کمی از شور و شوق آنها به درون شما هم تراوش میکرد.
وقتی خود را در وضعیتی خسته کننده و کسالت بار می یابید (چه کارتان باشد چه محیط اطرافتان)، فکر میکنید چطور می توانید این وضعیت را تغییر دهید؟ چطور میتوانید کمی هیجان و امید وارد زندگیتان کنید؟ چطور می توانید هدفی بامعنی برای وجود و زندگی کردنتان پیدا کنید؟ چطور می توانید از شر تفکرات منفی خود را خلاص کنید؟
برای تغییر رفتار خود باید کارهای مختلفی را انجام دهید. اول از همه اینکه، باید بدانید این خود ما هستیم که رفتارمان را انتخاب میکنیم. بااینکه موقعیتمان ممکن است تغییر نکند، وقتی رفتار درستی داشته باشیم، دیدگاهمان تغییر خواهد کرد. بااینکه ممکن است فکرمان چیز دیگری به ما بگوید، اما رفتارمان را تغییر می دهیم. چند بار تابه حال شده که به جای آنچه خدا به شما گفته، به تفکرات منفی درون ذهنمان گوش دهیم؟ بااینکه تفکرات مختلف می تواند پشت سر هم از ذهنمان عبور کند، ما فقط می توانیم در آنِِ واحد یک تفکر داشته باشیم. پس اگر تصمیم بگیریم که به وعده های مثبت الهی فکر کنیم، دیگر اجازه نخواهیم داد که تفکرات منفی بر ما مستولی شوند. اگر خدا را باور کنیم و برطبق دستورات او عمل کنیم، رفتارهای جدید ما در قلب ما ریشه دوانده و انتخاب هایمان اتوماتیک وار انجام خواهند شد.
دوم اینکه، اگر باورها و تصورات اشتباه خود را تغییر دهیم، رفتارهای جدیدمان همیشگی و ثابت خواهند شد. خیلی اوقات تفکرات منفی درون ذهنمان را باور میکنیم و به خودمان اجازه می دهیم که درمورد آنها فکر کنیم، چون احساس خوبی به ما میدهد. خیلی از ما سالها فکرمان را چنان آکنده از این تفکرات کرده ایم که طریق فکری دیگری برایمان باقی نمانده است. ما همه این دروغ ها را باور کرده و تلاشی برای فهمیدن درست یا غلط بودن آن انجام نمی دهیم.
اگر می خواهیم تغییر کنیم، باید مسئولیت فکرهایمان را بپذیریم. باید هر تلاشی که برای کشف واقعیت مربوط به خودمان لازم است را به کار بندیم. ما به دیگران رو نمی آوریم که نظر آنها را راجع به خودمان بفهمیم، باید به سمت خدا برگردیم تا ببینیم نظر او راجع به ما چیست. این خداست که ما را خلق کرده و وعده های زیادی برای آینده ما داده است. هر زمان که به یک وعده پروردگار در قرآن می رسیم، باید نگاهی به اطرافمان بیندازیم و ببینیم که آیا قبل از اینکه خدا این وعده خود را عمل کند، کاری باید انجام دهیم یا نه.
آنطور که ما خودمان را می بینیم، با خواندن قرآن ارتقاء پیدا خواهد کرد. آنوقت است که میفهمیم خداوند چقدر ما را دوست دارد و چقدر این عشق و دست داشتن پروردگار بدون قید و شرط است. لازم نیست برای به دست آوردن محبت خدا کاری بکنیم، فقط باید آن را بپذیریم. وقتی محبت خدا را تجربه کردیم، خواهیم دید که با همان محبت بی قید و شرط ما هم بقیه آدم ها را دوست خواهیم داشت.
سوم اینکه، ما همان کسی می شویم که با او رفت و آمد میکنیم. هر فردی که ما بیشتر وقت خود ر ا با آنها می گذرانیم، چه آنها را بخوهیم و چه نخواهیم، روی ما تاثیر می گذارند. اما یک نفر هست که اگر با او رفت و آمد داشته باشیم، رفتارهای منفی ما از بین خواهد رفت، و آن فرد کسی نیست جز خداوند متعال. با گذاشتن وقت بیشتر برای خواندن قرآن و نماز خواندن و خواستن از خدا که دریچه معنویات را به روی ما بگشاید، خواهیم توانست رفتارهایمان را مناسب و شایسته نگه داریم.
چهارم اینکه، باید ببینیم که چه چیز علایق ما را به جنبش درمی آورد و برای استفاده از آن علایق و شور و اشتیاق، برنامه ریزی کنیم. ممکن است نتوانیم تمام وقت کارمان را در جهت شور و علایقمان نگه داریم، اما می توانیم راهی پیدا کنیم که زمان انجام آن کار بیشتر شود و رفتارمان ارتقاء یابد.
قدم اول این است که از خدا بخواهیم هدف خاص خود را از آفرینش ما نشان دهد. خدا برای انجام هدفی ما را خلق کرده است. مهم نیست که هدفتان کوچک باشد یا بزرگ، وقتی همراه با اهداف دیگران استفاده شود، تصویر کلی ارتقاء پیدا کرده و هیچ قسمت از قسمت دیگر مهمتر و برتر نخواهد بود.
تشخیص علایقتان و انجام آن به طور مداوم تاثیر بسزایی روی رفتار کلی شما خواهد داشت. دانش تازه ای که از خداوند کسب می کنیم، به وسیله اعمالمان در قلبمان ریشه می زند. وقتی این اتفاق بیفتد، خیلی از افسوس ها و منفی گرایی های ما از بین خواهد رفت. اما باید در عمل کردن براساس عقایدمان ثابت و استوار باشیم. به همین دلیل است که توصیه می کنم حداقل هفته ای یکبار آن را انجام دهید.
یک مثال از زندگی خودم برایتان ذکر می کنم. من می دانستم که علاقه زیادی به کمک به دیگران برای حل مشکلاتشان و تسهیم محبت خداوندی با آنها دارم. بااینکه پاسخ همه پرسشهایم را در این زمینه نگرفته بودم (و هنوز هم نگرفته ام) بعنوان مددکار مشغول به کار شدم. در آن زمان که کار خود را شروع کردم دچار افسردگی شدید شده و با مشکلات زیادی می بایست دست و پنجه نرم کنم. اما با گذشت 4 ماه زندگی من تغییر اساسی کرد و دیگر مثل قبل افسرده و ناراحت نبودم. من از این تغییر سریع و ناگهانی بسیار تعجب کرده بودم و این مسئله به من انگیزه می داد تا رفتار مناسب و صحیح را دنبال کنم.
وقتی هفته ای یکبار برای این کار داوطلب شدم، به من انگیزه داده می شد که وارد مشکلات و مسائلی که هر هفته با آن درگیر می شدم شوم. یک نکته خیلی مهم این بود که من روزهایی داوطلب می شدم که خودم آسیب پذیر بودم. بعد ها یک شیفت دیگر به کارم اضافه کردم. طی سالهایی که به این مشاوره های مددکاری ادامه میدادم، خداوند شخصیت، رفتار و دیدگاه من را طوری شکل داد که خود می خواست.
من شما را ترغیب می کنم که انتخاب های صحیح داشته باشید، حقایق پروردگار را درمورد وجود خودتان بشناسید و بفهمید. زمان بیشتری را با خدا بگذرانید و علایقتان را در زندگی پیدا کنید تا بتوانید با آن علایق و در جهت رضای پروردگار بر این دنیا اثر بگذارید.
عمومی - مد و مسائل زندگی - چگونه رفتارمان را تغییر دهیم؟
منبع:سالنامه سلامت (نسخه 4)
WWW.Beheshtiyan.mihanblog.com
طبقه بندی: مقالات اجتماعی،فرهنگی، اجتماعی، فرهنگی، اطلاعات عمومی، مقاله، روانشناسی،
برچسب ها: چگونه رفتارمان را تغییر دهیم؟،
امروزه یافتن یک همسر مناسب بیشتر شبیه بازی با یک ماشین قمار می باشد. در حقیقت انتخاب همسر بدون شناخت جنبه های شخصیتی خود یک ریسک بشمار میرود. بنابراین تعجبی ندارد اگر بسیاری از افراد، دیگر تحمل بازی عشق را ندارند و از انجام تجربه های بعدی سر باز می زنند.
مساله اصلی درانتخاب همسر این است که اگرشخصیت طرفین با هم همگونی نداشته باشد، آن رابطه دیری نخواهد پایید. بنابراین برای داشتن یک زندگی لذت بخش و ماندنی باید زمانی را به شناختن خود ونوع شخصیتتان اختصاص دهید. بعد از شناخت خود بهتر خواهید توانست همسر دلخواهتان را انتخاب کنید.
برای پی بردن به شخصیت، یک سایت اینترنتی رایگان وجود دارد که در ادامه آن را معرفی خواهیم کرد.
خود را بشناسید
تصور کنید در حال خرید کردن می باشید و در قفسه های یک فروشگاه دنبال یک جفت کفش مناسب برای خود می گردید. آنچه که باعث میشود تا از خریدن مثلا" کفشی به رنگ نارنجی روشن خودداری کنید، مطلع بودن از اولیت ها و تقدم های شخصیتی خود است.
در مورد انتخاب همسر نیز همین اصل باید رعایت شود. هیچ دلیلی وجود ندارد که انسان با کسی که هیچ تناسبی با شخصیت او نداشته و هرگز نیز نخواهد داشت همنشین و هم خانه شود. در عین حال شما تا زمانیکه به شخصیت خود پی نبرده اید هیچ گاه نخواهید توانست تشخصیص دهید که آیا فردی مناسب شما هست یا خیر. پیش از اینکه به مسیر انتخاب همسر قدم بگذارید دو مساله را باید برای خود مشخص نمایید: نوع شخصیت و نوع عشق
خودتان را تست کنید
برای درک نوع شخصیت، در سایت یاهو یک آزمون اینترنتی کامل وجود دارد که شما می توانید براحتی و بصورت رایگان از آن استفاده کنید. (درصورت آگاهی داشتن از زبان انگلیسی )
آزمون
به شما امکان می دهد ظرف مدت تنها 10 دقیقه تصویری روشن از شخصیت خود ترسیم نمایید. این آزمون بخوبی می تواند سرنوشت زندگی عمومی و عشقی شما را تغییر دهد.
برخلاف آزمونهای چند گزینه ای رایج، آزمون
یاهو مانند یک بازی مالتی مدیا بوده که در آن شما از طریق یک سری تصاویر، صداها و نقاشی ها مورد آزمون قرار می گیرید.
در این آزمون شما باید به همه سوالات کاملا توجه کنید و با دقت کامل به آنها پاسخ دهید. این سوالات به شما کمک میکند که همه جنبه های زندگی خود را مورد آزمایش قرار دهید.
با شرکت در این امتحان خودتان را بیشتر خواهید شناخت و همزمان خواهید فهمید که درون همسر آینده خود به دنبال چه می گردید.
نوع شخصیت شما
بطور کلی نوع شخصیت و نوع عشق به چند دسته مشخص تقسیم می گردد. هریک از ما داراری یکی از این انواع می باشیم. در صفحه بعد بطور مختصر این نوع ها را بیان می کنیم.
انواع شخصیت
جستجو گر: ماجرا جو و مخاطره طلب. او ترسی از برهم زدن قوانین و عادتها ندارد.
رهبر: یک انسان اهل ریسک که دوست ندارد هیچ فرصتی را از دست بدهد. یک رهبر همیشه نسبت به هوادارانش بی نهایت با وفا و صادق است.
سنت گرا: با تجهیز به حواس پنجگانه و بکارگیری مهارتهای عملی در طلب پایداری و استواری است. دوستانش او را قابل اعتماد می پندارند.
فرد گرا: در مسیرهایش مستقل است. او شخصی کنجکاو و مملو از شگفتی و مسائل غیر منتظره می باشد.
یاغی: یک قلب شکاک که روحیه ستیزه جویی داشته و فقط از خود طرفداری می کند.
بخشنده: انسانی بسیار سخاوتمند که دوست دارد همه را یاری و کمک نماید.
خالق: کنجکاو و احساساتی به همراه مزاجی آتشین، دوست دارد از طریق موازنه، جهان را به مکانی مناسبتر مبدل کند.
قهرمان: یک برنده طبیعی، قهرمان با سختیها و مشقات زندگی با تحمل و شجاعت برخورد می کند.
پشتیبان: آرام و منطقی، دیگران به او اطمینان کرده و نقطه ای قابل اتکا برای خود می دانند.
یکسان ساز: فردی با تجربه و توانا که میتواند خودش را با هر وضعیتی تطابق دهد.
ملاحظه گر: ذاتا" محتاط و هوشیار است. موقیعت ها و دیگران را پیش از انجام اعمال نابهنگام، مشاهده و مراعات می کند.
انواع عشق
رومانتیک. اگر شما آدمی رمانتیک هستید، عشق همه چیز شما است؛ یک ارتباط عمیق بین معنویت، جنسیت و احساس.
احساسی. عشق شما شدید و آتشین است. در لحظه زندگی می کنید.
مقدر: باور دارید که عشق از قبل مقدر و تعیین شده است و روح همسر، شما را به تکامل می رساند.
خود انگیز: عشق در نظر شما کاملا" طبیعی و برای سرگرمی تصور می شود؛ اگر چنین نباشد احساس خوبی نسبت به عشق نخواهید داشت.
مشهود: بسیار اساسی، آنچه که شما به دنبالش می گردید همدمی ابدی برای تمام مدت عمر است، عشقی پایدار که همیشه همراه شما خواهد ماند.
محتاط: ذاتا" واقع بین هستید می دانید که در عشق رنج و جدایی وجود دارد ولی این باعث عدم درگیر شدن شما نمیگردد.
خود را تجزیه و تحلیل کنید
در انتهای امتحان نتایج حاصله در اختیار شما قرار گرفته و بطور کامل از نوع شخصیت خود و رفتارهایی که باعث شکل گیری رفتار شما شده است مطلع خواهید شد. به علاوه نمودارهایی که معرف تعداد افراد مشابه با شخصیت شما است و نیز نمودارهای مقایسه ای بین شما و افراد هم سنتان نشان داده خواهد شد. بعد از اینکه نتایج نوع شخصیت و نوع عشق را بطور جداگانه مشاهده نمودید میتوانید ارتباط شخصیت خود را با نوع عشقتان مورد سنجش قرار دهید.
نتایج را بکار ببرید
درک نوع شخصیت باعث می شود خودتان را بهتر شناخته و نتیجتا" در انتخاب همسر آینده موفقتر عمل کنید. اگر قبلا" ازدواج کرده اید، آزمون به شما کمک خواهد نمود تا تفاوتهای ذاتی و اساسی بین خود و همسرتان را فهمیده و درک بهتری از احساسات خود جهت حل آسانتر مشکلات پیدا نمایید
روانشناسی - مسائل گوناگون - شخصیت خود را کشف کنید
سالنامه سلامت-نسخه 4
WWW.Beheshtiyan.mihanblog.com
طبقه بندی: فرهنگی، اجتماعی، آموزش، اطلاعات عمومی، مقاله،
برچسب ها: شخصیت خود را کشف کنید!، شخصیت افراد،
_ مبتلایان به اختلال شخصیت وسواسی ، افرادی هستند با پشتکار و سخت کوشی زیاد که گاه کار آنها جنبه سماجت و بسیاری از اوقات شکل سر سختی به خود می گیرد . در عین حال در تصمیم گیری های خود دچار تردیدهای زیاد هستند ، به نظم و ترتیب و کمال آرمان گرایانه ای دلبسته اند که نیل به آن در جهان خاکی ما بسی دشوار است .
مبتلایان به شخصیت وسواسی قادر به ابراز عواطف و هیجانات مثبت و منفی خود نیستند و این عواطف را تنها به صورت غیر مستقیم ابراز می کنند . این افراد با سخت گیری و تنگ نظری ، زندگی را بر همسر و فرزندان و همکاران و زیردستان تلخ میکنند و تازه در شگفت هستند که چرا محبوب نیستند و چرا دیگران در پذیرش رفتارها و دیدگاه های آنان مشکل دارند .
این افراد قادرند برای ساعات متمادی کار کنند و از نظر شغلی عموما افرادی با کفایت هستند و شیفته کسانی هستند که خواسته های خود را به روشی مقتدرانه اعمال می کنند . به ندرت از کسی تعریف می کنند ، اما در دلسرد کردن دیگران استاد هستند .
خانواده ، دوستان و همکاران این افراد ممکن است از خشکی و سرسختی همیشگی آنان سرخورده شوند .
اینها پیرو افراطی این ضرب المثل هستند « هر چیز که خوار آید یک روز به کار آید » . دور ریختن اشیای بی مصرف را مصلحت نمی دانند . در ابراز عواطف و احساسات لطیف و ظریف مشکل دارند . به عنوان پدر و مادر یا رئیس خیلی زیاد به جزئیات زندگی و رفتار فرزند یا زیردست خود توجه نشان می دهند و می خواهند از همه چیز سر در بیاورند .
روانشناسی - اختلالات روانی - اختلال شخصیت وسواسی
منبع: سالنامه سلامت نسخه 4
www.Beheshtiyan.mihanblog.com
طبقه بندی: فرهنگی، اطلاعات عمومی، آموزش، مقاله، اجتماعی،
برچسب ها: اختلال شخصیت وسواسی، وسواس فکری،
با سلام
خدمت شما بینندگان عزیز بلاگ بهشتیان و با آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما
این بار آزمون آنلاینی برای شما تهیه کرده ایم که شما می توانید از لینک زیر وارد این آزمون شوید.
مهلت آزمون به اتمام رسید
تا آزمون بعدی منتظر باشید...
طبقه بندی: آموزش، اطلاعات عمومی،
برچسب ها: آزمون آنلاین، آزمون آنلاین قرآن، آزمون بهشتیان،
باید با آن روبه رو شوید. ما همه انسانیم. ممکن است گاهی در بعضی موقعیت های اجتماعی احساس ناراحتی، دست و پا چلفت بودن، کمرویی و خجالت کنیم و نتوانیم آنچه را که در مورد آن فکر می کنیم صراحتاً بر زبان آوریم و کلمات مناسب برای ابراز آن را پیدا نمی کنیم. ممکن است در یک مراسم ترحیم یا روزی باشد که یکی از هکارانتان از کار اخراج می شود. ممکن است هر جایی این احساس را تجربه کنید.
با این احساس مقابله کنید
چیزی که مهم است این است که یاد بگیرید چطور این احساس را در خود کنترل کرده و در این موقعیت های خطرناک چه بکنید. با اینکه می دانید فرد مقابل حرف اشتباهی زده است، به جای ترک گفتگو باید سعی کنید که فرد مقابل را متقاعد کنید.
برای مثال وقتی در یک مراسم ترحیم به دوستتان تسلیت می گویید و او می گوید: "نگران نباش، من خیلی هم به او نزدیک نبودم." شما چطور جواب می دهید؟ در مهمانی های فامیلی هم ممکن است از این اتفاقات بیفتد و یکی از بستگان سؤالات زیادی در مورد هدیه ای که آورده اید بپرسد. با این رفتار چطور برخورد می کنید؟
خوشبختانه، من راه حلی برای این موقعیت ها دارم. این نکات را بخوانید تا یاد بگیرید که در این موقعیت های ناراحت کننده چطور رفتار کنید.
کسی از شما تعریف و تمجید می کند
سه ماه است که در ساعات بین کاریتان به باشگاه رفته و ورزش می کنید و کم کم ماهیچه هایتان دارند روی فرم می آیند. می دانید که ظاهر خوبی پیدا کرده اید. دوستی قدیمی را می بینید. او سریعاً متوجه تغییرات فیزیکی شما می شود و صادقانه مشغول تحسین کردن و تعریف کردن از شما می شود. اما شما فرد خجالتی و متواضعی هستید و نمی دانید که چطور پاسخ این دوست را بدهید.
چه بگویید:
گاهی یک جواب ساده بهترین جواب است. در این موقعیت هم وضع به همین منوال است. جواب ساده ای مثل یک "متشکرم" کوتاه می تواند کارتان را آسان کند. هنگام گفتن این جمله در چشمان دوستتان نگاه کنید تا تاثیر بیشتری بگذارد.
می توانید این تشکر را کمی بیشتر آب و تاب داده و کمی شکسته نفسی بکنید. آهسته پشت دوستتان را نوازش کرده یا از سایر حرکات دوستانه استفاده کنید تا بفهمد که تعریفش را جدی گرفته اید.
در آخر برای اینکه این تمجید را به موضوع بحث بکشانید می توانید کمی در مورد این تغییرتان یا اینکه چطور وزن کم کرده اید با او صحبت کنید. این باعث می شود که دوستتان تصور کند موضوع کاملاً مهمی را متوجه شده است.
به دوستی تسلیت می گویید
یکی از بدترین موقعیت ها وقتی اتفاق می افتد که دوستی یکی از بستگان نزدیکش مثل مادر یا پدرش را از دست می دهد. شما می خواهید دوستتان را مطمئن کنید که آنجایید و حاضرید هر کاری انجام دهید تا ناراحتی او کمتر شود. اما نمی دانید که او چطور با این مشکل کنار می آید و نمی خواهید مرزها را از بین ببرید. احساس همدردی با دوستان در چنین موقعیت هایی کار ساده ای نیست. چطور برای ابراز آنچه در فکرتان است کلمه ها را پیدا می کنید؟
چه بگویید:
بهترین راه این است که صادق باشید. تماس های دوستانه (مثل بغل کردن، دست روی شانه ی فرد گذاشتن و...) می تواند بسیار کمک کننده باشد. لازم نیست از روی چاپلوسی و ریاکاری با او درد و دل کنید. چیزی بگویید که واقعاً به آن فکر می کنید. اگر واقعاً به آن اعتقاد دارید بگویید : "هر وقت خواستی من پیشت هستم" اما اگر واقعاً نمی توانید این کار را انجام دهید گفتن ساده ی "متاسفم، همدردی من را بپذیر" کفایت می کند. همین که در مجلس ترحیم شرکت کرده اید نشاندهنده ی این است که به او اهمیت می دهید.
در این موقع از سوال کردن ابا نداشته باشید. در مورد ترتیب دادن مجلس ختم و این مسائل از او سوال کنید تا کمی از ناراحتی او کم شود. سعی کنید هر چه می توانید انجام دهید تا کمی از ناراحتی های او کم کنید. از گفتن جمله های کلیشه ای مثل "زندگی خوبی داشت" خودداری کنید. این جمله ها در آن شرایط کمی بی معنا هستند.
یکی از آشنایانتان از کار اخراج می شود
با یکی از همکارانتان در اداره روابط نزدیکی داشته اید، اما او مجبور به ترک کار شده است. مطمئناً از این مسئله بسیار ناراحت است و شما کسی هستید که باید کمی به او اعتماد به نفس دوباره بدهید. چه کار می کنید؟
چه بگویید:
درست است که من همیشه طرفدار صداقت هستم اما در این موقعیت گفتن دروغ مصلحتی بد نیست و خیلی به بهبود حال دوستتان کمک می کند. فکر می کنید شانسی برای پیدا کردن شغلی با همان موقعیت ندارد؟ اشکالی ندارد، دروغ بگویید. به او اطمینان دهید که شرکت های بسیاری هستند که راغب به استفاده از فردی با شرایط او می باشند. با این کار باعث خواهید شد که تصور کند هنوز هم فرد فعالی در اجتماع می باشد و اعتماد به نفس از دست رفته خود را دوباره به دست آورد. به او بگویید که می تواند روی کمک شما حساب کند. اما قول پیدا کردن کار جدید را به او ندهید. حرفی بزنید که بتوانید به آن عمل کنید.
تصادفاً کسی را می رنجانید
همسر یکی از دوستانتان که حامله است به شما می گوید که می خواهد اسم دخترش را بولا بگذارد. شما این مسئله را در جمع دوستانتان تعریف می کنید و با خنده و مسخره می گویید که بولا خیلی اسم زشتی است. یکی از دوستانتان در جمع ناراحت شده و می گوید که اسم مادر او هم بولا است. چه جوابی می خواهید بدهید؟
چه بگویید:
یکی از بهترین راه های در رفتن از چنین موقعیت هایی این است که مسئله را به شوخی و خنده گرفته و جوری صحبت را عوض کنید. مثلاً بگویید که چقدر همیشه حتی از اسم خودتان هم متنفر بوده اید. راه دیگر این است که خیلی ساده از دوستتان عذرخواهی کرده و بگویید که قصد بدی نداشته اید.
یک "حالت چطوره؟" ی ساده برایتان داستان می سازد
امروزه اصطلاحاتی مثل "چطوری؟" یا "حالت چطوره؟" مثل سلام کردن برای احوالپرسی استفاده می شود. فکر می کنید مردم واقعاً دوست دارند بدانند که شما چطور هستید؟ نخیر، آنها فقط می خواهند که سلامی کرده باشند و توقع دارند که شما هم در جواب بگویید "خیلی ممنون، شما چطورید؟" گاهی ممکن است برایتان پیش آید که فردی این موضوع را درک نکرده و با چنین سوالی از جانب شما شروع به گفتن داستان زندگیش کند. در چنین مواقعی چه برخوردی دارید؟
چه بگویید:
در اینگونه مواقع سعی کنید روی موضوع مورد بحث تمرکز کنید. اگر در جواب حالت چطوره ی شما گفته مریض است و تب دارد، از او در این مورد بیشتر سوال کنید و نظرات و توصیه های خود را هم به او بگویید. سعی کنید با او به خوبی برخورد کرده و به نرمی صحبت کنید. دوستی که با یک حالت چطوره مشکلات زندگیش را برایتان بیان می کند حتماً نیاز به دردودل کردن دارد.
کسی ناخواسته به شما توهین می کند
ممکن است جدیداً رابطه تان با نامزدتان را به هم زده باشید و اوقات سختی را می گذرانید و در این مورد با دوستانتان درد و دل می کنید. یکی از دوستانتان برای همدردی می گوید "او از آن اول هم به درد تو نمی خورد" یا "زشت بود." شما متعجب می شوید و با خود فکر می کنید که آیا وقتی این همه مدت با آن فرد بوده اید هم او چنین فکری می کرده است؟ شما هنوز نسبت به او احساس علاقه می کنید و این دوست با گفتن این حرف ها به کسی که برایتان عزیز است توهین کرده است. شاید دوستتان منظوری هم نداشته باشد اما به هر حال حرفی زده است. در این مواقع چه می کنید؟
چه بگویید:
اولین واکنش شما باید نادیده گرفتن آن حرف باشد. طوری که انگار حرف آن فرد اصلاً ارزش توجه هم نداشته است. به قولی "جواب ابلهان خاموشی است." پس فراموشش کنید. راه دیگر این است که با دوست خود صحبت کرده و ماجرا را کاملاً برایش شرح دهید تا بفهمد که چه اتفاقی افتاده است.
در موقعیت ها به جا عمل کنید
ممکن است که یافتن کلمات به جا و مناسب در همه ی موقعیت ها ممکن نباشد اما با رعایت این نکات می توانید راحت تر با این شرایط کنار بیایید. به جای اینکه احساس ناراحتی و دست و پا چلفتی بودن کنید، منظور خود را کوتاه و کامل با رعایت صداقت بیان کنید.
روانشناسی - روش های موفقیت - در موقعیت های دشوار ماهرانه رفتار کنید
منبع: نرم افزار سالنامه سلامت(نسخه چهار)
www.Beheshtiyan.mihanblog.com
طبقه بندی: مقالات اجتماعی،فرهنگی، اجتماعی، بهشتیان، فرهنگی، آموزش، اطلاعات عمومی، مقاله، دانستنیها،
برچسب ها: در موقعیت های دشوار ماهرانه رفتار کنید،
امروزه همه چیز با سرعت شگفت انگیزی در حال حرکت است. از آنجا که مردم این روزها با کمبود وقت مواجه هستند، فقط چیزهایی که به چشممان میخورد توجهمان را جلب میکند. این چیزها تبلیغات، جلد مجلات و روزنامه ها، بسته بندی محصولات و البته آدم ها هستند.
چون خیلی مشغول هستیم و سرمان شلوغ است، ظاهر مسائل اهمیت بیشتری پیدا میکند. این روزها بر خلاف گذشته فقط ظاهر افراد است که اولین و آخرین تاثیر را روی ما می گذارد و نشان دهنده ی رفتار و شحصیت افراد است. در محیط کاری این مسئله بیش از آنچه فکر می کنید اهمیت پیدا می کند.
اهمیت خوش تیپ بودن
داشتن ظاهری خوب در محل کار اهمیت زیادی دارد و باعث می شود دیگران شما را جدی تر تلقی کنند. ربطی هم به سن و سال ندارد. چه پیر باشید و چه جوان، رعایت این موضوع به نفعتان است.
اگر باور نمی کنید، دو دفعه به بانک بروید، یکبار با ظاهری معمولی و متوسط و بار دیگر با ظاهری خوشایند، و تغییر نحوه ی برخورد افراد را با خود ببینید.
خوب لباس پوشیدن باعث می شود که در اولین برخورد روی افراد تاثیری مثبت بگذارید. بهتر است که در مواقع روبه رو شدن با ارباب رجوع یا افراد جدید در شرکت این مسئله را رعایت کنید.
ظاهر خوب پیام دیگری نیز در خود دارد. خوب لباس پوشیدن در محل کار به دیگران این تفکر را می دهد که شما همانطور که در لباس پوشیدنتان دقیق و وسواسی هستید، در کار نیز منظم و دقیق هستید.
هر محل کاری بر حسب محیط خود مدل لباس پوشیدن خاص خود را می طلبد. حتی در یک شرکت هم، افراد در پست های مختلف باید لباسهای مناسب پست خود را تن کنند. مسلماً مدیرعامل باید خیلی بهتر از کارمند ساده لباس بپوشد.
اما مدتی است که لباس پوشیدن در محل کار بیشتر برحسب راحتی لباس انتخاب می شود. از وقتی که مدیران شرکت ها دریافتند که کارمندان در لباسهای راحت بهتر از لباسهای رسمی و شق و رق می توانند کار کنند و بازده کار بالاتر می رود، این مسئله باب شد.
ابتدا لباس کار راحت و غیر رسمی، یک پیرهن همراه با شلوار با یک کت اسپرت بود. بعد ها این لباس به یک بلوز اسپرت و جین یا شلوار اسپرت تغییر کرد. تا اینکه به آنچه امروزه در بسیاری از شرکت ها می بینیم تبدیل شد: تی-شرت و شلوارک.
این روزها دیگر لباس راحتی پوشیدن در محل کار هر 5 روز کاری اول هفته به شکل عادت درآمده است اما در دو روز بعدی (معمولاً چهارشنبه و پنجشنبه) کارکنان مجبور هستند که خوب لباس بپوشند.
اما چنین لباس پوشیدنی مشکلاتی را هم به دنبال خواهد داشت. کارکنان ممکن است جدیت کمتری در کار خود نشان دهند و روابط کاری ممکن است بر هم بخورد.
در اینجا می خواهیم سه مدل فرم لباس کار را برایتان معرفی کنیم:
1- لباس راحتی: این نوع فرم لباس معمولاً یک پیرهن بدون کراوات با جین یا انواع شلوارهای راحت می باشد. در چنین محیط هایی معمولاً پوشیدن تی-شرت و شلوارک یا سندل صحیح نمی باشد، هرچند که در بسیاری از محیط های جوان تر و صمیمانه تر پوشیده می شود.
2- نیمه رسمی: پیرهن خوشدوخت با کراوات همراه با شلواری خوشجنس با کت اسپرت.
3- رسمی: کت و شلواری دست دوخت همراه با پیرهن و کراوات هماهنگ با آن. ترجیحاً پارچه ی با راه راه باریک استفاده شود. استفاده از جلیقه هم زیر کت بسیار خوب است.
نکاتی دیگر:
درست است که می توانید بدون صرف میزان زیادی پول، خوشتیپ جلوه کنید، اما در مورد لباس کار بهتر است که خساست به خرج ندهید. همیشه به یاد داشته باشید: برای پول درآوردن باید پول خرج کنید.
در اینجا به نکاتی اشاره می کنیم که باید همیشه به خاطر داشته باشید:
- تعداد زیادی پیراهن های شیک و خوش دوخت داشته باشید. این به شما کمک میکند که در نبود کت و شلوار هنوز خوشتیپی خود را حفظ کرده و همینطور هنگام استفاده از کت و شلوار، جلوه ی خوبی پیدا کنید. ولی موقع ست کردن پیراهن با کت و شلوارتان خیلی دقت کنید.
- از زیورآلات زیاد استفاده نکنید. یک ساعت و حلقه کفایت می کند.
- سعی کنید از نوک سر تا پنجه پا خود را زیبا کنید. موهایتان را همیشه تمییز نگاه دارید. ناخن هایتان را هم همیشه تمیز و کوتاه کنید. از عطر و ادوکلن استفاده کنید.
- کفشهایتان را تمیز نگاه دارید. همیشه گفته اند که کفش نشاندهنده ی شخصیت افراد است.
- در زدن گره ی کراواتتان دقت کنید.
- در انتخاب لوازم فرعی مثل کیف و خودکار و کیف پولتان دقت کنید که حتماً با کیفیت بالا و زیبا باشند.
- سعی کنید همیشه یک درجه بالاتر از همکارانتان لباس بپوشید. اینطور در محیط کار بیشتر جلوه خواهید کرد
به چشم بیایید
پوشیدن لباسهای راحتی هنگام کار بیشتر به این منظور بوده است که کارمندان در هنگام انجام کارها احساس راحتی کنند. اما این مسئله تا حدودی ایجاد مشکل کرده است. دیگر وقتش رسیده است که پوشیدن شلوار جین را کنار گذاشته و کمی موقرتر و رسمی تر در محل کار لباس بپوشید تا همیشه بین همکارانتان به چشم بیایید!
روانشناسی - روش های موفقیت - در محل کار خوب لباس بپوشید
منبع: نرم افزار سالنامه سلامت(نسخه چهار)
www.Beheshtiyan.mihanblog.com
طبقه بندی: مقالات اجتماعی،فرهنگی، فرهنگی، اجتماعی، بهشتیان، آموزش، اطلاعات عمومی، مقاله،
برچسب ها: در محل کار خوب لباس بپوشید،
موفقیت در زندگی
کسانی که در زندگی خود موفق هستند، با این دو فاکتور آشنایی کامل دارند. آیا شما هم این دو فاکتور را در زندگی خود می بینید؟
آیا شما هم با ما هم عقیده اید که اکثر ما این روزها، فرصت های یکسان و پتانسیل یکسان داریم؟ اگر با ما موافق باشید، احتمالاً این سؤال به ذهنتان می آید: اگر همه ی ما موقعیت ها و پتانسیل یکسانی داریم، چرا بعضی از ما از بقیه موفق تر هستند؟
می توان گفت که آن بعضی ها، فکر اقتصادی بهتری نسبت به بقیه دارند اما با این وجود خیلی ها را هم می بینیم که از صفر (یا حتی زیر صفر) شروع کردند و امروز ثروت زیادی به هم زده اند. بعضی از آدم ها توانایی های تحصیلی و آموزشی بیشتری نسبت به بقیه دارند اما با این وجود خیلی ها هم بعد از سالها رفوزگی و نیاموختن حتی یک کلمه، توانستند به مدارج عالی علمی دست یابند. می توانیم بگوییم که برخی ذوق و استعداد بیشتری نسبت به بقیه دارند، اما با این وجود خیلی ها با تصمیم گیری عالی اما با استعداد کمتر توانسته اند موفقیت های چشمگیری به دست آورند.
برای قوانین کلی همیشه استثناء وجود دارد....اما اگر مسئله این باشد، یک سؤال دارم، اگر برای قوانین کلی استثنا وجوددارد، پس آن قانون باید اول یک قانون باشد. من یک نویسنده هستم، رمان می نویسم و درمورد رشد و توسعه شخصی هم گهگاه مطلب مینویسم. خیی تحقیق میکنم چون دوست دارم نوشته هایم عمیق باشد. چیزی که می خواهم با شما در میان بگذارم، بخشی از آن تحقیقات است، تحقیقاتی که قدم های ضروری برای رسیدن به موفقیت را به ما نشان می دهد.
آنچه دریافته ام این است که افراد موفق، با یکسری ویژگی ها و خصوصیات بسیار عالی کارشان را شروع می کنند. باور من این است که داشتن این ویژگی ها، آنقدر برای موفقیت حیاتی است که اگر فاقد آن باشید، هیچگاه موفق نخواهید شد.
خیلی از افراد که موفقیت چندانی در زندگی به دست نمی آورند، این دو مسئله را فراموش می کنند. بگذارید روشنتان کنم...
کسانی که موفق می شوند—آنها که با هدف زندگی می کنند—قبل از شروع تلاششان برای رسیدن به موفقیت، می دانند که چه می خواهند. هدفشان برای آنها کاملاً مشخص است. می دانند که چه می خواهند و فقط از فرصت هایی استفاده میکنند که آنها را به هدفشان نزدیکتر کند. و اما ویژگی بعد...
کسانی که موفق می شوند همینطور که در راه زندگیشان که به سمت هدفشان طی می شود، می دانند که می خواهند به چه کسی تبدیل شوند. آنها از گذشته شان برای شکل دادن به آینده استفاده میکنند، آن چیزهایی که لازم دارند را حفظ کرده و چیزهایی را که به دردشان نمی خورد دور می ریزند.
در این رابطه فکر کنید و ببینید آیا شما هم با من هم عقیده هستید یا نه: اگر می دانید که چه می خواهید و برایتان مشخص شده که که هستید و چطور از تجربیات سابقتان می توانید در جهت رسیدن به هدفتان استفاده کنید، آیا فکر می کنید کسی بتواند مانع تلاش شما برای کسب موفقیت شود؟
من شک دارم که بتواند ؟
روانشناسی - روش های موفقیت - در زندگی موفق شوید
منبع: نرم افزار سالنامه سلامت(نسخه چهار)
www.Beheshtiyan.mihanblog.com
طبقه بندی: مقالات اجتماعی،فرهنگی، فرهنگی، اجتماعی، بهشتیان، آموزش، دانستنیها، مقاله، اطلاعات عمومی،
برچسب ها: در زندگی موفق شوید،
سخنرانی در جمع برای اغلب افراد کار دشواری است. اگر مـی خـواهـیـد انـسـان موفـقی باشید، باید بر تکنیـکهـای سخنرانی تسلط پیدا نموده و یا حداقل هنگام صـحبـت در یک جمع احساس راحتی کنید.
منظور از یک جمع، 500 سهامـدار عـصـبـانـی در جـلسـات آخر سال نیست، بلکه میتواند از چند فروشنده، کارمـند و یا چند دوست در جشن تولد نیز تشکیل شود. سخنرانی در جمع به این معنی است که شما چندین شنونده دارید که در اغلب اوقات به تـک تـک واژه هـایـی که از زبـان شمـا ادا میشود، گوش میدهند. به همین دلیل اشتبـاه نـکـردن شما در حین صحبت حائز اهمیت است.
در ادامه به 7 روش ساده جهت بهبود سخنرانی در جمع اشاره شده است.
1. آرام و ریلکس باشید
بـرخی از افـراد همین که به صحبت کردن در جمع فکر میکنند، دچار اضطراب و نـا آرامـی شده و هنگامی که در مقام عمل شروع به سخنرانی می کنند، خشکشان مـی زنــد، تپش قلبشان شدیدتر میشود، دستانشان شروع به لرزش میکند و بصورتی گسسـتـه و لکنت وار شروع به صحبت می نمایند.
موضـوع مـهمی کـه بـاید بخاطر داشت باشید این است که در شرایط مرگ و زندگی قرار نداشته و صرفا" در حال گقـتن چند کلمه حرف حساب ( و یا هر چیزی دیگری که دوست دارید اسمش را بگذارید ) به دیگران هستید. چه دو نفر باشند چه 200 نفر، باید بـه یـک طریق صحبت کنید به اینصورت که عصبی نشوید، روی موضوع مربوطه تمرکز کنید و کار را به اتمام برسانید.
2. موضوع مورد بحث را بشناسید
معمولا ما زمانی دچار اضطراب و نا آرامی می شــویم که کـاری کـه در مـورد آن تـبـحر و شناختی نداریم، مجبور به انجامش می گردیم. افـراد انـدکی دارای تبحر کامل در زمینه سخنرانی در جمع می باشند اما اغلب می توانند در صورت داشتن آمادگـی منـاسـب، از عهده آن بخوبی برآیند. کلید این آمادگی آشنا بودن و شناختـن دقیق مـوضـوع مــورد صحبت می باشد.
اگر شما یـک مدیـر اجـرایـی در شـرکت تـولید نوشابه بوده و قصد سخنرانی در مورد بازار رقابتی را دارید، باید از همه ریزه کاریها و جزئیات شرکتهای دیگر تولید نوشابه همـانـنـد شرکت خود آگاه باشید. زمانی را برای نت بـرداری و خـلاصـه سـازی ایـده هـای خـود در قالب نوشتارهای کوچک اختصاص دهید.مرحله بعدی کار این است که آن قالبهای کوچک را بخاطر سپرده و هنگام سخنرانی آنها را بسـط و گسترش دهید. اگر جلسـه پرسش و پاسخ در میـان است، سـعـی کنـیـد سـؤالات احتمالی و پاسخهای آنها را از قبل مهیا و آماده نمایید.
3. مخاطبین خود را بشناسید
اگر در مقابل مدیران ارشد یک شرکت در مورد راه کارهای تجاری صحبت می کنید، بایـد نسبت به زمانیکه برای یک عده دانشجو که ترم اول اقتصاد را می گذرانند، روش بسیـار متفاوتی را در پیش بگیرید.
باید میزان سطح معلومات مخاطبین خود را سنجیده و مطابق با آن صحبت کنید. به هر حال آنها آماده اند تا سخنان شما را بشنوند بنابراین گفته های شما باید برایشان قابل فهم باشد.
4. با محل سخنرانی آشنا شوید
این یک نکته فراموش شده است، امـا شـمـا بـایـد بـا مـحلـی کـه قـرار اسـت در آنــجا به سخنرانی بپردازید، آشنا شوید. لازم است پیشاپیش به آنجا رفته و با امکـانات و محیط آن آشنا گردید. سپس روی مسائل دیداری سخنرانی خود کار کنید تا مطـمـئـن شــویـد مطابق با آنچه که در نظر گرفته اید باشد. وارد شـدن بـه یـک سـالـن 20000 هـزار نـفـری نسبت به وارد شدن به یک کلاس درس 30 نفره نیاز به تمهیدات بسیار بیشتری دارد.
یک روش خوب این است که در صندلیهای مختلفی که قرار است حاظران بنشینند، قرار بگیرید تا چشم انداز مناسبتری از محل برگزاری بدست آورده و بتوانید با همه شنودگان به یک نسبت ارتباط برقرار کنید نه فقط با چند نفری که در ردیف جلو نشته اند.
5. موفقیت را مجسم کنید
اغلب افراد به این دلیل در سـخنـرانـی شـکست میخورند که تصور میکنند صحبتهایشان اشـتباه و بـی معنی است. آنچه که در ذهن می پرورانید، همان نیز اتفاق خواهد افتاد. اگر خودتان را یک نادان تصور کنید، همان نیز خواهید شد.
فکر عجز و ناتوانی را در خودتان قبل از شـروع صـحبـت نـابـود کنـید. سعی کنید پیش از سخنرانی مطالب را در ذهن خود مـرور نـمـایید. چگونگی بیان موفقیت آمیز موضوعات و نیز حرکات خود را مـجسـم نـمایـیـد. تا رسیدن به مرحله یک ایراد یک سخرانی کامل این اعـمـال را تـکـرار کـنـیـد. بـعـد از آن تـنـها کـاری کـه لازم اسـت انجام دهید، عملی کردن تجسمات خود خواهد بود.
6. کار نیکو کردن از پر کردن است
مایکل جردن هم ممکن است وقتی برای اولین بار با توپ بسکتبال آشنا شد، 10 پرتاب اولش را در گل نکرد، اما با سخت کوشی و تمرینات بسیار، بـه بـهـتـریـن بسکتبالیست دنیا مبدل شد. نکته این است که اگر بخواهید سخنران بهتری شوید باید تمرین کنید.
بصورت داوطلبانه هنگـام اوقـات بـیـکاری جـلوی دوسـتـانـتان قرار گرفته و به جلوی جمع ایستادن عادت کنید. بتدریج سعی کنید به تعداد نفراتی که در مقابلشان قرار گرفته اید بیفزایید و از افراد قویتر اسـتفـاده نـمایـید. ایده ایـنکار این است که در شرایط غیر واقعی که اهمیتی ندارد، متوجه اشتباهات و نقاط ضعف خود شوید. به این ترتیب هنگامی که روز موعود فرا میرسد با اعتماد بنفسی کامل در مقابل جمع قرار گرفته و همـه چـیـز بـه خوبی پیش خواهد رفت.
7. روی پیغام تمرکز کنید
هنگام سـخنـرانی در یـک جـمـع زیـاد به حاضرین فکر نکنید. به پیغام و نکاتی که باید بـه دیگران منتقل کنید تمرکز نمایید. در نهایت دلیل قرار گرفتـن شمـا پـشـت میـکروفـن ایـن است که مطلب مورد نظر خود را به شنـوندگـان بـفـهـمـانـید. به این ترتیب دیری نخواهد پایید که دیگر احساس ناآرامی و اضطراب نکرده و راحت تر تـوانـسـت بـا مـخاطبـیـن خود برای بحث و گفتگو ارتباط برقرار نمایید.
روانشناسی - روش های موفقیت - در اجتماع سخنران بهتری باشید
منبع: نرم افزار سالنامه سلامت(نسخه چهار)
www.Beheshtiyan.mihanblog.com
طبقه بندی: مقالات اجتماعی،فرهنگی، فرهنگی، اجتماعی، بهشتیان، آموزش، اطلاعات عمومی، مقاله،
برچسب ها: در اجتماع سخنران بهتری باشید،
گول ظاهر کار را خوردن و مایوس شدن کار سختی نیست. باید در این راه با قصد و هدف تغییر، گام برداریم.
تغییر دادن این دنیای ویران شده، به نظر کار خطرناک و ترس انگیزی است. چطور می تواند یک فرد کوچک، صلح را در دنیای بزرگی این چنین که پر شده از نفرت برقرار کند؟ احتمالاً برای این کار تغییر دیدگاه ها و امیال درونی خیلی بیشتر از قدرت مورد نیاز است. اگر بپذیریم که نفرت مسئله ای مطلق نیست و از شرایط محیطی سرچشمه می گیرد و در خیلی از موقعیت ها می توان از آن جلوگیری کرد، و اینکه قاتلان و جنایتکاران اینطور به دنیا نمی آیند بلکه اینطور پرورش می یابند، ایجاد صلح و دادن تغییرات جلوه ای دیگر پیدا می کند. نه تنها امید بیشتری می آورد، بلکه به نظر دست یافتنی تر خواهد شد.
برای تغییر دادن این دنیا نیازی نیست که نقش سیاستمداران و دیپلمات ها را بازی کنیم، فقط کافی است انسانهای با هدفی باشیم که می خواهند بین همه انسان ها پل محبت بسازند. با هدف و اراده ای درونی به اینکه باید تغییری انجام شود، افراد تاثیر گذار از خانه های خودمان بیرون می آیند، کسی از همسایه هایمان یا همکاران می توانند باشند.
من کاملاً معتقدم که تغییرات بیرونی از تغییر اهداف درونی ما سرچشمه می گیرد. همانطور که صورت هایمان می تواند بازتابی برای امیال درونیمان باشد، طرز فکرمان هم می تواند همه افکارمان را تحت تاثیر قرار دهد. موهاتما گاندی در جایی می گوید: "شما باید منشا آن تغییری باشید که دوست دارید در دنیا ببینید."
تغییر دادن لزوماً انجام دوباره کارهای افراد و متغیرهای قبلی که قبل از ما بوده اند و قدم گذاشتن جای قدم های آن ها نیست. برای هر تغییر جدید نیاز به فکر جدید و تازه ای است که قبلاً استفاده نشده باشد. فقط تغییر دادن مهم نیست، انجام کاری متفاوت هم بسیار مهم است. کوفی عنان رئیس سازمان ملل گفته است: "اگر کاری قبلاً انجام نشده است، دلیل نمی شود که نمی توان آن را انجام داد؛ فقط به این معنی است که شما می توانید اولین نفر برای انجام آن باشید."
می خواهم تشویقتان کنم: هدف و اراده ای درونی در خود ایجاد کنید تا بتوانید دست به تغییر بزنید. راهی را انتخاب کنید که افراد کمتری از آن عبور کرده اند و ناشناخته تر است.
طرز فکر ما روی تک تک افکارمان تاثیر می گذارد. طرز فکر شما روی چه پایه ای بنا شده است؟ آیا دیگران را می بخشید و می توانید آنها را دوست داشته باشید؟ آیا تا به حال پیش آمده است که خود را دوست داشته یا ببخشید؟ اولین تغییر باید در تغییر نحوه نگرش شما به خودتان و دنیای اطرافتان باشد.
نیم نگاهی به زندگیتان بیندازید. آن را چگونه توصیف خواهید کرد؟ شاد؟ پر اشتیاق؟ پر هیجان؟ پر استرس؟ رو به پیشرفت یا رو به تنزل؟ برای خیلی ها همه این حالات در یک زمان وجود دارد. خیلی چیزها هست که آرزویش را در سر می پرورانیم. خیلی چیزها هست که دوست داریم فراموششان کنیم. در انجیل آمده است که مسیح می آید تا همه چیز را دوباره از نو بسازد. اگر می توانستید زندگیتان را از نو آغاز کنید، آنوقت چگونه آن را می ساختید؟
با امید زندگی کنید
اگر به دنبال آرامشید، راهی برای توازن زندگیتان وجود دارد. هیچ کس نمی تواند کامل باشد یا زندگی ایده آلی داشته باشد. اما همه ما شانس این را داریم که با ایجاد یک رابطه خصوصی، توفیق خداوندی را تجربه کنیم.
شما می توانید همین الان با ایمانتان خداوند را از طریق نمازهایتان به دست آورید. دعا خواندن، صحبت کردن با خداوند است. هر چند که خداوند می داند که در قلب شما چیست و کاری با حرف هایتان ندارد. این یک دعای پیشنهادی است:
"خدایا، من می خواهم تو را به خوبی بشناسم. از تو به خاطر نعمتهای بیشمارت متشکرم. من دریچه زندگیم را به روی تو باز نگه می دارم و از تو می خواهم مثل نجات دهنده ای به آن وارد شوی. اداره زندگی مرا در دست بگیر. از تو برای بخشیدن گناهانم و دادن زندگی جاوید به من سپاسگذارم."
آیا این دعا امیال قلبیتان را بروز می دهد؟ می توانید همین الان این دعا را بخوانید و خداوند همانطور که وعده داده است هدایتتان خواهد نمود.
آیا این همان زندگی است که می خواستید؟ اگر از خدا خواستید که به زندگیتان وارد شود، گاهی از او به خاطر این موهبت و وجودش در زندگیتان تشکر کنید. او هیچگاه شما را ترک نمی کند و شما زندگی جاوید خواهید داشت. هر چقدر که بیشتر از روابطتان با خداوند آگاهی بیابید و هر چقدر او بیشتر دوستتان می دارد، از زندگی بهترین استفاده ممکن را خواهید برد
روانشناسی - روش های موفقیت - خود را تغییر دهید تا دنیای شما تغییر کند
منبع: نرم افزار سالنامه سلامت(نسخه چهار)
www.Beheshtiyan.mihanblog.com
طبقه بندی: مقالات اجتماعی،فرهنگی، اطلاع رسانی، بهشتیان، اطلاعات عمومی، مقاله، دانستنیها،
برچسب ها: خود را تغییر دهید تا دنیای شما تغییر کند،
نو آوری جزء استعدادهایی است که می توان گفت تنها عده کمی از افراد به درستی و به میزان کافی از آن استفاده می کنند.
آیا تا کنون برایتان اتفاق افتاده که حس خلاقیت و نوآوری دیگران شما را به حیرت وا دارد؟ حدس بزنید، شما هم دارای همان نیرو هستید! همه انسان با قدرت خلاقیت متولد می شوند. جعبه مداد شمعی در کودکستان، تنها محدود به کودکانی نمی شود که دارای استعدادهای بالفعل هستند بلکه باید اذعان داشت که همه افراد دارای استعدادهای بالفعل هستند.
آیا به یاد می آورید که چقدر طول کشید که دوچرخه سواری و یا رانندگی را فرا بگیرد؟ پیش از اینکه بتوانید مهارتی را بیاموزید، چند بار مرتکب اشتباه می شوید؟ این امر در مورد نوآوری نیز صدق می کند. ایجاد خلاقیت و نوآوری مستلزم تمرین و ممارست و صبر و حوصله می باشد. این مقاله قصد دارد تا به شما کمک کند که خیلی سریع نوآوری و خلاقیت را وارد زندگی خود کنید.
1- دنبال اهداف شخصیتان بروید
اگر از افراد نامتعارف تقاضای کمک کنید، فقط خودتان را هر چه بیشتر از مسیر اصلی دور می کنید. اگر یک ایده ناب را در ذهن می پرورانید، هیچ لزومی ندارد که حتماً آنرا با دیگران نیز در میان بگذارید. این امکان وجود دارد که آنها از درک عمیق تفکر شما ناتوان باشند و به همین دلیل پشت شما را خالی کرده و موجب تضعیف روحیه تان گردند. اگر تمام نوابغ می خواستند به حرف های اطرافیانشان گوش بدهند، الان ما باید در قرون وسطی زندگی می کردیم.
2- برای گسترش تفکرات خلاقانه، وقت صرف کنید
هر چقدر بر روی این مطلب تاکید کنم، باز هم کافی نیست. البته منظور من این نیست که یک روز کامل کاری را به این امر اختصاص دهید؛ بسیاری از افراد هستند که این امر را در کنار مشغله های کاری فراوان انجام میدهند، پس مطمئن باشید که شما نیز از عهده آن بر می آیید.
3- خود را سرگرم نرمش کنید
پیاده روی کنید. مسیری به طول یک کیلومتر را بدوید. اندروفین را به داخل رگ های خود بفرستید. نرمش و ورزش موجب پاکسازی ذهن، و ایجاد آرامش در آن می شوند. این کار به ذهن شما کمک می کند که در مقابل افکار خلاق از خود آمادگی بیشتری نشان دهد.
4- خواب هایتان را ثبت کنید
شاید خواب هایی ببیند که قسمت هوشیار ذهنتان هیچ گاه به آنها فکر نکرده باشد. این رویاها نمایانگر قدرت خلاقیت شما هستند. سعی کنید خواب هایتان را یادداشت کنید چرا که ممکن است مرز شروع نوآوری ها از همین نقطه آغاز شود.
5- به روش شخصی خود عمل کنید
"ون گوک" با نقاشی هایش معروف شد، قدرت "همینگ وی" در انتخاب واژگان بی نظیر است. شما هم باید شیوه مخصوص به خودتان را بیابید. مردم برای چیزهایی که بی همتا، خالص و سودمند هستند، ارزش بسیار زیادی قائل بوده و از آنها قدردانی میکنند.
6- خودتان را به ابزار و وسایل درجه یک محدود نکنید
برای اینکه در هنر نقاشی، یک شاهکار بوجود بیاورید، حتماً لازم نیست که از بهترین قلمو و رنگ استفاده کنید. برای نوشتن پرفروش ترین کتاب، هیچ نیازی به بهترین قلم ها و گرانترین کاغذ ها نیست.
بد نیست بدانید که "جی کی رولینگ" اولین جلد از کتاب های هری پاتر را بر روی تکه های دستمال کاغذی نوشت. اگر شما عکاسی بلد نباشید، بهترین دوربین را که هم در اختیار شما قرار دهند، باز هم نمی توانید عکس های زیبایی بگیرید. اگر نوشتن بلد نباشید حتی اگر آخرین مدل لپ تاپ را هم در اختیارتان قرار بدهند، باز هم قادر نخواهید بود چیزی بنویسید. یک فرد هنرمند سعی می کند از حواشی دور شده و بیشتر بر روی اصل کار تمرکز کند.
7- با علاقه کار کنید
چه چیز سبب می شود تا شما صبح ها از تخت خواب بیرون بپرید. چه چیز شعله ها را همچنان سوزان نگه می دارد؟ کاری را که بیش از همه ترجیح می دهید انجام دهید، چیست؟
گاهی اوقات افراد که سرشار از اشتیاق و آرزو هستند به راحتی می توانند جای افرادی که دارای استعداد های ذاتی هستند را بگیرند. "الن دی جنرس" در سخنانش به این نکته اشاره کرده است که اگر شما تمایلی به انجام کاری که می کنید، ندارید پس لزومی ندارد که به انجام آن ادامه دهید. گاهی اوقات چیزی را از اعماق وجود خود میخواهید و هیچ چیز نمی تواند جلوی شما را بگیرد. شور و اشتیاق سبب می شود شما بتوانید راه خود را ادامه دهید.
نگران الهام و کمک نباشید. گاهی اوقات کمک های بیرونی زمانی به برخی از افراد میرسد که کمترین انتظار دریافت کردن آنها را هم ندارند. برای چنین لحظه هایی خودتان را از پیش آماده کنید. ممکن است زمانیکه در مترو نشستید یکی از آن افکار ناب به ذهنتان خطور کند و ممکن است در آن لحظه هیچ گونه برگه یادداشتی نداشته باشید که آنرا یادداشت نماید و جهان را به واسطه آن تغییر دهید. سعی کنید تا جایی که می توانید از بروز یک چنین فجایعی جلوگیری نمایید. یک قلم و کاغذ در جیب خود داشته باشید که هر وقت اراده کردید در دسترستان باشد.
امیدروارم این مقاله به شما کمک کرده باشد تا بتوانید از خلاقیت و نوآوری بیشتری در زندگی خود بهره بگیرید. فقط در آخر می توانم بگویم که شما تمام این امور را برای ایجاد رضایت شخصی انجام می دهید نه به دلیل جلب رضایت دیگران. شروع کنید؛ هر یک از این نکات را در زندگی خود استفاده کنید تا ببینید که وجود نوآوری در زندگی چه تغییرات شگرفی را ایجاد مینماید .
روانشناسی - روش های موفقیت - خلق و ایجاد نوآوری در زندگی
منبع: نرم افزار سالنامه سلامت(نسخه چهار)
www.Beheshtiyan.mihanblog.com
طبقه بندی: مقالات اجتماعی،فرهنگی، فرهنگی، اجتماعی، بهشتیان، آموزش، اطلاعات عمومی، مقاله،
برچسب ها: خلق و ایجاد نوآوری در زندگی،
حقیقت مسئله این است که هر کسی با یک دهان و تارهای صوتی می تواند با دیگران حرف بزند. می تواند اینقدر حرف بزند که به کلی خسته و درمانده شود. درمورد همه چیز می تواند حرف بزند. می تواند ادعا کند که بهترین است، می تواند تهدیدتان کند یا حتی فحش و بد و بیراه نثارتان کند.
می تواند دروغ بگوید، راست بگوید، فریبتان بدهد یا قصه هایی را از خود ببافد که حقیقت نداشته است، مگر اینکه بتواند حرف هایش را با عمل ثابت کند.
قهرمانی که قهرمان نبود
بیشتر آدم ها خیلی حرف می زنند. نظرشان را در مورد همه چیز ابراز می کنند، چه از آنها خواسته باشند چه نخواسته باشند. آنها به جای اینکه با اعمال و کارهایشان زندگی کنند، با حرف زندگی می کنند.
حتماً تابه حال با افراد خالی بندی برخورد داشته اید که گوشه ای نشسته و از خاطرات خود شروع به صحبت می کند. با توجه به حرف هایش شما تصور خواهید کرد که او یک قهرمان، یک ورزشکار یا آدم مهمی است، تا اینکه در آخر کار وقتی تا مقصد دنبالش می کنید می بینید که وارد پمپ بنزین شده و به کارش ادامه می دهد.
جریان چیست؟ بله، این فرد واقعیت خود را دوست ندارد، به همین دلیل تصویر یک قهرمان را برای خود می سازد تا همه قبولش کنند. البته او باید بداند که در زندگی کوچک خود، واقعاً یک قهرمان است، فقط باید این مسئله را بپذیرد. هر کسی با کمی قوه ی تعقل می تواند قهرمان باشد.
حرف هایتان را عمل کنید
مردان واقعی معمولاً افرادی هستند که کمتر حرف می زنند. فقط در مواقع لزوم عقاید خود را ابراز می کنند. هیچوقت آنها را در حال پرحرفی نمی بینید چون برای آنها وقت طلا است. حرف فقط زمانی می تواند برای آنها به منزله ی سلاح باشد که بتوانند آن را با عمل ثابت کنند.
خیلی وقت ها شنیده ایم که افراد هنگام رویارویی با مشکلات چه تهدیدات احمقانه ای می کنند که هیچ وقت عملی نمی شود. با این کار دیگر کسی او را جدی تلقی نخواهد کرد.
برای اینکه دیگران ما را جدی بگیرند، هیچ وقت نباید حرفی بزنید که نتوانید آن را با عمل ثابت کنید. اما اگر کسی شما را جدی تلقی نکرد، عصبانی نشوید.
تا جایی که می توانید همه ی حرف هایتان را به عمل برسانید. لازم نیست که سخنرانی کنید. حرفتان را واضح و کامل بیان کنید طوری که همه متوجه بشوند. اگر باز دیگران نفهمیدند، دیگر وقتش رسیده که آن را عملی کنید. سعی نکنید به خاطر نفهمیدن دیگران شروع به پرحرفی برای توضیح آن کنید. از قدیم گفته اند، کم گوی و گزیده گوی چون دُر. خلاصه حرف بزنید، اما جملات پرمعنی بگویید. و برای اینکه قدرت و احترام خود را همه جا حفظ کنید حرفی نزنید که نتوانید آن را اجرا کنید. و اگر هم زدید به هر قیمتی که شده آن را عملی کنید.
فقط حرف نزنید، عمل کنید
عیب ندارد اگر به همه ی دنیا اعلام کنید که چه کارهایی می خواهید انجام دهید. اما اول آن را نشان دهید. حرف زدن آسان است، این عمل کردن است که از عهده ی هر کسی برنمی آید. حرفی نزنید که نتوانید آن را با عمل ثابت کنید. اما اگر قادر به عمل کردن هستید، دیگر می توانید هر حرفی خواستید بزنید.
روانشناسی - روش های موفقیت - حرف زدن آسان است اما عمل کردن دشوار
منبع: نرم افزار سالنامه سلامت(نسخه چهار)
www.Beheshtiyan.mihanblog.com
طبقه بندی: مقالات اجتماعی،فرهنگی، فرهنگی، اجتماعی، بهشتیان، آموزش، اطلاعات عمومی، مقاله، دانستنیها،
برچسب ها: حرف زدن آسان است اما عمل کردن دشوار،
شکست" نقطه ی مقابل "موفقیت" نیست. ترجیحاً باید اظهار داشت که بهتر است نقطه ی متضاد موفقیت را عواملی نظیر بی تفاوتی و سهل انگاری در نظر بگیریم چراکه بی تفاوتی و بی مسئولیتی می تواند ما را در جاده توهم و بی میلی قرار دهد. در این شرایط بیهوده تلاش می کنیم و اهداف غیر واقعی برای خود قائل می شویم و متاسفانه نمی توانیم به خواست های خود جامه ی عمل بپوشانیم. از سوی دیگر اگر بخواهیم موفقیت را بررسی کنیم باید اذعان بداریم که مقوله مذکور صرفاً در "رسیدن" و "ثمر یافتن" است که می تواند معنا پیدا کند.
اصلاً مهم نیست که با چه نوع محدودیت هایی روبرو هستیم و یا چه حدودی در پیش رویمان وجود دارد؛ اگر بخواهیم بر روی محدودیت ها و موانع برچسب شکست بزنیم، با این کار خود ارزش ذاتی و وجودیمان را از بین می بریم و توانایی تغییر شرایط را از دست خواهیم داد. باید توجه داشت که هنر فائق آمدن بر محدودیت ها را بیشتر میتوان به عنوان یک تمرین معنوی و روحانی در نظر گرفت. این امر به شما ارزش، احترام، و شان خاصی عطا می کند، و سبب می شود که خودتان را به عنوان یک پیشرو در مسیر سفر به سوی کسب موفقیت های بیشتر ببینید.
بسیاری از افراد قضاوت های نا آگاهانه و نسنجیده ای از خود و توانایی هایشان دارند و قادر نیستند که تصویر مناسبی از شخصیت فردیشان در ذهن بسازند. این قبیل افراد مسیر صحیح معنوی زندگی خود را پیدا نکرده اند و در برخی موارد شاهد آن هستیم که پس مانده های عاطفی مسموم گذشته را به دوش میکشند و به هیچ وجه قادر به زمین گذاشتن آنها نیستند. عموماً ماهیت وجودی افراد از دو جزء تشکیل می شود. از یک طرف قسمتی از وجودتان هست که به شما اجازه پیش روی نمی دهد و از سوی دیگر قسمت دیگری از وجودتان هم هست که شما را تشویق می کند تا موقعیت های جدید را در آغوش بگیرید. نیکوست تنشی که میان این دو جزء ایجاد می شود را نه تنها به منزله ی یک امتیاز ویژه محسوب کنید، بلکه باید آنرا به عنوان نوعی عرصه ی مولد که حاوی گونه ای تعادل و آرامش است نیز در نظر بگیرید. این قابلیت به شما کمک میکند تا بتوایند ارزیابی دقیقی از خواست ها و نیازهای خود داشته باشید.
البته رسیدن به تعادل و آرامش مبحثی نیست که بتوان به راحتی و با سرعت زیاد به آن دست پیدا کرد. برای رسیدن به مطلوب خود باید یک روند معقول آن هم در یک بازه ی زمانی معین را طی کنید. اصولاً طبیعت پالایش و پاکسازی روح بدین شرح است: تبدیل کردن همه ی محدودیت ها و تاریکی ها به روشنایی. همچنین طبیعت شفا و بهبودی نیز این چنین است: ریشه کن کردن علائم و الگوهای اخلاقی و رفتاری دست و پا گیر و روشن کردن این مطلب که چه کسی هستیم و چه کسی می خواهیم باشیم.
اما مسئله ای که باید بیش از پیش به آن توجه داشت این است که "شکست" متضاد "موفقیت" نیست. ترجیحاً می توان اظهار داشت که نقطه ی مقابل موفقیت، چیزی نیست جز بی تفاوتی و سهل انگاری. به این خاطر که بی تفاوتی ما را در جاده ی سهل انگاری و بی مسئولیتی قرار می دهد، سبب می شود تلاش بیهوده به خرج دهیم و اهداف غیر واقعی برای خود در نظر بگیریم. موفقیت سراسر رسیدن و ثمر گرفتن است. گاهی اوقات شاید برای رسیدن به موفقیت لازم باشد عقب نشینی کنیم تا بتوانیم به آرامش و سکون بیشتری دست پیدا کنیم، و شاید گاهی اوقات لازم باشد از پیشروی های یک سویه به سمت ناشناخته ها دست بکشیم. اگر هدف مورد نظر خیلی فراتر از دست یابی باشد و ما با تمام قدرتمان تلاش کنیم تا بتوانیم به آن دست بیابیم، می توانیم نتیجه بگیریم که موفقیت در همان تلاشی که می کنیم نهفته است، در همان طی کردن مسیر، در توانایی تلاش کردن، در استطاعت رسیدن به مطلوب، در کمالی که تمامیت جسم، ذهن، و قلبمان را محصور کرده و آنها را با هم همسو میکند تا هدفی را که می خواهیم دنبال کنیم.
در راه رسیدن به رشد معنوی، ما نمی توانیم روند پیشرفت خود را از روی میزان کارهایی که برای انجام دادن باقی مانده است، ارزیابی کنیم. چرا که ما هیچ وقت نمی توانیم بفهمیم چه مدتی طول کشیده تا ما برای چالشی که در حال حاضر با آن روبرو هستیم، آماده شویم. چالشی که حتی اگر ساده هم به نظر برسد، باز هم کاملاً سخت است و بیانگر گامی مهم در بالغ سازی روح بشریت به شمار می رود. نمیتوان گفت که ما در حال حاضر در کجای این مسیر رشد واقع شده ایم. ما نمی توانیم جایگاه فعلی خود را در مقام مقایسه با جایگاه دیگران مشخص کنیم. دلیلش کاملاً واضح است: شاید فردی را که ما می بینیم توانسته کارهایی را انجام دهد که ما نمی توانیم با موفقیت به پایان برسانیم ولی شاید در حوزه های دیگری دچار مشکل باشد که ما از آن بی اطلاع هستیم. چون نقاط ضعف آنها را به عینه نمی بینم، احساس می کنیم که اصلاً وجود ندارند.
هر کسی در مرحله ی رشد، بر چیزی غلبه می کند و از یک سطح به سوی سطوح دیگر گام بر می دارد تا در مسیر خود، رشد و تعالی عرفانی پیدا کرده و به نور و حقیقت دست پیدا کند. هیچ راه کمالی به غیر از این وجود ندارد. و این مسئله چیزی نیست که به شما بدهند یا اعطا کنند. باید آن را بدست آورید و این امر تنها با یک تصمیم ذهنی که با خود بگویید: "من باید آن را بدست آورم" میسر نخواهد شد. روح شما باید تمام مراحل تزکیه را تجربه کند.
انتقال از شکست به موفقیت شامل چه مراحلی است؟
سطوح گذر از شکست و رسیدن به موفقیت شامل چه مواردی می شود؟ ابتدا باید به خودتان آزادی بدهید؛ افزایش موفقیت شما به شدت و کثرت میزان آزادی هایی که برای خود قائل می شوید بستگی دارد. باید ببینید که تا چه اندازه می توانید خودتان را از قید و بندها و محدودیت ها نجات دهید. موفقیت فردی، مسئله ای نیست که تعریف خاصی داشته باشد، و یا بتوان برای آن استاندارهای جهانی قائل شد و سپس برای رسیدن به آن استاندارها تلاش نمود. زمانی به موفقیت دست پیدا خوهید کرد که با خودتان صادق باشید. باید این جرات را پیدا کنید که خودتان باشید و با تمام وجود درک کنید که در اعماق وجودتان چه چیزی نهفته است. باید ببیند که چشم های جهان به مقبولیت عام بیش از صداقت اهمیت می دهد. شاید تصور کنید که فرهنگ یا رسوم حاکم بر جامعه حیطه ای از موفقیت را نمایان می سازد، ولی همین استانداردهای مرسوم، برای سال بعد، نسل بعد، و دوره بعد تغییر پیدا می کنند و دیگر به عنوان موفقیت محسوب نمی شوند؛ اما استنباط ما از حقیقت و اینکه چه کسی هستیم همیشه می تواند مبین موفقیت باشد، چرا که با این دید کاری نکرده ایم جز اندازه گیری حقیقت و این حقیقت جویی و حقیقت شناسی تنها آزادی های بیشتری را برای ما به ارمغان می آورد، و ما را از روشنایی به سوی نورهای تابنده تر هدایت می نماید.
روانشناسی - روش های موفقیت - چیزی به نام "شکست" وجود ندارد
منبع: نرم افزار سالنامه سلامت(نسخه چهار)
www.Beheshtiyan.mihanblog.com
طبقه بندی: مقالات اجتماعی،فرهنگی، فرهنگی، اجتماعی، بهشتیان، آموزش، اطلاعات عمومی، مقاله، دانستنیها،
برچسب ها: چیزی به نام "شکست" وجود ندارد،
شاید موضوع این مقاله به نظر کمی نا آشنا باشد، اما از اهمیت بسیار زیادی برخوردار بوده و کارفرمایان برای آن ارزش بی شائبه ای قائل هستند. متاسفانه افرادی هم پیدا می شوند که از ارزش و اهمیت یک کارمند خوب بی خبر هستند و نمی دانند که چنین اشخاصی تا چه اندازه نادر و کمیاب می باشند.
آزادی در سایه امنیت شغلی
یکی از مقوله های ارزشمند، در حیطه کاری، امنیت شغلی است. این امر هم برای تامین کارمندان و هم برای زنده نگه داشتن حس وظیفه شناسی آنها از اهمیت بسیار زیادی برخوردار می باشد؛ اما از سوی دیگر گاهی اوقات اتفاق می افتد که این امر مهم در نظر کارفرما جایگاه ویژه خود را از دست می دهد. در این مواقع چه کاری می توان انجام داد؟ دو راه مختلف وجود دارد: یا کار خودتان را خراب کنید؛ یا به انجام وظیفه ابهام آمیز آن هم در حیطه محدود کاری خود اکتفا کنید. برای اجرای روش دوم به عنوان مثال می توانید از موارد پیش پا افتاده زیر شروع کنید: برای نرم افزارهای شخصی خود که در شرکت استفاده می کنید، رمز عبور بگذارید؛ سیستم شلوغی طراحی کنید که فقط خودتان از آن سر در می آورید؛ و ارتباط با مشتریان را به طور اخص خودتان دنبال کنید؛ البته باید در عین حال همواره در نظر داشته باشید که تمام حقه های ذکر شده، تنها برای مدت زمان کوتاهی قادر به اعمال قدرت می باشند و پس از سپری شدن بازه زمانی معین، مجبور می شوید که تمام رشته های خودتان را با دست خودتان تبدیل به پنبه کنید! اما باز هم تصور من این است که اگر روش دوم را انتخاب کنید، خیلی بهتر از این است که از همان ابتدا تمام کارها را در جهت عکس انجام دهید.
اگر به جایی رسیدید که کارفرما به شما گفت دیگر نیازی به سمت شغلی شما در شرکت نیست، و یا با اینکه شما به "خوبی" از عهده همه کارها بر می آیید اما به دلیل مسائل مالی مجبور به خداحافظی از شما هستیم، آنوقت است که می توانید مراعات هیچ چیز را نکنید و به سیم آخر بزنید. کارفرمایی که ارزش یک کارمند ممتاز را نمی داند، همان بهتر که اطرافش را یک سری کارگران متملق و چاپلوس پر کنند. اگر شما جزء آن دسته از کارمندهای متمایز و منحصر به فرد هستید، اعتماد به نفس داشته باشید و مطمئن باشید که ارزشتان خیلی بیشتر از این هاست و قطعاً می توانید شغل بهتری، در شرکت معتبر تری، پیدا کنید. از سوی دیگر همواره باید به این نکته هم توجه داشته باشید که با روند رو به رشد تکنولوژی در قرن اخیر، این امکان وجود دارد که توانایی هایی تان پس از گذشت چند سال منسوخ شوند. باید فرد پویایی باشید.
می توانم پیشنهاد کنم که بهتر است مطالب جدید را برای خودتان در یک پرونده شخصی کلاسه بندی کنید. در کارها به دیگران کمک کنید تا آنها نیز مشارکت خود را در کارهای شما اعلام کنند. شاید با خود تصور کنید که اگر تمام زیر و بم های کارتان را به همقطارانتان آموزش دهید، این احتمال پیش آید که شما را از کار بی کار کنند. در همین جا باید به شما توصیه کنم که نمی بایست ارزش خود را دست کم بگیرید. هیچ گاه تصور نکنید که شما را به خاطر اطلاعاتتان اخراج نمی کنند، افراد بسیار زیادی هستند که میتوانند کارها را خیلی بهتر از شما انجام دهند، همیشه به این قضیه فکر کنید که دلیل اخراج نشدنتان، در ارزش و اعتبار شخصیتان نهفته است. اگر تمام کارهایتان را بر روی یک برنامه ریزی مشخص انجام دهید، روزی فرا می رسد که رؤسای بالا مقام از راه میرسند و تنها کسی را که شایسته ترفیع رتبه می بینند، شما هستید.
بر طبق آمارهای اخیر، به نظر می رسد که مردم کشورهای پیشرفته، با شکست های شغلی بسیار زیادی مواجه شده اند که اگر ما به شخصه بخواهیم خودمان را جای آنها بگذاریم، متوجه خواهیم شد که این امر تا چه حد متاثر کننده خواهد بود. شاید بر طبق این آمارهای خیره کننده، انجام کارهایی که من در بالا به آنها اشاره کردم، کمی خجالت آور باشد؛ یا اصلاً به طور کلی موقعیت افراد را به خطر بیندازد. البته باید در نظر داشت که برخی از کشور ها مانند آلمان و فرانسه قوانین اکید و صریحی به منظور منع اخراج های بی دلیل طرح کرده اند. اما متاسفانه وضعیت اجرایی این قوانین در حاله ای از ابهام به سر می برد. نرخ بیکاری در این دو کشور 10 % می باشد؛ یعنی دقیقاً دو برابر میزان بی کاری در امریکا. بنابراین به این نتیجه می رسیم که امنیت شغلی در گرو حقه ها و قانون گذاری های افراطی برای عدم اخراج نیست، بلکه در ایجاد فضایی سرشار از اعتماد و امنیت برای شخصیت، ارزش، و کارآیی افراد خلاصه می شود.
پیروی از قوانین
یکی دیگر از جنبه های یک کارمند خوب، پیروی از قوانین از پیش تعیین شده شرکت می باشد. اگر قوانین شرکت با عقاید شما هم خوانی نداشتند، یا می توانید خیلی مؤدبانه و رسمی با آنها برخورد کنید، و یا از آنها دنباله روی کرده ولی در عین حال دنبال کار دیگری هم بگردید. سعی کنید هیچ گاه آشکارا، قوانین شرکت را زیر پا نگذارید، چرا که با انجام این کار، خود را در دردسر بزرگی میندازید. محیط کار شما، فقط مکانی نیست که به واسطه آن امرار معاش می کنید، بلکه یک محیط کاملاً اجتماعی است که دارای اصول بنیادین خاص خود می باشد.
مسئله ی دیگری که در این مواقع اهمیت پیدا می کند "چای" است. بله؛ "چای". من خودم علاقه زیادی به چای ندارم و کمتر اتفاق می افتد که چای بنوشم، اما اگر همکارانتان به صرف چای علاقه دارند و تمام مدت مشغول نوشیدن چای هستند، چه اشکالی دارد که زمانیکه به سراغ ظرف چای می روید و می بیند خالی است، آنرا پر کرده و برای همه چای درست کنید. مطمئن باشید که همقطارانتان از شما ممنون خواهند شد.
نامرتب نباشید
میز خود را همیشه تمیز و مرتب نگاه دارید و روی آن وسایلی را قرار دهید که در ذهنتان معانی خاصی را تداعی می کنند. می توانید عکسی از خانواده و یا دوستان خود را بر روی میزتان بگذارید. البته آنقدر عکس نگذارید که میزتان تبدیل به یک آلبوم خانوادگی شود. اگر روی میز کارتان تمیز و مرتب باشد، نشان می دهید که خودتان نیز فرد سازمان یافته و منظمی هستید. دفتر کار و یا میزتان یک بیلبورد تمام نما از شخصیت شغلیتان است و به طور کامل نشان می دهد که چرا کارفرما "شما" را برای انجام چنین کاری استخدام نموده و به طور ماهیانه به شما دستمزد می دهد. رفتار و انضباط شما باید ارزش شما را در نظر کارفرما افزایش دهد. لوح تقدیر، نشان افتخار، و گواهی نامه های مختلف نیز در این زمینه کمک شایان ذکری به شمار می روند!
زود بیایید و زود بروید
عادات ساعتی شما نیز می تواند از شما یک کارمند نمونه بسازند. سعی کنید همیشه سر و وضع مرتبی داشته باشید، در زمان مقرر وارد دفتر بشوید، و در موقع معین نیز آنجا را ترک نمایید. بهتر است صبح ها خودتان را پر انرژی نشان دهید.
عده ای تصور می کنند اگر تا دیر وقت بایستند و کار کنند، بازده بالاتری خواهند داشت. اعتقاد ما این است که همان 8 ساعت کار مفید درطول روز کافی است؛ می توانید بقیه اوقات خود را صرف خانواده کنید. در هر صورت حق انتخاب با شماست. به هر حال هر یک از گزینه های ذکر شده را که انتخاب می کنید، سعی کنید در کارهای خود وقت شناس و ثابت قدم ظاهر شوید. اگر از شما بپرسند که صبح زود آمدن را انتخاب میکنید یا بعد از ظهر تا دیر وقت ماندن، کدامیک را انتخاب می کنید؟ من که طرفدار صبح های زود هستم. اگر صبح زود بیایید همه متوجه می شوند؛ اما اگر بعد از ظهرها تا ساعت 7 شب هم مشغول به کار باشید، کسی متوجه نمی شود، چون آنجا نیستند که شما را ببینند! از سوی دیگر صبح زود آمدن این مزیت را هم داراست که نشان می دهد شما جلو تر از برنامه هستید، اما تا دیر وقت ماندن، نشان دهنده این مطلب است که از برنامه عقب هستید؛ بنابراین صبح زود آمدن به منزله جلوگیری از آتش سوزی است، اما اگر تا دیروقت در دفتر بمانید، نشان دهنده این است که با تمام تلاش خود قصد اتفای حریق را دارید.
و....
نهایتاً باید به یک نکته کاملاً واضح اشاره کوتاهی داشته باشم: اگر می خواهید یک کارمند نمونه باشید، باید یک انسان نمونه باشید. خصوصیاتی نظیر: صبر و شکیبایی، دقت، ادب، تواضع، و حس اعتماد را در خود پرورش دهید. شرکت های بزرگ و معتبر به خوبی می دانند که چنین ارزش هایی را نمی توان در هیچ دانشکده یا مدرسه ای آموزش دید، بلکه پیش از آنکه مشغول به کار شوید، باید این خصوصیات را در درون خود بارور سازید. این مشخصه ها را در کمتر کسی می توان پیدا کرد و درست همان معیار هایی هستند که به راحتی می توانند از شما یک کارمند ممتاز بسازند .
روانشناسی - روش های موفقیت - چگونه کارمندی نمونه باشیم؟
منبع: نرم افزار سالنامه سلامت(نسخه چهار)
www.Beheshtiyan.mihanblog.com
طبقه بندی: مقالات اجتماعی،فرهنگی، فرهنگی، اجتماعی، بهشتیان، مقاله، اطلاعات عمومی، آموزش،
برچسب ها: چگونه کارمندی نمونه باشیم؟،
اگر می خواهید در محل کار همه به شما احترام بگذارند و عقاید و ایده هایتان را بپذیرند، باید اطمینان حاصل کنید که اطرافیانتان شما را جدی تلقی می کنند. خوب می دانید که دست یافتن به چنین موقعیتی نیازمند تلاش بسیار، صداقت، و راستی است. در این جا راهکارهایی به شما پیشنهاد میکنیم که با استفاده از آنها می توانید در کارتان از همه جلو بیفتید.
1. بله قربان گو نباشید
افراد بادمجان دور قاب چین و بله قربان گو خیلی زود چهره ی واقعیشان هویدا میشود. آنچه از بله قربان گویی نصیب شما می شود، کوتاه مدت، ناپایدار و توخالی است. اگر با چیزی مخالفت دارید، باید افکار و دیدگاه هایتان را بدون ترس از چیزی ابراز کنید. اما به خاطر داشته باشید، استدلالات خود را سنجیده و منطقی بیان کنید و همیشه به عقاید و دیدگاه های دیگران احترام بگذارید.
2. خوب صحبت کنید
بله، بعضی رئیس ها دستشان رو شده است، اما هنوز مورد احترام هستند. این به خاطر این است که شخصیتی منحصر به فرد دارند و می توانند از زیر آن شانه خالی کنند—فکر نکنید شما هم می توانید! برای صحبت کردن همیشه از زبانی مودبانه استفاده کنید. بدون هیچگونه از این شاخه به آن شاخه پریدن صحبتتان را رک و راست بزنید.
اما توجه داشته باشید که نباید به هیچ وجه وسط صحبت دیگران بپرید و نیازی نیست که همهی افکارتان را بر زبان بیاورید. به جای این به حرف ها و عقاید دیگران گوش کنید و نظریات آنها را در نظر گیرید. لازم نیست سریعاً به پاسخ های دیگران جواب بدهید، قبل از حرف زدن حتماً تک تک کلماتتان را بررسی کنید و بعد به زبان آورید.
3. وقت شناس باشید
اگر همیشه همه را منتظر خود نگاه دارید، کم کم احترامتان را از دست خواهید داد. از این گذشته چطور وقتی حتی نمی توانند به سر قرار آمدن شما اطمینان کنند، برای پروژه های بزرگ رویتان حساب کنند؟ با احترام گذاشتن به برنامه ها و وقت دیگران باعث خواهید شد که آنها نیز به شما احترام بگذارند.
4. تکالیفتان را انجام دهید
ندانستن یکی از غیر قابل قبول ترین کلمات در دنیای حرفه ای است. اگر ندانید درمورد چه چیزی صحبت میکنید، مطمئناً جدی گرفته نمی شوید. اگر می خواهید روی ایده ها و نظراتتان حساب کنند، باید سعی کنید از همه بااطلاع تر باشید. هیچگاه دست از یاددگیری برندارید و در این زمینه از همه سبقت بگیرید.
برای سخنرانی هایتان خودتان را از قبل آماده کنید و قبل از اینکه عقیده و ایده ای از خود بروز دهید، حتماً درمورد آن اطلاعات جامع کسب کنید.
5. سفیری لایق باشید
اگر از طرف شرکت جایی فرستاده می شوید، در واقع سفیر شرکت شده اید. کدام سفیر اطلاعات محرمانه ی کشورش را برای کشور جدید بازگو می کند؟ اگر می خواهید شرکتتان همیشه بهترین به نظر برسد، شما هم باید بهترین به نظر برسید. درمورد کارفرمای خود با تحسین و غرور صحبت کنید.
6. نتیجه نشان دهید
سخنگویان بزرگ در اول سخنرانی تاثیر می گذارند، اما این تاثیر مثبت را فقط تازمانی می توانند نگاه دارند که سخنرانیشان نیز جالب توجه باشد.اگر به توانایی هایتان ایمان دارید، پس نترسید و روی آنها کار کنید. گفته های خود را با عمل همراه کنید. هرچه می توانید کمتر قول دهید و سعی کنید بیشتر عمل کنید. افرادی که بالاتر از گفته هایشان عمل می کنند همیشه مورد احترام و تحسین هستند.
7. لاف نزنید
ممکن است کارهای زیادی انجام داده باشید، اما از خود تعریف نکنید. بگذارید سایرین ارزشهای شما را کشف کرده و تحسینتان کنند. اگر بواهید از خود و دستاوردهایتان تعریف کنید، فقط دشمنی سایرین را به خود جلب خواهید کرد.
8. خونسردی خود را حفظ کنید
رهبران بزرگ افرادی هستند که در زمان های استرس و فشار زیاد، قادرند خونسردی خود را حفظ کنند. در این مواقع باید عزمتان را جزم کنید و به دنبال راه حل باشید. هر اتفاقی هم که بیفتد نباید عصبانی شده و کنترلتان را از دست بدهید. فقط خونسردیتان را حفظ کنید تا بتوانید اداره ی امور را در دست داشته باشید.
9. خوب لباس بپوشید
از آنجا معمولاً افراد تا حد زیادی از روی ظاهر درمورد افراد قضاوت می کنند، کیفیت لباس های شما نقشی اساسی در قضاوت دیگران خواهد داشت. از سیستم لباس پوشیدن شرکتتان اطاعت کرده، اما آن را به بهترین نوع تن کنید. سعی کنید همیشه تمیز و منظم باشید. حتی اگر شرکتتان با پوشیدن شلوارک و سندل مخالفتی نمیکند، اما شما استاندارد بالاتر را انتخاب کنید.
10. مراقب نوشیدنتان باشید
حتی در مهمانی های شرکت که برای رفاه و سرگرمی کارمندان برگزار می شود، از نوشیدن مشروبات الکلی خود داری کنید.
11. زندگی خصوصیتان را خصوصی نگاه دارید
شما به شرکت آمده اید که کار کنید نه روانشناسی. اگر بخواهید زندگی خصوصیتان را برای همه افشا کنید، مطمئناً قادر نخواهید بود تصویری جدی از خودتان در ذهن آنها ایجاد کنید. تا می توانید سعی کنید درمورد موضوعات زیر در اداره با کسی گفتگو نکنید:
مذهب
سیاست
مشکلات در روابط
سکس
آخر هفته ی شما با دوستانتان
همچنین اگر با کسی در شرکت زد و خورد دارید، دلیل نمی شود که در این رابطه با همه ی کارکنان شرکت گفتگو کنید. سعی کنید موضوع را به طور محرمانه با کارفرما یا خود شخص مطرح کنید.
12. لاس نزنید
تا می توانید سعی کنید از لاس زدن با همکاران خود خودداری کنید. علاقه ای که به نظر شما ممکن است خیلی معصومانه بیاید، از نظر دیگران اینطور نیست و تصویر ذهنی بدی از شما ایجاد خواهد کرد. از نظر دادن درمورد ظاهر همکارانتان هم خودداری کنید، چون ممکن است بعضی افراد خوششان نیاید.
جدی باشید تا جدی گرفته شوید
با نکات این مقاله فهمیدید که چطور نکاتی بسیار ریز می تواند احترام بیشتری برای شما کسب کند. احترام بیشتر هم باعث خواهد شد دیگران شما را جدی تلقی کنند. احترام دیدن، در نتیجه ی احترام گذاشتن به دیگران و جدیت در کار به وجود می آید.
پس جدی باشید تا دیگران جدیتان بگیرند!
روانشناسی - روش های موفقیت - چگونه سر کار جدی تلقی شویم؟
منبع: نرم افزار سالنامه سلامت(نسخه چهار)
www.Beheshtiyan.mihanblog.com
طبقه بندی: مقالات اجتماعی،فرهنگی، فرهنگی، اجتماعی، بهشتیان، آموزش، اطلاعات عمومی، مقاله،
برچسب ها: چگونه سر کار جدی تلقی شویم؟،
دکتر جان سی مکس ول می گوید، "مقیاس واقعی رهبری و مدیریت، نفوذ است، نه کمتر و نه بیشتر." شایان ذکر است که جان سی مکس ول، متخصص مدیریت و رهبری در دنیای تجارت است. برای مدیران طبیعی است که بخواهند هر چیز تازه ای درمورد رهبری را یاد بگیرند. بالاتر از درک و فهمیدن رهبری، این است که یاد بگیریم که رهبری امری است که با نفوذ و تاثیر سروکار دارد نه چیز دیگر. اگر فکر میکنید که همه چیز را درمورد رهبری یادگرفته اید، تا اتمام این مقاله صبر کنید. دلیل اینکه باید یاد بگیریم که رهبری با مسئله قدرت نفوذ سروکار دارد این است که خودتان را در موقعیتی قرار خواهید داد که رهبری شوید که از نظر تخصصی و شخصیتی نفوذ بیشتری داشته باشد.
قبل از اینکه یادبگیریم که چرا رهبری با مسئله قدرت نفوذ سر و کار دارد، باید بفهمیم که رهبری و نفوذ هر کدام چه معنا و مفهومی دارند. رهبری به این شیوه تعریف میشود: قدرت هدایت و راهنمایی کردن، و مفهوم نفوذ نیز این است: توانایی تاثیر گذاشتن روی افراد به طوری که بدون اعمال زور و فشار، آنها را به انجام کاری ترغیب کنیم.
سه نکته مهم که به آن می پردازیم عبارتند از:
1. هیچکس ذاتاً رهبر به دنیا نمی آید.
2. باید بین رهبرانی که فقط این مقام را یدک می کشند و رهبران واقعی تمایز قائل شد.
3. پرورش رهبران دیگر
قبل از هر چیز، متخصص رهبری و مدیریت، والتر بِنیس، می گوید، "بدترین و خطرناکترین تصور غلط درمورد رهبری این است که رهبران ذاتاً رهبر به دنیا می آیند و یک عامل ژنتیکی آنها را به سمت رهبری می کشاند. این باور یعنی مردم یا این قدرت را در خود دارند و یا ندارند. که واقعاً بی معنی است. درواقع، عکس این مسئله صحیح است. رهبران ساخته می شوند نه که به دنیا می آیند."
حق با والتر بنیس است، رهبران پرورش داده شده و تعلیم می یابند نه اینکه ذاتاً رهبر به دنیا بیایند. مردم تصور می کنند که مدیر عامل های کارخانه های بزرگ یا سوپراستارهای عرصه ورزش ذاتاً رهبر به دینا آمده اند، اما حقیقت ندارد. آنها سالها برای رسیدن به این درجه زحمت کشیده اند و مهارت آموخته اند.
پس چطور می توان رهبری بانفوذ شد؟ اگر یاد در تمام طول عمرتان فقط یاد بگیرید، می توانید رهبری بانفوذ شوید. افراد می توانند با مطالعه کردن و الگو قرار دادن سایر رهبران، رهبری بانفوذ شوند. شرکت در سمینارها، مشاهده و گوش دادن به نوارهای آموزشی و فعالیت در کنفرانس های رهبری می تواند شما را به یک رهبر تعلیم دیده تبدیل کند.
برای تشخیص خود بعنوان یک رهبر بانفوذ، باید بتوانید تفاوت بین رهبرانی که فقط این مقام را یدک می کشند و رهبران واقعی را تشخیص دهید. دلیل اهمیت آن چیست؟
وقتی توانستید تفاوت بین رهبرانی که فقط این مقام را یدک می کشند و رهبران واقعی را تشخیص دهید، می توانید بفهمید که چه کسی مردم را هدایت می کند. مثال آن یک مدیرعامل است که این عنوان را یدک می کشد، اما حوزه نفوذ او به سایر رهبران موقعیتی محدود می شود. از طرف دیگر، مدیریت منابع انسانی یک مقام و مامور فعال است. به عبارت دیگر، مدیریت منابع انسانی باید بتواند با سازمان های داخلی و خارجی و مردمی که میتوانند به ارتقاء شرکت کمک کنند، کار کند. مدیریت منابع انسانی یک رهبر واقعی است چون در کل سازمان نفوذ دارد و پرسش و پاسخ های مورد نیاز رهبران موقعیتی در دست آنهاست.
دفعه بعدی که در یک میتینگ شرکت داشتید، باید بتوانید بین رهبرانی موقعیتی و رهبران واقعی تمایز قائل شوید.
و آخر از همه به این نکته می رسیم که یکی از اولویت های رهبرای باید پرورش رهبرای دیگر باشد. اما چرا؟
رهبرانی که رهبران دیگری را پرورش می دهند، تاثیر بسیار بالاتری در سازمان خود میگذارند که به هیچ طریق دیگر قابل حصول نیست، نه با افزایش منابع، نه با کاهش هزینه ها، نه با افزایش حاشیه سود، نه با آنالیز سیستم ها، یا اجرای سیستم های مدیریتی با کیفیت بالا و....
پرورش رهبران دیگر برای ارتقاء سطح کمپانی یا شرکتتان بسیار مهم و حیاتی است. اینکار باید جزء اولویت های شما باشد.
اگر رهبری بانفوذ باشید به شما قول می دهم که بتوانید به بهترین شکل سازمان یا شرکت خود را مدیریت و رهبری کنید و قوای انسانی خود را نیز به حد ماکسیمم برسانید. منتظر چه هستید، از همین امروز شروع کنید.
روانشناسی - روش های موفقیت - چگونه رهبری بانفوذ باشیم؟
منبع: نرم افزار سالنامه سلامت(نسخه چهار)
www.Beheshtiyan.mihanblog.com
طبقه بندی: مقالات اجتماعی،فرهنگی، فرهنگی، اجتماعی، بهشتیان، آموزش، اطلاعات عمومی، مقاله،
برچسب ها: چگونه رهبری بانفوذ باشیم؟،
یکی از راههایی که تجارت های کوچک می توانند توان رقابت و برابری با قدرت های بزرگ تجاری را بدست آورند، خدمات پس از فروش (یا خدمات مربوط به جلب رضایت مشتری) است.
آمار و ارقام نیز چیزی جز این نمی گویند. طبق بررسی های انجام شده 20% از شرکت ها در همان سال اول اعلام ورشکستی می کنند. این رقم در سه ساله اول به 50% می رسد.
به منظور حفظ مشتری، باید نظامی را در پیش گرفت که در آن تمامی نیازهای مشتری برآورده شود. حال رمز ایجاد یک تجارت مشتری پسند چه می تواند باشد؟
به این منظور می توانیم 4 فاکتور اصلی را به شما معرفی کنیم که به واسطه آن هر نوع تجارتی موفق خواهد بود:
به جزئیات دقت کنید
کاری کنید که مشتری "شما" را انتخاب کند
پاسخگو و مسئول باشید
انتظارات آتی آنها را برآورده سازید
برای شروع نگاهی به کارفرماهای قبلی خود بیندازید و ببینید که آنها چگونه شرکت و یا تجارت شخصی خود را اداره می کردند. باید با دقت کامل به تعریف آنها از "اداره درست" توجه کنید. سپس می توانید نظر بدهید که آیا آنها رویه درستی را در پیش گرفته بودند یا خیر.
اگر به نظر خودتان احساس کردید که آنها در مسیر اشتباه قرار دارند، پس این فرصت مناسبی است برای شما که سرویس بهتری را در اختیار مشتریان قرار دهید. هر تصمیمی که می گیرید، هیچ گاه نباید اهمیت مشتری را از نظر دور کنید. با همین تصمیمات است که شما می توانید به موفقیت یا شکست برسید. با چنین دورنمایی می توانید دست به تاسیس یک زیربنای محکم بزنید.
ساخت یک زیربنای محکم
ابتدا باید برای خود یک برنامه تجاری معین اختیار کنید و سپس در آن یک سری اهداف دست یافتنی را بگنجانید. باید در زمینه ای مشغول به فعالیت شوید که به طور کامل در مورد آن آگاهی داشته باشید. در این میان علاقه نیز نقش مهمی را بازی می کند.
در ابتدا به این دلیل که مشتری ها شناخت دقیقی از بازار کار شما ندارند، ممکن است توجه چندانی به خدمات شما نداشته باشند. شاید اسم تشکیلات شما را تنها در تبلیغات روزنامه های محلی دیده باشند و یا فقط به خاطر اینکه محل کسب و کارتان نزدیک پست خانه است، متوجه فعالیت شما شده باشند.
می توانید از اینترنت هم کمک بگیرید. با پرداخت مبلغ کمی می توانید نام خود را در موتورهای جستجوی اینترنتی معروف مانند گوگل و یاهو قرار دهید تا اسم شرکت شما را در بالای لیست جستجو قرار دهند و مشتری با مرور اولین صفحه با فعالیت شما آشنا شود.
زمانیکه اسم شما به گوششان خورد، بازهم این امکان وجود دارد که یادشان برود اسمتان را کجا شنیده اند و یا اصلاً چیز خوبی در موردتان شنیده اند و یا چیز بدی؛ اما به هر حال زمانیکه با نامتان آشنا شدند، شما یک موقعیت استثنایی پیدا می کنید تا بتوانید تاثیر خوبی روی آنها بگذارید و نظر آنها را به خدمات خود جلب کنید.
توجه به جزئیات
اگر شرکت شما فقط از خودتان تشکیل شده باشد، همیشه باید خودتان را طوری جلوه دهید که دارای یک سری تشکیلات قوی و ثابت هستید.
البته منظور ما این نیست که در مورد توانایی های خود اغراق کنید، بلکه منظور ما این است که داشتن یک وجهه حرفه ای می تواند شما را یک قدم به موفقیت نزدیکتر سازد. از سایت های اینترنتی گرفته تا تبلیغات متعددی که به چشمتان می خورد، از بروشورهای چاپی گرفته تا نحوه پاسخگویی به تلفن ها و اینکه با چه سرعتی به آنها پاسخ می دهید، همه و همه گویای خدمات شرکت شما هستند.
مطمئن شوید که موارد بالا به روشنی پیغام اصلی شما را به مشتری انتقال میدهند، همچنین باید هم از نظر شفاهی و هم از حیث دیداری اهداف شما را دست یافتنی تر جلوه دهند.
این روزها مشتری نه تنها می تواند جنس مورد علاقه خود را انتخاب کند، بلکه میتواند آنرا در هر زمان و هر مکانی که بخواهد، در اختیار بگیرد. پیش از انتخاب هم به اندازه کافی منابع اطلاعاتی مختلف در اختیارش قرار دارد و او به راحتی می تواند اطلاعات لازم را بدست آورد. همانطور که می دانید هیچ دلیلی برای انتخاب نکردن گزینه های بهتر وجود ندارد. (خود شما هم به عنوان یک مشتری این کار را انجام میدهید و دنبال اجناس و خدمات بهتر و با کیفیت تر می روید.)
کاری کنید که مشتری "شما" را انتخاب کند
انسان ها از انسانها خرید می کنند به همین دلیل باید کاری کنید که احساس راحتی کنند. به عنوان مثال در مورد تلفن ها می توان گفت که بهتر است بیش از اینکه سه بار زنگ بزنند، گوشی را بردارید و کسی که مسئول پاسخگویی تلفن هاست می بایست لبخند بر لب داشته باشد و ارتباط خوبی را با مشتری ها برقرار کند.
یک شماره رند که راحتی به ذهن سپرده شود نیز بی تاثیر نیست؛ اما از همه این ها مهمتر احساسی است که مشتری هنگام تعامل با شرکت شما پیدا می کند. باید توجه داشته باشید که این "شما" از همان شخصی که پاسخگوی تلفن است شروع می شود تا کسی که نامه ها را جواب می دهد، صدایی که بر روی پیغامگیر قرار دارد و ... به همه این موارد باید دقت داشته باشید و کاری کنید که همه این موارد شما را به اهدافتان نزدیک تر سازند.
زمانیکه مشتری با شما تماس می گیرد، فکر می کنید که می توانید احساس خوبی را به آنها القا کنید؟ دقت داشته باشید که باید توجه خاصی به ظریف ترین مسائل مبذول دارید، نباید کاری کنید که آخرین تماسشان با شرکت شما باشد. پاسخ به تماس های تلفنی و نامه های ارسالی باید ظرف مدت یک تا دو روز انجام شود. اگر به طور مرتب این کار را انجام دهید آنوقت می توانید به راحتی ادعا کنید که برای مشتری های خود اهمیت قائل هستید.
سیستم تلفنی پیشرفته
اگر کمتر اتفاق می افتد که مشتری ها را رو در رو ملاقات کنید، بهره گیری از یک سیستم پیشرفته تلفنی امری ضروری به شمار می رود. باید کاری کنید که در ساعات اوج کار، تماس هایی که با خط های اشغال گرفته می شوند به طور خودکار بر روی خط های دیگری انتقال داده شوند تا مشتری مجبور نشود چند مرتبه شماره تلفن را بگیرد.
حتی می توانید خدماتی را به آنها ارائه کنید که در صورت لزوم بتوانند پیغام بگذارند تا مجبور نشوند بر روی خط باقی بمانند. همین کارهای اینچنی هستند که می توانند رضایت مشتری را به راحتی به خود جلب کنند. انجام کلیه امور مذکور می توانند انتخاب شرکت شما توسط مشتری ها را ساده کرده و نشان دهند که تشکیلات شما مسئولیت پذیر است.
تماس هایی که با شرکت گرفته می شوند از اهمیت بالایی برخوردار هستند. تلفن های بی پاسخ، و قطع شده درآمد شما را پایین می آورند. زمانیکه بحث از خرید و فروش به میان می آید همین نحوه پاسخگویی به تلفن ها است که برنده ها را از بازندگان جدا می سازد.
مطمئن شوید که تمام تلفن ها، فوری و بدون هیچ گونه اتلاف وقتی پاسخ داده میشوند. همشه چهره یک حرفه ای را به خود بگیرید و به سمت خوشحال کردن مشتری ها گام بردارید.
مشتری ها را گروه بندی کنید
آیا تا کنون به یک سازمان بزرگ تجاری پیشنهاد کرده اید که با ارگان دیگری همکاری کند؟ حرف زود پخش می شود! مشتری ها به راحتی از تعهدات کلیه مکان های تجاری با خبر می شوند. در هر شرایطی باید در نظر داشته باشید:
مدیر شرکت باید به شخصه خرده فروش ها را انتخاب کنید (علاوه بر سایر وظایف دیگری که دارد)
مشتری باید بتواند کالا و خدمات شما را به طور مستقیم (از طریق سایت های اینترنتی، مغازه، کاتالوگ) و یا از طریق فروشنده های محلی خریداری کند.
مشتری حق دار که به جای استفاده از قراردادهای بلند مدت و محکم از انواع کوتاه مدت و راحت استفاده کند.
در صورت نیاز، مشتری در همان مراحل اولیه باید از خدمات پس از فروش و امکاناتی که بعداً در اختیارشان قرار خواهد گرفت، مطلع شود.
اغلب مشتری ها به دنبال کالاها و خدمات ارزان قیمت تری هستند و کمتر اتفاق می افتد که به دوام کالا و خدمات دقت کنند.
مشترها ترجیح می دهند که اطلاعات به زبان آمیانه در اختیار آنها قرار بگیرد تا به زبان پیچیده صنعتی.
زمانیکه کلیه این امور را انجام دادید، نوبت به آن می رسد که سایر انتظارات مشتری ها که ممکن است در آینده به آن برخورد کنند را برآورده سازید.
رفع انتظارات آتی
به قول هایی که می دهید عمل کنید و کاری را که می گویید، انجام دهید. انواع مختلف محصولات را از یکدیگر جدا کنید، تمام محصصولات را به درستی قیمت گذاری کنید، و نهایتاً برای از بین بردن هر گونه تصور غلط، زبان فنی را کنار بگذارید و با زبان خودشان با آنها صحبت کنید.
هر چند وقت یک بار مشتری ها را چک کنید و ببینید که آیا از خدماتی که به آنها ارائه کرده اید راضی هستند و مشکلی در رابطه با استفاده از کالاهای شما دارند یا خیر. آنوقت اگر می خواهید تغییری در مجموعه بدهید با اتکا به پاسخ هایی که از مشتری ها گرفته اید، به راحتی می توانید این کار را انجام دهید.
باید مشتری ها را در جریان بگذارید که شما به خاطر آنها، در تشکیلات و در نحوه ارائه کالا و خدمات، تغییر ایجاد کرده اید. آنها باید بدانند که شما مسئولیت پذیر هستید و همیشه انتظارات آنها را برآورده کرده و سرویس مطلوبی به آنها ارائه خواهید داد.
سعی کنید در کلیه سطوح کارایی خود را بالا نگه دارید. باید توجه داشته باشید که نباید این کار را تنها در زمانیکه چیزی غلط از آب در می آید، انجام دهید. اگر خدمه احساس کردند که با یک تغییر کوچک، نتیجه خوبی پدید می آید، به آنها اجازه ایجاد تغییر را بدهید. اگر به نتیجه دلخواه نرسیدید، هیچ ترسی به خود راه ندهید و همه چیز را به صورت قبل برگردانید.
به خدمه خود پاداش دهید تا اشتیاق بیشتری برای سرویس دهی به مشتریان پیدا کنند. به آنها این اختیار را بدهید که انتظارات مشتری ها را برآورده سازند. هر جا که امکان داشت مسائل مالی را نیز در نظر بگیرید تا سود مناسبی آیدتان شود.
اگر شما و خدمه به طور مکرر از خود سؤال بپرسید و نیازها و خواسته های مشتریان را همیشه در نظر داشته باشید، چیزی جز موفقیت در انتظارتان نخواهد بود.
همه مشتری ها به خوبی می دانند که به راحتی می توانند شرکت دیگری را پیدا کنند که خدمات و کالاهای مشابه شما را به آنها ارائه کند؛ آنها به این دلیل شما را انتخاب کرده اند که به حرف هایشان گوش داده و نیازهایشان را مرتفع می سازید !
روانشناسی - روش های موفقیت - چگونه رضایت مشتری را جلب کنیم؟
منبع: نرم افزار سالنامه سلامت(نسخه چهار)
www.Beheshtiyan.mihanblog.com
طبقه بندی: مقالات اجتماعی،فرهنگی، فرهنگی، اجتماعی، بهشتیان، آموزش، اطلاعات عمومی، مقاله،
برچسب ها: چگونه رضایت مشتری را جلب کنیم؟،
همه ما در زندگی فرد دروغگویی را سراغ داریم. یک لاف زن حرفه ای. فردی که حتی اگر تلاش هم کند، باز هم نمی تواند از دروغ گفتن دست بردارد. او در مورد هر چیز و همه چیز دروغ می گوید. تعداد خانم هایی که با آنها قرار ملاقات گذاشته، مسائل کاری، استعدادهایش، تحصیلات و در یک کلام همه چیز. او می خواهد با این کار خودش را بزرگتر جلوه داده و در دیگران تاثیر بگذارد.
دلیل دروغگویی هر چیزی که باشد، کسی به این قبیل افراد احترام نمی گذارد. هیچ کس روی آنها حساب باز نمی کند و برای شخصیتشان نیز ارزش قائل نیست. من این کلام را بارها و بارها تکرار کرده ام: مرد است و حرفش.
توانایی تشخیص دروغ
اعماق وجود بیشتر انسانها پاک و محجوب است. آنها هر چقدر هم که تلاش کنند و دروغی بگویند که به اصطلاح مو لای درزش نرود، باز چشمانشان گویای تمام حقایق است. چشم ها هیچ گاه دروغ نمی گویند. اگر شما یک تبه کار حرفه ای هم باشید، چشمانتان هیچ گاه نمی توانند کسی را فریب دهند. پس چرا خودتان را بیهوده به زحمت می اندازید؟
من می توانم یک فرد دروغگو را زودتر از هر کسی شناسایی کنم. به راحتی توانایی تشخیص حقیقت را پیش از اینکه هیچ حرفی رد و بدل شود دارم. حرکات بدن گویای تمام حقایق هستند.
اما اگر مطمئن هستید که آنها در روز روشن در حال دروغ گفتن هستند، نباید به سرعت عکس العمل نشان دهید. این کار باعث می شود که فرد مقابل احساس شرمندگی و خجالت زدگی کند؛ او فقط می خواهد به نوعی خود را در جلوی چشم همگان بزرگ تر جلوه دهد. (بعد از همه این حرف ها، به هر حال روزی فرا می رسد که یک فرد لاف زن از کرده خود پشیمان می شود، حالا چرا شما فردی باشید که او را به شرمندگی می رساند؟)
گاهی اوقات بهتر است به شخص دروغگو نشان دهیم که فقط به خاطر دلایل ضمنی خودمان، دروغش را می پذیریم. این کار باعث می شود که او کمی بترسد و دفعه آینده دروغ نگوید. معمولا انسان ها خیلی مودب تر و با سیاست تر از این هستند که بخواهند کسی را دروغگو بخوانند به همین دلیل آدم های دروغگو توانایی هایشان را دست بالا می گیرند و هر روز بیش از پیش دروغ می گویند.
برخی افراد نمی دانند چگونه دروغ بگویند
به طور کلی بیشتر افراد دروغگوهای ماهری نیستند. چرا؟ به این دلیل که همیشه اشکالاتی در داستانهایشان وجود دارد. به عنوان مثال اگر مرخصی استعلاجی می گیرید، پس چرا روز بعد سرحال و شاداب سر کار آماده می شوید؟ دلیلش این است که این جور افراد توانایی دیدن دورنمای بزرگتر را ندارند. آنها نمی دانند که چگونه باید بر روی سخنان کذبشان درپوش بگذارند به همین دلیل همیشه دستشان رو می شود.
من کارمندی داشتم که وظیفه داشت هر هفته گزارشات تحقیقاتی را برایم مهیا کند. روی میزم، هر دوشنبه، درست مثل ساعت. یک روز او دیر حاضر شد، در حالیکه هیچ چیز در دست نداشت وارد اتاق شد و داستانی ساختگی برای عدم جمع آوری اطلاعات برایم تعریف کرد. جدا از اینکه هر بهانه ای هم که می آورد (اصلا به من مربوط نبود که چرا نتوانسته) او به من دورغ هم می گفت.
کارمند عزیز ما به جای جمع آوری اطلاعات یک هفته در شمال مشغول ماهیگیری بوده. آیا فکر نمی کرد که من می توانم به راحتی حقیقت را دریابم؟ او مثل یک کبک سرش را به داخل برف فرو برده بود و تصور می کرد که دیگران نیز توانایی دیدن هیچ چیز را ندارند. بهانه های او واقعا واهی و غیر قابل باور بودند. من قبلا فکر می کردم جوان فعال و پر کاری است، اما در آن زمان از چشمم افتاد و کسی جز یک دروغگو نبود. او فقط می خواست مثل یک مرد رفتار کند، اما توانایی آن را نداشت. البته من اجازه پیش روی را از او سلب نکردم، اما به راستی لنگان لنگان تا کجا می توان جلو رفت؟
یکی دیگر از کارکنانم روزی برایم یک دست کت شلوار با مارک "آرمانی" هدیه آورد. من از او پرسیدم که اصل است یا خیر (در صورتیکه می دانستم مارک لباس قلابی است) اما او با کمال خونسردی گفت اصل است و افزود "من آن را از یکی از عمده فروشی های آرمانی خریداری کردم و فروشنده به من اطمیان خاطر داد که جنس اصلی است." به هر حال چه کارمند من دروغ می گفت، چه عمده فروش آنقدر کودن بوده که جنس اصل و فرع را تشخیص نمی داده، در اینجا شناسایی کاذب کمی دشوار به نظر می رسد. به نظر شما احتمال دروغگویی کدامیک بالاتر است؟
بله دقیقا، خیلی خوبه، دارید یاد میگیرید.
قبول اشتباهات، صداقت
برخی بیش از اندازه نادان هستند، ذهنشان کار نمی کند، توانایی های خود را بیش از اندازه بالا تصور می کنند و فکر می کنند که در مرکز توجه جهان قرار دارند. آنها تصور می کنند که با اتکا به دروغ به راحتی می توانند خودشان را از شر تمام مشکلات خلاص کنند، اما در نهایت دود این کار وارد چشمان خودشان می شوند.
زمانی که دروغ می گویید نه تنها ارزش شما در نظر اطرافیانتان از بین می رود، بلکه انسانیت شما نیز نابود می شود. گفته هایتان حقیقت ندارند، همه آنها وهم و فریب هستند. در این حالت چگونه می توانید انتظار داشته باشید که دیگران شما را جدی بگیرند؟
اگر کسی دروغ بگوید چیزی نمی گذرد که به او برچسب دروغگویی می چسبانند و نام چوپان دروغگو بر او می گذارند. همه چیز برایتان تمام خواهد شد. زمانیکه در شرایطی گیر می کنید که برای رهایی از آن مجبور هستید اندکی قوه تخیل خود را به کار بیندازید، بهتر است دهنتان را ببندید و چیزی نگویید. به جای دروغ گفتن به اشتباهاتتنان اعتراف کنید و تا در نظر همگان بزرگتر جوه کنید. صادق باشید و همه مردم را نیر به صداقت فرا خوانید. هر کاری که انجام دهید نتیجه آن را بزودی می بینید حال چه در شغل چه در زندگی خانوادگی.
بیاد داشته باشید که چینی ها دور زمان را به صورت یک چرخه در نظر می گیرند که همه چیز روزی به سمت جایگاه اولیه خود باز می گردد؟ این حقیقت دارد.
حرف ها و دروغ هایی که از دهانتان خارج می شود درست مثل شمشیری است که به دست دشمن می دهید، پس هیچ گاه به دست افراد سلاحی ندهید تا در آینده بر علیه خودتان از آن استفاده کنند.
دروغ گفتن به خانم ها
یک استثنا برای قانون "اصلا دروغ نگویید"، خانم ها هستند
اگر دروغ مصلحتی نگویید (مانند تعریف از هیکل، دست پخت، علاقه به مادر زن،...) در زندگی نمی توانید به هیچ خانمی نزدیک شوید. این به این دلیل نیست که کذب خوب است بلکه دلیل آن این است که دنیای خانم ها متفاوت بوده و قانون های مخصوص به خود را دارد. بدون دروغ حقیقت زیاد میشود که اکثر آنها نیز جزء حقایق تلخ به شمار می روند. بین خودمان بماند اما خانم ها مانند آقایون توانایی تحمل تمام حقایق را ندارند. طبیعت آنها این چنین سرشته شده است. بهتر است شکایت خود را به درگاه خداوند ببرید.
توجه کنید، شاید کمی دردناک باشد، اما حقیقت دارد. این مقاله مربوط به ملاقات خانم ها و آقایون نیست، مقاله ای برای صاحب اختیار کردن و قدرت بخشیدن به شما در مسایل شغلیست. فکر نکنید که نباید به خانم ها احترام بگذارید و هر طوری که دلتان خواست با آنها رفتار کنید. فقط می خواستم برای شما این مطلب را روشن کنم که قوانین دنیای تجارت با دنیای عشق و علاقه کمی متفاوت است.
نکاتی برای شناسایی افراد دروغگو
تصور کنید که شما همین دیروز متولد شده اید و نامتان هم " گول خور" است. در این قسمت نکاتی است تا اگر کسی در حال دروغ گفتن به شما بود بتوانید خیلی سریع آنرا تشخیص دهید:
چشم ها. چشم طرف مقابل را بخوانید. اگر آنها بی قرار بود و مردمک چشم بیش از اندازه گشاد شده بود نشانه از دوغگویی است. اگر تمام مدت پایی را نگاه می کرد و یا چشمش به این طرف و آنطرف بود و هیچ گاه مستقیما به چشم های شما خیره نمیشد بدانید که که حرف هایش کذب محض است.
اگر جلوی دهان و یا قسمت های دیگر صورتش را می گرفت.
پیشینیان اعتقاد داشتند که هر گاه کسی بینی خود را بخاراند در حال دروغ گفتن است. من خرافاتی نیستم اما یک انسان راستگو هیچ گاه زمان پاسخ به پرسش ها بینی خود را نمی گیرد، فین فین نمی کند و آنرا نمی خاراند.
اگر به این طرف و آن طرف حرکت می کرد تا به نحوی در تمرکز شما نسبت به موضوع مورد بحث اختلال ایجاد کند.
من من کردن و بعد درست کردن کلمات (شاید این اتفاق برای خودتان هم پیش آمده باشد در چنین شرایطی اصلا لازم نیست که بر گردید و کلمات غلط تلفظ شده را مجددا تکرار کنید)
اگر تنها اشاره مختصری به جزئیات قضیه می شود و همان حرف ها را برای متقاعد کردن خودش چندین بار تکرار می کند. او خیلی مشکوک به نظر می رسد درست مثل یک وکیل در زمان دفاع از متهم.
داستان او پیچیده و تا حدی تحریف شده است و باعث گیج شدن می شود .
دائما در حال تغییر دادن موضوع مورد بحثی است، پرسش های انحرافی می پرسد و به سوالات شما را نیز پاسخ نمی دهد.
همیشه در زمان جواب دادن به سوالات از جمله "آیا تو به من اعتماد نداری" استفاده می کند.
سوالاتی را که به نفعشان نیست نمی شنوند. چی؟ آیا در عرض 10 ثانیه راه گوششان مصدود می شود؟ آنها زمانی که از شما خواهش می کنند تا سوال خود را مجددا تکرار کنید، زمانی پیدا می کنند تا به گفته های کذبشان شاخ و برگ دهند.
جزئیات پس از چند روز از این رو به آن رو می شود (دوباره اگر یک چنین اتفاقی برای خود شما افتاده باشد، حتما به یاد می آورید که جزئیات را بارها و بارها عوض کردید) چند سال بعد در مورد همان داستان از او سوال کنید، آنگاه با تلی از دروغ های مختلف روبرو خواهید شد.
روانشناسی - روش های موفقیت - چگونه دروغگو را تشخیص دهیم؟
منبع: نرم افزار سالنامه سلامت(نسخه چهار)
www.Beheshtiyan.mihanblog.com
طبقه بندی: مقالات اجتماعی،فرهنگی، فرهنگی، اجتماعی، بهشتیان، آموزش، اطلاعات عمومی، مقاله،
برچسب ها: چگونه دروغگو را تشخیص دهیم؟،
همه باید کار کنند. تقریب زده می شود که افراد به طور متوسط در حدود 40 تا 50 درصد از زمان زندگی خود را صرف کار کردن می کنند. در این میان 4/1 این افراد همواره در این فکر هستند که چگونه می توانند درآمد خود را افزایش دهند.
همیشه در این مورد چیزهایی می شنویم: "هزینه های زندگی در حال افزایش هستند، هزینه حمل و نقل افزایش پیدا می کند، مالیات ها زیاد می شوند اما درآمد ها همچنان ثابت باقی می مانند." بعد از خودم می پرسم "چرا؟" درآمد شما حتماً باید افزایش پیدا کند، اگر این اتفاق نمی افتد پس حتماً نمی دانید که برای افزایش آن باید چه کاری انجام دهید."
البته سوء تفاهم ایجاد نشود. کار خوب و سخت کوشی، همیشه موفقیت را با خود به همراه می آورد، اما اگر بخواهید هر روز فقط کار کنید و امیدوار باشید که حقوقتان افزایش پیدا کند، شاید هیچ وقت چنین اتفاقی در زندگی برایتان رخ ندهد. چیزی که شما به آن احتیاج دارید، سخت کوشی و کار زیاد است. باید قدری زرنگی هم داشته باشید. خوشبختانه این مورد کاملاً اکتسابی است و اگر کمی تمایل داشته باشید به راحتی می توانید آنرا یاد بگیرید.
پیش از هر کاری ابتدا باید اهداف خود را روشن کنید و ببینید به کجا می خواهید بروید. هر کاری که انجام می دهید به تصمیمی که اتخاذ می کنید بستگی دارد و این امر از اهمیت شایان ذکری برخوردار می باشد. بیشتر افراد به درستی نمی دانند که قصد دارند به کدام سمت شغلی دست پیدا کنند، چه کاری می خواهند انجام دهند، چه کسی بشوند، آنها ارتباط تنگاتنگی با سمت فعلی شغلی خود برقرار نکرده اند و به همین دلیل نمی توانند تصویر روشنی از آینده شغلی شان در ذهن داشته باشند.
درست مانند این است که بی هدف دور و اطراف شهر بگردید، بدون مقصد به هیچ کجا نمی رسید.
دانش تخصصی – آیا می دانید یک متخصص در هر زمینه تا چه اندازه درآمد کسب می کند؟ از یک جراح، فوتبالیست حرفه ای، خواننده و حتی تاجر بپرسید؛ هر کسی که بتوان نام "متخصص" بر روی او گذاشت، حقوقی دریافت می کند که اگر بدانید مختان سوت می کشد، اما به راستی آنها چگونه تبدیل به یک "متخصص" شده اند؟
به نظر من آنها به صورت ناخودآگاه در این طبقه قرار نگرفته اند، بلکه خودشان خواسته اند تا امروز به چنین مرحله ای رسیده اند. جراح به این دلیل جراح شده که سال ها زحمت کشیده و درس خوانده و هنر جراحی را آموزش دیده. یک بازرگان حرفه ای نیز پیش نیازهای تجارت را فرا گرفته. به هر حال قصد من از مطرح کردن تمام این نمونه ها این است که به شما بگویم باید در مهارتی که دارید تخصص پیدا کنید و به مرور زمان توانایی های خود رادر آن مقطع خاص ارتقا بخشید.
کلاس های آموزش نام نویسی کنید و شروع کنید به کسب تخصص در مهارت های خود.
حرفه ای عمل کنید- در قبال کاری که انجام می دهید احساس مسئولیت کنید. به شغل خود تعهد داشته باشید. در محل کار از تلفن های غیر ضروری اجتناب کنید. زمانیکه از شما تقاضا می شود تا کاری را پیگیری کنید آنرا به دقت انجام دهید. وقتی به شما کاری محول می شود، آنرا به اتمام برسانید. حرفه ای ها فرق میان ساعات کاری و تفریح را به خوبی درک می کنند و هیچ گاه این دو مقوله را با یکدیگر ترکیب نمی کنند.
نگرش مثبت – این مورد یکی از خصوصیات کلیدی در تمام افراد موفق است. شما باید نگرش صحیحی را برای خود برگزینید. منظور از نگرش صحیح آن است که وقتی اوضاع به هم می ریزد به جای اینکه شروع کنید به سرزنش کردن، راه حلی برای آن پیدا کنید. همچنین در حین کار کردن باید همیشه لبخند بر لب داشته باشید و به تعهدات خود عمل کنید.
گرایش مثبت ذهنی شاید نتواند کلیه مشکلات شما را در محیط کار حل کند، اما در مقایسه با نگرش منفی به شما انرژی بیشتری می دهد و شانس موفقیتان را افزایش می دهد.
ارتقای فردی – علاوه بر کسب تخصص، ارتقای توانایی فردی نیز از مقوله های دیگری است که قابل بحث می باشد. ارتقای شخصی از "مهارت های ظریف" تشکلی شده است، مانند: توانایی مدیریت زمان، ارتقای شخصیت فردی، مهارت های ارتباطی، پیراستگی، و توانایی رهبری و هدایت.
آیا تا کنون متوجه شده اید که یکی از مشکلات اساسی بیشتر افراد نداشتن وقت کافی است؟ چرا در یک کلاس مدیریت زمان شرکت نکنیم و یا یک کتاب در این مورد نخوانیم؟ رهبری و مدیریت نیز یکی از مهارت های ضروری دیگر به شمار می رود. اگر شخصی به درستی بداند که چگونه می تواند کنترل و اداره امور را به دست بگیرد، بی شک فاصله چندانی با موفقیت نخواهد داشت. مهارت های برقراری ارتباط نیز از شهرت کمتری نسبت به دو مورد بالا برخوردار نیستند. چگونه مسئله افزایش حقوق را عنوان می کنید؟ چگونه می توانید از کسی تقاضا کنید که کاری را با خواست خودش برای شما انجام دهد؟ بر اساس تحقیقاتی که چند سال پیش انجام شده، محققان به این نتیجه دست پیدا کردند که افراد موفق همیشه باهوش ترین ها و دانشمند ترین ها نیستند، بلکه کسانی هستند که نحوه برقراری ارتباط با دیگران را به درستی میدانند.
جایگزین نشدنی – هیچ کس را نمی توان پیدا کرد که غیر قابل جایگزینی باشد، اما حداقل کاری که می توانید انجام دهید این است که جایگزینی خود را مشکل کنید. اگر شما فردی باشید که به سختی بتوانند برایتان جایگزین پیدا کنند، کارفرمای شما برای اینکه شما را در کنار خود نگه دارد، حقوقتان را افزایش داده و سمت بهتری به شما میدهد.
اغلب شرکت ها به دنبال افراد با استعداد می گردند. هر چقدر استعداد بالاتری در نتیجه گرفتن داشته باشید، شانس گرفتن ترفیع رتبه نیز افزایش پیدا می کند. به عنوان مثال یک فروشنده بااستعداد را در نظر بگیرید. آیا فکر نمی کنید که اگر بتواند میزان فروش را دائماً بالا نگه دارد، حاضرید حقوق بیشتری به او بدهید؟ آیا دلتان نمی خواهد او را در کنار خود نگه دارید تا بتواند فروشنده های دیگر را نیز آموزش دهد؟
برای اینکه بتوانید کاری کنید که جایگزی انتخاب کردن برای شما کار دشواری شود، باید این کارها را انجام دهید: در مورد کارتان چیزهایی بیشتر از آنچه از شما خواسته شده بدانید و کار را نسبت به سایر همکارانتان بهتر انجام دهید.
ابتکار عمل – اغلب افرادی که من می شناسم معمولاً تمایلی به انجام امور خلاقانه و ابتکاری ندارند. آنها به جای اینکه به صورت ابتکاری دست به انجام کاری بزنند بیشتر منتظر می مانند تا کسی به آنها بگوید چه کاری را باید انجام دهند.
برخی از انسان ها نیز اصلاً یادشان می رود که می توانند یک چنین کاری را انجام دهند. انجام کارهای ابتکاری شما را در جایی قرار می دهد که مقامات بالا به راحتی می توانند شما را مشاهده کنند. به عنوان مثال من پوشه ای درست کردم که مقالاتی را در آن جای دادم که بعد ها بتوان در روزنامه از آنها استفاده کرد . معمولاً موضوعات جالب را از روزنامه ها و مجلات دیگر جمع آوری می کردم، آنها را در یک بولتن دسته بندی می کردم و تا یک هفته بعد همه آنها را در پوشه اختصاصی خود دسته بندی مینمودم. کسی به من نگفته بود که این کار را انجام دهم، اما خودم به این نتیجه رسیدم که مقالات روزنامه می توانند منبع مناسبی برای آموزش موارد مختلف باشند. مدت زمان زیادی طول نکشید که سرپرست من متوجه شد چه کاری انجام می دهم و نتیجه آن این شد که الآن جایی کار می کنم که همیشه دوست داشتم: دفتر روزنامه.
دنبال نکات ابتکاری بگردید که به نحوی باعث پیشرفت کل شرکت می شوند و آنها را انجام دهید. چیزی نخواهد گذشت که به شما مسئولیت هایی داده می شود که در ازای آنها می توانید درآمد بالاتری کسب کنید.
ارتباط با افراد خوب – من همیشه از این داستان خوشم می آمد: روزی مردی برای خرید چهارپا به بازار می رود. از یکی از چهارپاها خوشش می آید و با صاحب حیوان توافق می کند که برای اینکه بررسی دقیق تری روی حیوان داشته باشد او را با خودش به طور آزمایشی به خانه ببرد. زمانیکه به خانه می رسند او را به استبل در کنار سایر خرها می برد. خر نگاهی به دور و اطراف خود می کند و بدون هیچ تعللی به کنار تنبل ترین و شکمو ترین خر می رود. زمانیکه خریدار با یک چنین صحنه ای مواجه می شود او را بیرون برده و به صاحبش تحویل می دهد. صاحب خر تعجب میکند و نمی داند که چرا اینقدر زود بازگشته: "چرا؟ آیا به این سرعت خر را امتحان کردی؟" مرد در پاسخ به او می گوید: "دیگر لازم به امتحان کردن نیست، از همنشینی که برای خود انتخاب کرد معلوم است!"
سعی کنید اطراف خود را از افراد شاخص پر کنید، بیشتر تغییراتی که در زندگی شما اتفاق می افتد بستگی به دوستانی دارد که در اطرافتان هستند. سعی کیند همیشه درست انتخاب کنید زیرا وقتی که انتخاب کردید زندگی شما بسته به آن انتخاب شکل می گیرد.
لبخند بزنید – این کار را باید با یک نگرش مثبت انجام دهید. اگر به بیشتر فروشنده های موفق نگاه کنید، می بینید که همه آنها همیشه لبخند بر لب دارند. البته این خصوصیت اخلاقی تنها به فروشنده ها محدود نمی شود بلکه به کلیه حرف تعمیم داده می شود.
حتی یک اپراتور هم زمانیکه با تلفن صحبت می کند می تواند به شخصی که آنطرف خط است، لبخند بزند و تمام سعی خود را بکند تا اطلاعات مورد نیاز را در اختیار آنها قرار دهد. باید فایل را طوری طبقه بندی کند که هم مرتب باشد و هم به آسانی قابل دسترسی باشند.
در هر حرفه ای که قرار دارید بهتر است یاد بگیرید که چگونه می توانید کارها سریع تر، بهتر و با یک لبخند بر روی لب هایتان انجام دهید.
اغلب افراد نمی دانند که این خودشان هستند که فیش حقوقیشان را می نویسند. بله البته کسانی هستند که زیر آنرا امضا کنند، اما آنها نیستند که میزان آنرا تعیین میکنند.
یک یا دو مورد از موارد بالا را انتخاب کنید و سعی کنید آنرا به طور مداوم انجام دهید. به نتایج بدست آمده دقت کنید آنقدر آنرا انجام دهید تا جزئی از خصوصیات فردیتان شود. فقط زمانیکه جزئی از شما بشود، می توانید از آن سود ببرید
روانشناسی - روش های موفقیت - چگونه درآمد خود را افزایش دهیم؟
منبع: نرم افزار سالنامه سلامت(نسخه چهار)
www.Beheshtiyan.mihanblog.com
طبقه بندی: مقالات اجتماعی،فرهنگی، اجتماعی، فرهنگی، آموزش، اطلاعات عمومی، مقاله،
برچسب ها: چگونه درآمد خود را افزایش دهیم؟،
همه ی سال سخت کار کرده اید، و این سختی را برای رسیدن به موفقیت به جان خریده اید، و وقتی نوبت به بررسی عملکرد شما در کارتان می رسد، انتظار دارید رتبه بالایی نصیبتان شود. اما، باوجود دستاوردها و پیشرفت های عالی شما و اطمینانی که از موفقیتتان دارید، احساسی به شما می گوید که ممکن است به خاطر کمبود یک ویژگی مورد انتقاد قرار گیرید و آن ویژگی چیزی نیست جز ابتکار عمل و پیشقدم شدن برای کارهای جدید.
خیلی ها ابتکار عمل را رمز و راز می دانند چون نمی دانند که این ویژگی چطور سنجیده می شود یا مستلزم چه چیزهایی است. و متاسفانه این همان معیاری است که رئیستان وقتی می خواهد در ارزیابی پایان سال به کارمندانش رتبه بدهد، مد نظر قرار می دهد.
ابتکار عمل و پیشقدم شدن برای کارهای جدید معمولاً سوء تعبیر می شود چون ارتباطی با اهداف مربوط به عملکرد شما در جلسات کاری ندارد. ابتکار عمل یعنی یک نیاز را مشخص کرده و بعد برای سود شرکت درصدد ارائه ی راه حلی برای آن برآیید. هیچ جادویی در کار نیست. فقط باید برای پیشرفت و توسعه شرکت کمی مسئولیت پذیر باشید.
قبل از اینکه تلاشتان را آغاز کنید، از حسن نیتتان اطمینان یابید، یعنی به عبارت دیگر اطمینان پیدا کنید که واقعاً قصد کمک به شرکت، رئیس و همکارانتان را دارید.
ببینید کجا نیاز به ابتکار عمل دارد
چقدر با نیازهای شرکت و رئیستان آشنا هستید؟ آیا می دانید چه چیزهایی برای آنها اهمیت دارد؟
ابتکار عمل یعنی در جهت سود شرکت قدم بردارید، نه اینکه برای انجام کارهای بیهوده و غیرضروری وقت را هدر دهید. برای درک تفاوت آن، ببینید تاثیر یک عمل را روی عملکرد گروه، هدف یا موفقیت دراز مدت شرکت بسنجید.
اگر تشخیص دادید که تاثیر آن خیلی زیاد است، از خودتان سوال کنید چرا شرکت تابه حال روی آن سرمایه گذاری نکرده است. در بررسی این موضوع، ممکن است با دلایل مختلفی مواجه شوید—که بعضی از آنها خوب است و بعضی دیگر نه—که چرا تابه حال اقدامی در آن جهت صورت نگرفته است. بعضی از این دلایل عبارتند از:
زمان و منابع کافی در دسترس نبوده است
اگر دلیل این باشد، خود را برای کار و تلاش بیشتر آماده کنید و افراد هم فکرتان را نیز در آن جهت به کار گیرید.
اهمیت موضوع تابه حال درک نشده است
آیا تحلیل درستی از موضوع دارید؟ کمی دیگر باورها و ایده های خودتان را بررسی کنید.
یک راه حل یا راه کار بادوام وجود نداشته است
آیا در توانتان هست که یک دیدگاه تازه برای بررسی موضوع ارائه کنید؟
اجازه ی عمل داده نمی شده است
دلایل سیاسی بسیاری وجود دارد که چرا امور به فلان شیوه اداره می شود یا بعضی اعمال به طور کلی انجام نمی گیرد. گاهی این دلایل چندان خوب و قانع کننده نیستند اما گاهی هم می تواند هشداری باشد که دیگر به انجام آن کار اصرار نورزید.
اجازه بگیرید و بعد برنامه بریزید
باید اول موافقت رئیس را جلب کنید. انجام پروژه هایی که هیچوقت توسط بالادستان تایید نمی شود، هیچ فایده ای ندارد. یک طرح کلی از کاری که می خواهید انجام دهید تهیه کرده و در فرصتی مناسب آن را به رئیستان نشان دهید و درمورد آن مذاکره کنید.
وقتی توانستید حمایت بالادستانتان را جلب کنید، برای کارتان به دقت برنامه ریزی کنید. یک برنامه خوب با جزئیات کامل باید بتواند پاسخگوی سوالات زیر باشد:
چه کسانی کمک می کنند؟
از آنجا که این شما هستید که برای انجام این پروژه پیشقدم شده اید، باید بتوانید برای کارتان حمایت افرادی را کسب کنید، به ویژه اگر قرار باشد افرادی برای انجام کار وقت و انرژی اضافی بگذارند.
برنامه چطور پاسخگوی نیازهاست؟
یک تصویر کلی از پروژه دراختیار همه قرار دهید و در آن بازگو کنید که هدف این پروژه چیست و چطور باید انجام گیرد.
مسئولیت ها و اهداف کار چیست؟
هر فرد در اجرای پروژه چه نقشی دارد؟ موعد و فرجه ی انجام کار هر یک از این افراد تا چه زمانی است؟
موفقیت کار به چه صورت ارزیابی می شود؟
همه دوست دارند بدانند که پروژه چه زمان پایان می پذیرد، چه چیز نشانه ی شکست پروژه و چه چیز نشانه ی موفقیت آن است. شکست یا موفقیت کار چه نتایجی را به دنبال خواهد داشت؟
انتظارات چطور مدیریت می شود؟
آیا انتظارات از مدیریت شما کم است یا زیاد؟ اگر اینطور است، آنها چطور توجیه می شوند؟ اگر توقعات و انتظارات رئیستان پایین باشد، ممکن است پروژه تان چندان مهم به نظر نرسد. و اگر انتظارات رئیستان بالا هم باشد، ممکن است برآورده کردن آنها برایتان دشوار باشد و باعث ناامیدیتان شود.
از رئیستان کمک بگیرید
باوجود اینکه اجازه ی شروع و ادامه ی کار را از رئیس گرفته اید، اما باید بدانید که رئیستان هم عادات و اولویت های خاص خود را دارد. چطور میتوانید انتظارات و توقعات رئیستان را برآورده کنید؟
باید این فرصت را به رئیس بدهید که هر شرط و شروطی را که دوست دارد در راهکار نهایی بیاید، مطرح کند. سبک مدیریتی خودتان را نشان دهید اما به محدوده ی نیازهای رئیس هم احترام بگذارید.
از آنجا که شما برای انجام این پروژه پیشقدم شده اید، مطمئناً رئیس نیز در کارهایتان خیلی دخالت نمی کند. این شما هستید که باید بتوانید پروژه را تا انتها رهبری کنید و به نتیجه برسانید و توانایی هایتان را به بقیه ثابت کنید.
برنامه تان را اجرا کنید
زمانی می رسد که باید تردیدها را کنار گذاشته و برنامه تان را عملی کنید. با انجام دقیق و جزء به جزء نقشه، قادر خواهید بود برنامه را به خوبی پیش ببرید. هر کسی را که نیاز داشتید وارد پروژه کنید و به هیچ وجه برحسب اعتبار و درجه افراد مسئولیت ها را تقسیم نکنید. اجازه بدهید همه در مزایای پروژه باهم سهیم باشند.
عمکردهای شما در اجرای برنامه تان باید بر این مبنا باشد که شرکت را در وهله ی اول اهمیت قرار دهد و پیشرفت و ترقی خودتان درجه ی دوم را داشته باشد. بگذارید میل شما به سودرسانی و کمک به شرکت در اعمالتان هویدا باشد. همه خیلی راحت می توانند تشخیص دهند که کارهای شما از روی ظاهرسازی است یا نیتتان واقعی است.
به مرور زمان مدام امور پروژه را بررسی کنید و ببینید آیا برنامه تان به درستی پیش می رود و نتیجه ی دخواه به دست می آید یا نه. به عبارت دیگر ببینید آیا انتظارات همه برآورده می شود یا خیر.
کارهایی که هنوز نیاز به بررسی و انجام دارند را تعیین کنید و بر اساس برنامه پیش بروید. درصورت نیاز به فکر یک نقشه ی دوم باشید تا درصورت کار نکردن نقشه اول از آن استفاده کنید.
حاصل زحمات شما
پیشقدم شدن برای کارهای جدید مستلزم تلاش، همکاری، و صبر بسیار است. اما وقتی تصمیم می گیرید به رئیس یا همکارانتان کمک کنید، این اعمال ارزش معنوی بسیاری پیدا می کنند. این پیشقدم شدن و ابتکار عمل شما فوایدی نیز برایتان به دنیال خواهد داشت اما کارهایتان نباید از روی اجبار باشد.
پیشقدم شدن برای کارهای جدید به شما این فرصت را می دهد که مسئولیت پذیر شوید، با افراد جدید کار کنید و مهارت های تازه یاد بگیرید. و احتمالاً خواهید توانست در ارزیابی پایان سال رتبه ی خوبی به دست آورید .
روانشناسی - روش های موفقیت - چگونه در محل کار ابتکار عمل نشان دهیم
منبع: نرم افزار سالنامه سلامت(نسخه چهار)
www.Beheshtiyan.mihanblog.com
طبقه بندی: مقالات اجتماعی،فرهنگی، فرهنگی، اجتماعی، بهشتیان، آموزش، اطلاعات عمومی، اطلاعات عمومی، دانستنیها،
برچسب ها: چگونه در محل کار ابتکار عمل نشان دهیم،
همه می دانیم که وجود استرس به سلامت جسمی ما آسیب وارد می آورد اما در این بخش می خواهیم از مضرات استرس در زندگی شغلی آگاه شویم. مردم معمولا هنگامیکه فشار کاری به بالاترین سطح می رسد عقل خود را از دست می دهند و بدون کمک گرفتن از فکر خود دست به کارهایی می زنند که بعدها موجب پشیمانی آنها می شود. ممکن است حرفی بزنند و یا کاری انجام دهند (به ویژه در لحظات بحرانی مثلا پیش از گرفتن ترفیع رتبه و یا اخراج از کار) که بعدا از آن پشیمان شوند.
امروزه مقوله استرس و کار جدا نشدنی هستند. درایت و توانایی کنترل استرس خصیصه ای است که کارمندان کارامد را از سایرین جدا کرده و از نمونه های توانایی بالای مدیریت به شمار می رود.
کلمات استرس زا
دلیل از دست دادن کنترل خود را در شرایط پر فشار پیدا کنید. هنگام مواجهه با این شرایط ذهن ما به حالت تدافعی غریزی خود باز می گردد و بدن هورمون استرس زای آدرنالین ترشح می کند، حالت تدافعی به خود می گیریم که این امر هر گونه پردازش منطقی را منحل می کند. در جهان امروزی ما به وسیله گروهی از لغات رنج آور و آزاردهنده از خود دفاع می کنیم و پس از اینکه ذهن مجددا "آرام" می شود و به حالت عادی خود باز می گردد، متوجه اشتباهاتمان می شویم.
راه حل؟ هشیار باشید که چه موقع ذهن شما در حال زایل شدن است و اجازه ندهید که آدرنالین بیش از اندازه ترشح شود تا ترس بر شما غلبه کند و شما را برانگیخته کرده و موجب شود که شما خشونت به خرج دهید. اجازه دهید تا نیروی عقل و منطق شما دوباره به کار افتد.
نفس عمیقی بکشید برای چند لحظه بر روی مطلب مورد نظر فکر کنید. نقاط مثبت قضیه را در آورید و آنرا را افزایش دهید.
شرایط استرس زا
در این قسمت برای شما 5 موقعیت را باز گو می کنیم که نیازمند حضور ذهن،خرد و شعور و از همه مهمتر خونسردی است. اگر بتوانید در زمان بروز این شرایط خونسردی و تعادل خود را حفظ کنید شما را در محل کار "ابر قهرمان" می نامند.
1- به جدل کشیده می شوید
پایان روز است، همه خسته شده اند و به زحمت بر روی پروژه ای که تازه در ابتدای راه است کار می کنند و هیچ کس هم اعصاب درستی ندارد. ناگهان یکی از همکارانتان به سمت شما می آید و به شما می گوید" نامه ای که برای من نوشته بودی بیش از اندازه مختصر بود و مراتب ادب و احترام در آن رعایت نشده بود" او به شما می گوید که قصد دست انداختن و برتری جویی نسبت به او را داشته اید.
شما در جواب به او می گویید که بهتر است کوتاه بیاید و اینقدر حساس نباشد. برای او تشریح می کنید که وقت شما کوتاه بوده و برای رعایت ادب و احترام زمان کافی نداشته اید. او از کوره در می رود و شما را متهم می کند به دزدی کردن از پروژه و شما را مسئول تمام خرابی ها می خواند و ... بحث بالا می گیرد و چند تا از همکارهای دیگر هم به شما می پیوندند اما آنها نیز نمی توانند کاری را از پیش ببرند.
در این حال چون منطق خود را از دست داده اید تصویری از نا کامی ها در ذهن شما نقش می بندد و فقط باعث می شود که استرس خود شما و اطرافیانتان افزایش یابد. به جای بهره گیری از منطق و ادراک به خوی غیر انسانی خود اتکا نکنید. راه حل این است که حالت تدافعی به خود نگیرید و با اتکا به قوانین عقلی نقد وارده را رد کنید. به جای اینکه با پاسخ های از پیش تعیین شده جلو بیایید اندکی صبر کنید حواس خود را جمع کرده و خونسردی خود را نیز حفظ کنید.
در همین مورد ذکر شده با آرامش پاسخ دهید "من تو را درک می کنم اما این پروژه سنگین است و تاریخ تحویل هم نزدیک شده بنابراین لازم است که کوتاه و مختصر عمل کنیم تا بتوانیم از عهده تمام امور بر آییم. اگر تو به خاطر نامه من آزرده شدی همین جا از تو عذر خواهی می کنم"
با رعایت ادب و نزاکت در مقابل خصومت می توانید طرف مقابل خود را خلع سلاح نمایید زیرا او منتظر پاسخی از روی عصبانیت می باشد. حتی اگر حق با شماست اثبات این مطلب برای یک همکار خودسر کار بی فایده ای قلمداد می شود.
به عبارت دیگر بهتر است گاهی زیرکانه عمل کنید تا صادقانه.
2- پاسخ سوالی را نمی دانید
این موقعیتی است که بسیاری از سیاستمداران و تاجران بزرگ با آن مواجهند: سوالی که آنها را در هنگام سخنرانی خلع سلاح می کند. می توانید در چنین شرایطی به لکنت زبان بیفتید، عرق کنید و بترسید تنها به این خاطر که جواب مناسبی ندارید. اما راههای بهتری هم وجود دارند که افراد عاقل آنها را انتخاب می کنند. به یاد داشته باشید که در هنگام سخنرانی قدرت به دست شماست و مستمعین می بایست مراتب ادب و نزاکت را رعایت کنند. اگر سوال خارج از حیطه بحث بود می تواننید اینطور عمل کنید "به نکته جالبی اشاره شد، اگر به اندازه کافی وقت داشته باشیم من آنرا توضیح می دهم اما اجازه دهید که در حال حاضر به موضوع اصلی بپردازیم."
همچنین می توانید به آن شخص بگویید که خوشحال می شوید پس از اتمام سخنرانی با او شخصا صحبت کنید. این کار به شما زمان لازم برای آماده کردن جواب را می دهد و یا می توانید از آن فرد تشکر کنید و پاسخ سوال را موکول کنید به پایان تشریح مسائل مهمتر.
اما اگر سوال مرتبط با موضوع بحث بود پس بهتر است که متواضع و فروتن باشید و خیلی راحت اظهار کنید که پاسخ آنرا نمی دانید. بالاخره شما هم یک انسان هستید، اینطور نیست؟ اگر این کار را با اعتماد به نفس کامل انجام دهید مردم تصور نمی کنند که شما از آمادگی لازم برخوردار نیستید بلکه بر عکس به دنبال راهی برای حل مسائل پیچیده هستید" سوال خوبی بود اما باید اعتراف کنم که در حال حاضر پاسخ آنرا نمی دانم، به شما قول می دهم که بررسی را همین حالا آغاز کنم و پاسخ مناسب را در اولین فرصت در اختیار شما قرار دهم"
3- خطایی از شما سرمیزند
شما با همکاران و مقامات بالای شرکت مشغول تجزیه تحلیل اشتباهی هستید که باعث متوقف کردن پروژه شده است و ناگهان یکی از همکاران شما را مورد خطاب قرار داده و اشتباه را به شما نسبت می دهد چرا که فایل ناقصی را تحویل داده اید که باعث برهم زدن جریان عادی کار شده است.
اگر اشتباه از جانب شما باشد باید مسئولیت آنرا به عهده بگیرید البته نه به آن معنا که سیلی از پوزش های سوزناک را بر روی میز روان کنید. به جای آن بهتر است که بگویید "متشکرم که آنرا برای من توضیح دادی، الآن متوجه شدم که اشتباهم در کجا بوده و از این به بعد تمام تلاش خود را می کنم که چنین اتفاقی نیفتد" . اگر آن اشتباه به طور صد در صد به شما مربوط نمی شد چنین بگویید "بله من اشتباه کردم و عذر خواهی می کنم، اما هر فردی که فایل مورد نظر را دریافت می کند باید آنها را دوباره چک کند تا خطایی در آن وجود نداشته باشد" چنین موقعیتی زمان مناسبی است که از سیستم موجود انتقاد کنید و راه حلی برای اجتناب از خطاهای مجدد پیشنهاد کنید.
اما از سوی دیگر اگر اشتباه به هیچ وجه از جانب شما نبود اتهامات وارده را یک به یک و با اتکا به مدارک علمی رد کنید. سعی کنید با کسی که از شما نقد می کند مانند یک ابله رفتار نکنید. به طور حتم زمانی که ثابت شد شما فرد مورد سرزنش نیستید متهم اصلی خود به خود پیدا می شود( و شاید همان منتقد شما باشد که به دنبال راهی بوده تا قضیه را از سر خود باز کند)
4- یکی از همکاران غیبت شما را می کند
متوجه می شوید که عده ای در مورد شما شایعه پراکنی می کنند. بدترین کاری که می توانید انجام دهید این است که خود را به بی خیالی بزنید و انتظار داشته باشید که همه چیز خود به خود حل شود. با انجام چنین کاری به او اجازه می دهید که به رفتار زشت و زننده خود ادامه دهد.
اما نباید یکدفعه مغز خود را از دست بدهید زیرا آنها منتظر همین هستند تا بتوانند بیشتر شما را اذیت کنند و به طور قطع شما هم که نمی خواهید آنها را به اهدافشان برسانید! با او رودررو صحبت کنید تا به واسطه ثبات و وقار شما متوجه اشتباه خود شود. هنگامیکه تنهاست به او نزدیک شده و با او صحبت کنید "هی، من شنیدم که تو در مورد من چنین چیزهایی را به دیگران گفته ای، اگر چیزی هست چرا به خودم نمی گویی؟"
پاسخ او هر چه که باشد (ممکن است حالت تدافعی به خود بگیرد و یا با نامردی از حقیقت فرار کند) استراتژی شما یکی است. تنها چیزی که او از شما انتظار ندارد رعایت ادب و نزاکت است. شما با این کار او را خلع سلاح می کنید. سعی کنید نقاط مشترک خود را با او پیدا کنید و در مورد آنها صحبت کنید مثلا بی علاقگی نسبت به کارفرما و یا یکی از مراجعین و یا این آرزو که هر دوی شما می خواهید کمپانی در صدر قرار گیرد و ...
بعد هم دایره توجه خود را بر روی گروه متمرکز کنید: "تو که خودت بهتر می دانی که همه ما با هم و در کنار هم در حال تلاش برای تکمیل پروژه هستیم و چنین حرفهایی به سلامت روانی گروه لطمه می زند. پس بهتر است کینه ورزی را کنار بگذاریم تا کارها به خوبی پیش روند." با انتقال مرکز توجه از فرد به گروه ، شما خود را فردی عاری از خود خواهی و خود پرستی نشان می دهید و خیلی بهتر از او جلوه می کنید و این کار باعث می شود که او دهان خود را ببندد.
اگر او متقاعد نشد با روی باز به او اعلام کنید که اگر به این کار ادامه دهد مراتب را به مقامات بالاتر گزارش خواهید کرد.
5- به تاریخ تحویل نزدیک می شوید
ثانیه ها سپری می شوند و ارباب رجوع چشم انتظار محصول جدید شما که هنوز در مراحل ابتدایی کار است می باشد. در چنین مواقعی یک مسئله کوچک می تواند در نظر افراد به منزله یک مشکل بزرگ جلوه کند و آنها را بیش از حد عصبانی کند. با برنامه ریزی دقیق از بروز چنین مشکلاتی جلوگیری کنید.
نگاه انداختن به ساعت، کاری را از پیش نمی برد پس بهتر است بر روی کار تمرکز کنید نه مهلت های نهایی. لیستی از اولویت ها تهیه کنید و ابتدا بر روی مسائل ضروری تر کنید. اگر لازم شد کارهای بزرگ را به امور کوچکتر اما قابل اجرا تقسیم کنید و هر یک را در زمان خاص خود انجام دهید. ابتدا بر روی اموری کار کنید که باید مجددا توسط افراد دیگر بازبینی شوند. اگر امکان داشته باشد می توانید برخی از کارها را به عهده افراد دیگر بگذارید. از حواس پرتی خود جلوگیری کنید برای این کار می توانید سیم تلفن را قطع کنید و صفحه اینترنت را در صورتی که به آن نیاز نداری ببندید.
در آخر هم تنفس خود را کنترل کنید. بالا بودن انرژی استرس را کاهش داده ذهن شما را در شرایط مناسبی نگه می داردو اجازه ندهید که نا امیدی بر شما غلبه کند تا تمرکز حواس خود را از دست بدهید و همیشه به یاد داشته باشید که در آخرین فرصت ها معجزه های شگفت آنگیزی رویخواهد داد.
ثابت قدم و پابرجا باقی بمانید
در محیط کاری که استرس و فشار روز به روز افزایش می یابد کسانی به موفقیت دست می یابند که بتوانند خونسردی خود را حفظ کنند و برای پست مدیریت نیز از یک چنین افرادی دعوت به عمل می آید. پس بهتر است زمانیکه غریزه غیر انسانی شما در حال انفجار بود خونسرد و متین باقی بمانید و از قوه ادراک خود کمک بگیرید تا از پس کلیه امور برآیید.
روانشناسی - روش های موفقیت - چگونه در شرایط پر فشار خونسردی خود را حفظ کنیم؟
منبع: نرم افزار سالنامه سلامت(نسخه چهار)
www.Beheshtiyan.mihanblog.com
طبقه بندی: مقالات اجتماعی،فرهنگی، اجتماعی، فرهنگی، بهشتیان، اطلاعات عمومی، مقاله،
برچسب ها: چگونه در شرایط پر فشار خونسردی خود را حفظ کنیم؟،