از چشمهای من هیجان را گرفته اید
این
روزها عجب خودتان را گرفته اید
اردیبهشت
نیست که اردی جهنم است
لبهای
سرختان که دهان را گرفته اید
به
چرت و پرت و فحش و ... ببخشید مدتی ست
از
شعرهام لحن و بیان را گرفته اید
خانم
! جسارت است ببخشید یک سوال
با
اخمتان کجای جهان را گرفته اید ؟
خانم
! شما که درس نخواندید ... پس کجا
کی
دکترای زخم زبان را گرفته اید
خانم
! جواب نامه ندادید بس نبود ؟
دیگر
چرا کبوترمان را گرفته اید
خانم
! عجالتاً برویم آخر غزل
نه
اینکه وقت نیست امان را گرفته اید
سید
مهدی موسوی