جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
اشتیاق دیدن چشمهای منتظر

تمام دنیا باید خلاصه شود

در یک چهاردیواری

پر از گلدان و عطر و عشق

تمام خوشی باید خلاصه شود

در صدای پایی که از راه پله ها

به سمت خانه می آید

 و دخترکی که پشت در

یک بار دیگر خودش را در آینه برانداز می کند

یک لبخند می زند

و بی آنکه منتظر زنگ در باشد

در را باز می کند

خوشبختی یعنی

اشتیاق دیدن چشمهای منتظر

و یک خسته نباشید

از زبان کسی که با فکرش

تمام مسیر را میان‌بر زده ای

 

زندگی یعنی

 اگر امروز خنده هایش کم رنگ شد

تـــو بجای او بخندی

 تا خدا فردایتان را رنگین کمانی کند

 

 

عادل دانتیسم

 



شب های بی تـــو بودن


شب هایی که

ماه را ، در آسمان می بینم ،

فکر می کنم تویی که پنهانکی نگاهم می کنی  …

می بینی ماه من !

شب های بی تـــو بودن

چگونه می گذرد ؟!

 

عادل دانتیسم



رسم ماندن

 

همه چیز از آنجایی خراب می شود

که به خیالت تمام جان و روحش را بدست آورده ای ،


که حالا دیگر او برای توست ،

 

که حالا اگر

یک روز نباشی یا باشی ،

 فرقی ندارد ، او هست ،

 

که اگر نگویی دوستت دارم ،

 او می فهمد که دوستش داری ،


که اگر با بوسه

در آغوش اش نگیری ، 

فرقی نمی کند .

 

اشتباه است ، اشتباه .

آمدن رسم خودش را دارد

 

دل می بری ،

دل می دهی ،

اما ماندن ...


امان از این ماندن

که به پای خیلی ها نماند ،

که به تن خیلی ها نرفت .

 

ماندن یعنی بوسه های هر روزه ،

یعنی تـــو نباشی ،

من دستم به زندگی نمی رود ،

یعنی دلتنگی های مدام .

 

ماندن شیرین و فرهاد و لیلی و که و که و که نمی خواهد

 

ماندن یک من و یک تو ی ساده می خواهد ،

یک غرور فراموش شده .

مانده یک دل ساده می خواهد .

 

 

عادل دانتیسم



یک روزهایی در زندگی ...

در زندگی 

یک روزهایی میشود

که دوست داری بزنی به بیابان

بیابان پیدا نمی کنی می زنی به خیابان

با دنیا که هیچ ، با خودت هم قهر می کنی

 

منتظری  ...

منتظر  " اویِ " زندگیت

منتظری ببینی حواسش

اصلا به قهر کردنت هست !؟

 

روز هایی می شود در زندگیت

دوست داری بهانه گیر شوی

 

تو لوس شوی و " اویِ" زندگیت بگوید  :

اجازه هست ؟

اجازه هست روی ماه شما را ببوسم ؟

اجازه هست من به دور شما بگردم

اجازه هست دردهایت را مرهمی باشم 

 

روزی هم می شود

طرز نگاهت ، لحن حرفهایت ،

نوع رفتارت ، سرد می شود

 

نه اینکه واقعا اینطور باشد ... نه  !

همه ی همه اش بهانه ست

می خواهی چیز هایی بفهمی  ...

 

بفهمی اوی زندگی ات

حواسش به این همه سردی هست !؟؟

 

و امان از آن زمانی که نفهمند 

نفهمند ، نفهمند ... 

به یکباره

به هم می ریزی

از هم می پاشی

سرد می شوی  ...

 

 

عادل دانتیسم



ساده نیست بانو !

راست می گفتی بانو !

 

دلدادگی آنقدرها هم که

 فکرش را می کردیم، ساده نبود .

 

ساده نیست ؛

دل که می دهی ،

انگار خودت را دودستی تقدیم او ی قصه کرده ای

 

بخندد ، می خندی

اشک بریزد ، اشک نمی ریزی ؛ سیل می باری .

 

سرد باشد، 

مرداد با همه گرمایش

 به حالت برف می بارد ...

 

و انتظار ...

امان از این انتظار که می شود

 کار هر روزه که هیچ ؛  کار هر ثانیه ات

 

ساده نیست بانو !

 

 

عادل دانتیسم



به پای دلدادگی


گفته بودم

پای دلدادگی ام می ایستم ،

                         پای دیر آمدنت ...

 

از همان ابتدا

خواسته بودم اینچنین عاشقی را

            گفته بودم آسان نمی خواهم تو را

 

می دانم، می دانم، می دانم،

 اما تو بگو ، صبر بیش از این جایز است ؟

                        حالا دیگر وقت رسیدن آغوش ات نیست ؟

 

تو که می دانی ، خدا هم ...

که من آغوش هیچکس را

             برای خستگی هایم نخواسته ام

 

و حالا خواهانم ،

با صدای بلند هم می گویم

            خواهان تـــو ، دستانت ...

 

خواهان لبانت که نامم را صدا می زند

و جانم گفتن های پی در پی لبان من

             که در تمام وجودم انعکاس می یابد

                                    و من لبریز می شوم از داشتنت

 

 

عادل دانتیسم

 



زندگی من یعنی تـــو !

زندگی من

یعنی شیب خط گردنت

            وقتی به پهنای شانه ات می رسد

 

یعنی رگ برجسته ی دست هایت

            وقتی آنها را در هوا تکان می دهی

 

یعنی مهربانی شباهنگام و خواب آلودت

            وقتی که می پرسی : "سردت نیست؟"

 

یعنی رگه های قرمز چشمانت

            وقتی خستگی در چشمانت موج می زند

 

یعنی موهای خیس روی

 پیشانی ات که به عطسه می اندازدت

زندگی من یعنی تـــو !

یعنی همین دلتنگی نفس گیر

            وقتی این شعر را برایت می نویسم ...


عادل دانتیسم

 



تعداد کل صفحات: 3


 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات