جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
ریشه در خاک

تو از این دشت خشک تشنه روزی کوچ خواهی کرد

و اشک من تو را بدرود خواهد گفت .


نگاهت تلخ و افسرده ست .

دلت را خارخار ناامیدی سخت آزرده ست .

غم این نابسامانی همه توش و توانت را ز تن برده است !


تو با خون و عرق ، این جنگل پژمرده را رنگ و رمق دادی .

تو با دست تهی با آن همه توفان بنیان کن در افتادی .

تو را کوچیدن از این خاک ، دل بر کندن از جان است !

تو را با برگ برگ این چمن پیوند پنهان است .

 

تو را این ابر ظلمت گستر بی رحم بی باران ،

تو را این خشک سالی های پی در پی ،

تو را از نیمه ره بر گشتن یاران ،

تو را تزویر غمخواران ، ز پا افکند

 

تو را هنگامهء شوم شغالان ،

بانگ بی تعطیل زاغان ، در ستوه آورد .

 

تو با پیشانی پاک نجیب خویش ،

که از آن سوی گندم زار ،

طلوع با شکوهش خوش تر از صد تاج خورشید است ؛

تو با آن گونه های سوخته از آفتاب دشت ،

تو با آن چهرهء افروخته از آتش غیرت ،

که در چشمان من والاتر از صد جام جمشید است ،

تو با چشمان غم باری ،

که روزی چشمه جوشان شادی بود

و اینک حسرت و افسوس ،

بر آن سایه افکنده ست خواهی رفت .

و اشک من تو را بدرورد خواهد گفت !


من اینجا ریشه در خاکم .

من اینجا عاشق این خاک اگر آلوده یا پاکم .

من اینجا تا نفس باقی ست می مانم .

من از اینجا چه می خواهم ، نمی دانم !


امید روشنایی گر چه در این تیره گی ها نیست ،

من اینجا باز در این دشت خشک تشنه می رانم .

من اینجا روزی آخر از دل این خاک ،

با دست تهی گل بر می افشانم .

 

من اینجا روزی آخر از ستیغ کوه ،

چون خورشید ، سرود فتح می خوانم ،

و می دانم تو روزی باز خواهی گشت !

 

 

فریدون مشیری



بسم الله الرحمن الرحیم

إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ ﴿٣٠﴾

أَلَّا تَعْلُوا عَلَیَّ وَأْتُونِی مُسْلِمِینَ ﴿٣١﴾


سوره مبارکه نمل


همانا این نامه از سوی سلیمان است و سرآغازش به نام خداوند رحمان و رحیم است

و [مضمونش این است که] بر من برتری مجویید و همه با حالت تسلیم نزد من آیید .





سردار قلب ها


مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ ۖ

فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَ مِنهُم مَن یَنتَظِرُ ۖ وَ ما بَدَّلوا تَبدیلًا ﴿۲۳

سوره مبارکه الأحزاب آیه ۲۳


در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستاده‌اند ؛

بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند) ،

 و بعضی دیگر در انتظارند ؛ و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند





دوستت دارم

بگو

دوستت دارم

و بگذار این واژه

تا زیر خاک هم با ما بیاید !

با ما دوباره متولد شود !


این بار درختی شویم

که شاخه هایش انگشتان من باشند

برگ هایش موهای تـــو


بگو دوستت دارم

تا فردا همه باور کنند

آواز دو پرنده

که در قلب درختی لانه کرده اند

چیزی جز "دوستت دارم" نیست !

 


محسن حسینخانی





 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات