جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
آخرین آهنگ

اگه این آخرین شعره ، اگه این آخرین آهنگ

بازم میخونم از شوق یه دنیای بدون جنگ


اگه این آخرین راهه ، اگه این آخرین پرده

منو با بوسه ای بسپار ، به یه دنیای بی بَرده


واسه تو باقی میذارم ، نهال سبز رویامو

امید با تو برگشتن ، به شهر آرزوهامو


واسه تو باقی میذارم ، جای خالیمو توو رگبار

نگاه بی قرارم رو ، توو عکس قاب رو دیوار


منو گم کن توو آغوشت ، که نامیرا بشم با تو

بنوشم جرعه به جرعه ، بهار تووی چشماتو


صدام میمونه بعد از من ، بازم دستاتو میگیرم

تو اونقدر زندگیم بودی ، که با مرگم نمیمیرم


اگه این آخرین برگه ، اگه این فصل پاییزه

شریک این شرابی باش ، که توو گیلاسا میریزه


اگه این آخرین لحظه ، اگه این آخرین روزه

بذار اون جنگلی باشم ، که مغرورانه میسوزه


همه روزای تبعیدو ، کنار تو سفر کردم

پناه لحظه هام بودی ، من از تو برنمیگردم


چشات معنای آرامش ، نگاهت سرزمینم بود

همیشه مومنت بودم ، که لبخند تـــو دینم بود


منو گم کن توو آغوشت ، که نامیرا بشم با تو

بنوشم جرعه به جرعه ، بهار تووی چشماتو


صدام میمونه بعد از من ، بازم دستاتو میگیرم

تو اونقدر زندگیم بودی ، که با مرگم نمیمیرم

 



بچسب به من ...

بچسب به من !

مثل چای بعد از کار ؛

مثل دیدار دانه‌ی انگور با لب ؛

آن هم وسط تماشای فیلم‌های پر از بوسه ؛

مثل خواب بعد از خواندن شعرهای مربوط ...

 

مثل نوازش نرم آفتابِ اول صبح ؛

مثل صبحانه‌ی بعد از حمام ؛

 

مثل پیراهنی که اولین‌بار می‌پوشی

و آینه از ذوق می‌خندد ؛

 

مثل نشستن پروانه روی دستگیره‌ی در و کمی دیر شدن !

 

مثل کفش‌هایی که سمت روز تازه ایستادند ؛

مثل سلام پیرمردی که بوی نان تازه جوانش کرده ؛

مثل لبخند معشوقه‌ی چشم به‌راه و هنوز زیبایش ؛

 

مثل خودمانی شدن اسم تـــو با لب‌هایم ...

 

بچسب

بچسب به من

مرا به خودم بیاور

به لب‌هایت

به هرچه قشنگی در دنیاست ...

 

 

رسول ادهمی



شاعر : رسول ادهمی ,
 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات