به نام خدا

رسالت قرآن و پیامبر(ص) قسمت پانزدهم:

نتیجه بحث

اگر تمام بحثهای سابق را خوب دانستیم، پس میگوئیم چنانکه معلوم باشد:

الف ـ آسانی قوانین و دستورات اسلامی در همه امور.

ب ـ هول و ترس نگرفتن حکّام و امرا و رؤسای کشورهای اسلامی از اسلام.

چون دولت اسلامی بنای عزل و راندن رؤسای کشورها را ندارد، بلکه از حکّام می‏طلبد که اسلام را اوّلاً برخود و بعد بر مردم تطبیق کنند، و اگر خلاف اسلام و دستورات اسلامی عمل کنند، آن وقت مسلمانان کسی دیگر را انتخاب خواهند کرد، لذا پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله، شیوخ و بزرگان عشایر را که به منزله رؤسا و امرای امروز بودند به جای خود گذاشت، و از برای آنها احترام قائل بود، به شرط آنکه تابع احکام اسلام شوند، و از برای قوانین اسلامی سر فرود آورند، و تاریخ نشان نداده که پیامبر صلی الله علیه وآله یکی از آنها را که اسلام را پذیرفته است عزل کرده باشد.

ج ـ کرامت و شخصیّت بشری در سایه اسلام و حکومت اسلامی محفوظ خواهد ماند، و هیچ قانونی در جهان به اندازه اسلام شخصیّت و بزرگواری و آقائی به انسان نمی‏تواند کرامت کند.

د ـ اسلام دین سلم و سلام و سعادت است، که جهان بشری با شوق عجیبی در جستجوی آن است.

حال اگر این امور چهارگانه به اضافه مباحث سابق را بدانیم، خواهیم دانست که اگر مردم جهان را به اسلام صحیح و واقعی دعوت کنیم، قطعاً فوج فوج، دعوت ما را پذیرفته، و به اسلام ایمان خواهند آورد.

از خداوند متعال خواهانیم که همگی را به آنچه رضایت اوست توفیق عنایت فرماید، و ما را از دعوت کنندگان و مبلّغین اسلام قرار دهد، تا بتوانیم انشاءالله ازخدمتگذاران قرآن و پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله و اهل‏بیت أطهار علیهم‏السلام قرار گرفته، و دستورات آن بزرگواران را که از طرف پروردگار داده شده پیاده نمائیم اوست کمک کننده و یاری دهنده مستضعفان.

اللهمّ انّا نرغب الیک فی دولة کریمة تعزّ بها الاسلام و أهله، و تذلّ بها النفاق و أهله، و تجعلنا فیها من الدعاة الی طاعتک، والقادة الی سبیلک.

کربلای مقدّسه ـ محمد

پایان

اثر:سید علی فالی

اندیشه های اسلامی

مدینةالعلم

بهشتیان




طبقه بندی: قرآن، احادیث معصومان(ع)، مقالات پیرامون پیامبر اکرم (ص)،
برچسب ها: رسالت قرآن و پیامبر(ص)،

تاریخ : یکشنبه 4 بهمن 1394 | 11:45 ب.ظ | نویسنده : سید مصطفی سیدی | نظرات

به نام خدا

رسالت قرآن و پیامبر(ص) قسمت چهاردهم:

آزادی در اسلام

مهمترین چیزی که باید مبلّغین به مردم مخصوصاً به کسانی که می‏خواهند به سوی اسلام جلب شوند، و به جوانان مسلمانی که از اسلام دور شده‏اند و از مسائل اسلامی اطّلاعی ندارند بفهمانند، چهار چیز می‏باشد:

1 ـ آزادیهای زیادی که در اسلام می‏باشد، چنانکه پروردگار عالمیان در قرآن کریم در وصف پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله می‏فرماید:

(یضع عنهم اصرهم والأغلال الّتی کانت علیهم) فرو مینهد از ایشان بار گرانشان را و آن تکالیف شاقه‏ای که بود. چون در زمان پیامبر صلی الله علیه وآله، عدّه‏ای از مردم که بسیار اندک بودند در خوشی و راحتی بسر می‏بردند، ولی اکثریّت در فقر و بدبختی و با یک قوت لایموت، نیروی خود را از برای همان طبقه مرفّه و سرمایه‏دار صرف می‏کردند، و عبد و بنده مطیع اربابان خود بودند، و اگر از اوامر آنها سرپیچی می‏کردند به اشدّ مجازات می‏رسیدند، و زیر سخت‏ترین شکنجه‏های جسمی قرار می‏گرفتند، پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله آن افراد بیچاره و مستضعف را از دست ظالمان نجات داد، و آنها را از قید بندگی آزاد کرد، و هیچ دینی مانند اسلام به مردم آزادی نبخشیده، نه قبل از اسلام، و نه بعد از آن، و در اسلام تجارت، کشاورزی، ساختمان، سفر کردن، خرید و فروش و غیره... تمام آزاد است، به شرط آنکه حقوق دیگران پایمال نشود، از آزادی سوء استفاده نشود، و در چهارچوب قوانین اسلامی انجام گیرد.

2 ـ دین اسلام همیشه با راکد بودن و تنبلی و عقب افتادگی در جنگ است، حتّی از لحاظ (شهوات جنسی و جسدی) اسلام بیشترین قدر امکان راه را از برای مردم باز گذاشته است، ولی در حدّ و مرز پاکیزگی و تقوی و مصالح اجتماعی و خصوصی دیگران.

3 ـ پیشرفتی که در تمام امور در اسلام موجود است، غیر از چیزهائی که اصیل است و ممکن التغییر نیست، مثلا (توحید و یگانگی خداوند، و راستگوئی، و حرمت شرب خمر، و لازم بودن عدالت و غیره) در این امور پیشرفت معنی ندارد، چون خود بر نظام و مصلحت حقیقی و اصیل می‏باشد، ولی (امور ساختمانی، سفر، لباس، و پیشرفتهای دیگر روز و جدید فیزیکی، پزشکی، ریاضی و اتمی) که تمام مربوط به زندگی و دنیای بهتر و زیستن راحت‏تر است در اسلام آزاد، بلکه همیشه اسلام مسلمانان را از برای پیشبرد این هدفها تشویق کرده، ولی همان کشورهای استعماری که فقط پیشرفت فساد را در جوانان ما به اسم تمدّن به پیش می‏برند، تا آنها را از اسلام دور گردانند، و همیشه در خواب غفلت فرو بروند، سعی می‏کنند که جلو آن فعالیّتها در کشورهای اسلامی گرفته شود، تا همیشه مسلمانان محتاج غرب و شرق باشند، و هیچ وقت پیشرفت نکنند.

4 ـ آبادی زمین، و پیشرفت علوم فرهنگی، که همیشه اسلام بیش از تمام ادیان و قوانین پیروان خود را به آن تشویق می‏کند، و راه و نقشه‏های دقیقی از برای پیشبرد این دو هدف وضع کرده است.

بر همه روشن است که دانستن این امور و حدود آنها و مقایسه به سایر ادیان و مبادی، احتیاج به دانش و معلومات فراوانی دارد که به سه امر مهم آن اشاره می‏کنیم:

1 ـ اسلام و مسائل اسلامی و احکام آن راخوب بداند.

2 ـ به سایر ادیان و مبادی و احکام آنها علم داشته باشد.

3 ـ بتواند مقارنه و مقایسه صحیح و دقیق بین اسلام و آنها بنماید.

ادامه دارد...

اثر:سید علی فالی

اندیشه های اسلامی

مدینةالعلم

بهشتیان




طبقه بندی: قرآن، احادیث معصومان(ع)، مقالات پیرامون پیامبر اکرم (ص)،
برچسب ها: رسالت قرآن و پیامبر(ص)، آزادی در اسلام،

تاریخ : یکشنبه 4 بهمن 1394 | 11:43 ب.ظ | نویسنده : سید مصطفی سیدی | نظرات

به نام خدا

رسالت قرآن و پیامبر(ص) قسمت دوازدهم:

صنعتی کردن کشورهای اسلامی

از مهمترین اموری که سبب بیداری مسلمانان و تطبیق قوانین بر زندگانی می‏شود، صنعتی کردن کشورهای اسلامی است، چون که قسمت بزرگی ازگناه انحراف و دوری از دستورات اسلامی به گردن بی‏سوادی و ابتدائی بودن کشورهای اسلامی از لحاظ صنعت روز است. کشورهای ما همیشه خود را محتاج به صنایع غربی می‏دانند، لذا به آنها به نظر احترام می‏نگرند، و این نوع دید غربی و حقارت که در خود احساس می‏کنیم سبب شده است که هرچه آنها بگویند بپذیریم چه از لحاظ عقاید و چه از لحاظ تمدّن و صنعت، چون انسان محتاج همیشه دست دراز کرده و مجبور است از برای رفع احتیاج، هرچه اربابان بگویند بپذیرد.

امام و پیشوای ما امیر مؤمنان علی علیه السلام می‏فرماید:

(احتج الی من شئت تکن أسیره، واستغن عمّن شئت تکن نظیره، واحسن، الی من شئت تکن أمره) سخن مولا سه قسمت است:

1 ـ محتاج هرکس که باشی اسیر و بنده او هستی.

2 ـ اگر احتیاج به کسی نداشته باشی، بشری مثل و مانند او هستی.

3 ـ اگر بر دیگران احسان کنی و آنها محتاج شما باشند، شما بر آنها آقا خواهی بود.

و در مثال آمده (چه بسا احسانی سبب بندگی انسانی شود) و چون اسلام همیشه خواسته مسلمانان آقا و عزیز باشند، لذا باید سعی کنیم و همّت نمائیم که دنیای غرب محتاج ما شود، و با این معادن و چشمه‏های نفت و طلائی که خداوند به ما ارزانی داده، چرا ما باید ذلیل باشیم، و تمام خیرات و برکات ما را برده، و در مقابل آن با ذلّت، مقدار مختصری از صنایع خود را به ما واگذارند،، اسلامی که شما را عزیز گردانیده، خودکفائی مسلمانان را در تمام امور از کفّار واجب می‏داند، ولی ما مسلمانان در خواب غفلت فرو رفته و با صورت باز تمام اجناس غربی را در کشورهایمان وارد کرده و مورد استفاده قرار می‏دهیم، و آنچه که هیچ به فکر آن نیستیم به خود کفائی رسیدن است، و مادامی که کشورهای ما زندگانی خود را به حالت ابتدائی و احتیاج می‏گذرانند، چه بخواهیم و چه نخواهیم، زیر یوغ استعمار غربی و فکری آنها به سر خواهیم برد. در حدیث آمده:

(من لا معاش له لا معاد له) هرکس در آمدی نداشته باشد، آخرتی هم نخواهد داشت، اشاره به آن است که مرد خداشناس و مسلمان نباید بیکار باشد، بلکه باید همیشه کوشش و فعّالیّت نماید تا هیچوقت محتاج دشمنان خود نباشد، و صنعتی کردن کشورهای اسلامی از همه لحاظ، با اینکه احتیاج به (نیرو) و (مادّه) و (طرح نقشه) دارد، ولی شروع کردن به آن ولو کم‏کم و توسّط افراد خیرخواه، سبب جلب و آوردن بسیاری از کارخانه‏ها خواهد شد، به اندازه امکانات و این کار معلوم نیست آنقدرها مشکل باشد، و من خیال می‏کنم هر مقداری که ما احتیاجمان از صنایع خارجی کم شود و خودکفا شویم، به همان اندازه می‏توانیم اسلام را پیاده کنیم، به شرط آنکه با آن یک توجیه و اداره صحیح هم بوده باشد.

ادامه دارد...

اثر:سید علی فالی

اندیشه های اسلامی

مدینةالعلم

بهشتیان




طبقه بندی: قرآن، احادیث معصومان(ع)، مقالات پیرامون پیامبر اکرم (ص)،
برچسب ها: رسالت قرآن و پیامبر(ص)،

تاریخ : یکشنبه 4 بهمن 1394 | 11:36 ب.ظ | نویسنده : سید مصطفی سیدی | نظرات

به نام خدا

رسالت قرآن و پیامبر(ص) قسمت یازدهم:

مقایسه بین اسلام و دیگر مکتبها

کسی که می‏خواهد احکام اسلام را پیاده کند، و نظام قرآن را به زندگانی و به جامعه بشری برگرداند، و در تمام امور مردم را به سوی اسلام دعوت کند، باید به دو جهت اهمیّت فراوان دهد، تا مقدّمه تطبیق اسلام به دست آید.

1 ـ جهت ایجابی، که ترویج و نشر نظام اسلام است.

2 ـ جهت سلبی، که مشاکل و بدیهای نظامهای غیر اسلامی است.

امّا جهت ایجابی: پس به تأسیس مؤسّسات اسلامی و فرهنگی و ملّی به تمام انواع آن.

1 ـ بنای مساجد، و نصب بلندگوهای تبلیغاتی در آنها.

2 ـ باز کردن مدارس حفظ قرآن، و تعلیم تفسیر و تجوید آن، و همچنین تعلیم سایر علوم اسلامی.

3 ـ باز کردن مدارس دینی در تمام شهرها و کشورهای اسلامی.

4 ـ باز کردن مدارس برای تبلیغ و تربیت مبلّغ و خطیب و ادیب و غیره...

5 ـ باز کردن مدارس جدید که شامل علوم اسلامی به اندازه حاجت و علوم روز به تمام انواع غیر حرام آن.

6 ـ باز کردن مدارس ایتام، و مهد کودک، واماکن خاصّی از برای معلولین و بزرگسالان و مستمندان، و کارگاه‏های صنعتی و کارهای دستی و غیره، از برای کسانی که خود دارای سرمایه نیستند و یا اینکه نمی‏توانند از برای کار خود بازاریابی کنند.

7 ـ باز کردن درمانگاه و بیمارستان و زایشگاه، طبق قوانین اسلام، از لحاظ طبّ و پرستاری و غیره.

8 ـ گذاشتن صندوقهای خیری از برای برنامه‏های اسلامی و انسانی، از قبیل اطعام فقرا، و خرید لباس و پوشاک برای مستمندان و ایتام، و کمک به ازدواج جوانان، و بنای ساختمانهای فقرا، و کمک به درماندگان و بیچارگان، و دادن سرمایه به بیکاران از برای کار، و شبه این کارها، که البتّه بسیار زیاد است.

9 ـ تأسیس چاپخانه‏های مدرن، از برای چاپ کتابهای اسلامی و غیره، که منافاتی با اسلام ندارد.

10 ـ باز کردن و تأسیس کتابخانه‏های عمومی

11 ـ اخراج و نوشتن روزنامه و مجلات و نشریّات اسلامی

12 ـ به وجود آوردن دوره‏های ورزشی و مسابقات اسلامی، و جلسات دینی.

13 ـ تأسیس هیئتهای تبلیغی سیّار، و کتابخانه‏های اسلامی سیّار، و فیلمهای اسلامی سیّار، و نمایشنامه‏های اسلامی، تا با این روشها مردم را به سوی اسلام تشویق کرده و آنها را کم‏کم با برنامه‏های اسلامی آشنا گردانیم.

14 ـ تألیف هرچه بیشتر از کتابهائی که تمام جوانب اسلام را بحث کرده باشند، با وسعت انتشار آن به صورت مستمر، و من گمان می‏کنم که اگر ما مسلمانان ده هزار قسم کتاب بتوانیم در شؤون مختلف و برنامه‏های اسلامی تألیف کنیم، هنوز نتوانسته‏ایم تمام جوانب اسلامی را از برای مردم جامعه با توجه به اختلاف فهم و مستواهای علمی آنها شرح داده باشیم.

15 ـ اقامه مجالس جشن و سوگواری در مناسبات دینی، مخصوصاً در ایّام شهادت و میلاد پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله و ائمّه اطهار و حضرت زهرا علیهم‏السلام.

16 ـ تأسیس باشگاههای اسلامی، و نشان دادن نمایش و هنرهای اسلامی را، بطوری که بتوانیم جوانان خود را به آنجا دعوت کرده و از اماکن فساد و بی‏دینی نجات دهیم.

17 ـ تأسیس ایستگاههای رادیوئی و تلویزیونی در هر شهر، و توجیه مردم به سوی اسلام.

18 ـ تشویق کردن مردم در موسمهای اسلامی، به اجرای برنامه آن موسم، مانند رفتن به حج و عمره، و زیارت اماکن مقدّسه، مخصوصا مراقد مشرّفه ائمّه اطهار، و تشکیل کنفرانسهای اسلامی در ایّام زیارات مخصوصه امیر مؤمنان حضرت علی علیه السلام و همچنین زیارات حضرت سیدالشهداء حسین بن علی علیه السلام، که هزاران نفر از مسلمانان جهان در این اماکن حضور دارند.

19 ـ تأسیس دوره‏های علمی از برای ترجمه کتابهای دینی به لغات زنده جهان.

20 ـ تأسیس موسّسات بزرگ اسلامی از برای پخش نوار به زبانهای مختلف و رساندن احادیث و سخنان پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله و خاندان معصومش علیهم السلام به مردم جهان.

21 ـ فرستادن عدّه‏ای از جوانان خوش استعدادمان به خارج، برای کسب علوم و اختراعات و اکتشافات اروپائیان، و بعد از آن خودکفا شدن در امور خود.

البتّه برنامه‏های دیگر مربوط به اسلام از لحاظ فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی بسیار زیاد است، که هرکدام در واقع یک فصل باید درباره آنها بحث کرد، ولی هدف از نوشتن این کتاب به اختصار می‏باشد.

امّا بحث ما از لحاظ سلبی کار کردن!

اسلام، خود یک مبدأ و عقیده است، و یک فرهنگ و تمدّن و تاریخ، و دارای قوانین تشریعی می‏باشد، کما اینکه غیر از اسلام هم تمام مبادی و ملل گذشته و حاضر دارای عقیده، تاریخ، تمدّن، و تشریع می‏باشند، و بر همه واضح است که زیبائیهای هرچیز وقتی هویدا می‏شود، که مقایسه به غیر شود، چون که (الأشیاء تعرف بأضدادها) (هرچیز با مقایسه ضدّش واضح و معلوم می‏شود) پس اگر توانستیم مقارنه و مقایسه کنیم اسلام را در امور مختلف با بقیّه ادیان و عقائد، قطعاً هر انسان عاقلی با تمام وجود و تصمیم مسلمان خواهد شد، مگر اینکه معاند باشد، که غالباً این افراد بسیار کم می‏باشند، و ضرری به اجتماع نخواهند زد، و قصد من از این کلام این نیست که سلبی کار کردن یعنی هجوم آوردن و بدگوئی کردن از سایر عقاید و تمدّنها، بلکه قصد این است که حقایق و خرافات سایر ادیان را بیان کنیم و مقایسه با حقائق اسلامی نمائیم، تا اینکه حقّ و حقیقت واقعی که سبب سعادت و خوشبختی بشر دردنیا و آخرت می‏باشد روشن گردد، و کدام شخصی است که رغبت نداشته باشد خود و اجتماعش به سعادت و واقعیّت برسد؟ شاید تمام بشر به حقیقت دست یابند.

ادامه دارد...

اثر:سید علی فالی

اندیشه های اسلامی

مدینةالعلم

بهشتیان




طبقه بندی: قرآن، احادیث معصومان(ع)، مقالات پیرامون پیامبر اکرم (ص)،
برچسب ها: رسالت قرآن و پیامبر(ص)، مقایسه بین اسلام و دیگر مکتبها،

تاریخ : یکشنبه 4 بهمن 1394 | 11:35 ب.ظ | نویسنده : سید مصطفی سیدی | نظرات

به نام خدا

رسالت قرآن و پیامبر(ص) قسمت دهم:

تقوا از مهمترین عوامل پیروزی

شاعر می‏گوید:

شکوت الی وکیع سوء حـظّی 

فأرشـدنی الی ترک المعاصـی

و علّله بـأن العـلــــم فـضـل 

و فضــل الله لا یؤتـی لعاصی

به وکیع (که یکی از علما بود) از بدشانسی خود شکایت کردم.

او مرا نصیحت کرد که دیگر گناه نکنم.

و گفت: علم و دانش موهبتی است از جانب خدا.

و این فضل و موهبت به گناهکاران داده نمی‏شود.

شاید سخت‏ترین شرط از برای تطبیق اسلام چه از برای یک فرد و چه از برای تمام مردم (تقوی) و خدا را در هرحال به یاد داشتن در هر کوچک و بزرگی باشد، و این شرط اساسی پیروزی انسان است.

در این راه ولو بعد از زمانی طولانی - کما اینکه از مشکل‏ترین امور، که پروردگار متعال در دفع عداوت می‏فرماید:

(لا یلقّاها الاّ الّذین صبروا، ولا یلقّاها الاّ ذو حظّ عظیم).

به آن نمی‏رسد مگر صابران، و جز صاحبان بهره بزرگ.

و در مثال آمده: (فاقد الشی‏ء لا یکون معطیا له) کسی که خود دارای چیزی نیست نمی‏تواند آن چیز را به دیگران ببخشد، پس کسی که می‏خواهد اسلام را پیاده کند باید اوّل نفس خود را با تقوی مسلّح گرداند، و شب و روز مواظب آن باشد، و در هر حرکت و سکونی و قول و عملی، و داد و ستدی، و رضایت و غضب، و شبیه آن، خدا را در نظر داشته باشد، و هیچ خلافی از او سر نزند، و هیچ وقت فکر تهمت زدن و یا دروغ گفتن و غیبت کردن، و دو به هم زنی و بدبینی و غرور، و تکبّر بر دیگران را نکند، و با مردم با خوش‏اخلاقی و تواضع رفتار کند، یعنی آنچه حقیقت اسلام است به مردم نشان دهد.

امّا اینکه گفتیم از شروط مهم تطبیق اسلام و راه تبلیغ (تقوی) است، چون که اصلاً پیاده کردن اسلام برای همین هدف است، و آیا ممکن است انسان به هدفی برسد که خود به آن عمل نمی‏کند؟ دیگر آنکه چه نتیجه‏ای دارد که انسان سعی کند اسلام تطبیق شود، و دستورات آن پیاده گردد، ولی خود او به آن دستورات عمل نکند؟ آیا در این وقت مصداق قول پروردگار قرار نمی‏گیرد که می‏فرماید:

(یا ایّهاالّذین آمنوا لم تقولون مالا تفعلون)؟

ای کسانی که ایمان آورده‏اید چرا می‏گوئید آنچه را که خود عمل نمی‏کنید؟

و در حدیث آمده است: (انّ من أشدّ الناس حسرة یوم‏القیامة رجل دعی الی الله فقبل المدعوّ، فأدخله الله الجنّة و أدخل الداعی الی‏النار بترکه لما دعی الیه).

شدیدترین و سخت‏ترین مردم از لحاظ غم و اندوه و افسوس فراوان در روز قیامت را مردی دارا است که مردم را به سوی خدا دعوت می‏کند، و شنوندگان به واسطه سخنهای او به بهشت می‏روند، ولی دعوت‏کننده به سوی جهنّم روانه خواهد شد، چون او به آنچه می‏گفت عمل نمی‏کرد، و چون که محور دعوت به سوی خدا از برای رضایت او است، لذا می‏بینیم انبیاء و ائمّه أطهار علیهم‏السلام به غیر از خدا هیچ چیزی را در نظر نداشتند، و بسیار از برای آنها ممکن بود حاکم بر مردم شوند، ولی حاضر نمی‏شدند، که کوچکترین خدمتی به ظالم و یا از برای غیر خداوند متعال انجام دهند، چون می‏دیدند که این امر می‏شود، ولی با مقداری عصیان خدا ولو بسیار مختصر...

و واضح‏ترین مثال که در ذهن ما مسلمانان می‏باشد، تاریخ و زندگانی پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله و خلفای برحقّش ائمه اطهار علیهم‏السلام می‏باشند، که اگر می‏خواستند کوچکترین کمکی به حکومتهای زمان خود کنند، دنیا به طرف آنها روی می‏آورد، و برای آنهاممکن بود به آزادی کامل بتوانند عدّه زیادی از مردم را دور خود جمع کنند، ولی همین تأیید مختصر را حاضر نشدند انجام دهند،و از برای خود زندان و شهادت و فرار و فشار را ترجیح دادند، که طبیعتاً از هدایت و ارشاد مردم هم محروم می‏شدند، چون که آنها می‏دیدند که محور واقعی و اساسی حرکت آنها (تقوی و پرهیزکاری) است، و اگر هدایت با تقوی امکان داشت، پس به نتیجه مطلوب خواهند رسید، و الاّ لازم بود که تقوی را ملازم خود گردانند، و همان تقوی و حقیقت آنها بود که تا امروز نام آنها در صفحات تاریخ به پاکی و پاکیزگی برده می‏شود، و کوچکترین نقطه ضعفی در زندگانی آنان به چشم نمی‏خورد، ولی دشمنان آنها که حکومت را به هزار راه نامشروع و نیرنگ و دروغ‏پردازی به دست می‏آوردند، نامشان تا به حال و تا ابد در تاریخ سیاه خواهد بود، و همیشه مردم از آنها به زشتی و پلیدی یاد می‏کنند.

دیگر اینکه اسلام مطلقا این کلام را قبول ندارد که: (هدف وسیله را توجیه می‏کند)

و اینکه گفتیم (تقوی) از سخت‏ترین شروط است، مطلبی است روشن، و تسلّط بر نفس در هر مورد، خصوصاً اگر راههای آزادی به سوی آن باز باشد، تملّق گوئیهای مردم از یک سو، و وسوسه‏های شیطانی از سوی دیگر، همیشه با انسان باشد، خواهیم دید که تقوی و پرهیزکاری از مشکل ترین امور خواهد بود.

به قول شاعر:

نفسی و شیطانی و دنیا و الهوی 

کیف الخلاص و کلّهم أعدائی؟

نفس اماره و شیطان و دنیا و هوا و هوس.

همه دشمنان من می‏باشند، چگونه از آنها نجات یابم؟

شیخ انصاری (قدّس سره) فرموده است:

(عالم شدن چه مشکل، آدم شدن چه اشکل).

و قبل از ایشان خداوند متعال خطاب عجیبی به پیامبر عظیم الشأن اسلام حضرت محمّد صلی الله علیه وآله نموده و می‏فرماید:

(ولو لا أن ثبّتناک لقد کدت ترکن الیهم شیئا قلیلا، اذن لأذقناک ضعف الحیاة و ضعف الممات).

اگر نه اینکه ثبات می‏دادیم تو را، هر آینه نزدیک بود که به سوی ایشان (یعنی کفّار) اندکی میل کنی، آنگاه می‏چشاندیم تو را دوچندان عذاب زندگی، و دو چندان عذاب مرگ را.

و در داستان حضرت یوسف علیه السلام در قرآن کریم آمده:

(و همّ بها لولا أن رأی برهان ربّه).

اگر ندیده بود، برهان و حجّت پروردگار خود را به خواهش او (زلیخا) جواب مثبت داده بود.

و از این مثالها بسیار زیاد است.

ادامه دارد...

اثر:سید علی فالی

اندیشه های اسلامی

مدینةالعلم

بهشتیان




طبقه بندی: قرآن، احادیث معصومان(ع)، مقالات پیرامون پیامبر اکرم (ص)،
برچسب ها: رسالت قرآن و پیامبر(ص)،

تاریخ : یکشنبه 24 آبان 1394 | 06:48 ب.ظ | نویسنده : سید مصطفی سیدی | نظرات

به نام خدا

رسالت قرآن و پیامبر(ص) قسمت نهم:

تقویت نفس و روح

در فصل گذشته متذکّر شدیم که پیاده کردن احکام اسلام در جهان و جامعه، احتیاج به کار و کوشش افرادی مجاهد و مخلص دارد، البتّه باید گفت افراد هیچ وقت نباید مأیوس گردند، و اگر دیدند که مردم به آنها اقبال نمی‏کنند، بگویند چون زحمات ما به جائی نمی‏رسد، پس باید از کار و کوشش و جهاد و فعّالیّت دست برداشت.

این، در واقع گول زدن خود، و فرار از کار است، با اینکه کار دسته‏جمعی قطعاً از برای رسیدن به هدف بهتر است و زودتر انسان را به پیروزی می‏رساند، ولی باید دانست که حاصل جمع کارهای فردی، کار اجتماعی می‏باشد، و نهرهای آب جاری ایجاد نمی‏شود مگر از چشمه‏های کوچک، و دریا از قطره‏های باران، و تاریخ بسیار نشان داده که کارهای فردی هسته اولیّه‏اش از فکر یک نفر شروع شده و در آخر به نتیجه و هدف رسیده، بعد از اینکه فرد فرد، به کار جذب شدند، ولو بعد از مرگ فرد اوّل که بنیان گذار آن فکر و هدف بوده است.

لذا، بر هریک از مسلمانان واجب است که کار فردی را شروع کرده، و به اندازه توان و همّت و کوشش خود، مردم را از برای پیاده کردن دستورات اسلام، و احکام قرآن دعوت کنند، گرچه در این راه یاوری نداشته باشند مگر ایزد متعال، و گرچه کارش بسیار کوچک هم باشد، بر هر مسلمان واجب است که به اندازه توان و نیروهای خود در این راه قدم بردارد، و همیشه باید سخن رسول اکرم صلی الله علیه وآله به حضرت امیر مؤمنان علی علیه السلام را به یاد داشته باشد، که فرمودند:

(یا علی، لأن یهدی الله بک رجلاً واحدا، خیر لک ممّا طلعت علیه‏ الشمس).

یا علی، اگر خداوند متعال توسّط تو، یک مرد را هدایت نماید بهتر است از برای تو، از آنچه آفتاب بر او می‏تابد، چون اسلام اجر و ثواب هدایت یک انسان را در آخرت و نزد خدا، بیشتر از ارزش تمام منظومه شمسی می‏داند، که از جمله آن زمین و خیرات و معادن و ثروت فراوان آن است که غیر از خداوند کسی اندازه آنها را نمی‏داند.

اگر یک فرد، واقعاً خود را از برای اسلام وقف کرده باشد و شبانه روز کار جدّی و مستمرّ انجام دهد، چه بسا بتواند بزرگترین خدمت بنیان گذاری یک حکومت اسلامی را به عهده بگیرد، و اگر هدفش واقعاً خدا باشد و در این راه همیشه او را در نظر داشته باشد، و تقوی و پرهیزکاری را در راه رسیدن به هدف در پیش گیرد، قطعاً خداوند هم او را کمک و یاری خواهد کرد.

یکی از علمای ایران، که خدا یار و یاورش باشد، خود نقل می‏کرد که تصمیم گرفتم در مقابل مدارس دولتی که اکثر برنامه‏هایش از غرب و یا شرق می‏باشد، و در آنها از اسلام هیچ خبری نیست، بلکه برنامه‏های ضدّ اسلامی مانند تشویق بی‏حجابی، و نظریّات داروین در آنها تبلیغ می‏شود، مدارس اسلامی تأسیس کنم.

اوّل از یک اطاق در منزل خودم شروع کردم، و حال با گذشت ربع قرن، بحمدالله مدارس دینی ما، در ایران دارای پنجاه هزار دانش‏آموز می‏باشد، از پسر و دختر.

و در لبنان، یکی از علما همّتش را در این گذاشت که کتابهائی در باره اهل‏بیت عصمت و طهارت بنویسد، و ولای مردم را به خاندان حضرت رسول صلی الله علیه وآله محکم گرداند، و با این عمل خود، توانست وجهه لبنان را تغییر دهد، و مردم را از تشیّع لفظی به تشیّع عملی کشاند.

از این مثالها زیاد است، که همیشه یک فرد فعّال توانسته در جامعه اثرات خوبی را بگذارد، همان طوری که غربیها مشغول فعّالیّت می‏باشند تا جوانان ما را از دین و اسلام دور سازند، ما هم باید با همان راه و روشها جوانان خود را به طرف اسلام سوق دهیم، و فکر آنها را از لحاظ دینی تقویت نمائیم.

فرد فعّال و مجاهد همیشه باید نفس و روح خود را تقویت کند، و خیال نکند که نمی‏تواند به افراد مجاهد و بزرگ برسد، بلکه همیشه همّت گمارد و تصمیم بگیرد و نیرو صرف کند، تا انشاءالله به هدف و مقصود خود برسد، و تصمیم او طوری باشد که سعی نماید نتیجه عملش را مهمتر از بزرگان پیاده کند، چنانکه شاعر می‏گوید:

انّ فریدون لم یکن ملکــا 

ولم یکــــن بالعبیر معجونا

جاد و أعطی، فنال مرتبة 

فجد و أعطی، تکون فریدونا

فریدون، از روز اوّل، پادشاه نبود، و با عنبر و بوهای خوش هم او را معجون نکرده بودند، ولی او از سخاوت و دست بازی به این مرتبه رسید، تو هم سخی شو، تا فریدون شوی.

پس افراد فعّال که توانسته‏اند بزرگترین خدمات را به اسلام کنند، هیچکدام ملائکه آسمانی نبودند، بلکه آنها هم یک فرد و بشر بودند، ولی نفس خود را تقویت کردند و شخصیّت خود را با فعّالیّت و خدمت بالا بردند، تا اینکه به درجات عالیه نائل گردیدند.

و هر فردی می‏تواند به آنها اقتدا کند، اگر دوست دارد به اسلام و برگشت حکم قرآن در کشورهای اسلامی خدمت کند.

ادامه دارد...

اثر:سید علی فالی

اندیشه های اسلامی

مدینةالعلم

بهشتیان




طبقه بندی: قرآن، احادیث معصومان(ع)، مقالات پیرامون پیامبر اکرم (ص)،
برچسب ها: رسالت قرآن و پیامبر(ص)،

تاریخ : یکشنبه 24 آبان 1394 | 06:44 ب.ظ | نویسنده : سید مصطفی سیدی | نظرات

به نام خدا

رسالت قرآن و پیامبر(ص) قسمت هشتم:

تقویت نیرو در مقابل دشمن

لازم است بر کسانی که در راه خدا و قرآن گام بر می‏دارند و فعّالیت می‏کنند، بدانند که واجب است در مقابل کفّار و مشرکین و دشمنان اسلام همیشه باید خود را نیرومند و قدرتمند گردانند، و سعی کنند تمام انواع سلاحهائی را که دشمن به کار می‏برد فراهم نمایند، تا اینکه دشمن همیشه در هراس باشد، و بداند که با یک کشور قوی و نیرومند روبرو است، و اگر چنین نباشد، با زور سر نیزه و قدرت تمام معادن و خیرات ما را می‏برند، و ما در مقابل مانند بنده ذلیل، باید تماشا کنیم، و اگر کوچکترین حرکتی انجام دهیم در نطفه خفه خواهیم شد. لذا دولتهای اسلامی باید سعی کنند، تمام انواع سلاحهای دنیای روز را به هر قیمتی که شده خود، در ممالک خویش تهیّه و فراهم سازند، و مغزهای متفّکر جوانان مسلمان را به کار اندازند، و از هوش سرشار آنها استفاده کنند، تا انشاءالله از دولتهای کفر قدرتمندتر شوند، و اگر جدّا مسلمانان به این فکر بودند خداوند آنها را یاری می‏کرد، و از غربیها پیش افتاده بودند، چونکه فکر جوانان ما قطعا از افکار آن مغزهای الکلی بیشتر کار می‏کند، ولی آنها از همان مختصر فکر و هوش و علمشان استفاده می‏کنند، و ما در خواب غفلت فرو رفته‏ایم، و اگر هم افرادی در ما نبوغ کنند به دست همان کفّار می‏سپاریم، کما اینکه عدّه بسیاری از متفکّرین و مخترعین و مبتکرین اروپا از جوانان مسلمان کشورهای اسلامی می‏باشند، ما باید خود مخترع شویم، و در مقابل شرق و غرب، عرض اندام کنیم نه اینکه همیشه دستمان به سوی آنها دراز باشد، و همیشه ثروتهای هنگفت از برای خرید اسلحه به آنها بپردازیم، و باز هم زیر دست و مستضعف باشیم، و هر وقت دشمن اراده کند سلاح ندهد، و با یک چشم بر هم زدن، ما را از بین ببرد.

پس باید همیشه در فکر بود که نیرویمان با دشمن مساوی باشد، آن وقت با نیروی ایمان که همیشه کمک و پشتوانه ما خواهد بود، پیروزی قطعی نصیبمان خواهد شد، البتّه این کلام بر طبق موازین طبیعی می‏باشد، که خداوند از برای این جهان قرار داده است، و الاّ نتیجه عمل و فعّالیّت بسیار بعید به نظر می‏رسد، و وضع ما، در مقابل دشمن مانند توپ فوتبال خواهد بود که به هر طرف که بخواهند با پا می‏زنند.

انسان مجاهد، دائماً باید قول پروردگار متعال را به نظر آورد، آنجا که می‏فرماید: (انّا لننصر رسلنا والّذین آمنوا فی‏الحیاة الدّنیا و یوم یقوم الأشهاد) ما فرستادگان خود، و کسانی که به آنها ایمان آورده‏اند، یاری خواهیم کرد، در دنیا و در آخرت. و همیشه باید به یاد داشت که چگونه اسلام با عدّه مختصر کمی به پا خاست و پیشرفت کرد، این امور، و این طرز فکر، باعث می‏شود که امید انسان از برای کار کردن و برپا ساختن حکومت اسلامی زیاد گردد، و باید همچنین در مقابل آیات امید و پایداری و استقامت قرآن، آیات دیگر را هم در نظر گیرد و تطبیق کند، خداوند متعال می‏فرماید:

(و أعدّوا لهم ما استطعتم من قوّة) در مقابل کفّار تا آن اندازه که برایتان امکان دارد نیرو جمع‏آوری کنید، و می‏فرماید:

(یا ایّها النبیّ حرّض المؤمنین علی القتال) ای پیامبر، مؤمنین را برجنگ با کفّار تشویق کن.

و باید بدانیم که چگونه حضرت مسیح علیه‏السلام وقتی به اندازه کافی یار و یاور نداشت، یهودیها به گفته خودشان بر او مسلّط شدند و او را خواستند اعدام کنند، ولی خداوند متعال به طرز، معجزه آسائی ایشان را نجات داد و به طرف آسمان پرواز کرد و هنوز هم به عقیده ما مسلمانان زنده و در آسمان چهارم مکان دارد، و روایات زیادی از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله رسیده که حضرت عیسی علیه السلام در وقت ظهور امام زمان حضرت حجّة بن الحسن المهدی (عجل الله تعالی فرجه)، در آخرالزمان به طرف زمین خواهد آمد، و یکی از یاران و یاوران امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) خواهد بود، ولی یهودیها بعد از آنکه خیال کردند که او به چوبه دار آویخته و اعدام شد، پیروان او را تا سیصد سال تعقیب کرده، و آنها را به انواع شکنجه‏ها کشیده، و از شهر و دیار خود دربدر می‏کردند، و همچنین بود حالت پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله در ابتدای اسلام، که یاوران و پیروان او هنوز کم و ضعیف بودند، به انواع شکنجه‏ها مبتلا، و عدّه‏ای از آنها زیر شکنجه جان دادند، و می‏خواستند خود حضرت را به قتل برسانند، تا اینکه مجبور شدند از آن دیار هجرت کنند، مسلمانان به حبشه هجرت کردند، و بعد از آنکه پیامبر از دست مشرکین نجات یافت و به مدینه منوّره هجرت کرد، مسلمانان دیگر هم به او ملحق گشتند، و آن حضرت در مدینه کم‏کم وسائل پیشبرد و پیروزی را آماده کرد و مسلمانان تقویت یافتند، و دشمن نتوانست حضرتش را از بین ببرد.

در آن روز و آن زمان، حضرت توانستند وسائل جنگی و تبلیغاتی خود را تقویت کنند، به اندازه‏ای که در مقابل کفّار ایستادگی نمایند، البتّه مسلمانان از لحاظ نیرو و سلاح ضعیف‏تر از کفّار، ولی از لحاظ نیروی ایمان و تبلیغاتی بسیار روحیّه قوی و ارزنده‏ای داشتند، و حضرت رسول صلی الله علیه وآله کمبود سلاح را با تقویت نیروی ایمان در مسلمانان، و نقشه‏های دقیق جنگی و روشهای فکری صحیح کامل گرداند.

ولی امروزه، متأسّفانه هیچ نسبتی میان نیروهای کفر و اسلام نیست (البتّه نه از لحاظ کمیّت، ممکن است کسی خیال کند که ما عدد مسلمانان را که یک میلیارد می‏باشد می‏گوئیم)(1) از جهت کیفیّت سخن می‏گوئیم، که وسائل جنگی کفّار به اوج عظمت نیروئی رسیده، و آنها می‏توانند در یک مدّت کوتاه جهان را نابود گردانند، ولی وسائل و قوای ما مسلمانان با کمال تأسّف باید بدون پروا گفت در بعضی اوقات زیر صفر می‏باشد، و این امر برای هیچ مسلمانی پوشیده نیست.

چرا ما مسلمانان باید یک جنبه اسلام را که نماز و روزه و خمس و حج و غیره می‏باشد بگیریم، و جنبه دیگر آن را که مقابله با کفّار و جمع‏آوری نیرو و سلاح است ترک کرده باشیم، و هیچ به فکر آن هم نیستیم که حیات ما، رهبری ما، اسلام ما، قرآن ما، شخصیت ما، آبرو و حیثیت، تمام مربوط به آن است که در مقابل شرق و غرب بتوانیم ایستادگی کنیم، و تهیّه وسائل نیروی خودمان را به دست جوانان و مخترعین و متفکّرین خود تهیّه کنیم.

یکی از دوستانم قبل از مدّتی از یکی از کشورهای آفریقائی آمده بود و با تأثّر می‏گفت (اگر حالت مسلمانان به همین گونه که من در آنجا دیدم ادامه پیدا کند قطعاً کمتر از نیم قرن دیگر اسلام در آفریقا محو خواهد شد) بعد گفت: چون مسیحیان در آنجا رخنه کرده‏اند و در هریک از شهرهای آنها چهار بنیاد خیری تأسیس کرده‏اند:

1 ـ دبستان، از برای فرهنگ و عقیده کودکان

2 ـ کلیسا، برای دعوت به مسیحیّت و عبادت مردم

3 ـ بیمارستان، برای معالجه بیماران

4 ـ یک بنیاد خیری از برای کمک به فقرا و محرومین جامعه آفریقائی که کمکهای خود را بدون مقابل در اختیار مردم می‏گذارد.

البتّه تمام این خدمات در مقابل یک چیز است، و آن دست کشیدن از اسلام و قبول کردن مسیحیّت است (یعنی پیروی کردن صد در صد مردم از غرب و استعمارگران، و تبعیّت از آنها می‏باشد).

آیا بعد از این تبلیغات و فعّالیتها راهی می‏باشد که اسلام در آنجا رشد و نمو نماید؟ با اینکه هیچ یک از این بنیادهای اساسی را ما مسلمانان در آنجا نداریم؟

خلاصه: نیروهای کفر و گمراه کننده از دو جهت دارای بزرگترین قدرت می‏باشند، یکی مادّی، و دیگری تبلیغاتی، و ما، در مقابل آنها دارای هیچ یک از آنها نیستیم، مگر به شکل خیلی مختصر و ضعیف (یا اینکه کشورهای اسلامی دارای منابع سرشار مادّی و انسانی می‏باشند، ولی متأسّفانه چون اکثر سران کشورهای اسلامی سرسپرده غرب و یا شرق می‏باشند، لذا این منابع را استعمارگران به ثمن بخس از دست آنها خارج کرده، و بعد منافع همان منابع اسلامی را از برای نابودی اسلام و مسلمانان بکار می‏گیرند) بدین جهت ما باید این دو نیروی فوق‏الذکر را در خودمان تقویت نمائیم، یا اینکه از لحاظ کمیّت کمتر امّا از لحاظ کیفیّت بیشتر باشد، پس لازم است از برای مبلّغین و مجاهدین و خدمتگذارانی که می‏خواهند در راه رسیدن به حکومت اسلامی و برگشت اسلام کوشش کنند، و مسلمانان را دو مرتبه به حکم قرآن دعوت کنند، و دستورات اسلامی را پیاده گردانند، هیچوقت خود را گول نزنند، که فقط باامید به هدف خواهند رسید، و بگویند چون پروردگار متعال پشتیبان و یاور ماست پس هیچ قدرتی در مقابل اسلام نمی‏ایستد.

آیا خداوند نفرموده است:

(کلاً نمدّ هؤلاء و هؤلاء، من عطاء ربّک، و ما کان عطاء ربّک محظورا).

یعنی: هریک را مدد می‏کنیم (اهل حق و باطل را) از بخشش پروردگارت، و بخشش پروردگارت باز داشته نخواهد شد.

البتّه لطف و مرحمت پروردگار بر مسلمانان و کافر، و متدیّن و بی‏دین، و بر سر همه می‏باشد.

چون دنیا را خداوند برای امتحان بندگانش قرار داده، و در اینجا هیچ کس را از لطف و کرمش محروم نمی‏گرداند.

و چون دوره امتحان است، لذا از لحاظ لطف باران رحمتش بر سر تمام بندگانش می‏بارد.

و در آخرت هرکس به نتیجه عمل خود خواهد رسید.

ادامه دارد...

اثر:سید علی فالی

اندیشه های اسلامی

مدینةالعلم

بهشتیان




طبقه بندی: قرآن، احادیث معصومان(ع)، مقالات پیرامون پیامبر اکرم (ص)،
برچسب ها: رسالت قرآن و پیامبر(ص)،

تاریخ : یکشنبه 24 آبان 1394 | 06:41 ب.ظ | نویسنده : سید مصطفی سیدی | نظرات

به نام خدا

رسالت قرآن و پیامبر(ص) قسمت هفتم:

از بین بردن یأس و ناامیدی

مهمترین چیزی را که ما باید برای رسیدن به هدفمان که، تطبیق احکام اسلام و زنده کردن دستورات آن است، از بین ببریم (یأس و ناامیدی است) که متأسّفانه مانند دیوی بر جامعه اسلامی دوستدار احکام قرآن، سایه افکنده... این یا از تلقین غرب و شرق است و یا جهل به واقع، و یا از حسن نیّت چون که بعضیها می‏بینند که اسلام از تمام کارها و برنامه‏های اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی ما دور شده، لذا مأیوس شدن از کار یک امر طبیعی گشته - و همگی از برگشت دستورات اسلام به جامعه اسلامی و تطبیق آن بر مسلمانان ناامید می‏باشند، و این یک راه سدّی مقابل مسلمانان ایجاد کرده، که آنها حتّی کوچکترین قدمی از برای تأسیس حکومت اسلامی و پیاده کردن احکام آن برنمی‏دارند، و مثل آنها مانند خانواده‏ای است که عزیزترین فرد آنها بیمار گشته، و هرچه از آنها دارو و پزشک می‏طلبد آنها فقط غصّه می‏خورند، چون همگی از شفای او مأیوس گشته‏اند، و از بهبودی او دست شسته‏اند، آیا این کار سبب نزدیکی مرگ او نمی‏شود؟ ولی اگر همگی فعّالیت کنند و باهم فکر کنند و به بیمار اهتمام دهند، شاید پزشک فهمیده و دانشمندی پیدا کنند که مرض را تشخیص داده و با یک داروی شفابخش، بیمار عزیز آنها را از مرگ قطعی نجات دهد، ولی چه باید کرد؟ از بین بردن یأس از قلبهای مأیوسین کار آسانی نیست، و تنها اسلام است که از دست پیروانش شاکی است و می‏نالد، ولی آنها منتظر مرگ و از بین رفتن آن می‏باشند، چونکه از زنده شدن و برگشت به زندگانی مسلمانان ناامید شده‏اند، بلکه ممکن است با بعضی وسائل و اندیشه‏های صحیح، علمای نفس چاره‏ای از برای این کار پیدا کنند، که مهمترین آن:

1 ـ در هر مجلس و محفل و جلسه‏ای که تشکیل می‏دهیم (یأس) را سرزنش کنیم، و مردم را بیدار کرده، و شرافت اطمینان و رجاء و امید که ضدّ یأس است دردلها جایگزین ناامیدی گردانیم، و بدانیم در هر قدم که برای سربلندی و تطبیق احکام خداوند برداریم، پروردگار پشتوانه ماست، همچنان که در قرآن کریم می‏فرماید: (ولا تیأسوا من روح الله، انّه لا ییأس من روح الله الاّ القوم الکافرون)، یعنی: هیچوقت از رحمت پروردگار مأیوس نگردیده، و مأیوس نمی‏شود از رحمت خدا، مگر قوم کافران، این رحمت همان یاری خداوند است به عاملین در راهش.

2 ـ باید انسان فکر کند که خداوند متعال به هرکس که او را در راه اسلام و تطبیق دستورات او یاری کند، نصرت خواهد داد، چنان که می‏فرماید:

(ان تنصروا الله ینصرکم و یثبّت أقدامکم) یعنی: اگر شما خدا را یاری کنید، او هم شما را یاری می‏کند، و در هدفتان ثابت قدم خواهید شد، پس پشتوانه ما بسیار قوی خواهد بود، اگر واقعا هدفمان خدا و نصرت دین او باشد.

دیگر اینکه تمام نظامها و مبادی جهان از برای تطبیق و پیاده کردن آن دولتها به دشواری و مشکلات برخورد می‏کنند، و تطبیق اسلام مشکل‏تر از بقیّه نظامها نخواهد بود، مخصوصاً که کشورهای ما، در ظاهر اسلامی است، و اکثریّت مردم مسلمان می‏باشند، و محبّ دستورهای اسلامند، و اسلام بزرگترین پشتوانه را در نفوس اجتماع دارد.

3 ـ باید انسان مراجعه و مطالعه کند، تا تاریخ تأسیس اسلام را که چگونه پیامبرصلی الله علیه وآله کار را شروع کرد بداند، آن وقت یأس و ناامیدی را کنار گذاشته، و به آن حضرت اقتدا کند، و مشغول تبلیغ و فعالیّت شود، تا انشاءالله بزودی به نتائج پرثمر کارها برسد.

4 ـ مغول، دولتهای اسلامی را غزو کرد، که اوضاع آن روز، مانند غزو فکری امروز غربیها بود.

باز هم می‏بینید چگونه دو مرتبه جهان اسلام، به پای خویش استقامت و قیام کرد، و همچنین سایر قیامهای ضدّ اسلامی و مشاکلی که از برای مسلمانان پیش آمد، مانند جنگهای صلیبی و غیره، که عاملانش در سر داشتند اسلام را ریشه کن کنند، ولی مانند ابری بود که به آسمان آمد و از بین رفت، و دو مرتبه نور اسلام برگشت و مسلمانان با فعّالیّت هرچه بیشتر خرابکاریهای دشمن را از بین برده، و مانند آن بود که هیچ بلائی به سر اسلام نیامده، و اگر بنا به اختصار نبود، جمله‏ای از حکایات تاریخی را نقل می‏کردم، تا اینکه امید و رجاء در قلوب مسلمانان از برای کار و فعّالیّت و برگشت به اسلام زیاد شود، و همگی انشاءالله دست به دست هم داده و بتوانیم یک حکومت واحد اسلامی در جهان تشکیل دهیم.

ادامه دارد...

اثر:سید علی فالی

اندیشه های اسلامی

مدینةالعلم

بهشتیان




طبقه بندی: قرآن، احادیث معصومان(ع)، مقالات پیرامون پیامبر اکرم (ص)،
برچسب ها: رسالت قرآن و پیامبر(ص)،

تاریخ : یکشنبه 24 آبان 1394 | 06:39 ب.ظ | نویسنده : سید مصطفی سیدی | نظرات

به نام خدا

رسالت قرآن و پیامبر(ص) قسمت ششم:

راه برگشت اسلام به زندگی چگونه است؟

این سؤال را همیشه اکثر مسلمانان بیدار که شیرینی احکام اسلام را درک کرده‏اند، و می‏دانند که تمام مشاکل مسلمین از این است که از چارچوب اسلام خارج گشته‏اند... می‏نمایند، و عدّه‏ای از مفکّرین و نویسندگان اسلامی، جواب این سؤال را داده‏اند، ولی آنچه به فکر می‏رسد آن است که راه برگشت به اسلام بسیار سهل و آسان است، به شرط اینکه افراد قدرتمند و بانفوذ و شخصیّت‏های متدیّن مسلمانان در کشورهای اسلامی پیاده کردن آن را به عهده بگیرند.

اوّلین قدم این است که دانشگاههای ما که تمام قوانین وضعی شرق و غرب را در باره حقوق و قضاء تدریس می‏کنند، آن را مبدّل به تدریس قوانین اسلامی نمایند، و اگر قوانین اسلامی جای قوانین کفرآمیز و ساختگی بشری را بگیرد، نظام مملکت کم‏کم اسلامی خواهد شد، چون دانشگاه حقوقی و قضائی خود مرکز نورافشانی تمام دستورها و نظامها است، لذا اگر تبدیل شود، نظام مملکت تبدیل خواهد شد، و این اوّل کار خواهد بود.

امّا نسبت به کیفیّت و چگونگی این کار، باید عدّه‏ای داوطلبانه خود را وقف اسلام کنند، و شب و روز مشغول فعّالیت شوند، و مسلمانان را از خواب غفلت بیدار کرده، و تشویق عمل به دستورهای اسلامی و قرآن نمایند، و هروقت ملّت خودشان اسلام را بخواهند و حلاوت احکام آن را درک کنند، می‏شود با هم متّحداً قیام نمایند، و از مسئولین خود بخواهند که در کشورهای اسلامی باید قوانین اسلام پیاده گردد، و این کار نباید فقط به زبان گفته شود، بلکه از برای تطبیق آن باید همگی اصرار ورزند، و نباید از کار خسته شوند، و هرچند زمان طولانی لازم داشته باشد، باید با صبر و حوصله، و در پنهان و عیان، سعی کنند، تا وسائل پیروزی بر حکمفرمایان را فراهم سازند، آن وقت خواهند دید که پیاده شدن قوانین اسلامی چقدر آسان است، چون کار کردن مسالمت‏آمیز ولی با اصرار، و تهیّه کردن وسائل پیروزی و استعداد ملّت قطعاً انسان را به هدف و مقصود می‏رساند، و تاریخ شاهد قول و گفته ما می‏باشد، چه در دوران قبل و چه در حال، البتّه معلوم است که افرادی که به این کار مهم، و این قیام مقدّس دست بزنند، باید در راه هدف مقدّس خود، خون بدهند، زندان بروند، شکنجه تحمّل کنند، تا اینکه به هدف برسند.

کما اینکه حضرت رسول صلی الله علیه وآله از برای پیاده کردن اسلام، تمام این مشاکل را خود و یارانش تحمّل کردند، و همچنین اهل‏بیت طاهرینش، ائمّه دوازده‏گانه ما، که خلفای برحقّ او بودند، و دختر طاهره‏اش حضرت فاطمه زهرا سلام‏الله علیها، همه نوع شکنجه‏ها و اذیّت و آزارها را از برای اسلام عزیز و واقعی تحمّل کردند، ولی درنتیجه پیروز شدند و توانستند اسلام حقیقی را تا حال نگه دارند، و به ما برسانند، و از انحرافات دور سازند.

پس ما هم اگر واقعا پیرو معصومین علیهم السلام هستیم باید فعّالیت کنیم تا اسلام را نگهداری کرده، و دستورات آن را پیاده کنیم، خصوصاً در این دوران که قوانین کفر در رگهای اجتماع ما ریشه دوانیده، و مانند سرطان شده است، و ریشه‏های اصیل اسلامی را از تمام زندگانی ما قطع کرده‏اند، و مسلمانی ما فقط اسمی بر زبانها مانده، و بعضی عادات و احکام آن را فقط اجرا می‏کنیم، و اگر وضع ما چنین باشد، قطعاً در نسلهای آینده اصلا خبری از اسلام نخواهد بود، و اگر ما امروز احساس این مسئولیّت را نکنیم عاقبت بدی در دنیا دچار نسلهای آینده مان خواهد بود، و خود ما عاقبت بدی در آخرت، در مقابل محکمه عدل پروردگار خواهیم داشت، چون پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله فرموده است: (کلّکم راع و کلّکم مسئول عن رعیّته) یعنی: شما مسلمانان تمام باید مانند چوپانی باشید که مسئول حفظ گوسفندان خود است.

امیدواریم که تمام مسلمانان در باره اسلام و قرآن، احساس مسئولیّت کرده، و هرکس باندازه خود فعّالیت نماید برای اعلای کلمه لااله الاّالله، محمّد رسول الله، که آن فقط توسّط پیاده کردن احکام اسلام عملی خواهد شد.

ادامه دارد...

اثر:سید علی فالی

اندیشه های اسلامی

مدینةالعلم

بهشتیان




طبقه بندی: قرآن، احادیث معصومان(ع)، مقالات پیرامون پیامبر اکرم (ص)،
برچسب ها: رسالت قرآن و پیامبر(ص)،

تاریخ : یکشنبه 24 آبان 1394 | 06:38 ب.ظ | نویسنده : سید مصطفی سیدی | نظرات

به نام خدا

رسالت قرآن و پیامبر(ص) قسمت پنجم:

آیا ممکن است اسلام مجددا حکمفرما شود؟

آیا ممکن است اسلام دو مرتبه برگردد، و برنامه‏های رهائی‏بخش آن پیاده شود؟

سؤالی است بر لبهای همه کسانی که منتظر جواب می‏باشند... و اکثرا در جواب کلمه (نه) (ممکن نیست) (نمی‏شود) (با دنیای روز قابل تطبیق نیست) و غیره را می‏شنوند، ولی این جوابها یا از جهل و نادانی به اسلام است، و یا مغرضانه است، اینها دلیل می‏آورند:

1 ـ اسلام تطبیق نشد، و احکام آن پیاده نشد، مگر در یک دورانهای کوتاه، مانند دوران حضرت رسول صلی الله علیه وآله و بعضی از خلفای طاهرین و معصوم آن حضرت، و امّا در سایر دورانها فقط اسلام لفظی بود، و هیچ کس آن را تطبیق عملی نمی‏کرد، و در تاریخ مشاهده می‏کنیم که در دوران اکثر خلفای اسلامی، و کاخهای امرا و رؤسا و شبه آن از اسلام خبری نبود، بلکه همیشه به مقدّسات اسلامی اهانت شده و بر ضدّش عمل می‏شده، پس به عقیده ما دینی که حکّامش این چنین به آن رفتار می‏کردند، قابل تطبیق نیست.

2 ـ قوانین و دستورات اسلامی بسیار سخت و دشوار است، آیا ممکن است در امروز قانون غلام و کنیز را تطبیق کرد؟ یا قانون بریدن دست دزد را؟ و آیا خمس و زکات از مردم گرفتن از برای اقتصاد سنگین مملکت اسلامی کافی است؟ و می‏شود مالیات زور و باطل را از مردم نگرفت؟

این بحثها و مجادلات هیچ واقعیتی ندارد، و برگشت اسلام به زندگی مردم بسیار آسان‏تر از بقای قوانین و زندگی باکفر است، و مثال برگشت اسلام به جامعه مانند سفر به هواپیما، و غیر اسلام از سایر نظامها، مانند سفر با چهارپایان است، پس هر وقت ما به اسلام برگردیم به هدفمان زودتر خواهیم رسید.

و باید دانست که این آیا، آیاها تمام از حلقوم استعمارگران پخش می‏شود، که می‏دانند اگر مسلمانان بیدار شوند و دو مرتبه اسلام را زنده کنند، آن آقائی و عزّت و شوکت ازدست رفته خود را یافته، و همین غربیها، جیره خوار و زیر دست آنان خواهند گردید.

امّا اینکه می‏گویند اسلام تطبیق نشد، مگر در یک دوران کوتاه، این گفتار خلاف واقع است، چون که ظاهر عمومی کشورهای اسلامی در تمام تاریخ اسلام و حکومت آن اسلامی بوده، منتهای امر، خلیفه و یا امیر هتک حرمت اسلام می‏کرده، و در وضع شخصی خود و حاشیه و اطرافیانش بوده، و این بی‏حرمتیها را اکثر رؤسای بقیّه مبادی و ادیان هم دارا می‏باشند، مانند نظامهای دموکراسی، که رؤسایش اکثرا مستبدّ و هتک قوانین را می‏کنند، ولی کشور از حالت دموکراسی بودن خارج نمی‏شود، و غرض ما از این کلام صبغه و نظر عمومی اسلام بوده، به این معنا که:

دستور عمومی در قضاوتها قرآن و سنّت پیامبرصلی الله علیه وآله بوده، و مردم در احکام پیرو قرآن و دستورات آن بوده‏اند، خلاف امروز که دستورالعمل در تمام کشورهای به ظاهر اسلامی از غرب و یا شرق می‏آید، و ابدا در احکام از اسلام و قرآن اسمی نیست.

امّا اینکه می‏گویند: قوانین اسلام سخت است، خلاف واقع است، بلکه برعکس بسیار آسان است، اگر هر مسلمانی به قوانین اسلامی عمل کند، و این بحث مفصّلی است که خواننده محترم باید مراجعه کند به کتابهای اسلامی و مطالعه کند تاریخ تطبیقی اسلام را (هدف از این کلام، کیفیّت حکومت در کشور اسلامی است)، و بعد مقایسه کند آن را با کتابهای قوانین روز، و تاریخ جهان امروز، تا به دست آورد، کدام آسان‏تر و به حال مردم بیشتر موافقت می‏کند، و با فکر و عقل بیشتر سازش دارد.

اگر بخواهیم وارد بحث افتخارات اسلام و تفصیل آن شویم باید یک بحث مفصّلی را شروع کنیم، که آن با این کتاب مختصر مناسب نیست، ولی اشاره‏ای به آن می‏کنیم.

قانون غلام و کنیز در اسلام، غیر از قانون حکمفرمای در جهان بوده، که (لنکولن) آن را ملغی نمود و از بین برد، بلکه قانون اسلام بهترین حلّ مشکل از برای اسرای جنگ کفّار با مسلمین بود.

ولی بنده و کنیز در دنیای غرب یک مهر عاری بر پیشانی انسانیّت و بشر بود، که اسلام آن را از روز اوّل رفض کرد، پس افتخار از بین بردن بندگی برای اسلام است نه (لنکولن).

قانون بندگی در اسلام این است که هر دولت باطلی که بدون دلیل و سبب، یعنی فقط دشمنی و عداوت، آن را وادارد که با مسلمانان جنگ کند، اگر مسلمانان عده‏ای از آنها را در جنگ اسیر کنند، حاکم و رئیس دولت اسلامی مخیّر و آزاد است که:

1 ـ بر او منّت نهد، و او را آزاد گرداند.

2 ـ از او تاوان و فدیه بگیرد، و آزاد گرداند.

3 ـ او را بنده گرداند ـ الی غیر ذلک ـ.

هریک از این حکمها را می‏تواند بر حسب صلاح و حکمت انجام دهد.

و بندگی یک نوع جریمه و اهانتی است از برای اسیر کافر تا اینکه چشم زخمی از برای بقیّه کفّار شود، و دیگر بیهوده با مسلمانان، دشمنی نکنند، و به کشورهای آنها یورش نبرند، و دیگر اینکه اگر اسیر زندانی شود، گذشته از اینکه باید خرج غذای او را داد، نیروی او هدر رفته، و ممکن است از لحاظ جسمی و روحی بیمار شود، ولی به عنوان بنده می‏تواند زیر نظر و سلطه مولایش آزادانه به هرکار و فعّالیّت که وارد است مشغول باشد، و خدمتگذار جامعه اسلامی قرار گیرد.

آیا این کار بهتر از آن نیست که اسیر را کشته و یا زندانی گردانند؟ و فعّالیت و نیروی او کوبیده شود؟

و امّا اگر او را آزاد گذارند، ممکن است ازاو کارهای خطرناک و خرابکاری سر زند، و یا چون حمایت و پشتوانه‏ای ندارد کشته شود، و یا اینکه مفاسد دیگری مانند جاسوسی از برای دشمن، و غیره انجام دهد، ولی وقتی زیر نظر یک شخص با شرایط مخصوص قرار گیرد به عنوان بنده، مقیّد گردیده و نمی‏تواند در دولت اسلامی خرابکاری و یا جاسوسی و کار خلافی انجام دهد.

و من حاضرم جوابگوی هرکسی باشم که در این قانون، و آن حدودی که اسلام مقرّر کرده از برای اسیر، حلّ بهتری ارائه دهد؟

امّا قانون (بریدن دست دزد) تاریخ نشان می‏دهد که این قانون، دزدی را از کشورهای اسلامی و مردم آن از بین برد و نفی کرد، و در مدّت دو قرن کامل فقط در دولت اسلامی چند دست بریده شد، و حال باید از هر انسان باوجدان و منصفی سؤال شود آیا این بهتر است یا اینکه دزد را مدّتی در زندان گذاشت، و با دزدهای دیگر آشنا شود، و تازه شیوه و راه جیب‏بری و دزدی را بهتر یاد گیرد، و بعد از آزادی دو مرتبه با فوت و فنهای بهتری به کار دزدی ادامه دهد، و افراد دیگر هم جرأت دزدی کردن پیدا کنند؟ چون مجازات زندان برای افرادی که نفس آنها شرور و پست است چیز مهمّی نیست، لذا می‏بینیم هر روز دزدی رو به ازدیاد است، دیگر چگونه می‏گویند که بریدن دست دزد، کاری زشت و ناپسند است، ولی نمی‏گویند آدم کشی زشت است، با اینکه قوانین جزائی از برای بعضی از جریمه‏ها قانون اعدام را گذاشته است؟

دیگر اینکه اینها فکر نمی‏کنند در جهان امروز چه جرمها، و آدم کشی‏هائی انجام می‏گیرد، از برای دزدی، و چه قدر افراد بی‏گناه هرساله به قتل می‏رسند برای اینکه دزدان اموال آنها را سرقت کنند و یا اگر کشته نشوند چقدر علیل و زخمی موجود است که از برای دفاع از ثروت خود به دست دزدان آسیب دیده‏اند، چرا این کارها و جرمها را محکوم نمی‏کنند؟ ولی قانونی که اسلام از برای اصلاح جامعه قرار داده، و آن هم بعد از شروط فراوان، آنقدر مورد هجوم قرار می‏گیرد، آیا این غیر از دشمنی مغرضانه به قوانین اسلامی چیز دیگری است؟

امّا خمس و زکات:

هردو، از دستورات بسیار خوب و افتخارآمیز اسلام است.

چون که مالیاتهای اسلامی فقط در این دو به اضافه خراج و جزیه منحصر است، با اینکه همیشه پول در دولت اسلامی زیاد بوده، چون برنامه‏های اسلامی برای (کیفیّت صرف مال) بسیار منظّم می‏باشد، و این سه مطلب که مختصراً در باره آنها صحبت شد، احتیاج به یک کتاب مستقل دارد، تا این مختصر در آن شرح داده شود، و فقط باید دانست که مالیات غیر از اینها در اسلام نیست، چون اکثر امور مملکت اسلامی را مردم خود اداره می‏کنند، و چون دولت اسلامی مردمی است لذا احتیاج به مالیات ندارد، بلکه اکثر کارهای اجتماعی را مردم خود انجام می‏دهند، و دولت فقط باید ناظر باشد که خلاف شرع رفتار نکنند و به کسی اجحاف نشود، و مسلمین پیش روند.

ادامه دارد...

اثر:سید علی فالی

اندیشه های اسلامی

مدینةالعلم

بهشتیان




طبقه بندی: قرآن، احادیث معصومان(ع)، مقالات پیرامون پیامبر اکرم (ص)،
برچسب ها: رسالت قرآن و پیامبر(ص)،

تاریخ : یکشنبه 24 آبان 1394 | 06:35 ب.ظ | نویسنده : سید مصطفی سیدی | نظرات

به نام خدا

رسالت قرآن و پیامبر(ص) قسمت چهارم:

بهترین دستور، و بهترین تطبیق کننده

قرآن، دارای بهترین دستورات و احکام الهی است، و پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله بهترین تطبیق‏کننده این دستورات بودند.

دانستن یک نظام صحیح که بتوان بشر را به آن دعوت کرد، و آن را با عقل و ادراک بشری نزدیک ساخت، امری است بسیار مشکل، ولی نظامی که گرفتاریهایش نسبتا کم باشد، و به راه صحیح نزدیک باشد از مشکل‏ترین اموری است که حکما و فلاسفه را متحیّر ساخته، و همیشه به فکر فرو برده است. از زمان قدیم هرکس که آمده و دستور العملی برای بشر ساخته بعد از مدتی به مشکلات برخورد کرده و از همه لحاظ احتیاج به اصلاح داشته، و با زمانی توافق می‏کرده، ولی با پیشرفت علوم و تمدّن بعد از مدّتی، قابل تطبیق نبوده است.

لذا، همیشه عقلا و مفکّرین جهان در هر زمان و هر مکان، کنفرانسها تشکیل می‏دهند و جلسات طولانی دور هم جمع می‏شوند، و شبها و روزهای فراوانی را باهم به بحث و بررسی امور می‏پردازند، تا شاید بتوانند نظام صحیحی از برای مردم بیاورند، و آن را دستورالعمل زندگی قرار دهند، و فکر می‏کنند:

چه نظامی از برای مردم و حکومت صحیح است؟

چگونه باید اقتصاد مملکت تنظیم شود؟

چه دستوراتی از برای حلّ امور قضائی و مشکلات آن بهتر است؟

وضع ارتش، پلیس و کارمندهای دولت باید چگونه باشد؟

چگونه باید با فساد و دزدی و زورگوئی مقابله کرد؟

و همچنین نسبت به تمام شئون مربوط به مملکت و یا ملّت، خانواده، تجارت، کشاورزی، صنعت، فرهنگ، و تربیت و غیره...

ولی اگر انسان عمیقا اسلام را مطالعه کند، و برنامه‏های آن را بداند، و بتواند آن طور که خدا و پیامبر و ائمّه اطهار دستور داده‏اند به آن عمل کند، خواهد دانست که تنها راه نجات از بدبختیها و گرفتاریها قرآن است، که دارای بهترین قوانین و احکام از برای بشر است، و افضل، و اکمل، و صحیح‏ترین دستورالعملی است که ممکن نیست کسی بتواند مانند آن را تا روز قیامت بیاورد.

این، یک امر طبیعی است، چون قرآن از لحاظ دستور و قانون به حدّ کمال رسیده است، و آن را خدائی که خود خالق بشر است، برای آنها انتخاب کرده، و اگر ممکن بود قانونی بهتر از این در دنیا اجرا شود، خدا همان را از برای بندگانش می‏فرستاد.

لذا قوانین بشری، در مقابل قرآن، تمام ناقص و غیر قابل قبول است.

قرآن، نظام و برنامه خدا و خالق هستی و کائنات است، او بشر را آفریده، و احتیاجات بندگان خود را از روزی که آنها را روی زمین خلق کرده تا قیام قیامت می‏داند، و او به بندگان خود رؤوف و مهربان است، و در مقابل دستورهایش هیچ احتیاجی به ثروت و جاه و مقام ندارد، لذا در دستورهای قرآن تمام عناصر کمال موجود است که آن عبارت است از:

علم منظّم پروردگار به تمام امور، و احتیاج نداشتن مطلق او به بندگان، و مهربانی او نسبت به بشر.

اما سایر نظامها که از فکر و مغز بشر درست شده، هرچند کسی که این نظامها را می‏گذارد و از برای بشر وضع می‏کند، مجرّد از منافع شخصی و فرصت‏طلبی باشد، ولی ممکن نیست که از روحیّه‏های افراد بشر و ریزه‏کاریهای کائنات اطّلاع داشته باشد، مخصوصاً نسبت به نسلهای آینده، و پیشرفتهائی که قطعاً در آینده انجام خواهد شد.

لذا، اگر نظری به قوانین جهان امروز اندازیم، خواهیم دید همیشه مانند کشتی در طوفان است، و هر روز یک قانون جدید می‏شود، و قانون قبلی را نقض می‏نماید، لذا همیشه مشاکل روی هم متراکم و زیاد می‏شود و گرفتاریها و بدبختیهای مردم افزوده می‏شود... این از یک سو.

از سوی دیگر احساسات و عواطف و دلبستگیها و دیگر انگیزه‏های بشری لابد و حتماً اثرات خود را در قانون گذاران خواهد گذاشت، هرچند که آنها منزّه و متّقی باشند، و کمترین این احساسات، در زندگی و محیط و عادات و تقالید و طرز تربیت و فرهنگ آنها می‏باشد، آیا ممکن است انسان خود را از تمام اینها تهی کند، و قانون گذار شود؟

اضافه بر این، ادلّه علمی که مقایسه و مقارنه کردن میان نظام‏های بشری، و قوانین عالیه قرآن است می‏گوید، هیچ نظامی شبیه نظام آسمانی نیست، و هرچند نظامهای خوب جهان امروز که بعد از هزاران انقلاب و آزادی و زحمات طاقت‏فرسا به وجود آمده با اسلام مقایسه شود، باز هم افضل و اکمل و بهتر آن در قرآن کریم است، و به این حقیقت فلاسفه و حکمای غرب که هیچ ربطی به اسلام ندارند اعتراف کرده‏اند.

این نسبت به قرآن.

ولی نسبت به حضرت رسول عالیقدر و بزرگوار اسلام صلی الله علیه وآله، اگر نظری در تاریخ مفصّل جهان از روز خلقت تا امروز بنگریم، مردی دیده نشده که در کارها و رفتار و کردارش حتّی شباهت به حضرت محمّد صلی الله علیه وآله داشته باشد، دینی را از برای بشر بیاورد که میان زمین و آسمان را ربط دهد، و خواسته‏های روحی و جسمی بشر را برآورده سازد، و میان عقل و عاطفه انسانی موافقت ایجاد کند، و دنیا و آخرت را از برای سعادت بشر جمع کند، و بتواند آن را بر مردم تطبیق کرده، و خودش از طرف پروردگار مؤسّس دین و دولت آنها شود.

در وقتی که وضع مردم و سرزمین حجاز طوری بود که این کار در آنجا از سخت‏ترین امور به شمار می‏آید، چون از طرفی وضع جهانی آن روز اقتضا نداشت که پیامبر بتواند چنین کاری انجام دهد، و مردم آن دیار از لحاظ تمدّن متأخّرترین مردمان، و از لحاظ وحشیّت همین بس که کودکان خود را زنده به گور می‏کردند، و در میان دو ابرقدرت نیرومند آن روز، یعنی فارس و روم قرار گرفته بودند.

آیا مانند پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلّم مثل و مانندی سراغ دارید که بتواند یک چنین محیطی و چنین مردمانی را به اوج عظمت و سرافرازی رساند که جهان فارس و روم از برای آنها سر تعظیم فرود آورند؟

پس بر مسلمانان ـ و غیر مسلمانان ـ یعنی کسانی که ادّعای تمدّن و دانش می‏کنند - واجب است که قرآن را دستورالعمل خود قرار دهند، و بر تطبیق احکام و قوانین آن، از حضرت محمد صلی الله علیه وآله و اهل‏بیت اطهارش پیروی نمایند، و بدانند که اسلام با معجزه بر مسلمانان تطبیق نشده، بلکه با گامهای دقیق پیامبر عزیز اسلام صلی الله علیه وآله پیاده شد، و تا به حال موجب اعجاب و تحسین بزرگان جهان می‏باشد.

ادامه دارد...

اثر:سید علی فالی

اندیشه های اسلامی

مدینةالعلم

بهشتیان




طبقه بندی: قرآن، احادیث معصومان(ع)، مقالات پیرامون پیامبر اکرم (ص)،
برچسب ها: رسالت قرآن و پیامبر(ص)،

تاریخ : یکشنبه 24 آبان 1394 | 06:33 ب.ظ | نویسنده : سید مصطفی سیدی | نظرات

به نام خدا

رسالت قرآن و پیامبر(ص) قسمت سوم:

ختم نبوت و تعیین اوصیا

پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله خاتم انبیاء است، و بعد از او خداوند متعال پیامبری نخواهد فرستاد، و دین اسلام تا ابد و تا قیام قیامت دین جهانیان خواهد بود.

و هرکس بعد از حضرت رسول (ص) ادّعای پیامبری کند دروغگو و دجّال است، و هر حکمی غیر از احکام اسلام بر مردم جهان عرضه شود تمام باطل است، چه آنکه از طرف پیامبران قبل از اسلام باشد، و چه از طرف بشر، چون حکم خدا بر تمام احکام برتری دارد، و ممکن نیست که عقل بشری بتواند بهتر از آن را بیاورد.

حضرت محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم که آخرین پیامبر خدا است، از نواده ‏های اسماعیل ذبیح‏ الله فرزند حضرت ابراهیم خلیل الرحمان علیهماالسلام می‏باشد، و افضل تمام بشر علی‏الاطلاق است، و او پیامبر بود در وقتی که حضرت آدم علیه‏السلام میان گل و آب بود.

حضرتش از برای هدایت بشر مبعوث شد تا نمایانگر راه آنها به خیر دنیا و سعادت آخرت باشد، و می‏فرماید:

(انّما بعثت لأتّمم مکارم الأخلاق).

من مبعوث شدم تا متمّم تمام خوبیها شوم، و مردم را به اخلاق پسندیده دعوت کنم.

اوّلین ازدواج پیامبر با یک زن باشخصیّت و پاکدامن و اصیل و پرهیزکار به نام (خدیجه کبری) بود، و در آن وقت عمر شریف حضرت بیست و پنج سال بود، و خداوند از ثمره این ازدواج اولادی به او عطا فرمود که یکی از آنها دختر بزرگوار او بی‏بی دو عالم صدیقه کبری حضرت فاطمه زهرا سیّده زنان عالم علیهاالسلام است که نسل و ذرّیه حضرتش ازایشان می‏باشد، و او مادر حسن و حسین علیهماالسلام و بقیّه خلفای برحقّ حضرتش می‏باشد، که اگر بخواهیم در شخصیّت ایشان سخن بگوئیم احتیاج به یک کتاب جداگانه دارد، و همین برای عظمتش کافی است که او (معصومه) است، و اسلام صحیح و اصیل، از طرف او و فرزندانش به جهانیان رسیده است.

عمر شریف حضرتش به چهل سالگی که رسید رسما از طرف پروردگار متعال به پیامبری مبعوث شد، و سیزده سال در مکه مکرّمه بود و مردم را به سوی خداپرستی دعوت می‏کرد، و در این راه از قوم و قبیله خود و بقیّه مردم آن دیار جز اذیّت و ناراحتی چیزی ندید، و آنقدر بر او ظلم و ستم روا داشتند که می‏فرماید:

(ما أوذی نبیّ مثل ما أوذیت): (هیچ پیامبری به اندازه من از قوم خود اذیّت و آزار ندید) ولی در مقابل به آنها دعا می‏کرد و می‏فرمود:

(اللّهم اهدِ قومی، فانّهم لا یعلمون): (پروردگارا، قوم مرا هدایت کن و از تقصیر آنها بگذر، چون نادان می‏باشند).

ولی هرچند آنها را نصیحت کرد و به یکتاپرستی دعوت کرد، نتیجه نداشت بلکه کینه و دشمنی آنها به حضرت رسول صلی الله علیه وآله بیشتر شد، تا اینکه تصمیم به قتل حضرتش گرفتند و ایشان ناچار مکٌه مکرٌمه را ترک کرده، و راهی مدینه منوٌره گشتد، که قبلاً بذر اسلام را در آن شهر پاشیده، و عدّه‏ای پیرو اسلام گشته بودند.

لذا، مسلمانان آن دیار مقدم حضرت را گرامی داشتند و با استقبال گرم مسلمانان و مردم آنجا روبرو شدند. حضرت با فعّالیّت شبانه‏روزی خود و یارانش در مدینه اساس حکومت اسلامی را پایه ریزی کردند، و با سخنرانیهای گرم خود که توأم با آیات قرآنی بود، مردم را به اخوّت و برادری دعوت کردند، و با اتّحاد و اتّفاق و پیروی از دستورات خداوند، از تنبلی و پستی و جنگ و دشمنی با یکدیگر نجات دادند، و توانستند با نیروی ایمان و نقشه‏های حکیمانه پیامبر صلی الله علیه وآله در اندک زمانی، مکّه معظّمه و بعد هم جزیره عربستان را به اسلام دعوت کنند، و بعد هم نقشه جهانی کردن اسلام را پیاده نمایند. بعد از ده سال تبلیغ و خدمت مسلمانان به بزرگترین تمدّن آن روز دست یافتند، ولی در اثر سمّی که یک زن یهودی در غذا به خورد آن حضرت داد، روح بزرگش به عالم اعلی پرواز کرد، و در هنگام وفات عمر شریفش شصت و سه سال بود.

قبل از وفات از برای خودش به امر پروردگار متعال دوازده وصی و خلیفه تعیین کرد، که یکی پس از دیگری زمام امور مردم را به دست گیرند، و آنها را به راه راست و اسلام صحیح هدایت گردانند، و فرمودند: هرکس از خطّ آنها دور شود، و راهی غیر از راه آنها انتخاب کند، گمراه است. خلفای آن حضرت عبارتند از:

1 ـ امیرالمؤمنین علیّ بن ابی‏طالب علیه السلام

2 ـ حضرت امام حسن علیه السلام

3 ـ حضرت امام حسین سیدالشّهداء علیه السلام

4 ـ حضرت امام زین‏العابدین سجّاد علیه السلام

5 ـ حضرت امام محمّد باقر علیه السلام

6 ـ حضرت امام جعفر صادق علیه السلام

7 ـ حضرت امام موسی کاظم علیه السلام

8 ـ حضرت امام علی بن موسی الرضا علیه السلام

9 ـ حضرت امام محمد جواد علیه السلام

10 ـ حضرت امام علی هادی علیه السلام

11 ـ حضرت امام حسن عسکری علیه السلام

12 ـ حضرت امام حجّة بن الحسن العسکری علیه السلام

که ایشان، یعنی امام دوازدهم زنده و از انظار مردم غائب است هم چنانکه حضرت رسول صلی الله علیه وآله و بقیّه ائمّه علیهم السلام اطّلاع دادند، که در آخرالزمان در وقتی که مشیّت خداوند تعلّق گیرد ظاهر خواهد شد، و دنیا را بعد از آنکه پر از ظلم و جور شده، پر از عدل و داد خواهد کرد.

پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله و دختر بزرگوار و عالی‏مقامش حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام، و این دوازده حجّت خدا بر مردم که نام بردیم معصوم می‏باشند، و هیچ گناه و خلافی از آنها سر نخواهد زد، از هر بدی و زشتی منزّه می‏باشند، و خداوند در باره آنها فرموده است:

(انّما یرید الله لیذهب عنکم الرّجس أهل البیت ویطهّرکم تطهیرا).

یعنی: (خداوند می‏خواهند شما اهل‏بیت عصمت و طهارت را همیشه از بدیها پاک و منزّهتان گرداند) لذا فضائل و کمالات آنها به حدّ اعلی می‏باشد، که دردنیا بیش از آن قابل امکان نیست، و آنها از سوی پروردگار دارای تمام علوم و فضائل و خوبیها می‏باشند، و بر تمام بشر واجب است که از آنها پیروی کنند، چون پیروی از آنها پیروی از پروردگار است، و مخالفت با آنها مخالفت با خدا و سرپیچی از احکام و دستورات اوست.

حضرت رسول الله صلی الله علیه وآله پیروی خلفای دوازده گانه خود را با قرآن برابر دانسته و به مسلمانان فرموده است:

(انّی تارک فیکم الثّقلین کتاب الله و عترتی أهل بیتی، ما ان تمسّکتم بهما لن تضلّوا بعدی أبداً، و أنهما لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض).

یعنی:

من در میان شما دو گنجینه سنگین و پرارزش را گذاشته‏ام:

یکی: کتاب خدا.

و دیگری: عترت و اهل‏بیت خودم (که مفسّر قرآن و احکام آن می‏باشند).

اگر به این دو گنجینه گرانبها متمسّک شوید، بعد از من گمراه نخواهید شد.

و این دو از هم جدا نمی‏شوند تا اینکه نزد حوض کوثر، بر من وارد شوند.

ادامه دارد...

اثر:سید علی فالی

اندیشه های اسلامی

مدینةالعلم

بهشتیان




طبقه بندی: قرآن، احادیث معصومان(ع)، مقالات پیرامون پیامبر اکرم (ص)،
برچسب ها: رسالت قرآن و پیامبر(ص)،

تاریخ : جمعه 13 شهریور 1394 | 09:29 ق.ظ | نویسنده : سید مصطفی سیدی | نظرات

به نام خدا

رسالت قرآن و پیامبر(ص) قسمت دوم:

نزول قرآن

در بیست و هفتم رجب1387 هجری چهارده قرن بر بعثت حضرت محمّد صلی الله علیه وآله رسول بزرگوار اسلام می‏گذرد.

در این روز اوّلین سوره قرآن کریم بر پیامبر نازل شد، البتّه قرآن یک مرتبه کامل از طرف پروردگار متعال (به بیت‏المعمور) که در آسمان می‏باشد نازل شد، ودر ماه مبارک رمضان در قلب پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله این وحی آسمانی جایگزین شد، که خداوند در قرآن کریم اشاره می‏فرماید: (شهر رمضان الّذی أنزل فیه القرآن) ماه رمضانی که قرآن در آن نازل شد.

و می‏فرماید: (انّا أنزلناه فی‏لیلة القدر) ما آن را در شب قدر (بر قلب پیامبر) نازل کردیم، که همه مسلمانان می‏دانند که شب قدر افضل‏ترین شب ماه مبارک رمضان است، پس از آن در ظرف بیست و سه سال کم‏کم و آیه آیه توسّط امین وحی خدا یعنی جبرئیل بر حضرت رسول صلی الله علیه وآله نازل شد، که ابتدای نزول آن در (غار حراء) در مکه مکرّمه در بیست و هفتم ماه رجب، سیزده سال قبل از هجرت پیامبر صلی الله علیه وآله به مدینه منوّره بود، در وقتی که حضرت رسول صلی الله علیه وآله در آن غار مشغول عبادت و راز و نیاز با پروردگار خویش بود.

در این اثنا جبرئیل از طرف خداوند از آسمان نازل شد، و به حضرتش خطاب کرد و گفت: بخوان.

حضرت محمد صلی الله علیه وآله فرمودند: چه بخوانم؟

جبرئیل گفت:

(بسم‏الله الرحمن الرحیم، اقرأ باسم ربّک الّذی خلق، خلق الانسان من علق... تا آخر سوره).

به نام پروردگار بخشنده مهربان، بخوان به نام خداوندی که خلق کننده است، و انسان را از علقه (نوعی کرم که با چشم دیده نمی‏شود) خلق کرد.

مانند چنین روزی خداوند به بشر، بزرگترین هدیه خود را تقدیم کرده و مهم ترین دستورالعمل را از برای یک زندگانی سعادت‏بخش در دنیا، که انسان با عملکرد آن به عظیم‏ترین راه سعادت ابدی یعنی بهشتی که عرض آن به عرض آسمانها و زمین است خواهد رسید، و آن نزول قرآن کریم بوده از طرف پروردگار برای دستورالعمل بشر.

این کتاب، بر محبوب ترین و بزرگوارترین پیامبر خدا نازل شده که ایزد متعال درباره عظمت او در یک حدیث قدسی می‏فرماید: (لولاک لما خلقت الأفلاک).

(اگر وجود پرجود تو را نیافریده بودم، زمین و آسمان و دیگر افلاک را هم خلق نمی‏کردم).

لذا، بر مسلمانان است بطور خصوص و بر سایر بشر است عموما که این روز بزرگ را جشن گرفته، و به همدیگر دست برادری و اخوّت داده، و با همّت و اتّحاد بیعت خود را با رسول بزرگوارشان تجدید کرده، و عهد و پیمان بندند که دوباره به کتاب آسمانی خود، یعنی قرآن کریم برگشته و احکام آن را دستورالعمل زندگانی خود قرار دهند، تا انشاءالله دو مرتبه شخصیّت از دست رفته اسلامی خود را به دست آورده و استعمارگران غاصب و دشمن اسلام و انسانیّت را از بین برده و بتوانند با همّت والای خود و انفاس قدسیّه پیامبرشان، و عمل کردن به فرمانهای آن بزرگوار و کتاب آسمانیش باردیگر به اسلام عزیز برگشته و با سعادت و خوشبختی یک دولت اسلامی هزار میلیونی تشکیل داده، و دنیا را از شرّ و کفر شرق و غرب نجات داده، و مستضعفان دنیا را به سعادت دنیا و آخرت کشانند.

ادامه دارد...

اثر:سید علی فالی

اندیشه های اسلامی

مدینةالعلم

بهشتیان




طبقه بندی: قرآن، احادیث معصومان(ع)، مقالات پیرامون پیامبر اکرم (ص)، امامان و پیامبران،
برچسب ها: رسالت قرآن و پیامبر(ص)، نزول قرآن، رسالت پیامبر(ص)، رسالت قرآن، مقاله پیرامون رسالت قرآن و پیامبر(ص)،

تاریخ : یکشنبه 1 شهریور 1394 | 07:27 ب.ظ | نویسنده : سید مصطفی سیدی | نظرات

به نام خدا

رسالت قرآن و پیامبر(ص) قسمت اول:

مقدمه مترجم

در زمانی که در عراق بودیم سالی چند بار در نجف اشرف و کربلای معلّی، زیارتهای مخصوص حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت ابی‏عبدالله الحسین علیه السلام مانند غدیر و مولود در نجف و نیمه رجب، و نیمه شعبان، و اربعین در کربلا اتّفاق می‏افتاد که در این ایّام هزاران نفر از ارادتمندان و شیعیان اهل‏بیت عصمت و طهارت از کشورهای خلیج و هند و پاکستان و ایران و افغانستان و آفریقا و سوریه و لبنان و سایر نقاط جهان به نجف و کربلا آمده و برای اظهار محبّت و مودّت و دوستی به حضرت امیرالمؤمنین و سیّدالشهداء علیهماالسلام به زیارت می‏پرداختند.

و چون حضرت آیةالله العظمی مجاهد آقای حاج سیّد محمد شیرازی دام ظلّه، همیشه در فکر بودند که بتوانند هدیه‏ای معنوی از برای آن جمعیّت انبوه تقدیم نمایند، لذا در هر مناسبتی کتاب مختصری تألیف کرده و بعد از چاپ، هزاران نسخه آن را به صورت جزوه به مردم هدیه کرده تا اینکه با وظایف خود، اسلام و تشیّع، برنامه‏های مذهبی و خاندان عصمت و طهارت (ع) بیشتر آشنا شوند.

این کتاب مختصر که در روز بعثت حضرت محمّد صلی الله علیه وآله نوشته و پخش شده است در باره چگونگی پیاده کردن قوانین اسلام و احکام قرآن به دست امین وحی خدا یعنی خاتم انبیاء صلی الله علیه وآله نوشته شده است...

امیدواریم مسلمانان جهان بااقتدا به رهبر و نجات دهنده آنها در دنیا و آخرت یعنی حضرت رسول صلی الله علیه وآله و اهل بیت اطهارش (ع) برنامه‏ها و دستورالعملهای حضرتش را در زندگانی پیاده کرده، و آن را زنده کنند تا دو مرتبه عزّت و سعادت از دست رفته خود را یافته و با تمسّک به قرآن و عترت، پروردگار متعال نظر لطف و مرحمت به آنها بیفکند، و از گرفتاریها و بدبختیها و استعمارگران شرق و غرب رهائی یافته و به خوشبختی دو جهان نائل گردند.

به امید روز پیروزی اسلام بر کفر جهانی و پیاده کردن احکام اسلام و ظهور حضرت مهدی آل محمٌد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و سرافرازی مسلمانان جهان. آمین ربّ‏ العالمین.

سید علی فالی

الحمد لله ربّ العالمین، والصلاة والسلام علی محمّد و آله الطاهرین.

ادامه دارد...

اثر:سید علی فالی

اندیشه های اسلامی

مدینةالعلم

بهشتیان




طبقه بندی: قرآن، مقالات پیرامون پیامبر اکرم (ص)، امامان و پیامبران، احادیث معصومان(ع)،
برچسب ها: رسالت قرآن و پیامبر(ص)، رسالت قرآن، رسالت پیامبر(ص)، مقاله پیرامون رسالت قرآن و پیامبر(ص)،

تاریخ : یکشنبه 1 شهریور 1394 | 07:23 ب.ظ | نویسنده : سید مصطفی سیدی | نظرات
نگاهی به قرآن (بخش دوم)
نزول دفعى و تدریجى قرآن 
شكى نیست كه قرآن مجید، در عرض 23 سال به نحو تدریجى نازل شده است . و از سوى دیگر مى خوانیم كه : قرآن كریم در ماه مبارك رمضان و در یك شب نازل گردیده است . به عبارت دیگر، آیه : (( شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن )) (1)
تصریح مى كند كه قرآن در ماه رمضان نازل گشته است . و آیات شریفه : (( انا انزلناه فى لیلة القدر )) (2) و (( انا انزلناه فى لیلة مباركة )) (3) نشان مى دهند كه قرآن مجید، در یك شب نازل گردیده است . و آن یك شب در ماه رمضان بوده است . و از روایات به دست مى آید كه آن شب ، شب 23 مبارك رمضان است .
و از سوى دیگر مى بینیم كه كفار مكه اعتراض كرده و مى گفتند: چرا قرآن كریم ، دفعتا واحده نازل نمى شود؟ در جواب آنان ، خداوند فرمود: این براى آن است كه قلب تو را مطمئن و ثابت گردانیم ؛ چون اگر همه قرآن به یك بار، نازل مى شد، وحى الهى قطع مى گردید و دیگر رابطه تو با خدا برقرار نمى شد:
(( و قال الدین كفروا لولا نزل علیه القران جملة واحدة كذلك لنثبت به فوادك و رتلناه ترتیلا )) (4).
یعنى (و باز كافران جاهل به اعتراض گفتند كه : چرا این قرآن (اگر از جانب خداست ) یكباره براى رسول خدا نازل نگشت (اى رسول ما! جاهلان نمى دانند، حكمتش این است كه ) تا (تدریجا) ما تو را به آن دل آرام كنیم (و اطمینان قلب دهیم . و بدین سبب ) آیات خود را بر تو مرتب به ترتیبى روشن (و روشى نیكو) فرستادیم ).
و نیز مى فرماید: (( و قرانا فرقناه لتقراءه على الناس على مكث و نزلناه تنزیلا )) (5).
یعنى : (قرآن را قطعه - قطعه فرستادیم تا آن را با تاءنى و دقت ، بر مردم بخوانى . و آن را بتدریج نازل كرده ایم .)
پس یقینى است كه قرآن كریم ، در عرض 23 سال ، نازل گردیده است .
درباره جمع میان این دو مطلب ، در روایات شیعه و اهل سنت آمده است كه قرآن ، در یك شب از جانب خداوند به (بیت المعمور) یا (بیت العزة ) نازل شده ، و پس از آن ، بتدریج بر آن حضرت نازل گشته است .
المنار مى گوید: آغاز نزول قرآن در شب قدر بوده است نه همه اش . ولى آن بر خلاف ظهور سه آیه گذشته است كه در اول بحث آوردیم .
در كافى از حفص بن غیاث نقل شده است كه : از امام صادق - صلوات الله علیه - پرسیدم خدا مى فرماید: (( شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن )) و حال آنكه از اول تا آخر قرآن ، در عرض 23 سال نازل شده است ؟
فرمود: تمام قرآن در ماه مبارك رمضان به بیت المعمور نازل شد، سپس در طول بیست سال ، نازل گردید(6) در روایات اهل سنت (بیت العزه ) آمده است .
در تفسیر صافى ، مقدمه نهم (بیت المعمور) را به قلب رسول خدا - صلى الله علیه و آله - تاءویل كرده و مى فرماید: گویا مراد، نزول آن به قلب پیامبر است . چنانكه خداوند فرموده است : (( نزل به الروح الامین على قلبك )) (7) آنگاه در عرض 23 سال ، بتدریج از قلبش به زبانش نازل شده است . وقتى كه جبرئیل مى آمد و وحى را با الفاظش مى خواند.
در اینجا تحقیق دیگرى نیز هست كه بسیار قوى مى باشد و آن اینكه قرآن مجید دوبار نازل گردیده است ؛ بار اول ، به طور فشرده و بسیط به قلب آن حضرت نازل شده و بار دیگر، به طور مشروح و به تدریج و در عرض 23 سال چنانكه شیخ ابوعبدالله زنجانى در كتاب (تاریخ القرآن ) (8) ترجمه سحاب ، احتمال داده است . و در تفسیر المیزان ، ذیل آیه شریفه (شهر رمضان ...) آن را قبول كرده و بر آن استدلال مفصل نموده است . روایات نیز در دوبار نازل شدن قرآن كریم ، صراحت دارند. چنانكه نقل گردید.
توضیح اینكه : قرآن مجید، خود حاكى است كه رسول خدا - صلى الله علیه و آله - پیش از آنكه جبرئیل بیاید و آن را بخواند، قرآن را مى دانست ولى اجازه خواندن نداشت . آن آیه چنین است : (( لا تحرك به لسانك لتعجل به ان علینا جمعه و قرآنه فاذا قراءناه فاتبع قرآنه ثم ان علینا بیانه )) (9)
یعنى : (زبانت را به خواندن قرآن ، حركت مده ، كه جمع كردن و خواندن آن بر عهده ماست . و چون ما آن را خواندیم ، از قرائت آن پیروى كن . سپس تفهیم آن بر عهده ماست .).
از اینجا معلوم مى شود كه قرآن كریم با نزول اول ، در قلب آن حضرت بوده است و آن را مى دانسته است . ولى لازم بود جاى مناسب و اندازه مناسب آن را جبرئیل بیان كند كه در كجا بخواند و چقدر بخواند؟
وانگهى ، به نظر مى آید كه آن حضرت ، فقط قرآن را مى دانست اما نمى توانست آن را به صورت (اعجاز) بخواند. و اگر خودش ‍ مى خواند، نظیر گفته هاى دیگرش مى شد و در قالب اعجاز ادا نمى گردید. ولى جبرئیل آن را به صورت اعجاز مى خواند. و حضرت نیز با همان كلمات ، ادا مى كرد. و كاتبان وحى آن را مى نوشتند؛ مانند آنكه ما به مسافرت رفته ایم و همه چیز آن در ذهن ماست ، ولى نمى توانیم آن را با شعر بخوانیم ، بلكه لازم است تا شاعرى آن را به نظم درآورد و ما در این صورت ، نزول اولى ، براى آن بوده است كه لازم بود آن حضرت ، حقایق را بداند. و قبلا به كلیات و فشرده دین ، آگاهى داشته باشد. خلاصه : یك بار قرآن كریم به طور فشرده و مجموعى ، در یك شب به قلب مباركش نازل گشته ، و بار دیگر در عرض 23 سال ، هر كجا و هر قدر كه لازم بود، جبرئیل دانسته هاى او را به صورت (اعجاز) مى خوانده و آن حضرت نیز آن را براى مردم ادا مى فرموده است . تا اینكه تمام آنچه كه به قلبش نازل شده بود، در قالب الفاظ، بیان گردیده است .
آنچه كفار مى گفتند: (( لولا نزل علیه القران جملة واحدة )) (10) نظرشان به نزول دوم بوده است . و مى گفتند: چرا همه آن را به یك بار نمى خواند و هر از چند صباحى ، چند آیه نازل مى شود. خداوند نیز در جواب آنان فرمود: این ، به علت نشدن وحى و اطمینان قلب پیامبر مى باشد.
اختلاف قراآت 
قرائتهاى قرآن مجید، به هفت نفر قارى مشهور مى رسد، كه چهار نفر از آنها شیعه و سه نفر از اهل سنت است . چهار نفر اولى عبارتند از:
1 - (عاصم بن ابى الجنود) او قرآن را بر ابوعبدالرحمن سلمى ، خوانده و او نیز بر امیرالمؤ منین - علیه السلام - خوانده است . چنانكه در مقدمه مجمع ، فن دوم ، بر این مطلب تصریح فرموده است .
ثقه جلیل القدر ابان بن تغلب ، قرآن را بر عاصم خوانده است . چنانكه در تاءسیس الشیعه نقل شده ، قرائت عاصم از نظر شیعه و اهل سنت مقبول و همه قرآنهاى روى زمین با قرائت عاصم نوشته شده ، و او در سال 128 هجرى از دنیا رفته است .
حفص بن غیاث مى گوید: عاصم ، به من گفت : هر قرائتى كه بر تو خوانده ام ، همان است كه بر ابوعبدالرحمن سلمى خوانده ام . و او بر على - علیه السلام - خوانده است . (11)
2 - (ابوعمرو بصرى (زبان بن علاء))؛ در تاءسیس الشیعه فرموده است كه : او از شیعه مى باشد و قرآن را بر سعید بن جبیر شهید، خوانده است . امام صادق - علیه السلام - به او فرموده : (( یا ابا عمرو! تسعة اعشار الدین فى التقیه )) . او از ترس حجاج بن یوسف ، گریخت و تا حجاج زنده بود، او متوارى زندگى مى كرد. در سال 68 هجرى متولد شد و در 154 از دنیا رفته است . و معلم قرائت قرآن بود.
3 - (حمرة بن حبیب زیات )؛ در تاءسیس الشیعة فرموده است : او از شیعیان است و قرآن را بر امام صادق - صلوات الله علیه - خوانده است . در رجال (12)خویش ، او را از اصحاب امام صادق - علیه السلام - شمرده است . او در سال 80 هجرى ، متولد شده و در 158 در حلوان از دنیا رفته است . كتابهاى : (قرائة القرآن ، مقطوع القرآن و موصوله و...) و همچنین در مجمع البیان : (( و اما حمزة فقرء على بن جعفر محمد علیهماالسلام )) و همچنین فرموده است : و نیز قرآن را بر حمران بن اعین و او بر ابوالاسود دئلى و او بر على بن ابیطالب - علیه السلام - خوانده است . و حمزه در عصر خود معلم قرائت قرآن بود.
4 - (على بن حمزه كسایى ) او شیعه مى باشد و قرآن را بر شیوخ شیعه خوانده است از قبیل حمزه و ابان بن تغلب ، و حمزه نیز بر امام صادق - علیه السلام - خوانده است و او در سال 189 در شهر رى ، و به قولى در طوس از دنیا رفته است . در الكنى و الالقاب مى گوید: علامه بحرالعلوم فرموده است : او قرائت خود را از حمزة بن حبیب زیات اخذ كرد. ابتدا مردم را با قرائت حمزه تعلیم مى داد و بعد براى خودش قرائتى اختیار نمود. ابن ندیم در فهرست (13)، تاریخ وفات او را 179 ذكر نموده ، ولى تاءسیس الشیعه ، 189 را بیان كرده است . چنانكه در بالا نقل گردید. او معلم قرائت قرآن بوده است .
5 - (عبدالله بن عامر دمشقى ) رئیس اهل مسجد در زمان ولید عبدالملك مروان بود. او قرآن را بر مغیره بن ابى شهاب خواند، و او بعد از بلال بن ابى الدرداء، قاضى دمشق بود. اهل شام در قرائت ، او را امام و پیشواى خود نمودند. طبرسى (ره ) فرموده است : (( اما الشامى فهو عبدالله بن عامر الیحصبى لا غیر، قرء على المغیرة بن ابى الشهاب و قرء المغیرة على عثمان بن عفان )) .
ابن ندیم وفات او را در 118 مى داند. در البیان از طبقات القراء، ولادت او را در هشتم هجرت نقل كرده . در این صورت 110 سال در قید حیات بوده است .
6 - (عبدالله بن كثیر مكى ) او در اصل ایرانى و در سال 45 هجرى در مكه متولد شده و در 120 وفات یافته است .(14) طبرسى (ره ) مى گوید: (( و اما المكى فهو عبدالله بن كثیر لا غیر، قرء على مجاهد )) . او در دوران حیات خویش ، قارى و معلم قرآن بوده است .
7 - (نافع بن عبدالرحمن المدنى ). او یكى از قراء هفتگانه و از اصفهان است . قرائت قرآن را از عده اى از تابعان اهل مدینه فرا گرفته و در سال 169 هجرى از دنیا رفته ، و در عصر خویش ، معلم قرآن بوده است .
غیر از این هفت نفر، سه نفر دیگر وجود دارند كه البته در حد آن هفت نفر نیستند. و آنها عبارتند از: خلف بن هشام ، یعقوب بن اسحاق و یزید بن قعقاع
پس از آنكه احوال قاریان مشهور و غیر مشهور و نامهاى آنها معلوم گردید اینك لازم است در این باره ، دو مطلب را یادآورى كنیم :
اول اختلاف قراآت ، فقط در تركیب كلمات است ؛ مثلا یكى (مالك یوم الدین ) خوانده و دیگرى (ملك یوم الدین ) و یا یكى (لنحرقنه ) را از باب افعال خوانده و دیگرى از باب تفعیل . خلاصه : اختلاف ، از تركیب كلمات بیرون نرفته است . و این ، سبب زیادى و یا نقصى در قرآن مجید نمى گردد.
دوم : آیة الله خوئى در البیان (15) مى فرماید: اهل بیت - علیهم السلام - شیعیان خویش را به یكى از قراآت منحصر نكرده اند. این قرائتها در زمان آنها- علیهم السلام - معروف بوده است و از هیچ یك منع نفرموده اند و اگر منع كرده بودند با تواتر ولااقل با خبر واحد، نقل مى شد. بلكه از آنها نقل شده كه همه را امضا كرده و فرموده اند: (( اقرء كما یقرء الناس ، اقراءوا كما علمتم (16))) .
و خلاصه سخن آنكه : جایز است قرائت در نماز، با هر قرائتى كه در زمان ائمه - علیهم السلام - متعارف بوده است . مرحوم طبرسى در مقدمه مجمع البیان ، فن ثانى مى فرماید: ظاهر از مذهب امامیه آن است كه اتفاق دارند بر جواز هر قرائت متدوال . و فقط به یك قرائت اكتفا نكرده اند. آیة الله خمینى - قدس سره - مى فرماید: احتیاط در آن است كه از قرائتهاى هفتگانه ، تخلف نشود، و نماز با یكى از آنها خوانده شود. چنانكه احوط آن است كه از قرآنهاى موجود، تخلف نشود.(17)
ناگفته نماند كه : از قرائتهاى هفتگانه ، فقط قرائت عاصم و حمزه به معصوم - علیهم السلام - مى رسد؛ قرائت عاصم ، با یك واسطه به امیرالمؤ منین - علیه السلام - و قرائت حمزه ، بدون واسطه به امام صادق - علیه السلام - مى رسد. بعضى دیگر هم اگر به معصوم - علیهم السلام - برسد با واسطه زیاد مى رسد.
و نیز ناگفته نماند كه : همه قرآنهاى موجود طبق قرائت عاصم نوشته شده اند كه از نظر شیعه و اهل سنت ، مورد قبول است . اعتقاد این جانب آن است كه از طرف ولى امر مسلمین دستور داده شود كه قرائت ، فقط منحصر به قرائت عاصم باشد. و قرائتهاى دیگر، تحریم گردد تا همه مردم ، قرآن را با یك وجه بخوانند. و تشتتى در بین نباشد. با چند قرائت خواندن ضرورتى ندارد و در عصر حاضر، حسنى هم ندارد.
1-سوره بقره ، آیه 185
2-  سوره قدر، آیه 1 .
3-  سوره دخان ، آیه 3
4-  سوره فرقان ، آیه 32.
5-  سوره اسراء، آیه 106.
6-  تفسیر صافى به نقل از كافى ، مقدمه نهم . در این حدیث 20 سال است نه 23 سال .
7-  سوره شعراء، آیه 193.
8-  تاریخ قرآن ، ص 31.
9-  سوره قیامت ، آیه 16 - 19.
10-  سوره فرقان ، آیه 32
11-  معجم رجال حدیث .
12-  رجال شیخ ، ص 206
13-  فهرست ابن ندیم ، ص 44.
14-  البیان ، ص 142.
15-  البیان ، ص 183.
16-  كافى باب النوادر، كتاب فضل القرآن .
17-  تحریر الوسیله ، ج 1، ص 146.
بهشتیان
منبع:کتابخانه دیجیتال



طبقه بندی: قرآن،
برچسب ها: نزول دفعى و تدریجى قرآن، علت نزول دفعى و تدریجى قرآن، اختلاف قرائت در قرآن، اختلاف قرائت،

تاریخ : سه شنبه 11 آذر 1393 | 12:55 ق.ظ | نویسنده : سید مصطفی سیدی | نظرات
نگاهی به قرآن (بخش اول)
پیشگفتار 
بسم الله الرحمن الرحیم
(( الحمدلله رب العالمین وصلى الله على محمد و آله الطاهرین سیما بقیة الله فى الارضین واللعن على اعدائهم اجمعین )) .
كتاب حاضر، كلیاتى از قرآن مجید را بررسى نموده و فشرده اى از این ودیعه آسمانى را در اختیار شما قرار مى دهد؛ از قبیل : واژه قرآن به چه معناست ؟ و قرآن چند آیه دارد؟ و با حذف مكررات و مشتقات ، مجموعا از چند كلمه تشكیل یافته ؟ سوره هاى مكى و مدنى آن كدامند؟ و چه هنگام قرآن كریم ، به ترتیب فعلى ، صورت پذیرفته ، چند بار، بر پیامبر اكرم - صلى الله علیه و آله - نازل شده است ؟ و...
سپس حدود هفتاد موضوع از موضوعات قرآن مجید، مطرح و تحقیق شده است كه هر یك ، مطلب مستقلى مى باشد. و در آشنا كردن انسان به این پیام ربوبى ، سهم بسزایى دارد.
اینجانب با آنكه درباره قرآن مجید، (قاموس قرآن ) را در هفت جلد، تاءلیف نموده ام - كه دایرة المعارفى براى قرآن كریم است - و نیز تفسیر (احسن الحدیث ) را در دوازده جلد نوشته ام - كه یكدوره تفسیر كامل مى باشد. - باز احساس كردم كه هر چه درباره این كتاب آسمانى تحریر نمایم ، ارزش آن را دارد. و عده اى را - ولو به طور مختصر - با قرآن كریم آشنا مى سازد. آرى چه ، كارى بهتر از پرداختن به قرآن مجید است ؛ مگر نه این است كه رسول خدا - صلى الله علیه و آله - فرموده : (( خیركم من تعلم القرآن و علمه )) (1)؛ یعنى بهترین شما كسى است كه قرآن را یاد بگیرد و به دیگران نیز یاد بدهد.
بدین جهت ، این كتاب را به رشته تحریر درآوردم . از خداوند متعال خواستارم كه آن را به احسن قبول فرماید. و مورد استفاده همگان قرار دهد. و آنچه از عمرم را درباره آن صرف كرده ام ، ذخیره آخرتم گرداند.
نگارش این كتاب ، در پنجم ذیحجه 1413 هجرى ، مطابق با ششم خرداد ماه 1372 شمسى ، آغاز گردیده و در دهم شعبان 1414، مطابق با دوم بهمن ماه 1372 با تمام رسیده است ؛ یعنى در نگارش ‍ آن ، هفت ماه و 26 روز وقت صرف شده است . (( و ما توفیقى بالله علیه توكلت و الیه انیب )) .
سید على اكبر قرشى ارومیه 2 / 11 / 72
واژه قرآن 
واژه (قرآن ) در لغت عرب ، به معناى (قرائت و خواندن ) است . گویند: (( قرء قرء و قرائة و قرانا الكتاب اى : نطق بالمكتوب فیه ...)) ، این معنا در خود آیات قرآن كریم نیز به كار رفته است ، در سوره قیامت ، چنین آمده است :
(( لا تحرك به لسانك لتعجل به ان علینا جمعه و قرانه فاذا قراناه فاتبع قرانه )) (2).
یعنى : (زبانت را به خواندن قرآن حركت مده تا در خواندن آن عجله كنى ، كه خواندن و جمع آن بر عهده ماست . و چون ما آن را خواندیم ، از خواندن آن پیروى كن (و همانطور بخوان كه ما خوانده ایم ).
پس در این دو مورد، واژه (قرآن ) مصدر و به معناى (خواندن ) آمده است . و اینكه خداوند متعال این كلمه را براى كتاب خود نام نهاده است ، شاید بدین جهت باشد كه (قرآن ) به معناى (كتاب خواندن ) است . همیشه بر سر زبانها باشد. و دائم آن را بخوانند. و معانى آن را در دل داشته باشند. در این صورت ، قرآن كه مصدر است به معناى مفعول ؛ یعنى (مقرو) است .
برخى نیز گفته اند كه معناى لغوى (قرآن ) به معناى (جمع كردن ) است ؛ چون در (( قراء قرانا الشى ء یعنى : اى جمعه وضم بعضه الى بعض )) . پس در این صورت باید مصدر به معناى فاعل باشد. و قرآن ؛ یعنى : (جمع كننده حقایق و سخنان الهى ) ولى معناى اول مقبولتر است . و خود قرآن مجید نیز آن را تاءیید مى كند. مرحوم علامه طباطبائى نیز در تفسیر المیزان آن را پذیرفته است . اما مرحوم طبرسى ، در ذیل آیه شریفه (( شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن )(3)، قول دوم را پذیرفته است اما در مقدمه در (فن رابع ) هر دو قول را - بدون ترجیح یكى بر دیگرى - نقل كرده است . ولى از اینكه قول دوم را با لفظ (قیل ) آورده ، ظهورش ‍ در تاءیید قول اول مى باشد.
سوره هاى قرآن كریم 
قرآن مجید، داراى 114 سوره مى باشد كه همه آنها با (بسم الله الرحمن الرحیم ) آغاز مى شود. بجز سوره توبه كه سوره نهم از قرآن كریم است . و (بسم الله الرحمن الرحیم ) ندارد و اما آنچه در سوره نمل در آیه سى ام آمده است ، آن جزء نامه حضرت سلیمان - علیه السلام - است كه به ملكه (سباء) نوشته است .
در اینكه چرا در سوره توبه (بسم الله الرحمن الرحیم ) نیامده است ، دو روایت وجود دارد. یكى از آن دو از امیرالمؤ منین - صلوات الله علیه - است كه فرموده : علت نیامدن (بسم الله الرحمن الرحیم ) آن است كه : (بسم الله الرحمن الرحیم ) براى (امان و رحمت ) است . ولى سوره برائت ، براى برداشته شدن امان با شمشیر، نزول شده است .
در مجمع البیان چنین آمده است :
(( عن على علیه السلام لم ینزل بسم الله الرحمن الرحیم على راءس سورة برائة لاءن بسم الله للاءمان و الرحمة و نزلت برائة لرفع الامان بالسیف . ))
و زمخشرى در كتاب كشاف ، آن روایت را از ابن عیینه نقل كرده است .
روایت دوم از امام صادق - علیه السلام - نقل شده كه فرموده است : انفال و برائت ، یك سوره هستند (الانفال و البرائة واحد) ناگفته نماند كه هر دو حدیث به لفظ (روى ) است . باقى اقوال ، احوال به طور احتمال و استحسان مى باشد. اما ظاهرا علت اصلى همان تعبد باشد كه رسول خدا - صلى الله علیه و آله - آن را در اول سوره برائت ، نفرموده است .
( بسم الله الرحمن الرحیم ) به عقیده شیعه اثنى عشرى ، یك آیه مستقل و جزء هر سوره است كه نمى شود یكى را به جاى دیگرى خواند. در این باره در این كتاب ، یك بحث مستقل آمده است .
و از اهل بیت عصمت و طهارت - صلوات الله علیهم - نقل شده است كه آنها سوره : (والضحى ) و: (الم نشرح ) و نیز سوره (لایلاف ) و (فیل ) را یك سوره حساب كرده اند كه در نماز نمى شود به یكى اكتفا كرد بلكه باید هر دو با (بسم الله الرحمن الرحیم ) خوانده شوند.
تعداد واژه هاى قرآن كریم 
قرآن مجید، با حذف مكررات و مشتقات ، حدود 1860 كلمه مى باشد. تمام واژه ها و آیات نورانى قرآن كریم ، از تكرار و مشتقات همین تعداد كلمات ، تشكیل و به وجود آمده است . در تعداد آیات قرآن مجید، اختلاف مى باشد. تعداد صحیح و قابل اطمینان در این باره آن است كه عدد آیات قرآن كریم ، 6236 آیه مى باشد. در مجمع البیان در تفسیر (هل اتى ) از امیرالمؤ منین - علیه السلام - از رسول خدا - صلى الله علیه و آله - نقل شده است كه حضرت فرمود: (سوره هاى قرآن كریم 114 سوره ، و آیات آن ، 6236 آیه است .).
سیوطى در الاتقان ، در این رابطه شش قول را نقل كرده است :
قول اول : (6000) آیه .
قول دوم : (6204) آیه .
قول سوم : (6214) آیه .
قول چهارم : (6219) آیه .
قول پنجم : (6225) آیه .
قول ششم : (6236) آیه (4).
ولى قول اخیر از همه قویتر و مطابق روایت و نیز مطابق قرائت عاصم ابن ابى النجود است . ناگفته نماند كه : اختلاف شماره هاى آیات ، از قاریان قرآن نشاءت گرفته است . براى قرآن كریم ، زیانى در برندارد. بلكه اختلاف در تعیین مرزها و حدهاى آیات است ؛ مثلا بقره از نظر قاریان كوفه (286) آیه ، از نظر قاریان بصره (287) آیه ، از نظر علماى حجاز (285) آیه ، و قاریان شام تعداد آیات سوره بقره را در (284) آیه دانسته اند. ولى سوره بقره همان است بى كم و كاست .
آیات و سور مكى و مدنى 
مدت نبوت رسول خدا - صلى الله علیه و آله - جمعا 23 سال به طول انجامیده از این مدت ، سیزده سال را در مكه و ده سال را در مدینه اقامت داشته اند. آیات و سورى كه در مكه معظمه و در عرض ‍ آن سیزده سال نازل شده اند، آیات و سور (مكى ) نام دارند؛ و آیات و سورى كه در مدینه طیبه و در عرض آن ده سال نازل شده اند (مدنى ) نام دارند.
بنابر مشهور، از مجموع 114 سوره قرآن كریم ، 86 سوره در مكه ، و 28 سوره در مدینه منوره نازل شده است . سوره هاى مكى نوعا در زمینه اصول عقیدتى از قبیل : توحید، معاد، نبوت ، نظامهاى متقن جهان ، مبارزه طرفداران حق با طرفداران باطل و شكست جباران و طاغوتها و امثال آن است .
و اما سوره هاى مدنى اغلب درباره احكام و حكومت و روابط عمومى و نظام زندگى است . و جنبه رو بنایى دارند. در روایات و نقلها در ترتیب نزول سوره ها اختلاف هست . و شاید اثبات ترتیب صحیح آنها مشكل باشد. اما بنا به نقلى - كه بعدا خواهیم گفت - ترتیب نزول سوره هاى مكى چنین است :
1 - علق 2 - قلم 3 - مزمل
4 - مدثر 5 - فاتحة الكتاب 6 - مسد
7 - تكویر 8 - اعلى 9 - لیل
10 - فجر 11 - والضحى 12 - انشراح
13 - والعصر 14 - عادیات 15 - كوثر
16 - تكاثر 17 - ماعون 18 - كافرون
19 - فیل 20 - فلق 21 - ناس
22 - توحید 23 - والنجم 24 - عبس
25 - قدر 26 - والشمس 27 - بروج
28 - والتین 29 - قریش 30 - قارعه
31 - القیامة 32 - همزه 33 - مرسلات
34 - قد 35 - بلد 36 - طارق
37 - قمر 38 -ص 39 - اعراف
40 - جن 41 - یس 42 - فرقان
43 - فاطر 44 - مریم 45- طه
46 - واقعه 47 - شعرا48- نمل
49 - قصص 50 - اسرا 51 - یونس
52 - هود 53 -یوسف 54 - حجر
55 - انعام 56 - صافات 57 - لقمان
58 - سباء 59 - زمر 60 - غافر
61 - فصلت 62 - شورى 63-زخرف
64 - دخان 65 - جاثیه 66 -احقاف
67 - ذاریات 68 - غاشیه 69 - كهف
70 - نحل 71 - نوح 72 - ابراهیم
73 - انبیا 74 - مؤ منون 75 - سجده
76 - طور 77 - ملك 78 - حاقه
79 - معارج 80 - نباء 81 - نازعات
82 - انفطار 83 - انشقاق 84 - روم
85 - عنكبوت 86 - مطففین
این ترتیب ، عینا همان ترتیبى است كه مرحوم (ابوعبدالله زنجانى ) در كتاب (تاریخ قرآن ) از مقدمه شهرستانى ؛ موسوم به (مفاتیح الاسرار) از مصحف امام صادق - علیه السلام - نقل كرده است . و نیز همان ترتیبى است كه مرحوم طبرسى در تفسیر سوره (هل اتى ) آورده است . با این تفاوت كه در آن (سوره حمد) اصلا ذكر نشده است . ولى سوره حمد در اسناد دیگر - چنانكه نقل گردید - سوره پنجم مى باشد. و نیز در تفسیر المیزان ، ج 13، ص 249 از (اتقان سیوطى ) و در تاریخ یعقوبى ، ج 2، ص ‍ 19 با اندك تفاوت ، نقل شده است .
و اما سوره هایى كه در مدینه منوره نازل شده اند بنا به نقل قرآن (مصطفى نظیف ) با ترتیب نزول بدین قرارند:
1 - بقره 2 - انفال 3 - آل عمران 4 - احزاب 5 - ممتحنه 6 - نساء
7 - زلزال 8 - حدید 9- محمد (ص )
10 - رعد 11 - رحمن 12 - انسان
13 - طلاق 14 - بینه 15 - حشر
16 - نور 17 18 - منافقون
19 - مجادله 20 - حجرات 21 - تحریم   
22 - تغابن 23 - صف 24 - جمعه
25 - فتح 26 - مائده 27 - توبه
28 - نصر
این ترتیب ، در تاریخ قرآن ، 102. و مجمع البیان در تفسیر سوره (هل اتى ) با اندكى تفاوت نقل شده است . در تاریخ قرآن ، سوره (نصر) در ردیف شانزدهم و (تحریم ) در ردیف 22، و در تفسیر مجمع البیان ، سوره نصر، در ردیف شانزدهم و سوره (توبه ) در آخر آمده است .
در مكى و مدنى بودن دوازده سوره از سوره هاى قرآن ، اختلاف پدید آمده است و هر كس نظر ویژه اى داده است . و آنها بنا به نقل تفسیر المیزان (5)، بدین قرار مى باشد: سوره هاى رعد، رحمن ، جن ، صف ، تغابن ، مطففین ، قدر، بینه ، زلزال ، توحید، فلق ، و ناس .
1- المحجة البیضاء، ج 2 ص 210.
2-  سوره قیامت ، آیه 16 - 18
3-  سوره بقره ، آیه 185
4-  قرآن در اسلام / طباطبائى ، ص 128.
5-  تفسیر المیزان ، ج 13، ص 250
نام كتاب : نگاهى به قرآن
مؤ لف : حجة الاسلام و المسلمین حاج سید على اكبر قرشى
منبع: کتابخانه دیجیتال
بهشتــــــــــــــــــیان



طبقه بندی: قرآن، اطلاعات عمومی،
برچسب ها: واژه قرآن، سوره هاى قرآن كریم، تعداد واژه هاى قرآن كریم، آیات و سور مكى و مدنى،

تاریخ : جمعه 23 آبان 1393 | 12:46 ب.ظ | نویسنده : سید مصطفی سیدی | نظرات

هجدهم ذى الحجه روز فرخنده عید سعید غدیر

روز عید است و همان به كه سلام تو كنیم
مطلع الفجر دل خویش بنام تو كنیم
جانشینى محمد (ص ) به تو فرخنده بود
عهد تجدید، در این بیعت عام تو كنیم

غدیر خم
پدر پیر تاریخ ، بسیار شگفتیها به چشم دیده است و بسیار رویدادهاى ارزشمند و عظیمى را به یاد دارد كه فراموش نا شدنى و بى مرگند. اما از این میان ، چیزهایى را به خاطر دارد كه از ویژگیهایى ارزنده تر برخوردارند:
از میان همه سر گذشتها و سرنوشتها، تاریخ اسلام
از میان همه پیامبران ، محمد (ص )
از میان همه امامان ، على علیه السلام
و از میان همه حوادث ، غدیر را
و غدیر بالاترین و والاترین رخداده اى است كه در رابطه با بافت اسلام راستین و خواسته ژرف نبى اكرم (ص ) ظهور و بروز كرده است .
غدیر تجلى اراده خداوند است ، غدیر نقطه تاملى در تاریخ است ، غدیر یك مكان محدود نیست ، غدیر بى منتها و جاودانه است . غدیر روح جهان و انسان است ، غدیر زنجیره تداوم ایمان است ، غدیر لحظه هاى هیجان حیات است ، غدیر شكوه تاریخ است ، غدیر تلاوت آیه هاى رهایى بشر است ، غدیر قدرت اسلام و جانمایه اعتلاى بشریت است ، غدیر فرودگاه موكب مقدس پیامبر خدا و قرارگاه فرماندهى سپاه توحید در كل هستى است ، غدیر نبض حیات و راوى شور و شادمانى و شگفتى و سرور است .
باشد تا پیمان و لایتمان را با صاحب این روز محكمتر نمائیم .
اكنون سال دهم هجرت است ، اینك پیامبر خدا پس از ده سال تلاش ‍ خستگى ناپذیر، ده سال مجاهدت و ایستادگى ، ده سال تبلیغ در مدینه عزم آن دارد كه به خانه خدا برود. پیشتر از این رسول خدا (ص )، طى اعلامیه اى مردم را به زیارت كعبه خوانده است و حالا هزاران نفر از مشتاقان حرم به انتظار نشسته اند تا با پیامبر (ص ) به راه افتند.
بیست و ششمین آفتاب ذى اقعده سر بر آورده و كاروان مسلمآنان به سوى خانه خدا پیش میرود. در آنجا محمد (ص ) مراسم حج را به مردم آموزش میدهد. آنجا نمایشگاه قدرت اسلام ، شكوه ایمان ، برادرى و برابرى همه اقشار مسلمان بود. همه با یك رنگ و با یك سخن در پیشگاه خدا بودند، بى هیچ نشانه اى براى شناخت فراتر از فروتر، همه همسان ، همه برادر، همه فرزندان یك آب و خاك !
در راه بازگشت ، كاروانیان آخرین حج حجه الوداع میروند تا در پى عبادتى بزرگ بهمراه پیامبر مهربان ، باره توشه اى از معنویت زیارت خانه خدا به شهر و دیار خویش باز گردند. هم اینك هشت روز از قربان عید اضحى میگذرد و بیست و سه روز است كه از زن و فرزند، دورند.
به شوق دیدار خانواده وادیها را یكى پس از دیگرى در مى نوردند و اینجا جاى جدا شدن است ، راه عراق و مصر و مدینه ، هر كدام از سویى كناره آبگیر خم .
ناگهان پیامبر (ص ) فرمان ایست میدهد. قلبها در سینه ها مى تپد، مردم با هم نجوا میكنند و از یكدیگر میپرسند كه چه پیش آمده است ؟ كسى نمیداند! اینك این پیك آسمانى است كه بر رسول خدا (ص ) فرود آمده :
یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته ، و الله یعصمك من الناس ، اى پیامبر: آن را كه از پروردگارت بر تو فرود آمده ، برسان ، اگر نكنى پیامبریش را به انجام نرسانده اى ، خداوندتر از (آسیب ) مردم دور خواهد داشت .
این كدامین سخن است كه میباید بى هیچ درنگ و سستى ، در چنین موقعیتى حساس و در این بیابان ، و در این گرماى توانفرسا، براى جمعیتى كه از رنج سفر خسته اند، بیان شود؟
اینجا مسئله فردا مطرح است . مگر میشود كه پس از پیامبر، جامعه بدون رهبر بماند؟ مگر میشود كه رسالت ، امامت را به دنبال نداشته باشد؟
فرمان محكم است و فرصت بسیار اندك ، آنها كه پیش رفته اند باز میگردند به انتظار دیگران كه از پى مى آیند، نماز ظهر را میخوانند، آنگاه روى تخته سنگهاى جهاز چند شتر نهاده میشود. پیامبر رحمت بر فراز این بلندى ، خطابه تاریخى خود را آغاز میكند. نفسها در سینه حبس است و همه سرا پا گوش .
پیامبر پس از ستایش خداوند، از آخرین سال حیات خویش خبر میدهد.
آنگاه رو به مردم میكند و مى افزاید: اى مردمى كه در اینجا هستید، درباره من چه مى اندیشید؟ همه پاسخ میدهند كه اى پیامبر! به راستى كه رسالتت را به خوبى انجام دادى . خدایت جزاى خیر دهد.
رسول گرامى میفرماید: آیا گواه هستید كه آفریننده این جهان خداى یكتاست و محمد (ص ) بنده و فرستاده اوست ؟ و آیا شهادت میدهید كه بهشت و دوزخ و مرگ و قیامت حق است و مسلم است و انكار ناپذیر؟
مردم یكصدا میگویند: درست است اى پیامبر!
و نبى اكرم سر بر آسمان بلند میكند كه : خداوندا تو خود گواه باش
پیامبر آنگاه اینچنین ادامه میدهد:
آنى تارك فیكم الثقلین كتاب الله و عتراتى اهل بیتى و انهما لن یفترقا حتى یردا على الحوض ، فلا تقد مواهما فتهلكوا و لا تقصروا عنها فتهلكوا و لا تعلموهم فانهم اعلم منكم .
مردم ! من گر چه از میان شما میروم ، اما دو چیز گرانمایه برایتان به جاى میگذارم ، یكى كتاب خدا قرآن و دیگرى اهل بیت و عترتم را كه مفسران و معلمان كتابند این دو از هم جدائى ندارند تا در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند، هر كس به این دو توسل و تمسك جوید و پیرو آنها گردد، نجات و رهایى یابد و. آنكس كه بدینها پشت كند، هلاكت یابد، كسى كه به این دو تمسك نموده و كتاب و عترت را راهنماى خویش سازد هرگز گمراه نخواهد شد، مباد مباد كه این دو چیز ارزشمند را از دست بدهید!
سپس دست على علیه السلام را میگیرد و آنچنان آنرا بلند میكند، كه سپیدى زیر بغل هر دو نمایان میشود. آنگاه مى افزاید: چه كسى بر مومنین در ارزیابى مصلحتها و شناخت و تصرف در امور سزاوارتر است ؟ همه یك سخن میگویند: خدا و پیامبر دانا ترند. رسول گرامى (ص ) میفرماید: آیا من به شما از خودتان اولى و سزاوارتر نیستم ؟ و همگان یكصدا پاسخ میدهند كه : چرا چنین است .
در اینجا پیامبر (ص ) منشور آسمانى و مقدس خلافت و ولایت را بدینگونه باز میخواند:
من كنت مولاه فهذا على مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه احبب من احبه و ابعضه و انصر من نصره و اخذل من خذله .
آنكس را كه من مولایم ، على نیز مولاى اوست . خداوندا! آن كس كه على علیه السلام را دوست (و پیرو) است دوست بدار! هر كه على را دشمن بدارد، دشمن بدار! یارى كن هر كه را یاریش دهد بى یاورش گذار، هر كه او را یارى نكند!
و بدینگونه زمامدار آینده اسلام ، از سوى آورنده این دین و به فرمان خداى آن به عنوان حاكم سرنوشت جامعه تعیین میشود.
رسول اكرم ، در این سخنرانى طولانى ، صفات و مشخصات على علیه السلام را به مردم مى شناساند و مسیر زندگى را نشانشان داده ، حجت را تمام میكند و پى درپى آنان را از مخالفت با على علیه السلام كه همان مخالفت با خدا و رسول است ، بیم میدهد.
آفتاب هیجدهم ذى الحجه از میان آسمان دورتر رفته است ، نزدیك چهار ساعت است كه پیامبر خدا با وجود سالمندى و خستگى سفر، همچنان سخن میراند و اتمام حجت میكند. رسول خدا به پایان خطبه رسا و غرایش رسیده است . ناگهان خاموش میشود. چیزى نمیگذرد كه دگر باره فرشته وحى فرود میاید و پیامبر (ص ) با زیبایى چنین میخواند: الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتى و رضیت لكم الا سلام دینا.
امروز آیین شما را برایتان كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام ساختم و اسلام را دین شما قرار دادم .
الله اكبر، آرى اى مردم ، دین خداوند كامل شد و پرودگار به رسالت من و امامت على خشنود شد، آنگاه در برابر دریاى جمعیت ، شاد از انجام رسالت و امامت على خشنود شد، آنگاه در برابر دریاى جمعیت ، شاد از انجام رسالت الهى از منبر پایین میمید، مردم گروه گروه رهسپار بیعتند، با این اندیشه كه این نخستین بار نبود، گر چه بلندترین و رساترین و همگانى ترین بود.
پیشتر نیز در نخستین روز اعلام آشكار پیامبرى یوم الانذار خلیفه اش ‍ دانست ، در جنگ خندق تمامى ایمانش خواند، در نبرد خیبر قلعه گشا بود، در پیكار احد لافتایش سرود، در حدیث منزلش با هارون وصى موساى پیامبر سنجید و حدیث مدینه العلم ، دروازه دانشش نامید و بارها و بارها اسد الله ، عین الله ، خلیفه الله و سیف الله اش لقب داد و...
و راستى هم كه منصب والا و مقام الهى خلافت را چه كسى میتوانست به دست گیرد جز برادر پیامبر، پیشواى آزادگان ، كشنده فاجران ، پدر امت ، در شهر علم ، دوستدار خدا، پرچمدار آزادى ، احیاگر سنن پیامبر (ص ) فریاد عدالت انسانى ، یاور ستمدیدگان و مظلومان ، سر پرست بیوه زنان و یتیمان ، شیر صحنه هاى نبرد، بنده اى نا چیز در مقام عبادت حق ، وارسته اى از همه آنچه غیر خدایى است ، داناترین مرد روزگار، همسر زنى چون فاطمه ، راستگویى بى نظیر و درستكردارى بى مانند، اولین مومن به خدا و پیامبر، وارث رسول (ص ) ، فداكارى بزرگ ، جان پیامبر، یاور همیشه حق ، وفادارى مردى به عهد خداوند، پایدار مردى در اجراى او امر حق ، روشن دلى بینا و با بصیرت ، نادرى از نوادر گیتى ، مظلومى از تبار خروشندگان علیه ستم ، عدالت گسترى از همه عادلتر، مفسر و مبین قرآن كریم ، فاروق (تمیز دهنده و جدا كننده ) حق و باطل ، و...
آرى جز او به اجرا در آورد و هرگز و هرگز كوچكترین لغزش و كوتاهى از او دیده نشود؟ راستى اگر على علیه السلام نبود، كسى یافت میشد كه گام در راه پیامبر بردارد؟ تاریخ خود گواه صادق است .
ارزیابى كنید كه چه كسى میتوانست مثل او زمینه رهبرى سیاسى و اجتماعى خود را بر قوانین اساسى قرآن بنا بگذارد.
جز على علیه السلام چه كسى میتوانست در تامین عدالت اجتماعى ، به آن اندازه تلاش ورزد كه برادر خویش را با دیگران به یك چشم بنگرد و یا به هنگامى كه در بیت المال دارد به بررسى كارهاى مردم مى پردازد و كسى میاید كه با وى كارى خصوصى دارد، شمع بیت المال را خاموش كند كه این مال همه است و نباید براى كارهاى شخصى از میان برود.
اینها بود كه شخصیت على علیه السلام را به جهانیان نشان داد و نمونه یك انسان كامل اسلام را در پیش روى جوامع گذاشت .
و این همه والایى و اجراى دقیق حق و عدالت بود تا دیگران را وا دارد كه درباره اش بگویند:
قتل فى المحراب عبادته لشده عدله على كشته عدالت خود شد.
و اینك او، آن بزرگ ، نگران من و تو میباشد، امید آنكه ، اگر فرداى قیامت در پهنه رستاخیز عظیم قیامت بازش دیدیم و از ما پرسید كه در مقام شیعه من چه كرده اید، پاسخ آبرومندانه اى داشته باشیم ، خدا كند كه چنین شود!

منبع: کتابخانه دیجیتال

بهشتــــــــــــــــــــــــــــــــــــیان

www.beheshtiyan.mihanblog.com




طبقه بندی: قرآن، اعیاد و مناسبت های مذهبی،
برچسب ها: حقایقی در مورد غدیرخم، خطبه پیامبر(ص) در غدیرخم، عید غدیرخم، مقاله ای در مورد غدیرخم،

تاریخ : یکشنبه 20 مهر 1393 | 09:35 ق.ظ | نویسنده : سید مصطفی سیدی | نظرات

نزول قرآن و شب قدر

در بیست و هفتم رجب1387 هجری چهارده قرن بر بعثت حضرت محمّد صلی الله علیه وآله رسول بزرگوار اسلام می‏گذرد.

در این روز اوّلین سوره قرآن کریم بر پیامبر نازل شد، البتّه قرآن یک مرتبه کامل از طرف پروردگار متعال (به بیت‏المعمور) که در آسمان می‏باشد نازل شد، ودر ماه مبارک رمضان در قلب پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله این وحی آسمانی جایگزین شد، که خداوند در قرآن کریم اشاره می‏فرماید: (شهر رمضان الّذی أنزل فیه القرآن) ماه رمضانی که قرآن در آن نازل شد.

و می‏فرماید: (انّا أنزلناه فی‏لیلة القدر) ما آن را در شب قدر (بر قلب پیامبر) نازل کردیم، که همه مسلمانان می‏دانند که شب قدر افضل‏ترین شب ماه مبارک رمضان است، پس از آن در ظرف بیست و سه سال کم‏کم و آیه آیه توسّط امین وحی خدا یعنی جبرئیل بر حضرت رسول صلی الله علیه وآله نازل شد، که ابتدای نزول آن در (غار حراء) در مکه مکرّمه در بیست و هفتم ماه رجب، سیزده سال قبل از هجرت پیامبر صلی الله علیه وآله به مدینه منوّره بود، در وقتی که حضرت رسول صلی الله علیه وآله در آن غار مشغول عبادت و راز و نیاز با پروردگار خویش بود.

در این اثنا جبرئیل از طرف خداوند از آسمان نازل شد، و به حضرتش خطاب کرد و گفت: بخوان.

حضرت محمد صلی الله علیه وآله فرمودند: چه بخوانم؟

جبرئیل گفت:

(بسم‏ الله الرحمن الرحیم، اقرأ باسم ربّک الّذی خلق، خلق الانسان من علق... تا آخر سوره).

به نام پروردگار بخشنده مهربان، بخوان به نام خداوندی که خلق کننده است، و انسان را از علقه (نوعی کرم که با چشم دیده نمی‏شود) خلق کرد.

مانند چنین روزی خداوند به بشر، بزرگترین هدیه خود را تقدیم کرده و مهم ترین دستورالعمل را از برای یک زندگانی سعادت‏بخش در دنیا، که انسان با عملکرد آن به عظیم‏ترین راه سعادت ابدی یعنی بهشتی که عرض آن به عرض آسمانها و زمین است خواهد رسید، و آن نزول قرآن کریم بوده از طرف پروردگار برای دستورالعمل بشر.

این کتاب، بر محبوب ترین و بزرگوارترین پیامبر خدا نازل شده که ایزد متعال درباره عظمت او در یک حدیث قدسی می‏فرماید: (لولاک لما خلقت الأفلاک).

(اگر وجود پرجود تو را نیافریده بودم، زمین و آسمان و دیگر افلاک را هم خلق نمی‏کردم).

لذا، بر مسلمانان است بطور خصوص و بر سایر بشر است عموما که این روز بزرگ را جشن گرفته، و به همدیگر دست برادری و اخوّت داده، و با همّت و اتّحاد بیعت خود را با رسول بزرگوارشان تجدید کرده، و عهد و پیمان بندند که دوباره به کتاب آسمانی خود، یعنی قرآن کریم برگشته و احکام آن را دستورالعمل زندگانی خود قرار دهند، تا انشاءالله دو مرتبه شخصیّت از دست رفته اسلامی خود را به دست آورده و استعمارگران غاصب و دشمن اسلام و انسانیّت را از بین برده و بتوانند با همّت والای خود و انفاس قدسیّه پیامبرشان، و عمل کردن به فرمانهای آن بزرگوار و کتاب آسمانیش باردیگر به اسلام عزیز برگشته و با سعادت و خوشبختی یک دولت اسلامی هزار میلیونی تشکیل داده، و دنیا را از شرّ و کفر شرق و غرب نجات داده، و مستضعفان دنیا را به سعادت دنیا و آخرت کشانند.

بهــــــــــــشتیان

منبع: کتابخانه پیامبر اعظم، مدینة العلم




طبقه بندی: قرآن، ماه رمضان، امامان و پیامبران، آموزش،
برچسب ها: نزول قرآن و شب قدر، شب قدر،

تاریخ : شنبه 5 مرداد 1392 | 06:16 ب.ظ | نویسنده : سید مصطفی سیدی | نظرات
سوره کوثر و تفسیر آن
پیغمبراكرم (ص) دو فرزند پسر از بانوى اسلام خدیجه داشت : یكى «قاسم» و دیـگرى «طاهر» كه او را «عبداللّه» نیز مى نامیدند، و این هر دودر مكه از دنیا رفتند، و پیغمبر اكرم (ص) فاقد فرزند پسر شد، این موضوع زبان بدخواهان قریش را گشود، و كلمه «ابتر» (یعنى بلاعقب) را براى حضرتش انتخاب كردند; فكر مى كردند با رحلت پیغمبراكرم (ص) برنامه هاى او به خاطر نداشتن فرزند ذكور تعطیل خواهد شد و خوشحال بودند.

قـرآن مـجـیـد نـازل شـد و بـه طرز اعجازآمیزى در این سوره به آنها پاسخ گفت ، وخبر داد كه دشـمـنـان او ابـتر خواهند بود، و برنامه اسلام و قرآن هرگز قطع نخواهدشد، بشارتى كه در این سوره داده شده از یكسو ضربه اى بود بر امیدهاى دشمنان اسلام ، و از سوى دیگر تسلى خاطرى بود بـه رسـول اللّه (ص) كه بعد از شنیدن این لقب زشت و توطئه دشمنان قلب پاكش غمگین و مكدر شده بود.

به ادامه مطلب بروید...



ادامه مطلب

طبقه بندی: قرآن، امامان و پیامبران،
برچسب ها: سوره کوثر و تفسیر آن،

تاریخ : شنبه 24 فروردین 1392 | 01:42 ب.ظ | نویسنده : سید مصطفی سیدی | نظرات

فضائل قرآنی حضرت فاطمه(س)

نویسنده : حامد علی اكبر زاده

فاطمه زهرا (سلام الله علیها) یگانه بانوی بزرگ اسلام است كه شناخت حقیقی ابعاد وجودی این سرور زنان دو جهان تنها در عهده ائمه اطهار علیهم السلام و از طریق قرآن مجید و كلام معصومین(علیهم السلام) امكان پذیر خواهد بود و از همین رو ادعای شناخت و معرفت حقیقی این شخصیت با عظمت فقط برازنده انسان كامل و معصوم است.

حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) در تاریخ اسلام بانویی نمونه و یگانه است كه در عرصه های مختلف جایگاه درخشنده اش بروز و ظهور پیدا كرده است و شان و منزلت این كوثر پرعظمت در روایات و احادیث و تفاسیر و تاویل هایی كه از سوی معصومین به آن اشاره گردید بارها یادآوری شده است.

احادیثی كه فضایل حضرت زهرا را بیان می كند بسیار زیاد است اما آنچه كه در این نوشتار به آن پرداخته شده، روایاتی است كه در تفسیر و تاویل و بیان شان نزول برخی از آیات قرآن درباره فاطمه(سلام الله علیها) وارد شده است. بدیهی است كه این مطالب تنها گوشه ای از فضایل شخصیت باعظمت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) است كه اینك با هم آن را از نظر می گذرانیم.

شناخت فاطمه (سلام الله علیها) محوریت لیله القدر

در تفسیر فرات كوفی از امام صادق(علیه السلام) درباره آیه نخست سوره قدر «انا انزلناه فی لیله القدر» روایت شده است كه حضرت فرمودند: منظور و مراد از «لیله» فاطمه است و مقصود از «القدر» الله جل جلاله است، پس هر كسی كه فاطمه(س) را آن گونه كه حق آن است، بشناسد، به تحقیق شب قدر را درك كرده است و همانا او فاطمه نامیده شد زیرا كه مردم از شناخت او بازماندند (عاجز ماندند). (1)

آیین پایدار

 

در كتاب البرهان فی تفسیر القرآن، نوشته سیدهاشم بحرانی، در تفسیر آیه پنجم سوره بینه آنجا كه خداوند متعال می فرماید: «ذلك دین القیمه» از حضرت امام محمدباقر(ع) روایت شده كه فرمودند: منظور از این آیه فاطمه(س) است (2)

در این رابطه باید گفت كه ولایت اهل بیت(ع) لازمه قبولی همه فرائض و عبادات است و در حقیقت دین بدون ولایت محمد و آل محمد كامل و پایدار نیست و اینكه در روایت، پایداری دین به (محبت) فاطمه (و ذریه او) تفسیر شده است، حاكی از همین مطلب مهم می باشد.

فاطمه زهرا بر اساس سخنان معصومین علیهم السلام حجت و نشانه الهی بر این ذوات مقدسه بوده است و ولایت و محبت او و فرزندانش یكسان و در راستای ولایت الهی است و آیینی كه این ولایت را همراه نداشته باشد پایدار نمی ماند. (3)

همچنان كه امام صادق(ع) می فرمایند: هنگامی كه بنده ای در آخرت در برابر خداوند متعال قرار می گیرد، نخست درباره نمازهای واجب، زكات، روزه و ولایت ما اهل بیت مورد سوال قرار می گیرد، پس اگر به ولایت ما اقرار نموده و بر این عقیده از دنیا رخت بربسته باشد، نماز، زكات، روزه و حج او مورد قبول حق تعالی خواهد بود، اما چنانكه اقرار به ولایت ما نكند هیچ یك از اعمال او پذیرفته نخواهد شد. (4)

خانه آسمانی

علامه مجلسی از انس بن مالك و بریده نقل می كند كه: رسول خدا(ص) آیه 37 سوره نور را قرائت نمودند: «فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذكر اسمه یسبح له فیها بالغدو والاصال» در این هنگام مردی برخاست و سوال كرد: یا رسول الله، این خانه ها كدام است؟ حضرت فرمودند: خانه های انبیاء. ابوبكر برخاست و پرسید: ای رسول خدا، آیا این خانه نیز از همان خانه هاست؟ (به خانه علی و فاطمه اشاره نمود) حضرت فرمود: آری از برترین آنهاست. (5)

ابن عباس نیز در این باره می گوید:

در مسجد پیامبر(ص) بودیم كه قاری، آیه فوق را تلاوت كرد. پرسیدم: ای رسول خدا این خانه ها كدام خانه هاست؟ حضرت فرمودند: خانه های انبیاء و به دست خویش به خانه فاطمه زهرا(س) اشاره فرمودند. (6)

ادب و امر پروردگار

امام صادق(ع) از پدران خود، از حضرت فاطمه(س) نقل می كند كه فرمود: وقتی آیه 64 سوره نور نازل شد: «لاتجعلوا دعاء الرسول بینكم كدعاء بعضكم بعضاً» «آن گونه كه یكدیگر را صدا می زنید، پیامبر را نخوانید».

از این كه بگویم «یا أبه» (پدر جان) خودداری نمودم و ایشان را رسول الله خطاب می كردم. پیامبر به من روی كرده فرمودند: فاطمه جان! این آیه درباره تو و خانواده و نسل تو نازل نگردیده است، زیرا كه تو از منی و من از تو. این آیه درباره جفاكاران و انسان های خودخواه و متكبر قریش نازل شده است. فاطمه جانم، تو به من بگو «پدرم» زیرا این سخن، دلم را زنده می كند و خدا را راضی می گرداند، پس صورت مرا بوسیدند... (7)

مرارت دنیا و شیرینی آخرت

علامه مجلسی در بحارالانوار از تفسیر ثعلبی، از امام صادق(ع) نقل می كند كه: رسول اكرم(ص)، فاطمه زهرا(س) را دیدند كه لباسی از پوست شتر بر تن داشت و به دست خود (گندم یا جو) آسیاب می كرد و فرزند خود را نیز شیر می داد. اشك از چشمان رسول خدا(ص) سرازیر شده و فرمودند: دخترم، تلخی و سختی دنیا را پیشاپیش بچش تا شیرینی آخرت را پس از آن دریابی.

عرض كرد: ای رسول گرامی پروردگار، خدای بزرگ را بر نعمت هایش سپاس می گویم و به خاطر بخشیده هایش شكر فراوان دارم. پس از این گفتگو بود كه آیه ششم سوره ضحی نازل شد: «ولسوف یعطیك ربك فترضی». «به زودی پروردگارت آن چنان بخششی بر تو نماید كه راضی و خشنود گردی». (8)




 


ادامه مطلب

طبقه بندی: قرآن، امامان و پیامبران،
برچسب ها: فضائل قرآنی حضرت فاطمه(س)، فضائل حضرت فاطمه(س)، حضرت فاطمه (س)،

تاریخ : شنبه 24 فروردین 1392 | 11:11 ق.ظ | نویسنده : سید مصطفی سیدی | نظرات

به نام خدا

بعضی از آداب ماه مبارک رمضان

1 مستحب است که در سحر و افطار، قبل از شروع و بعد از گفتن بسم الله الرحمن الرحیم سوره قدر خوانده شود.

2 بهترین دعایی که خوب است قبل از افطار خوانده شود،دعایی است که در اقبال آمده و مفضل آن را روایت کرده است : ((اللهم ربّ النور العظیم...))

3 از مراقبت های ماه مبارک رمضان،پاک کردن دل با توبه صادقانه است.

4 از دیگر مراقبت های این ماه، پاکیزه نمودن مال با خمس دادن است تا غذا،لباس،مکان و هر چیزی که روزه دار در آن دخل و تصرّف می کند،پاک شود.

5 باید برای شروع خوب سال،تلاش کند.روایات زیادی داریم که ((ماه رمضان ابتدای سال است؛ اگر انسان در این ماه، توسّل در شب اوّل است؛ اگر انسان در این ماه خود را سالم نگه دارد،تمام سال سلامت خواهد ماند.))

6 از مراقبات این ماه توسّل در شب اوّل است. مهمترین کاری که سالک باید انجام دهد این است که در شب اوّل ماه به یکی از معصومین(ع) که حامی و نگهبان آن شب است،مراجعه و با چهره آبرومند و نورانی او نزد پروردگارش،به درگاه خدا روی آورد.

7- از مراقبات این ماه، انجام دادن متناسب نوافل و مستحبّات است. سزاوار است که سالک حال خود را بررسی و نشاط،کسالت،کار،فراغت،نیرو و ضعف خود را نسبت به نوافل و مستحبّات سنجیده و بعد از مراعات حال خود،به ترتیب، بهترین ها را انتخاب نماید. در روایات زیادی آمده است که نوافل در این ماه،بیش از هزار رکعت است.

بهشتی باشید...

ما روهم از یاد نبرید...


منبع

طبقه بندی: اطلاعات عمومی، مقاله، قرآن، امامان و پیامبران، مکروهات و مستحبات،
برچسب ها: ماه رمضان، نکاتی در مورد ماه رمضان، آداب ماه مبارک رمضان، بهشتیان، قرآن و ماه مبارک رمضان،

تاریخ : چهارشنبه 26 مرداد 1390 | 04:52 ب.ظ | نویسنده : سید مصطفی سیدی | نظرات

به نام خدا

خواص سوره های قرآن(قسمت بیستم)

سوره مبارکة توحید: هر کس این سوره را در نمازها بخواند،مانند آن است که ثلث قرآن را خوانده باشد و به تعداد مؤمنین ثواب دارد و خدا جمیع خیر دنیا و آخرت را به او عنایت فرماید.

سوره مبارکة فَلَق:هر کس این سوره و سورة ناس را بخواند، خداوند به او بشارت بهشت عنایت کند و از بلیّات دنیا و آخرت مصون بماند.در حدیثی آمده است که هر کس سورة فلق و ناس بخواند، گویا که تمام کتاب هایی  را که خداوند آنها را بر انبیاء نازل کرده است خوانده است.

سوره مبارکة ناس: هر کس این سوره را جهت مال دنیا، هلاکت دشمن و دفع بلیّات دنیا و آخرت بخواند،به مراد رسد.(مشکل گشای معنوی و تفسیر نور الثقلین).

پایان

منبع: کتاب2000 مستحب و مکروه،نوشته ی روح الله ولی ابر قویی،انتشارات مشهور




طبقه بندی: قرآن، مکروهات و مستحبات،

تاریخ : چهارشنبه 3 شهریور 1389 | 03:15 ب.ظ | نویسنده : سید مصطفی سیدی | نظرات

با سلام و با آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما بینندگان عزیز بهشتیان

برای ختم قرآن و بهره مندی از اجر دنیوی و اخروی این عمل پسندیده در این ماه پربرکت دوست عزیزمان طرح ختم قرآن را شروع کرده اند. علاقه مندان می توانند از طریق آدرس زیر ثبت نام نمایند.

http://www.roi.blogfa.com/

التماس دعا




طبقه بندی: قرآن،
برچسب ها: ختم قرآن، ثبت نام در ختم قرآن،

تاریخ : جمعه 28 تیر 1392 | 01:26 ب.ظ | نویسنده : سید مصطفی سیدی | نظرات
.: Weblog Themes By SlideTheme :.

شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات