صدا ، همین صدا، همین صدا بود
درست ابتدای ماجرا بود
نفس شکست و در صدایمان ریخت
صدا ولی هنوز نارسا بود
سلام و انتظار و ترس و لبخند
و تازه اولین قرار ما بود
دلم ز پیله اش جدا نمی شد
پرنده ای که در قفس رها بود
صدا ترانه خواند و عاشقم کرد
صدا، همین صدا، همین صدا بود
عبدالجبار کاکایی