بعد از تو هم در بستر غم می توان خفت
بعد از تو هم با دل
سخن ها می توان گفت
بعد از تو هم این سوز هجران
هرگز نمی آید به
پایان
بی تو هم این عشق بی فرجام من
شاید که پا بر جا
بماند یا نماند
بی تو هم دریای بی آرام دل
شاید به طوفانم
کشاند یا براند
من که رسوای دل هستم ، کی ز غم پروا کنم
می روم عشق و وفا را بعد از این رسوا کنم
دل به
دریا می زنم تا که دل دریا کنم
دل کی شود آزاد از این غم
فریاد از این دل ، داد از این
غم
جز غم چه بود این
عشق رسوا
شد
هستی ام بر باد از این غم
تورج نگهبان