فاصله یه حرف
سادهس ، بین دیدنُ ندیدن
بگو صرفه با
کدومه ، شنیدن یا نشنیدن ؟
ما میخواستیم
از درختا کاغذُ قلم بسازیم
بنویسیم تا
بمونیم پُشت سایه جون نبازیم
آینهها اونجا
نبودن تا ببینیم که چه زشتیم
رو درخت بانوک
خنجر «زنده باد درخت» نوشتیم
زنگ خوش صدای
تفریح واسهمون زنگ خطر شد
همهی چوبای
جنگل ، دستهی تیغ تبر شد
کسی معنی
خطوط روی کنده رُ نفهمید
از صدای ارّه
برقی شونهی درختا لرزید
فاصله یه حرف
سادهس ، بین دیدنُ ندیدن
بگو صرفه با
کدومه ، شنیدن یا نشنیدن ؟
اگه حرفمُ
شنیدی جنگلُ نده به پاییز
کاری کن درخت
باغچه تَن نده به خنجر تیز
با جوانهها
یکی شو ! قد بکش ! نگو که سخته !
جنگل تازه به
پاکن ! هر یه آدم یه درخته !
فاصله یه حرف
سادهس ، بین دیدنُ ندیدن
بگو صرفه با
کدومه ، شنیدن یا نشنیدن
یغما گلرویی