اگر روزی رسد دستم به دامانت
کنم
جان را به قربانت
ولی بی لطف و احسانت ، چگونه
شوم ناخوانده مهمانت ، چگونه
تو معبود منی ، بگذار داد از دل بگیرم
پناهم ده که بر سقف حرم منزل بگیرم
تو دریایی و من تنها غریق مانده در باران
تو فانوس رهم شو تا ره ساحل بگیرم
نیلوفر لاری پور