وقتی که تو رفتی خورشید نمرده
دریا و بیابان خدا دست نخورده
وقتی که تو رفتی ، قلبی نشکسته
اشکم نشده سیل و مرا سیل نبرده
وقتی که تو رفتی ، وقتی که تو رفتی
انگار نه انگار که از تو اثری بود
انگار نه انگار که بیدادگری بود
انگار نه انگار که عشقی به سری بود
انگار نه انگار که در دل شرری بود
وقیت که تو رفتی ، وقتی که تو رفتی
انگار که عشقی به دلی نطفه نبسته
انگار که مستیم و سبویی نشکسته
انگار که عمری بر باد نرفته
انگار که در دل امیدی ننشسته
وقتی که تو رفتی ، چشم من خسته ، بی خواب نمانده
وقتی که تو رفتی ، در سینه دل من ، بی تاب نمانده
برو برو که دگر آشنا نمی خواهم
به درد خو گرفتم و دوا نمی خواهم
تو قبله گاه منی ، من ز قبله بیزام
تو گر خدای منی ، من خدا نمی خواهم
ما چون ز دری پایی کشیدیم ، کشیدیم
امید ز هر کس که بریدیم ، بریدیم
دل نیست کبوتر که چو برخاست ، نشیند
از گوشه بامی که پریدیم ، پریدیم
جهانبخش پازوکی