آرام باش عزیز من ، آرام باش
حکایت دریاست ، زندگی
گاهی درخشش آفتاب ،
برق و بوی نمک ،
ترشح شادمانی
گاهی هم فرو میرویم،
چشمهای مان را میبندیم ،
همه جا تاریکی است
آرام باش عزیز من، آرام باش
دوباره سر از آب بیرون می آوریم
و تلالو آفتاب را می بینیم
زیر بوته ای از برف
که این دفعه درست از جایی که
تو دوست داری ، طالع می شود
محمد شمس لنگرودی