یک قدم مانده که پاییز به پایان برسد
دختر شرقی یلدا به زمستان
برسد
باد در خرمن موهای سیاهش پیچید
که پریزاد غزل باف ، پریشان برسد
آمده دختر دی با
سبدی برف به دست
تا به یمن قدمش زیره به کرمان برسد
دامنش باغ گل است و به نسیمی شاید
قمصر عطر تنش تا خود کاشان برسد
حافظ از او به صبا گفته و می خواسته است
نفس شاخ نباتش به خراسان برسد
کاش سهم همه از عشق
مساوی باشد
پشت بن بستی هر کوچه ، خیابان برسد
کاش هر ساعت و هر ثانیه یلدا باشد
پشت هم از در و از پنجره مهمان برسد
دست هر دخترک فال فروش غمگین
لااقل چـند گرم ، پسته ی خندان برسد
نکند خنده به روی لبمان یخ بزند
قصه ی شادیمان زوود به پایان برسد
باید از عشق بسازیم دژ و نگذاریم
دست اندوه به ایرانی و ایران برسد
فریبا سیدموسوی (رها)