گفتند :
چه سان است عشق تــو ؛
تویی که پیکرت برف است وُ
اویی که چشمش آفتاب ؟
گفتم :
عشق من
آب شدن در پیشگاه اوست ؛
پیوسته ، پی در پی ، بی پایان ...
کژال ابراهیم خدر | ترجمه
بابک زمانی
نظرات
چه سان است عشق تــو ؛ تویی که پیکرت برف است وُ اویی که چشمش آفتاب ؟
عشق من آب شدن در پیشگاه اوست ؛
کژال ابراهیم خدر | ترجمه
بابک زمانی
شاعر :
...: اشعار و متون سایر ملل :... ,
بابک زمانی ,
پنجشنبه 18 مرداد 1397 .:|:. 08:16 .:|:. علی ساطع از میان تمام چیزهایی که دیده ام تنها تویی که می خواهم به دیدن اش ادامه دهم تنها تویی که می خواهم به لمس کردنش ادامه دهم هیچ خبرم نیست که رسم عاشقی چگونه بوده است هیچ نمی دانم عشق های دیگر چه سان اند ؟ با عشق ورزیدن به تـــو
زنده ام عاشق بودن ، ذات من است ... پابلو نرودا | ترجمۀ
بابک زمانی شاعر :
پابلو نرودا ,
بابک زمانی ,
سه شنبه 26 تیر 1397 .:|:. 14:15 .:|:. علی ساطع در آخرین نامه ات از من پرسیده بودی ؛ که چه سان تو را دوست دارم
؟ عزیزکم، همچون بهار که آسمان کبود را دوست دارد
یا زنبوری کوچک در عمق جنگل که به گل سرخی
دل داده است و به
آن شهد شیرین اش آری ، من اینگونه تـــو را دوست دارم
یا چشمه ای روان در دل جنگل که
تراوش ماهتاب را دوست دارد
آنگونه که خودت را دوست داری آنگونه که خودم را دوست دارم همانگونه
دوستت دارم
شاعر :
بابک زمانی ,
شیرکو بیکس ,
دوشنبه 28 اسفند 1396 .:|:. 08:53 .:|:. علی ساطع عشقت یک ساعت به ساعات شبانه روز اضافه کرد ؛ ساعت
بیست و پنج
عشقت یک روز به روزهای هفته
افزود هشت شنبه
عشقت یک ماه به ماه های سال
اضافه کرد ماه
سیزدهم
عشقت یک فصل به فصول سال افزود فصل پنجم ...
بدین سان عشق ات به من روزگاری
بخشیده است که یک ساعت و یک روز و یک ماه و یک فصل از زندگی تمام عشاق جهان اضافه تر دارد ... شیرکو بیکس | ترجمه
بابک زمانی شاعر :
بابک زمانی ,
شیرکو بیکس ,
سه شنبه 10 اسفند 1395 .:|:. 20:33 .:|:. علی ساطع در عمق دریا
دلم می خواست چشم هایم را ببندم و برای چند لحظه هم که شده ، وانمود کنم که آب را فراموش کرده ام
اما هرچقدر بیشتر سعی میکردم ، کمتر میتوانستم به آب فکر نکنم ؛ بیشتر غرق میشدم
باید همیشه به یاد داشته باشی که ماندگارترین چیزها در ذهن ، آنهاییست که
وانمود به فراموش کردنشان میکنی
هرچقدر بیشتر بخواهی چیزی را فراموش کنی ، بیشتر در ذهنت با آن بازی میکنی
برای فراموش کردن چیزی ، نباید از آن فرار کنی ؛ خودشان کم کم میروند ، فراموش میشوند
سعی برای فراموش کردن چیزی ، درست مانند فرار کردن از سایه ات است تو نباید از سایه ات فرار کنی ، نمیتوانی که فرار کنی ؛ وقتش که برسد ، خودش کم کم می رود ،
فراموش می شود
بابک زمانی شاعر :
بابک زمانی ,
سه شنبه 2 آذر 1395 .:|:. 10:29 .:|:. علی ساطع
ولی از اون بدتر اینه که عصر جمعه خونه باشی و بارون بزنه
گفتم : آره ؛ اینجوری که آدمو
خفه میکنه !
گفت : میدونی ؟ خیلیا توو جمعه شاعر شدن ! تو حالا چیزی توو جمعه ها نوشتی ؟
گفتم : من جمعه ها رو شیشه ی بخار
گرفته ی پنجره ، با انگشت می نویسم
: "لطفا یکی
مرا از مرگ نجات بدهد ..."
بابک زمانی شاعر :
بابک زمانی ,
جمعه 10 اردیبهشت 1395 .:|:. 20:28 .:|:. علی ساطع به جنگ که فکر میکنم زخمی می
شوم به کویر که فکر میکنم تَرَک
برمی دارم به آسمان که فکر میکنم پایین
می افتم و هر وقت به جنگل می اندیشم گله ای از گوزن ها از رویم رد میشود جرأت فکر کردن به تـــو
را ندارم دریا نام عمیقی برای یک معشوقه است و من هیچوقت
شنا کردن بلد نبوده ام بابک زمانی شاعر :
بابک زمانی ,
دوشنبه 17 اسفند 1394 .:|:. 22:47 .:|:. علی ساطع |
بسم الله الرحمن الرحیم
جهان را به عـشـق کسی آفریده اند چون من که آفریده ام از عشق جهـــانی بـــرای تـــــو . . . حسین پناهی دیگر صفحات
فهرست شاعران وبگاه
آرشیو مطالب
برچسب ها
لبخند |
لب |
بهار |
پرنده |
جمعه |
خورشید |
آسمان |
چشم |
سیاوش قمیشی |
آغوش |
شب |
عشق |
بانو |
تنهایی |
غروب |
مو |
دیدار |
زندگی |
نفس |
دل |
دوست داشتن |
ابی |
مرگ |
گل |
باران |
خواب |
بغض |
ماه |
پنجره |
زن |
گریه |
خنده |
دلتنگی |
عاشق |
داریوش |
زمستان |
رفتن |
خیال |
باد |
دریا |
شعر |
بوسه |
پاییز |
نگاه |
درخت |
تنها |
دست |
اشک |
ستاره |
قلب | آمار بازدید وبگاه
بازدید امروز : بازدید دیروز : بازدید این ماه : بازدید ماه قبل : بازدید کل : تعداد کل مطالب : بیشترین بازدید : 7030 عزیز در تاریخ : 18 اردیبهشت 1395 آخرین بروز رسانی : آخرین بازدید : |