حسین ، کشته دیروز و رهبر روز است
قیام اوست ، که پیوسته نهضت آموز است
تمام زندگی او ، عقیده بود و جهاد
اگر چه مدت جنگ حسین ، یک روز است . . .
بهشتیان
طبقه بندی: امام حسین(ع)، عزاداری ها و مراسم غم،
برچسب ها: محرم، امام حسین(ع)،
بسیارى از تاریخ نویسان آورده اند:
چون حضرت ابا عبداللّه الحسین صلوات اللّه علیه از مكّه معظّمه عازم شهر كوفه و سرزمین كربلاء گردید.
به همین منظور به همراه اهل بیت و دیگر دوستان و یاران خود حركت كرد، در بین راه در محاصره شدید لشكر عبیداللّه بن زیاد لعین به سركردگى حرّ بن یزید ریاحى قرار گرفتند.
و پس از صحبت ها و مجادله ها، سرانجام توافق شد كه حضرت به راه خود ادامه دهد تا از سوى عبیداللّه - والى كوفه - دستور بعدى بیاید.
لذا امام علیه السّلام با همراهان به مسیر خود ادامه داد تا آن كه به محلّى به نام (عُذَیْبُ الهِجانات ) رسیدند.
در این هنگام از طرف والى كوفه - عبیداللّه - براى حرّ كه فرمانده لشكر بود، نامه اى به این مضمون آمد كه بایستى از هر جهت بر حسین علیه السّلام و همچنین یارانش سخت گرفته شود.
حرّ، نامه عبیداللّه را براى امام حسین علیه السّلام قرائت كرد.
و چون اءصحاب و یاران حضرت از پیام شوم عبیداللّه آگاه شدند، اظهار داشتند: یا ابن رسول اللّه ! اجازه فرما تا با لشكر او مبارزه و قتال كنیم ؟
حضرت پس از شنیدن سخنان اصحاب و یاران خود، فرمود: تا آنان جنگ را شروع نكنند، من هرگز اقدام نخواهم كرد.
آن گاه یكى از یاران به نام زُهیر بن قین عرضه داشت : پس به سوى سرزمین كربلا كه در همین نزدیكى قرار دارد، حركت كنیم .
همین كه امام حسین علیه السّلام نام كربلاء را شنید، گریست گرفت و سپس اظهار نمود:
(اَللّهُمَّ إ نّى اءعُوذُ بِكَ مِنْ كَرْبٍ وَبَلاء) یعنى ؛ خداوندا، از مشكلات و بلاهاى این سرزمین - كربلا - به تو پناه مى برم .
و سپس مقدارى به مسیر خود ادامه داد و فرمود: در همین جا فرود آئید و بارها را باز كنید و بر زمین بگذارید، كه این جا وعده گاه جدّم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله مى باشد.
و قبر و مقبره من در این سرزمین خواهد بود.(1)
بنابراین ، حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه السّلام در روز چهارشنبه و یا پنج شنبه ، دوّم محرّم الحرام ، سال 61 هجرى قمرى وارد سرزمین كربلاء شد.(2)
طبقه بندی: امام حسین(ع)، عزاداری ها و مراسم غم،
برچسب ها: ورود امام حسین (ع) به کربلا،
بنازم آنکه دایم گفتگوی کربلا دارد
دلی چون جابر اندر جستجوی کربلا دارد
به یاد کاروان اربعینی با گریه می گوید
همی بوسم خاکی را که بوی کربلا دارد
اربعین حسینی تسلیت باد
طبقه بندی: امام حسین(ع)، امامان و پیامبران،
برچسب ها: اربعین حسینی،
امام حسین(ع) در محشر
از امام صادق(ع) روایت شده است که پیامبر(ص) فرمودند:
در روز قیامت جایگاهی از نور برای حضرت زهرا(س) در نظر گرفته می شود.حسین(ع) در حالی که سر مبارک خویش را در دست دارد وارد می شود.
همین که نگاه حضرت صدیقه به او می افتد ناله ای می زند و تمام فرشتگان مقّرب و پیامبران الهی از نالة ایشان گریه می کنند.
آن گاه خداوند حسین(ع) را به زیباترین صورت نمایان می سازد تا بدون سر از قاتلان انتقام گیرد.
پروردگار تمام قاتلان حسین(ع) و یاوران و کسانی را که در کشتن او سهیم بودند فرا می خواند و می گوید: من تا آخرین نفر آن ها را می کشم.سپس آن ها را زنده می گرداند و امیر مؤمنان آن ها را به هلاکت می رساند و هیچ یک از فرزندان ما باقی نمی ماند؛ مگر این که آن ها را به هلاکت می رسانند و هنگامی که این اتفاق رخ می دهد،آتش خشم فروکش کرده،ناراحتی و اندوه فراموش می شود.
یا حسین(ع)
منبع:کتاب لهوف از سیّد بن طاووس
ترجمه و ویرایش: انتشارات بوستان دانش
بهشتــــیان
طبقه بندی: امام حسین(ع)، امامان و پیامبران، احادیث معصومان(ع)،
برچسب ها: امام حسین(ع) در محشر،
شهادت جناب قاسم بن الحسن(ع)
زبرج خیمه بر آمد قاسم بن الحسن سُهَیل سر زده گفتی مگر زسمت یمن
زخیمه گاه به میدان کین روان گردید رُخ چو ماه تمام و قد چو سروِ چمن
گرفت تیغ عدو سوز را به کف چو هلال نمود در بر خود پیرهن به شکل کفن
قاسم بن الحسن(ع) به عزم جهاد قدم به سوی معرکه نهاد. چون حضرت سیّد الشهداء نظرش به فرزند برادر افتاد،که جان گرامی بر کف دست نهاده آهنگ میدان کرده،بی درنگ و بی سستی پیش شد . دست بر گردن قاسم در آورد و او را در بر کشید هر دو تن چندان گریستند،که در روایت وارد شده: (حتّی غُشِیَ عَلَیها) سپس قاسم گریست و دست و پای عمّ خود را چنان بوسید،تا اذان حاصل نمود.پس جناب قاسم به میدان آمد در حالی که اشکش به صورت جاری بود و می فرمود:
اِن تَنکُرونی فَانَا ابنُ الحَسَنِ سِبها النّبِیِّ المُصطفی المُؤتَمَنِ
هَذا حُسِینّ کَالاسیرِ المُرتَهِنِ بَینَ اُناسٍ لا سُقُوا صَوبَ المُزَنِ
حضرت قاسم با دشمن به کارزا مشغول شد بعد مدتی جنگ با دشمن،از اسب افتاد و آنگاه شمشیری بر فرق آن مظلوم زد و سر او را شکافت.سپس قاسم با صورت به زمین افتاد و فریاد بر داشت یا عُمّاه!
چون صدای قاسم به گوش امام حسین(ع) رسید تعجیل کرد.مانند عقابی که از بلندی به زیر آمد،صفها را شکافت و مانند شیری غضبناک حمله بر لشکر کرد.
آقا ابی عبدالله بر سر بالین قاسم آمد و حضرت قاسم در حال جان دادن بود و پای به زمین می زد آنگاه قاسم را از خاک برداشت و در برکشید وسینة او را به سینة خود چسبانید و به سوی سراپرده روان گشت، و در دامن عمویش به شهادت رسید.
یا حسین(ع)
منبع:کتاب لهوف از سیّد بن طاووس
ترجمه و ویرایش: انتشارات بوستان دانش
بهشتــــیان
طبقه بندی: امام حسین(ع)، عزاداری ها و مراسم غم، امامان و پیامبران،
برچسب ها: شهادت جناب قاسم بن الحسن(ع)، چگونگی شهادت قاسم بن الحسن(ع)،
زبان حال حضرت علی اصغر(ع)
امام حسین(ع) آقا علی اصغر نازدانه را در مقابل لشکر گرفت و فرمود: (ای قوم اگر به من رحم نمی کنید،لا اقل به طفل کوچک رحم کنید،ببینید چگونه از تشنگی دهان باز می کند). پسر سعد که از تهدید لشگریان ترسیده بود،از حرمله پرسید: چه کار باید کرد؟ حرمله گفت: اجازه بده من علی اصغر(ع) را سیراب کنم.
ابن سعد گفت: چگونه؟ سپس حرمله تیری به سوی علی اصغر نشانه گرفت و گلوی طفل را هدف قرار داد و تیر آن چنان بود که گوش تا گوش گلوی طفل را برید.
در بعضی روایات نقل شده که نوک تیر شانة حضرت را مجروح کرد، در این موقع علی اصغر حالت تبسمی به لب داشت،گویا می خواست بگوید پدر جان خوب سیر شدم.
زدست حرمله تیر سه شعبه کاری بود که حلق اصغر و بازوی شه شده پاره
بِبُرد اصغر خود را حسین به سوی حرم چه حال داشت در آن دم رباب بیچاره
سپس امام حسین(ع) از خون گلوی اصغر قدری برداشت و رو به آسمان کرد و گفت:
خدایا این قربانی را از آل محمد قبول کن.
یا حسین(ع)
منبع: کتاب لهوف سید بن طاووس
ترجمه و ویرایش:انتشارات بوستان دانش
بهشتـــــــــــیان
طبقه بندی: امام حسین(ع)، امامان و پیامبران، عزاداری ها و مراسم غم،
برچسب ها: زبان حال حضرت علی اصغر(ع)، روضه حضرت علی اصغر(ع)،
روضة حضرت علی اکبر(ع)
روایت کردند که حضرت علی اکبر به میدان جنگ آمد و با دشمن کارزار می کرد، و ضربات زیادی بر دشمن وارد می کرد،تعداد زیادی از آنها را به درک واصل نمود.تشنگی بر علی اکبر چیره شد،کنار ابی عبدالله پدر بزرگوارشان آمد و عرض کرد: پدر جان شدّت تشنگی مرا کشته و سنگینی اسلحه مرا به زحمت انداخته است.اگر جرعه ای آب به من برسد دشمن را از بین خواهم برد،ابی عبدالله فرمود: پسرم من از شما تشنه ترم، انشاءَالله نزد جدّت رسول خدا سیراب می شوی.دوباره به میدان تاخت و با دشمن جنگید دیگر توان جنگیدن نداشت و از اسب به زمین افتاد صدا زد: پدر بزرگوارم،این جدم رسول خداست که با ظرف آب در کنار من است.امام حسین چون صدای نوجوانش علی اکبر را شنید،خودش را به بالین علی اکبر رسانید. یه وقت صدا زد،قتل الله قوماً قتلوک،خدا بکشد آن جماعتی را که تو راکشتند.یه وقت دیدند مولا دست به کمر گذاشته،نه طاقت ایستادن دارد و نه طاقت نشستن.
صدا زد:
جوانان بنی هاشم بیایید علی را بر درِ خیمه رسانیم
خداوندا که من طاقت ندارم علی را بر درِ خیمه رسانید (1)
1)منتهی الآمال،ص 691
منبع:کتاب لهوف از سیّد بن طاووس
طبقه بندی: عزاداری ها و مراسم غم، امامان و پیامبران، امام حسین(ع)،
برچسب ها: روضة حضرت علی اکبر(ع)، علی اکبر(ع)، طرز شهادت علی اکبر(ع)،