تو ماهتاب منــی، باز عــــزم جنگ مکن
ملول و خسته منم؛ قصد این پلنگ مکن
خدای را صنمــا! این بتان زیبــــا را
به جرم اینکه شبیه تواند سنگ مکن
دلا ، شب معراج هر کسی جایی است
هـــراس از ظلمـــات دل نهنـگ مکن
اگر بــه خانه ی من آمدی چراغ بیار
اگر به خانه ی من آمدی درنگ مکن
بیا بمان و بیا و بخوان؛ بیا و برقص
و گر نه جای مرا این میانه تنگ مکن
مهدی جهاندار