همه افرادی که بر روی این کره خاکی زندگی می کنند، به نحوی درد و رنج های گوناگونی را در طول زندگی خود تجربه میکنند. فقیر یا ثروتمند، زن یا مرد، سفید یا سیاه، به هر حال هر کس به نحوی چنین مسئله ای را در زندگی خود تجربه کرده است. به قول یکی از دوستان من: "ما از بدو تولد عذاب کشیدن را تجربه می کنیم و این امر در سرنوشت ما نوشته شده است." به نظر می رسد که برخی از افراد بیش از سایرین یک چنین درد و رنج هایی را متحمل می شوند، به هر روی باید آنرا پذیرفته و به عنوان جزء جدا نشدنی زندگی خود به آن نگاه کنیم.

 

رنج و عذاب به گونه های مختلف بر ما متحمل می شود: آزار جسمی یا روحی، خیانت کردن، مرگ کسانی که دوستشان می داریم، جدایی از والدین، سوانح رانندگی، یا حتی بیکار شدن. می توان گفت که هر گونه تحول احساسی ناخوشایندی که در زندگی بوجود می آید را می توان به عنوان نوعی رنج به حساب آورد.

 

اما تغییری که وجود دارد این است که ما چگونه با آنها برخورد می کنیم و آیا قادر هستیم که با آنها کنار آمده و از نظر روحی بهبود پیدا کنیم. ما یا باید با درد و رنج خود مبارزه کنیم و یا اجازه دهیم که به تدریج درون ما را از بین برده و نابودمان کنند. یک بخش مهم بهبودی این است که از حوادث ناراحت کنند "عبور" کنیم.

 

دو شیوه اساسی برای رسیدن به اعتماد به نفسی که به ما اجازه می دهد از درد و رنج های گذشته عبور کنیم، در این قسمت ذکر شده است.

 

 

بخشش

 

طرف مقابل را ببخشید. شاید در مقابل شما یک نفر و یا افراد بسیار زیادی قرار گرفته باشند. شاید هم خدا روبروی شما قرار گرفته باشد. این فرد می تواند هر کسی باشد که برای شما رنج و ناراحتی ایجاد کرده. آنها را ببخشید و برایشان نامه ای به این شرح بنویسید:

 

 

................................ عزیزم ،

 

تو [کار نادرستی را که در قبال شما انجام داده در این قسمت ذکر کنید] را در برابر من انجام دادی، اما من تو را می بخشم.

 

تا آنجایی که می توانید صادق باشید. هر چیزی که در دلتان وجود دارد را بنویسید. قرار نیست این نامه را برای کسی پست کنید. شما تنها کسی هستید که این نامه را میبینید، پس همه چیز را بنویسید. خیلی مهم است که به تمام جزئیات اشاره کنید. اگر در ذهن خودتان همه ی مطالب را مرور کنید، باز هم آنقدری که آنها را روی کاغذ می آورید، واقعی جلوه نمی کنند. هیچ کس، هیچ وقت نامه شما را نمی خواند، پس ترسی نداشته باشید و هر چیزی که دلتان می خواهد را بنویسید. البته به خاطر داشته باشید که این نامه بخشایش است نه سرزنش. سرزنش مخصوص مجرمان و متهمان است، و شما را بی قدرت نشان می دهد. شما توانایی این را دارید که دیگران ببخشید. "من تو را می بخشم."

 

زمانیکه نامه تمام شد، هنوز یک نفر دیگر را هم باید ببخشید: و آن خودتان هستید. در زمان بروز آن حادثه شما بهترین کاری را انجام دادید که می توانستید. خودتان را به خاطر اینکه اجازه داده اید یک چنین اتفاقی بیفتد، ببخشید. هر اتفاقی که افتاده باید خودتان را عفو کنید. شما نمی توانید گذشته را عوض کنید. فقط می توانید از آن درس بگیرید و قوی تر شوید.

 

بخشش به عنوان اولین مرحله، از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. این امر یک تغییر ذهنی در افکار شما ایجاد میکند و شما از حیطه اتهام خارج شده و صاحب اختیار زندگی خودتان می شوید و می توانید بر روی سرنوشت خود کنترل داشته باشید. شما هستید که باید تصمیم به بخشش کسی بگیرید. شما هستید که می توانید در مورد زندگی خود تصمیم بگیرید. حالا نوبت به آن رسیده که به جای عکس العمل های نا بجا اعمال بجایی را از خود بروز دهید. دو مرتبه قدرت خود را بدست آورده اید و نقش اول داستان زندگی خود شده اید. کنترل افکارتان تماماً به عهده خودتان است.

 

 

گذر کردن

 

 

شاید این مرحله از مرحله بخشش هم سخت تر باشد. شاید گفتن جمله: "من تو را بخشیدم" خیلی راحت باشد اما این امکان وجود دارد که قلباً طرف مقابل را نبخشیده باشید و از او کینه ای به دل داشته باشید.

 

معمولاً زمانیکه فردی را می بخشیم باز هم در مورد کاری که او در حق ما انجام داده فکر کرده و خودمان را "سرزنش" می کنیم. مشکل زمانی بوجود می آید که ما به طور مخفیانه عمل آنها را در ذهن نگه داشته و مرتباً آنرا مرور می کنیم. بخشش واقعی یعنی اینکه هیچ اثری از عمل فرد در ذهن و قلب ما باقی نماند. باید از آن گذر کرده و به طور کامل خود را از آن واقعه منفصل کنیم.

 

یکی دیگر از دلایلی که باید از اشتباهات دیگران گذر کرده و آنها را به دست فراموش بسپاریم، این است که لحظه حال دیگر هیچ وقت برایمان تکرار نخواهد شد و هیچ وقت نمی توانیم لذتی را که امروز قادر به چشیدن آن هستیم را مجدداً تجربه کنیم. همانطور که "لین گرب هورن" در کتاب خود با نام "ببخشید، زندگی شما مانند کتاب های کم فروش است"، می نویسد: "به جای اینکه به گذشته خود بی توجهی کنید، نکات تیره و ابهام آمیز آنرا برای خود روشن کنید، البته برای انجام این کار لازم نیست کسی را قضاوت کنید. به وقایعی که رخ داده نگاه کنید، آنها را تشریح کنید، بپذیرید، به آنها اعتراف کنید، و بعد که همه چیز برایتان روشن شد، از آن برای همیشه بگذرید. به عبارت دیگر اجازه دهید که گذشته تان فقط یک حقیقت باشد که وجود داشته و تمام شده. فقط همین؛ ناراحتی ها، پشیمانی ها و عصبانیت های خود را اظهار داشته و بعد هم از آنها عبور کنید! اگر این کار را انجام ندهید، آنها همچنان به سمت شما آمده و در همه حال پشیمان و خشمگین باقی خواهید ماند."

 

گذر کردن همچنین به معنای خاتمه دادن به خشم و نفرت نیز می باشد. گاهی اوقات آنقدر از یک نفر منزجر می شویم و از دست او عصبانی می شویم که احساس می کنیم قادر به انجام هیچ کاری نیستیم. زمانیکه در یک چنین شرایطی قرار میگریم، عصبانیت در باطن ما نمود پیدا کرده و ما را از درون نابود می کند. این عصبانیت پی آمد های منفی بسیار زیادی را در بر دارد که اگر بخواهیم اشاره کوتاهی به عواقب آن داشته باشیم می توانیم به چند نمونه زیر اشاره کنیم: اختلالات گوارشی، اعتیاد به مواد مخدر و مشروبات الکلی، ارتباطات نامشروع، جنایت، خود آزاری، عدم توانایی در حفظ شغل، سانحه آفرینی و ... افراد متفاوت عصبانیت خود را به طرق مختلف روی خود پیاده می کنند؛ اما شما که قدرت کنترل زندگی خود را در دست دارید، اجازه دهید که خشمتان از بین برود، مطمئن باشید که هیچ نیازی به آن پیدا نخواهید کرد.

 

مهم است بدانید که بخشش و گذشتن از دیگران، مسئله ای نیست که یک شبه اتفاق بیفتد. پس از سالها تجربه خشم و نفرت، مدت زمانی طول می کشد تا بتوانید چنین احساساتی را از خود دور کنید. شاید در ابتدا احساس خوبی به شما دست ندهد، اما باید به بخشیدن ادامه دهید و این مرحله را پشت سر بگذارید.

 

شما تنها کسی هستید که قدرت آنرا دارید که گذشته ناخوشایندتان را به دست فراموشی سپرده و از آن بگذرید. هیچ اشکالی ندارد که دیگران چه می گویند و یا چه کاری انجام می دهند، این شما هستید که می توانید کنترل زندگی خود را بدست گیرید. زمانیکه گذشته قدرت اداره آینده شما را بدست نگرفته باشد، آنوقت تازه متوجه می شوید که با چه قدرت و انرژی می توانید زندگی خود را به جلو برانید. از زیر بار خشم و خشونت آزاد شده و دیگر هیچ اثری از نیروهای مخرب گذشته بر جای باقی نخواهد ماند. در این حالت به راحتی می توانید به افرادی که شرایطی مشابه شما دارند نیز کمک کنید. زندگیتان به حالت اول باز می گردد، از زنجیر گذشته رها شده و به طور کامل آزاد می شوید. اعتماد وصف ناپذیری نسبت به خود پیدا می کنید و این درس بزرگی است که هر کس می تواند در طول زندگی خود تجربه کند.

روانشناسی - مسائل گوناگون - رهایی از دردها و رنجهای گذشته

منبع: نرم افزار سالنامه سلامت نسخه 4
www.Beheshtiyan.mihanblog.com

.: Weblog Themes By SlideTheme :.

شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات