جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
چشم به دریوزهٔ خورشید ندوزم

 

همه دردم همه داغم همه عشقم همه سوزم

همه در هم گذرد هر مه و سال و شب و روزم


وصل و هجرم شده یکسان همه از دولت عشقت

چه بخندم چه بگریم چه بسازم چه بسوزم


گفتنی نیست که گویم ز فراقت به چه حالم

حیف و صد حیف که دور از تو ندانی به چه روزم


دست و پایم طپش دل همه از کار فکنده

چشم بر جلوهٔ دیدار نیفتاده هنوزم


غصهٔ‌ بی‌غمی ام داغ کند ور نه بگویم

داغ بی‌دردی ام از پا فکند ور نه بسوزم


رضی ام ، جملهٔ آفاق فروزان ز چراغم

همچو مه ، چشم به دریوزهٔ خورشید ندوزم



رضی‌الدین آرتیمانی

 



برچسب‌ها : #خورشید #چشم
 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات