به نام خدا
دفن بدن های بدون سر
راوی می گوید: وقتی عمر بن سعد(لعنه الله علیه) از کربلا بیرون رفت، گروهی از طایفۀ بنی اسد بر آن بدن های پاک و آغشته به خون نماز خواندند و آن ها را دفع کردند.
ابن سعد هم با اسیران به راه افتادند تا به نزدیکی کوفه رسیدند، مردم کوفه برای تماشای اسیران جمع شدند.
راوی می گوید: زنی از کوفیان از بالای بام پرسید: شما از کدامین اسیران هستید.
گفتند: ما آل محمد(ص) هستیم.
آن زن از بام پایین آمد و تعدادی مقنعه و چادر و لباس به آن ها داد تا خود را بپوشانند.
حضرت علی بن الحسین(ع) که بیماری او را لاغر و ضعیف کرده بود همراه زنان بود، همچنین ((حسنبن حسن مثنی)) که همراه عمو و امام خویش از مرگ نجات یافته بود.
دایی او ((اسماء بن خارجه)) او را به کوفه برد و از او مواظبت نمود تا سالم شد، سپس او را به مدینه برد.
دو فرزند امام حسن به نام های ((زید)) و ((عَمرو)) همراه اسیران بودند. مردم کوفه که دانستند اسیران از کدام خاندان هستند شروع به گریه و زاری کردند. امام علی بن الحسین(ع) فرمود:
((آیا برای ما عزاداری و گریه می کنید؟ پس آن هایی که ما را کشتند چه کسانی هستند؟))
حسینیباشید...
منبع: کتاب لهوف،سید بن طاووس، ترجمه و ویرایش: انتشارات بوستان دانش، مهدی صباغی