به نام خدا
بعثت رسول خدا (ص) قسمت چهاردهم
بلال حبشی
بلال بن رباح از زمره بردگانی بود که هنگام بعثت رسول خدا(ص)در مکه به سر میبرد و بنا بر مشهور برده امیة بن خلف یکی از سران مشرکین بود و در خانه او به سر میبرد.بلال همچون افراد بسیار دیگری که از علایق مادی آسوده بودند با قلبیپاک و آزاد از هر گونه تعصب غلط و هواهای نفسانی نور تابناک اسلام در دلش تابش کرده و دین حق را پذیرفته بود و مال و منالی نداشت تا ناچار باشد به خاطر حفظ آنها حقیقت را انکار کند.وی تحت شکنجه و آزار مشرکان و افراد قبیله«بنی جمح»که در آنان زندگی میکرد قرار گرفت،ابن هشام نقل کرده که امیة بن خلف روزها هنگام ظهر که میشد او را از خانه بیرون میبرد و روی سنگهای داغ و تفدیده مکه میخواباند و سنگ بزرگی روی سینهاش میگذارد و بدو میگفت:به خدا سوگند به همین حال خواهی بود تا بمیری و یا از خدای محمد دست برداری و لات و عزی را پرستش کنی.بلال در همان حال که بود میگفت:أحد...أحد...(خدای من یکی است).
روزی ورقة بن نوفل(پسر عموی خدیجه)بر او بگذشت و بلال را دید که شکنجهاش میدهند و او در همان حال میگوید:أحد...أحد...ورقه نیز گفت:أحد...أحد...به خدا سوگند ای بلال که خدا یکی است...آن گاه به امیة بن خلف و افراد دیگر قبیله بنی جمح که او را شکنجه میکردند رو کرده گفت:به خدا سوگند اگر او را به این حال بکشید من قبرش را زیارتگاه مقدسی قرار خواهم داد و بدان تبرک میجویم.در کتاب اسد الغابة داستان شکنجه او به وسیله ابی جهل نیز آمده است.
بلال به همین وضع دشوار و اسفناک به سر میبرد تا آنکه رسول خدا(ص)او را خریداری کرده و در راه خدا آزاد کرد،و در پارهای از نقلها نیز آمده که ابو بکر او را از امیة بن خلف خریداری کرد و آزاد ساخت،و ابن اثیر گفته:رسول خدا(ص)به ابو بکر فرمود:اگر چیزی داشتیم بلال را خریداری میکردیم!و ابو بکر پیش عباس بن عبد المطلب عموی رسول خدا(ص)رفته و جریان را بدو گفت،و عباس وسیله آزادی او را فراهم ساخته و از صاحبش که زنی از قبیله بنی جمح بود،او را خریداری نمود.
منبع: کتاب زندگانی حضرت محمد(ص) نوشته سید هاشم رسولی محلاتی
مدینةالعلم
بهشتی باشید...
بهشتیان
طبقه بندی: مقالات پیرامون پیامبر اکرم (ص)، امامان و پیامبران،
برچسب ها: بلال حبشی،
تاریخ : جمعه 26 شهریور 1395 | 08:10 ق.ظ | نویسنده : سید مصطفی سیدی | نظرات
به نام خدا
بعثت رسول خدا (ص) قسمت سیزدهم
عمار یاسر و پدر و مادرش
از مسلمانانی که به سختی دچار آزار مشرکین گردید عمار و پدرش یاسر و مادرش سمیه بودند که این هر سه به جرم اینکه به پیغمبر اسلام ایمان آورده بودند سختترین شکنجهها را از دست مشرکین تحمل کردند تا سرانجام یاسر و سمیه در زیر شکنجه آنان جان سپردند و به فیض شهادت نایل شدند،و عمار نیز از روی تقیه در ظاهر با گفتن کلماتی خود را نجات داد و گرنه او نیز به سرنوشت پدر و مادر مسلمانش دچار میگردید.
اهل تاریخ و همچنین مفسرین در تفسیر آیه شریفه «من کفر بالله من بعد ایمانه الا من أکره و قلبه مطمئن بالایمان و لکن من شرح بالکفر صدرا فعلیهم غضب من الله و لهم عذاب عظیم» [1] نوشتهاند که مشرکان قریش جمعی از افراد تازه مسلمان را مانند عمار و یاسر و سمیه و بلال و صهیب و خباب و دیگران را گرفته و برای آنکه دست از آیین خود بردارند شکنجه کردند و یاسر و سمیه چون دست از آیین خود برنداشتند به دست ابو جهل و دیگران شهید شدند،بدین ترتیب که پاهای سمیه را از دوجهت مخالف بر دو شتر بستند و سپس با حربهای بدنش را از میان به دو نیم کردند،و سپس یاسر را نیز با ضربتی کشتند،و این دو نخستین مسلمانی بودند که در راه اسلام به درجه شهادت نایل شدند،و اما عمار که چنان دید آنچه را مشرکین از آنها خواسته بودند بر زبان جاری کرد ولی در دل به ایمان خود باقی بود،و همین سبب ناراحتی و اضطراب او شده بود و دیگران نیز به رسول خدا(ص)گزارش دادند که عمار کافر شده و از دین دست کشیده،رسول خدا(ص)در پاسخ آنان فرمود:هرگز!براستی عمار کسی است که سر تا پا مملو از ایمان به خداست و ایمان به حق با گوشت و خون او آمیخته و مخلوط است.پس از این ماجرا خود عمار نیز با چشم گریان به نزد رسول خدا(ص)آمد و نگران عملی بود که انجام داده بود و سخن کفر آمیز به زبان جاری کرده بود،ولی رسول خدا(ص)او را دلداری داده و اشک دیدگانش را پاک کرد و بدو فرمود:باکی بر تو نیست و اگر پس از این نیز دچار آنها شدی به همین گونه خود را نجات ده و همین سخنان را بازگوی. [2] .
و در تفسیر طبری است که چون رسول خدا(ص)از او پرسید:عمار!چه شده است؟عرض کرد:ای رسول خدا(ص)عمل بدی از من سرزده زیرا مرا رها نکردند تا آنکه ناچار شدم نام شما را به دشنام ببرم و خدایان آنها را به خوبی یاد کنم!رسول خدا(ص)اشک چشمانش را پاک کرد و با آن سخنان او را دلداری داد.
ابن اثیر و دیگران نقل کردهاند که هنگام عبور رسول خدا(ص)در مکه،عمار و پدرش یاسر را زیر شکنجه مشرکین دید،حضرت که چنان دید به آن دو فرمود:ای خاندان یاسر صبر و بردباری پیشه کنید که وعدهگاه شما بهشت است.
---
[1] «و هر کس پس از ایمان آوردنش به خدا کافر شود،نه آن کس که مجبور گشته(و از روی اکراه سخن کفر بر زبان جاری کرده)اما دلش استوار به ایمان است بلکه آن کس که سینه خود را به کفر گشوده غضب خدا بر آنهاست و عذابی بزرگ دارند»سوره نحل،آیه 106.
[2] تفسیر فخر رازی،ج 2،ص 121.
منبع: کتاب زندگانی حضرت محمد(ص) نوشته سید هاشم رسولی محلاتی
مدینةالعلم
بهشتی باشید...
بهشتیان
طبقه بندی: مقالات پیرامون پیامبر اکرم (ص)، امامان و پیامبران،
برچسب ها: عمار یاسر و پدر و مادرش، عمار، عمار یاسر،
تاریخ : جمعه 26 شهریور 1395 | 07:58 ق.ظ | نویسنده : سید مصطفی سیدی | نظرات