جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
یک روز میاید و بماند که چه دیر است

از درد ترک خورده و از زخم کبودیم

کوهیم و تماشاگر رقصیدن رودیم

 

او می رود و هر قدمش لاله و نسرین

ما سنگ تر از قبل همانیم که بودیم

 

ما شهرتمان بسته به این است بسوزیم

با داغ عزیزیم که خاکستر عودیم

 

تن رعشه گرفتیم که با غیر نشسته ست

از غیرتمان بود، نوشتند حسودیم

 

جو گندمی از داغ غمش تار به تاریم

در حسرت پیراهن او پود به پودیم

 

پیگیر پریشانی ما دیر به دیر است

دلتنگ به یک خنده ی او زود به زودیم

 

بر سقف اگر رستن قندیل فراز است

ما نیز همانیم، فرازیم و فرودیم

 

یک روز میاید و بماند که چه دیر است

روزی که نفهمد که چه گفتیم و که بودیم

 

بعد از تو اگر هم کسی آمد به سراغم

آمد ببرد آنچه ز تو تازه سرودیم


 

حامد عسکری

 



شاعر : حامد عسکری ,
جان منی تو

من شوق قدم های رسیدن به تو هستم
یک شهر دلش رفت که من دل به تو بستم

آرامش لبخند تو اعجاز تو این است
زیبایی تو خانه براندازترین است

مستم نه از آن دست که میخانه بخواهد
وای از دل دیوانه که دیوانه بخواهد

میخواهمت ای هرچه مرا خواستنی تو
تو جان منی جان منی جان منی تو

مستم نه از آن دست که میخانه بخواهد
وای از دل دیوانه که دیوانه بخواهد

میخواهمت ای هرچه مرا خواستنی تو
تو جان منی جان منی جان منی تو

 

من بودم و غم ، تا که رسیدم به تو غم رفت
من آمدم از تو بنویسم که دلم رفت

این بار نشستم که تو را خوب ببینم
ای خوب تر از خوب تر از خوب ترینم

مستم نه از آن دست که میخانه بخواهد
وای از دل دیوانه که دیوانه بخواهد

میخواهمت ای هرچه مرا خواستنی تو
تو جان منی جان منی جان منی تو

 

احمد امیرخلیلی



 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات