قصه ی دل کندن من از عبور یه غریبه
سرگذشت روزگار سوت و کور یه غریبه
قصه ی بودن و رفتن تا ابد همسفرم شد
وقتی که آینه پر شد از حضور یه غریبه
می گذرم از شب و باور می کنم
که تموم قصه هام پر از غمه
باز دوباره جای زخم بی کسی
روی قلبم چشم به راه مرهمه
می گذرم از تو که اون غریبه ای
اون که تنهایی مو زیر پا گذاشت
آینه ی قدیمی مو شکست و رفت
تا ابد دل منو تنها گذاشت
نیلوفر لاری پور