من و تو با لب تشنه ، تن ِ خسته ، لب یک چشمه رسیدیم
پیش رومون آب زمزم ، سوختیم اما قطره ای هم نچشیدیم
من همیشه با تو از روزای آفتابی می گفتم
بهترین ترانه رو با صدای تو می شنفتم
من و تو با لب تشنه تن خسته ...
تکسوار تو رسیده ، در بیا از کوه سپیده
کی به جز من برات از عاشقی گفته
کی به جز من همه حرفاتو شنفته
دلتو بزن به دریا ، بگذر از طلوع فردا
سفر ما از غروب تا به غروبه
اولین همسفرم اهل جنوبه
من و تو با لب تشنه تن خسته ...
عاشقیم ما عاشق تنهایی تلخ شبونه
عاشقیم ما عاشق اشکای گرم عاشقونه ...
من و تو با لب تشنه تن خسته ...
شبم از حادثه زخمی ، رنگ لاله صبح صادق
همه آدمای دنیا بسیجن ، دشمنانه واسه فتح قلب عاشق
رنگ آفتاب هم پریده آخرین لحظه رسیده
سهم ما همینه که جدا بمونیم
پُره فریاد اما بی صدا بمونیم
من و تو با لب تشنه ، تن ِ خسته ، لب یک چشمه رسیدیم
پیش رومون آب زمزم ، سوختیم اما قطره ای هم نچشیدیم
منصور تهرانی